اشتراک eshtrak

خبری سیاسی فرهنگی! مسئولیت هر مقاله بعهده نویسنده آنست!

عملیات مسلحانۀ ناکام خرم آباد، عملیات فاتحانۀ زاهدان،  هرمزگان و گوهر کوه شهرستان تفتان و درگیری در نارمک تهران  با شعار «ضیافت در چند شهر و استان چند روز قبل از عملیاتها»  خدعه و دروغ بافی جمهوری اسلامی و … : کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس سیستان بلوچستان و تهران

عملیات مسلحانۀ ناکام خرم آباد، عملیات فاتحانۀ زاهدان،

 هرمزگان و گوهر کوه شهرستان تفتان و درگیری در نارمک تهران

 با شعار «ضیافت در چند شهر و استان چند روز قبل از عملیاتها» 

خدعه و دروغ بافی جمهوری اسلامی

 و 

تبعیت گروههای خارج  کشوری ناشی از نابینائی عمدی

کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس

سیستان بلوچستان و تهران 

«تبعیت کنندگان» با جبن سیاسی و بی نصیبی دائمی از عمل،

 مسلما زیاد زنده خواهند ماند

 تا شاهد حماقتهای خودشان باشند

 

کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس، مسئولیت عملیات پانزده اردیبهشت زاهدان خیابان مطهریپاسداران مقر بسیج و از مهمترین پایگاههای سپاه سلمان که در این عملیات، یک بسیجی و سه تن از اعضای سپاه سلمان، با آتش رگبار کادر نامدار کمیته مارکسیست ارتدوکس به هلاکت رسیدند و همزمان عملیات ناکام خرم آباد، عملیات مسلحانۀ هرمزگانمحور مواصلاتی میناب ظهر هیجدهم اردیبهشت که منجر به هلاکت مهدی مزرئی نوده و مجروح شدن دستکم پنج مامور فراجا شد و معلوم نیست تا این ساعت زنده باشند، عملیات فاتحانۀ به هلاکت رساندن اسفندیار عظیمی، بخشدار گوهرکوه تفتان از استثمارگران کارگران معادن سیستان بلوچستان، در سه راهی چاه میرین تمپ در حین بازگشت با اتومبیل حراست معدن طلای تفتان، توسط آتش تیر دو وجه رهبری به همراه کادر نامدار کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس و هلاکت ماموران مسعود کرمی، احسان منشی زادگان و فرزاد روزبهانی و به شدت مجروح شدن دستکم سه مامور دیگر ستاد فرماندهی قاچاق مواد مخدر و دارو در تهران در درگیری غیرمترقبه با سه تن از کادرهای ما در نارمک در شب سی اردیبهشت را به عهده می گیرد. خبر سردار علی اکبر جاویدان، فرمانده استان هرمزگان در بیست و هشتم مبنی بر دستگیری ضاربان در مخفیگاهشان فریب تبلیغاتی بیش نیست. هیچکدام از کادرهای ما در مخفیگاهشان دستگیر نشدند و بلافاصله از صحنه گریخته و از استان هرمزگان خارج شدند. اگر در این رابطه با اتکاء به عناصر خودی شو تلویزیونی راه بیاندازند یا افرادی را مجبور به اقرار کنند، جزو ترفندهای نخ نما شدۀ وزارت اطلاعات است. همچنین، عملیات نارمک تهران که در پی فرمان ایست غیرمترقبه به اتومبیل سه نفر از کادرهای ما صورت گرفت، هیچکدام از کادرهای ما در درگیری کشته نشدند و کشته شدن یک نفر مسلح به کلت کمری با موتور سیکلت که به عنوان اراذل و اوباش و مواد فروش معرفی شد و مجروح شدن چند تن از شهروندان از سوی خبرگزاریهای جمهوری اسلامی و نشان دیدن فیلم مضحک چند ثانیه خبرگزاری سپاه پاسداران قدس، صحنه سازی و خوراک گروههای ساکن خارج از کشور و فعالان هشتک زنشان است. سه تن از کادرهای ما در شب سی اردیبهشت، سه تن از اراذل و اوباش مواد فروش ستاد فرماندهی برادران قاچاقچی تهران را به مقام سافل شهادت رساندند و سه تن دیگر که به شدت مجروح شدند به زودی از بیمارستان به همکارانشان می پیوندند، راهی بهشت خواهند شد تا فرشته ها بادشان بزنند. علاوه بر اینکه، عملیاتها جز عملیات نارمک همگی با طرح ریزی از قبل بودند و از شبکه های ارتباط جمعی با کدگذاری یا صریح اعلام شدند. مدارک و اسناد دال بر افشاءِ خدعه و صحنه سازیهای جمهوری اسلامی مانند عملیاتهای قبلی که در تهران، بوکان، کرمان، سیستان بلوچستان و استانهای دیگر داشتیم در آرشیو مراکز کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در ایران محفوظ خواهند ماند.  قبلا، مسئول ارتباط کمیته مارکسیست ارتدوکس در پی دو فراخوان رسمی، با گروههای خارج از کشور مدارک و ساعتها فیلم از عملیاتها در طی نشست صوتیتصویریرسمی و خصوصی با مسئول اول یا دوم دو گروه خارج کشوری داده است. در این رابطه خوانندگان را به بیانیۀ تفصیلی کمیتۀ انقلابیمارکسیست ارتدکس دربارۀ زنجیره عملیاتهای تیرماه تا اول مرداد در سیستان بلوچستان در تاریخ سیزده مرداد سال هزارو چهارصد و دو و کتاب «فرماندارِ نقابداران در جشن بالماسکۀ اخبار روز» در تاریخ نوزدهم مرداد سال هزاروچهارصد و یک، ارجاع می دهیم.

عملیات به هلاکت رساندن اسفندیار عظیمی برای کمیته ما در ارتباط با میلیشیای پرولتری کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن از اهمیت بسیاری برخوردار است. این عملیات، دقیقا قبل از اقدام و موفقیت عملیات سه شنبه بعد از ظهر بیست و پنجم، در روز یکشنبه بیست و سوم اردیبهشت با این جمله که «سیستان بلوچستانیم، دوباره ضیافت داریم، ایندفعه در معدن» و  بیست و چهارم اردیبهشت با عبارات مشابه در شبکه ارتباط جمعی اعلام شد. رسانه تسنیم وابسته به نیروی قدس سپاه پاسداران، از روی دستپاچگی ساعت عملیات را برخلاف خبرگزاریهای دیگر شش بعد از ظهر به عوض ساعت دو بعد از ظهر اعلام کرده است. خبرگزاریهای جمهوری اسلامی اعلام کردند که عظیمی بعد از دیدار از واحد صنفی و در ماشین سازمانی توسط افراد ناشناس مسلح ترور شده است. واحد صنفی همان معدن طلا و ماشین سازمانی، اتومبیل حراست معدن است.  از دو وجه رهبری و قائم مقام قائم وجه قائمیت کمیته مارکسیست ارتدوکس به عنوان ضاربان ناشناس و مسلح نام بردند و دادستان زاهدان و مرکز قوۀ قضائیه، مهدی شمس‌آبادی، عاجز و ناتوان از دستگیری دو وجه رهبری و از کادرهای پرآوازه و سرشناس، نادره از جنبه تئوریک و عمل انقلابی، نظامی و سیاسی، در این رابطه پروندۀ قضایی تشکیل دادند. بخشدار گوهرکوه پرونده ای سنگینی در غصب مناقصات پروژه های معدن در تمام مقاطع؛ اکتشاف، استخراج ، بهره برداری ومواد و فرآورده های معدنی (سنگ آهن ، کک، سيليس، ذغال سیستان بلوچستان به قیمت میلیاردها دلار داشت و موقعیت را بر کارگران بومی بسیار سختتر و نیروی کار معادن منطقه را  برای چپاول هر چه بیشتر ارزش اضافی به رنگین کمان قرارداد موقت، بی قرارداد، کودک و نوجوان و همسرانشان تبدیل و سپر نیروی حراستی از کارگران مزدور (لگور به زبان بلوچی در میان کارگران بومی معادن) را قدرتمندتر کرده بود. در حفاری چاه های سفره های آب زیرزمینی استان علیرغم خشکسالی و کمبود آب، بنا بر ضوابط و قوانین تیولداریسرمایه داری و مجوز قانونی دست درازی داشت. طرح عملیات مسلحانه برای به هلاکت رساندن اسفندیار عظیمی، کار مشترک کمیته مارکسیست ارتدوکس و کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن و میلشیای پرولتری بود و اثبات ادعایمان در شانزده فروردین است که گفتیم: «برای اینکه خاطر سوسیال دمکراتهای فاقد سازماندهی و پشت میز نشین و بورژوا لیبرالها در دروهمی ها تهران و همچنین در خارج کشور، آنانیکه مثل سالهای هفتاد میلادی سینۀ خود را به تنور اعتصابهای بزرگ غیرسیاسی البته امروز در شکل شوراهای مجازی و خیابان چسبانده اند هر چه بیشتر مکدر شود و بیشتر در سراشیبی انحطاط قرار گیرند. اردوی نظامی در مرامنامۀ ما به موازات فعالیت اردوی سیاسی، به موازات فعالیت بازوی پرولتری، کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در صنایع تولیدی، میادین نفتی و پالایشگاهها به پیش می رود. بهترین و رزمنده ترین میلشیای کمیسیون بصورت زیرزمینی جذب کمیته مارکسیست ارتدوکس کرده و می کنیم در عین حالیکه در خط تولید باقی می مانند و رهبر و سازمانده اعتصابات کارگری صنفیسیاسی هستند، از نظر کمی و کیفی رو به تزاید دارند. کادرهای کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس عملیاتهای خود را از موضع راه اندازی جنگ داخلی و نه صلح اجتماعی رهبری می کنند و  بیشترین نیروی خود را  روی کارگران صنایع تولیدی متمرکز کرده است.  بدین ترتیب، مظهر مبارزه بین دو طبقه اند. در ترازنامۀ سه ماهۀ پایانی سال گذشتۀ کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس آمده  که سازماندهی پرولتری درون طبقۀ کارگر، میادین نفتی، گاز و پتروشیمی و معادن و بیرون نمی تواند مثل خمیر عمل کند، باید مثل آهن عمل کند و به اوباشان حکومتی در عمل و نه صرفاً در گفتار و نوشتارامان نداد. مبارزه نمی تواند تنها به کادرسازی، تبلیغ محتاطانه در بین کارگران، هفته نامه، شب نامه و برپایی مجالس سخنرانی و کلاسهای آموزشی سقف بسته بمنظور تربیت میلیشیای کارگری، ارتقاء آگاهی طبقاتی کارگران خلاصه شود. بلکه، مجبور است واحدهای رزمی و نظامی را برای پیشبرد شیوۀ قهری و اجبار را نسبت به اوباشان حکومتی توانمند نگه دارد.» 

عملیاتهای مسلحانه، با پس بینی و پیش بینی های محکم از قبل طرح ریزی شدند، قبل از موفقیت با شعار «در سیستان بلوچستانیم، در استانهای دیگر نیز ضیافت داریمیا «با متبحر سلاح سنگین و سبک در سیستان بلوچستانیم، در استانهای دیگر نیز ضیافت داریم» و  با شعار « ضیافت در چند شهر و چند استان» عمدا و  به تصمیم وجوه رهبری و مدیریتی کمیته مارکسیست ارتدوکس، اعلام شدند. دوازده اردیبهشت با اشتراک گذاری از کتابهای کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس با عبارت «به امید پیروزی عملیاتهای جاری کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس، خبرش را روزنامه ها می زنند، فعلا عنکبوتی (در کمین) نشسته اند و قبل از این تاریخ با عبارت «دست دشمن از سر کادرهایی که در کمینند دور باد، سر دشمنان سیبل آنان باد و جملاتی با فحوای مشابه و مجددا بیست ساعت قبل از عملیات زاهدان با عبارت: « سیستان بلوچستان با متبحر سلاح سنگین و سبک هستیم، واکنش عملیاتها را روزنامه ها می زنند، در استانهای دیگری نیز عملیات داریماز جانب کادرهای ( علنیصدا و تصویر) برابر دیدگان عمداً نابینای مسئول اول گروهها و فراکسیونهای ساکن خارج از کشور اعلام شدند. می گوییم کادرهای علنی، منظورمان به طور مثال کادری است که در آبان ماه سال هزاروچهارصد، زمانیکه هیچ صدایی از اعتصاب کارگری نبود، از خود در کارخانۀ سیمان فیلم گذاشت و با متنی سلیس درباره سازماندهی کارگران سیمان نوشت. بعد از گذشت چند روز صدای بزرگترین اعتصاب کارگران سیمان در سه روز متمادی با شعار «سفرۀ ما خالی است» را با کادرهای تعلیم دیدۀ کمیته مارکسیست ارتدوکس سازماندهی کرد که گواه سالها فعالیت کادرهای خبره و متخصص کمیته مارکسیست ارتدوکس در ارتباط با کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در صنعت سیمان است. از مهندسین و بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی در روزهای پایانی مهرماه نوشت: «عملیات و اعتصاب در نفت ترتیب دادیمبلافاصله، در روزهای اول آبان صدای اعتصاب از چند میدان نفتی و همچنین عملیاتهای مسلحانه بلند شد تا افرادی مثل جواهریلنگرودی ( فقط یک نمونه است و مشت نمونه خروار است) با شعار مضحک گذار از استبداد مذهبی به دموکراسی غیرمذهبی (بخوانید از استبداد سرمایه به استبداد سرمایه) از راندمان کار و پیکار سخت و جانسوز سازمان دهندگان کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس استفاده کند و سینه خود را به تنور دموکراسی سرمایه دارانه و اکونومیسم بچسباند. پرودون هم می گفت که آدمیان را خیلی دوست دارد. اما، بر صورتشان تف می اندازد. حکایت لنگرودیها و علاقه شان به طبقۀ کارگر است. 

کادرهایی که رهبران گروههای ساکن خارج کشور در خواب هم نمی دیدند می کارند تا افراد و گروههایی با برنامه های بورژوایی و دهه ها خاک خورده و  افرادی مثل لنگرودی که هنوز در دورۀ سیلوژیستیک مانده اند، ضد مانیفست ما از راندمان فعالیتها برای تجدید حیات دموکراسی بورژوایی سوء استفاده و «پرچانگی کننداین، تاوان تاریخی و سنگین سامان یافته های علنی و زیرزمینی در کشور خود است. 

شرط اصلی و اساسی امحاء مذهب، از بین بردن تضادهای سیاسیاقتصادیاجتماعی، تضاد کار و سرمایه است که مذهب را بوجود آورده است. مذهب را نمی توان با استنتاجات نظری و تصویر غیرواقعی و وارونه از جهان و استنباطی که انسان را  جدا از مناسبات اجتماعی و اقتصادی شان شناسایی می کند، از بین برد. ما برای انقلاب اجتماعی و دیکتاتوری پرولتاریا مبارزه می کنیم و مبارزۀ ایدئولوژیک جایگاه مهمی در انقلاب اجتماعی دارد. ولی، نقد مذهب و  طلب دموکراسی غیرمذهبی (همان بورژوایی) حضراتی مانند جواهری لنگرودی که مارکسیسم را با اته ئیسم و سکولاریسم اشتباه گرفته اند و خواسته های رادیکال طبقۀ کارگر را با سکولاریزم تلفیق و همه چیز را درهم برهم می کنند، به اسم کارگر با مدل دولتهای سرمایه دارانه لاس می زنند، ربطی به مبارزه با ایدئولوژیهای بورژوایی درون طبقاتی برای عبور کارگران از خودانگیختگی  به مثابۀ آگاهی بورژوایی و خرده بورژوایی، «مرض بی درمان امثال جواهری که اسم از طبقه کارگر می آورد. ولی، دولت و حیات روابط سرمایه داری را در طلب دموکراسی غیرمذهبی که معنایی ندارد، «سرمایه داری به دلیل تضاد کار و سرمایه با مذهب همواره عجین است»، تقدس می کنند، از اعتصابات آگاهانه و سامان یافته میلیشیای کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن را به خودانگیختگی؛ آگاهی بورژوایی برای  خواستۀ  پست و حقیر خود یعنی دموکراسی بورژوایی و تجدید حیات دولت بورژوایی استفاده می کند، ابداً ربطی ندارد. اگر اپورتونیست نباشند که هستند. چونکه، نقد مذهب را با نقد نظام مزدی در روده درازی تاخت زده تا از استبداد مذهبی به دموکراسی غیرمذهبی«استبداد غیرمذهبی» خیالی برسند. اینان به علاوۀ حضرات کمیته مرکزی بسیاری از گروهها نمی دانند یا برای رقابت گروهی در خارج از کشور به عمد کتمان می کنند که مذهبی ها نیز در انقلاب شرکت می کنند. اما، رهبری انقلاب با حزب پرولتاریاست. مذهب فراوردۀ کاملا عینی و واقعی از خودبیگانگی کارگران است و امحاء واقعی اولی به امحاء دومی مربوط می شود. بنابراین، امحاء مذهب در مناسبات کهنۀ سرمایه داری، شکل تنگ و محدود جامعۀ مدنی، مدنیت سرمایه ضامن مالکیت خصوصی و استثمار توانایی کار ما و طبقۀ ما در ایران، تثبیت جامعۀ طبقاتی و دموکراسی بورژوایی و ابتکار دموکراسی غیرمذهبینمی گنجد. حتی گزارۀ انقلاب سیاسی بورژوایی مقدمه بی میانجی انقلاب پرولتری و  دیکتاتوری پرولتاریا دارای شکل جمهوری دموکراتیک است در مانیفست کمونیسم به هیچ روی به درد امروز نمی خورند و  باطل و کهنه اند. قصد و فرصت اطالۀ کلام در الفبای مبارزۀ طبقاتی نداریم که در بیانیه ها و کتابهای کمیته مارکسیست ارتدوکس و جراید نویسندۀ شهیر، آگاه و رادیکال در این رابطه ها از سیر تا پیاز با دقت کامل نوشته شده است و بر کوس رسوایی ذهنیتهای با قدرت کوبیده است.

گروههای خارج کشوری، از سازماندهی کارگران در صنایع تولیدی که کادرهای کمیته مارکسیست ارتدوکس و کمیسیون مهندسین، نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در فرایندی غامض درون طبقه و بیرون طبقه، جا باز کرده اند صرفا برای تبلیغات و رقابت با یکدیگر استفاده می کنند. دربارۀ عملیاتهایی که تا کنون از قبل اعلام شده اند نیز از آنجاییکه با قهر سازمان یافته مخالفند، اعلام سی و دو عملیات را از قبل می بینند. ولی، بعد از موفقیت عملیاتها عمداً نابینا می شوند. نابینایی عمدی که نتیجه ای جز سرسپردگی به جمهوری اسلامی در تکرار قر و کرشمه و فریب و ترفندهای جمهوری اسلامی و تحلیل بر مبنای همین اخبار در روده درازی هایشان، نتیجه ای جز فرو رفتن در ضلالت سرمایه داری برایشان ندارد. حضرات کابینه نشین تصور می کنند با برخورداری از رادیو و تلویزیون و تبعیت از دروغ پردازیهای جمهوری اسلامی، از آنسوی مرز قادرند که آب روی آتش، آگاهی و عمل طبقاتی ساختار یافتۀ ساختارشکن، کمیته مارکسیست ارتدوکس و کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن بریزند.

هنگامیکه، کادرهای کمیته مارکسیست ارتدوکس که گروههای ساکن از خارج از کشور در خواب هم نمی دیدند، قدرقدرتی جمهوری اسلامی را با عملیات مسلحانه به کابوس تبدیل میکنند، خواب از چشم گروههای خارج از کشوری نیز می ربایند. بحران تبعیت از  اخبار مالامال از دروغ جمهوری اسلامی، واکنش ضد انقلابی به کنش انقلابی ماست. گروههای خارج کشوری، در خیال و تبلیغات واهی پیرامون خودانگیختگیکارگریمردمی پوپولیستیضد آگاهی سازمان یافتۀ طبقاتی بیهوده از دور گردافشانی می کنند. تبلیغات بعد از کنش انقلابی و قهرآمیز سامان یافته در ایران که در هیچ کجای تاریخ حضور کاملا بالفعل برای گروههایی ساکن خارج از کشور نداشتند، آنانی که امروز علیرغم دادوفریاد زیاد، دستی از دور نیز بر آتش ندارند،  هر چه بیشتر آنان را در پروژههای ارائۀ تعریف جمهوری اسلامی از بحران و سرگیجه های ناشی از آن غرق می کند تا مثل بوجار لنجان از هر طرفی که جمهوری اسلامی باد می دهد، بادش دهند.

پیش از این گفتیم که دمکراسی به معنایِ قدرت مردم در تعیین سرنوشتِ حکومت در تحلیل نهایی در همه دولتهای سرمایه داری نهفته و مستتر است درست همانطور که جوهر مذهب بصورتی متراکم در همه مذاهب مستتر است. جماعتِ مبلغِ حاکمیت مردم، دمکراسی، تشکلهای صنفیمنشوریمدنی در همگرایی و همسویی ها ایجاد ابهام را در مفاهیم مُد کرده اند. دمکراسی همان شکل استبدادیِ جمهوریِ سرمایه داری است و نهایتاً مناسبات مالکانه و جوهر هر قانونِ اساسی دولتی را تشکیل میدهد. جمهوری اسلامی از همان شکلِ دمکراسی و حاکمیت مردمی که در نقطه ای دیگری از جهان سرمایه داری و در دیگر دولتهای سرمایه داری وجود دارد، برخوردار است. چون، مردم بی آنکه خود بدانند، همه جا حکومت میکنند. دولتها و حکومتها در دهکدۀ جهانی، بیانی متفاوت از قدرت مردم و سطح آموزش مردمی اند. شاه و خمینی، خامنه ای، رئیس های جمهوری اسلامی، مرده و زنده، نظیر مقاماتِ کلیۀ نظامهای سرمایه داری، وحشتزده از پیشاهنگ پرولتری برای مهار و سرکوب و ممانعت از رهبریت پرولتری، همواره به قدرتِ مردم تکیه کرده و میکنند همانطورکه قانون اساسی در سراسر نظامهای سرمایه داری محصولِ آزادانۀ مردم و رازِ حل شدۀ تمام قانونهای اساسی ست. داعیه دارانِ انقلاب مردم و حاکمیتِ مردم در تقابل با انقلاب اجتماعی و دیکتاتوری پرولتاریا در واقعیت مبارزۀ طبقاتی را قبول ندارند و رابطۀ واقعی بین جامعۀ مدنی و مالکیت را در سرمایه داری جمهوری اسلامی لاپوشانی میکنند یا در سرسری کار کردنشان متوجه این نکتۀ مهم نیستند. ما برای انحلال جامعۀ مدنی و از بین بردن دولت سیاسیاقتصادیسرمایه داری یعنی نیروی خاصِ سرمایه برای سرکوب و تثبیتِ دولت پرولتری مبارزه می کنیم. دولت آینده نیز برای ما چیزی نیست جز پرولتاریای متشکل بصورت طبقۀ فرمانروا. به بیان صریحتر، نيروی خاصِ سرکوبِ پرولتاريا یعنی بورژوازی بايد به دست نیروی خاص یعنی پرولتاریا سرکوب و دولت بورژوایی باید با ديکتاتوری پرولتاريا تعويض گردد. ناگفته پیداست، کارگران با آگاهی پرولتری تنها طبقه خاص در مقابل طبقۀ خاص سرمایه داری جمهوری اسلامی هستند که میتواند در پراکسیس انقلابی در برابر رقیب، کلام جسورانه را فریاد بزنند که «هیچ نیستم و همه چیز خواهم شد» و به ایفای نقش رهایی عام توفیق یافته و به طبقۀ عامِ انقلابی مبدل گردد، پرولتاریایِ مسلح به آگاهی انقلابی، سازمان یافته و عامل رهایی طبقۀ کارگر، طبقۀ خود، نمایندۀ طبقۀ غیربورژوایی و نمی تواند از گرایشات دیگر سرمایه داری و عناصر ریز و درشت سیستم باشد. بلکه، دولت بورژوایی را له و لورده می کند. معنای «نابودی دولتهای سرمایه داری» نيز در همين طبقۀ خاص و  معنای «اقدام» برای به تملک در آوردن وسائل توليد و برپایی دیکتاتوری پرولتاریا نيز در همين است. وگرنه، دولتها و حکومتهای بورژوایی بیان متفاوت از قدرت مردم و سطح آموزش مردمی اند. بنابراین، ماهیت انقلاب و حاکمیت بعد از جمهوری اسلامی نمی تواند ساده لوحانه و فریبکارانه مردمی نام گیرد. هر بخشی از انباشت نیروی غیرفعال که از کلمۀ مردم سوء استفاده میکند و منادی حاکمیت مردم و انقلاب مردم است، در واقع خواستار سرمایه داری است. مگر اینکه دقیقا به رهبریت طبقۀ خاص پرولتری اصرار و تاکید داشته باشد که فقط پرولتاریاست که می تواند با تشکلیابی منافع  خود را با رهاییِ طبقۀ کارگر از فریب دموکراسی و حاکمیت مردم، عمومیت بخشد. مبارزه از رادیکالترین وجه مبارزۀ طبقاتی که وزارت اطلاعات و برادران و خواهران متخاصم با راه اندازی گفتمانهای نوین بورژوازی می کوشند که از آنتاگونیسم هر چه سازمان یافته تر آن ممانعت ورزند. 

واقعیت را با اندیشه ورزی، [صدور فراخوان و اطلاعیه با وعظ و موعظه صلح خواهی مفرط و مضطر و مخالفت با هر جنگی حتی جنگ طبقاتی که اندیشه ورزی نیست]، نمی توان نفی یا انکار کرد و  نفی سادۀ جمهوری اسلامی با تکرار طوطی وار خدعه ها و اخبار جمهوری اسلامی در حالیکه عملیاتها از قبل اعلام شدند، چیزی جز اطاعت و فرمانبرداری از جمهوری اسلامی نیست.  از نقطه نظر مارکسیستی، حقیقتهایی که دیده می شوند و افراد زنده اند، [کادرهای زنده، نامدار نسل در نسل رهبر و پیشتاز] تنها با نیروی خیال می توان به انتزاع کشید. نابینایی عمدی گروههای خارج از کشوری که به خط مشی ضد قهر سازمان یافته، انحلال طلبی عاری از تشکلیابی در ایران، محافظه کاری شان برمی گردد مسلما با اتکاء به نیروی خیالپردازی فاسد کننده است.  

کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس پشیزی برای واکنشهای جمهوری اسلامی از روی ترس و زبونی اعم از خبر و فیلم جعلی و تبعیت رسانه های وابسته به پوزیسیون درون حکومتی و برون حکومتی، سرسپردگی گروههای خارج کشوری که دیگر راهی جز تغذیه از  خدعه های جمهوری اسلامی، رسانۀ انترنشنال، بی بی سی و صدای آمریکا برایشان باقی نمانده، قائل نیست. شب پره های کور از رونق بازار آفتاب و آفتاب تباران در ایران نمی کاهند. در این اثنی، خبرگزاری بی بی سی، به نیابت از جیش الجهل مهندسی افکار عمومی می کند و عملیات زاهدان پانزده اردیبهشت را با اتکاء به خبرسازی جمهوری اسلامی دربارۀ دستگیری چند تن از اسب تروجان خود (جیش الجهل) در مسجدی در راسک ربط می دهد. همانطور که خرم آباد در انترنشنال، رسانۀ برون مرزی سپاه پاسداران همصدا با خبرسازی وزارت اطلاعات، تیراندازی در جشن عروسی تالاری در خرم آباد اعلام می گردد. اگرچه کمیته مارکسیست ارتدوکس مانند تمام گروههای انقلابی، رادیکال و تعیین کننده در تاریخ در کشور خود از تلویزیون و رادیو و رسانه محروم است. اما، آنقدر توانمند است که سی و دو عملیات مسلحانه از عملیاتهای مسلحانه کادرهای خود را، در برخی مواقع همزمان در چند شهر و استان و چندین اعتصاب، را از چند روز قبل با کادرهای علنی برابر چشمان مسئولان گروههای خارج کشوری و فتا در آن واحد اعلام و به شعاری که می دهد، عمل می کند و با سازماندهی هر اعتصاب به اتکاء به توانمندی میلشیای کارگران کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن و عملیات مسلحانه بطور فزاینده ای، خود را قدرتمندتر و پرولتاریزه تر می کند. 

ملاک تصورات، ایده ها، پندارها، نقل و قولها، آرزوهای گروههای ساکن خارج از کشور با برنامه های گوناگونِ بورژوایی، دموکراتیک، جمهوری، دموکراسی شورایی و روشنفکران منفرد در تهران و شهرستانهای ایران و محافل زرد و پیروی از اخبار فریب دهندۀ جهان سرمایه داری و جمهوری اسلامی چه در سیاست داخلی و چه خارجی، غرق شدن در سطح رویدادهای سیال و احساسات خام و خیالبافی، بیانگر فرایند زندگی واقعی غیرمولدشان است. برنامه هایشان که همگی حول تجدید حیات سرمایه داری در ایران می چرخند تنها بحران شان نیست. ما اعتقاد داریم که گروههایی که همکاری با جمهوری اسلامی نداشتند قادرند که برنامه های خود را بنا بر تحلیل مشخص از شرایط مشخص، اصلاح و روزآمد کنند. ولی، زمانیکه از اخبار جمهوری اسلامی تبعیت می کنند، دروغ پردازیهای جمهوری اسلامی دربارۀ عملیاتهای مسلحانۀ کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس که سی و دو عملیات مسلحانه از قبل برابر دیدگانشان اعلام شده است را تبلیغ و ترویج تکرار می کنند، سرسپرده اند. سرسپردگی به خدعه و دروغ پردازیهای جمهوری اسلامی نابود کننده و بسیار ساده می تواند به خطاهای جدی تر منجر می گردد. تاریخ همکاریهای رهبران و کمیتۀ مرکزی شان با عناصر ریز و درشت جمهوری اسلامی خواه در گذشته و این زمان، گواه ماست. منتها، گروههایی که تولید مادی خود را توسعه می دهند، افکار و محصولات، آرزوها و برنامه هایشان نیز تغییر می کند. عملکرد انقلابیقهری، سازماندهی اعتصاب و عملیات مسلحانه، تولیدات ماست و به واقعیت مادی دو واحد، دو سازوبرگ زنده زیرزمینی با رهبریت و مدیریت چند وجهی با شکلی مدرن با پس زدن ارگان کمیته مرکزی که با اشغال اعضاء راست تشکیلاتها فجایع تاریخی زیادی آفریده است، باز می گردد. سرسپردگی گروههای خارج کشوری به خدعه و اکاذیب به علاوۀ انواع و اقسام سایت و تارنما با اسم اتحاد و کارگر وکه با سانسور به خودفروشی تن سپرده اند و با صدور فراخوان و اطلاعیه در تور خدعه های جمهوری اسلامی می کوشند که نقش یک تشکیلات ساکن خارج کشوری را بازی می کنند، به واقعیت مادی غیر مولدشان باز می گردد. بروز احساسات سطحی، تبعیت از اخبار جمهوری اسلامی پیامد اسفناک فقدان سازماندهی و کار و زحمت گروههای ساکن خارج از کشور در ایران است. ماهیتی ناعادلانه دارد و به شیوه های انقیادی، فریبکاریها و افسون رسانه ای جمهوری اسلامی دامن زده و آن را نهادینه می کند. عجالتاً، تبعیت کنندگان، از اتخاذ هر خط مشی دیگری یکسره عاجز شدند و نیاز به توجیه کسانی دارند که فاقد ارادۀ مبارزه اند و هرگز برای رهایی طبقۀ کارگر، طبقۀ خود، خود را سامان نداده و به نبرد برنخواهند خواست. مسلک انقلابی، رسم و رسوم سازماندهی و تشکیلاتی گذشتۀ رهبران و شهیدان گروه و سازمانهایی که آرم و پرچم آن را در دست دارند را  نیز به استهزاء  گرفته اند. با تبعیت از اخبار و گزارشات جمهوری اسلامی، حتی صدور حکم اعدام، به پوپولیستهایی، مخدری، فاقد مفهومی راستین و حتی پیامی برای همان مردم شدند که از آن دم می زنند. در این کار سابقه دارند، مانند آشتی با بهره کشان خارجی و نامه نگاری با مهره های ریز و درشت جمهوری اسلامی و برپایی جشن بزرگ آشتی کنان با  خواهران و برادرانی که در شیوۀ برون رفت از بحران ساختار سیاسیاقتصادی، چپاول ارزش اضافی بیشتر و تنظیم و تثبیت بقاء سرمایه داری در ایران به برادران و خواهران دیگر خود معترضند مثل تاجزاده ها، حجاریان ها، نرگس محمدی ها، سازگارا، اکبر پونزها، صدیقه وسقمی ها و شوهرانشان و فائزه ها و الی آخر.

ما قبلا نوشتیم که سرمایه داری هرگز بحران اقتصادی خود را به صحنۀ محاکمۀ خود مبدل نمی سازد هر چند ذهنیت فاسد و تباه کنندۀ بورژوازی و خرده بورژوازی در آنسوی مرز و همچنین تهران در روزنامه های جمهوری اسلامی همیشه سعی می کند که برخی بازیگران و سیاستشان را مثل رفسنجانی، احمدی نژاد تا خاتمی و حتی رئیسی (مرده) را به عوض ساختارهای عمیق تر اجتماعی و روابط سرمایه دارانه که در ذات خود بحران زا، تباه کننده و استثمارگر است، متهم سازد و شیوۀ تولید سرمایه داری را از تیررس دور نگاه دارد. اعتراضاتِ خودانگیخته و صنفی کارگری، مداخله سلبی در همۀ اشکال نیز نمی تواند صحنه را به محاکمۀ کلیت سرمایه داری تبدیل کند. ما اعتقاد داریم که دولت سرمایه داری در ایران انعطاف لازم برای همراهی با اشکال در حال تغییر انباشت سرمایه را به خوبی از خود نشان داده است و در این مسیر با سطح مناسبی از پویایی، تغییر سیاست و تغییر شکل، شرایط گذار از یک دورۀ سرمایه داری به دورۀ دیگر را فراهم ساخته است.  پس از انقلاب سیاسی پنجاه و هفت نیز، دولتی بر فراز یا مادون بورژوایی یا بر فراز رابطه سرمایه داری در جهان نبود. بلکه، در چارچوب تنگ سرمایه داری با فراهم آوردن شرایط رقابت سیاسی برای گروههای عمدۀ بورژوایی و زد و بند با نیروهای امپریالیستی، آتش افروزی و  برپایی توفانهای مانند توفان الاقصی توانسته است که انعطاف لازم برای پاسخگویی به نیازهای انباشت سرمایه را از خود نشان دهد. در حیطۀ سیاسی نیز تنها انعطاف و پویایی است که می تواند ثبات و مشروعیت موقتی و مشروط را برای دولت سرمایه داری به ارمغان بیاورد. اما، این میزان از پویایی و انعطاف هرگز باعث نمی شود که دولت سرمایه درای در مقابل جنبش سامان یافتۀ طبقاتی پرولتری برای همیشه قوۀ فائقه باشد. چرا که قادر به حذف تضاد کار و سرمایه نیست. پویایی دولت سرمایه داری در ایران بیش از هر چیز در توسعۀ فزایندۀ مناسبات سرمایه داری تا دورافتاده ترین نقاط ایران و در عمیقترین اشکال آن و همچنین در جذب متناوب نیروهایی که خود را علیرغم اینکه در تعریف اپوزیسیون نمی گنجند. اما، خود را  اپوزیسیون می نامند از طریق هژمونیزه کردن گفتمانهای مختلف از جمله اصلاحات سبز و بنفشی، شعارهایی مثل رضا شاه روحت شاد که شعار وزارت اطلاعات بود، از اکبر پونز تا نرگس محمدی و دیگر جایزه بگیرها، انواع و اقسام کمپینها و لابی ها و رسانه ها با خط سپاه پاسداران مثل انترنشنال، ظهور غیرمترقبۀ آن ساواکی و این ساواکی، توفان الاقصی، حماس و حزب الله و تبلیغات فراوان بعد از هر عملیات مسلحانه در ایران برای جیش الجهل و جند الشیطان و گروههای دیگر ارتجاعی (قدرتی در قدرت) و امروز صدیقه وسقمی، تاجزاده و فائزه در پی صدور حکم اعدام با خرده بورژوازی رضا شهابی (یک) و رسول بداقی فرمانده لایه های فن سالار و ..امروز گفتمان سازی دربارۀ مرگ رئیسی در لفاظی های تحلیلگران بورژوایی انترنشنال که بسیاری از آنان جزو برادران و خواهران متخاصم سازگارا و جمهوری اسلامی اندکاملا متنوع و مشهود است.

هژمونیزه کردن گفتمانهای مختلف بوسیلۀ جمهوری اسلامی در بین عظمای گروههای خارج از کشوری در اشکال گوناگون بیشتر از اینکه به نقل از رفیق آناهیتا اردوان که اولین شخصیتی بود که  این موضوع را عنوان کرد، بحران یارگیری گروههای خارج از کشور از قدرت باشد، عضوگیری جمهوری اسلامی از گروه جاهلانی است که مدام بر طبل نامتعارف بودن سرمایه داری در ایران کوبیدند. ولی، خود عملا مجذوب پویایی و متعارف شدن آن شدند. حتی تحریم امپریالیستی به شرایطی دامن زد که بخش بزرگی از بورژوازی ایران مدتها سودای آن را در سر می پروراند. روند توسعۀ سرمایه داری در ایران به نحوی بوده است که برای ادغام بیشتر در بازارهای جهانی و رقابتی هر چه بیشتر اقتصاد ایران، قیمت ارز هر چند سال یکبار افزایش سرسام اوری را تجربه کرده است. بورژوازی در ایران که پیش از تحریم دورۀ تازه ای از آزاد سازی قیمتها را با طرح هدفمندی یارانه ها کلید زده بود، از تلاطمات ارزی که بخشی از آنها به تحریم برمی گشت نیز استفاده کرد و بدین سان با بهره برداری از شرایط پیش آمده که پیش از این تحقق آن به رویایی شباهت داشتجامۀ عمل پوشاند. کوهی از لفاظی های سیاه نمایانه که مشت بر سر و کول خود برای تحریم می کوبید تا براندازد نیز قادر به لاپوشانی این حقیقت نیست. زمانیکه بازارهای جهانی چندان بر وفق مراد سرمایه دارهای ایرانی نمی گردد درست مثل دولت آمریکا که پس از بحران جهانی با سیاست انبساطی خود نظیر افزایش حجم پول، کاهش نرخ بهره، افزایش خریده اوراق قرضه و اوراق بهادار با پشتوانۀ وام های رهنی در مسیر توسعۀ سرمایه داری نقش ایفاء می کند، به کمک سرمایه داری می شتابد و با افزایش نقدینگی، سهم خود را در تامین مالی آنانافزایش می دهد. فرایند توسعۀ تولید سرمایه داری در ایران نه تنها توسط محدودیتهای درونی این فرایند و تناقضات ساختاری آن مشروط شده است. بلکه، وضعیتهای کلی اقتصاد جهانی و رونق یا رکود اقتصادی در سایر کشورهای جهان نیز مشروط شده است. افزایش قیمت کالاهای صادراتی ایران که بخش عظیمی از آن را نفت خام، فراوردههای نفتی و گازی، فولاد و آهن، سیمان و محصولات صنعتی و غیره تشکیل می دهند در بازارهای جهانی باعث می شود تا با افزایش سودآوری بخشهای بزرگی از صنایع ایران، سرمایه گذاریهای جدید افزایش یابد و دوره ای از تولید سرمایه داری در ایران رقم بخورد. با افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی، درآمدهای ارزی دولت نیز افزایش می یابد و دولت می تواند تامین مالی بنگاههای تولیدی را با دست بازتری انجام داده و نقش توسعه یی خود را بهتر ایفاء کند. این مسئله کلید توفان الاقصی و آتش افروزیهای جمهوری اسلامی در منطقه نیز هست که ذهنیت علیل خرده بورژوایی، انحلال طلب یا بشردوستی خام دستانه و ساده انگارانه را با توجه به غیاب ساختاریافته انقلابی و مترقی در فلسطین را پشت سر خود و حماس که پشت سر دولت اسرائیل نیز بسیج می کند. حتی اکتفاء به سرزنش بازیگران از خامنه ای گرفته تا رئیس جمهورهای مرده و زنده، معرفی یک سری سیاستهایشان یا مرگشان به عنوان عامل بحران یا عامل تغییر مسلما همیشه ناشی از  جابجایی در قدرت یا سران بورژوایی و هزاران مطلب و نوشته درباره مخبر صاحب برکت از بزرگترین بنیادهای بلعیدن پروژههای عمرانیسازه های نفتی و همچنین قاچاق دارو و برپایی بخشهای بسیار پول ساز و  غیرمولد مثل گردشگری به نام تجهیز منابع مالی و رفع تنگاهای مالی بعد از مرگ یا به هلاکت رساندن رئیسی، عضو هیات مرگ موجد تولید و بازتولید ستوان کلمبوهایی در رایو و تلویزیون هاست یا اعضاء کمیته مرکزی گروههای ساکن خارج کشور همگی بحران سران دزد و چپاولگر سرمایه داری جمهوری اسلامی را به عوض بحران سرمایه داری در ایران معرفی کردن و لاپوشانی تناقضات درون ماندگار سرمایه دقیقاً معادل زمینه سازی بورژوازی برای مداخلۀ راهبردی و تسهیل نجات فرایند بازتولید سرمایه است.

ما قبلا در نوشتارهایی و کتابهایی توضیح دادیم که سرمایه به عنوان رابطۀ اجتماعی به میانجی گفتمانهای بورژوایی است که خود را بازتولید می کند. اما، در بحرانها همزمان با اختلال در روند بازتولید سرمایه، گفتمان های مسلط نیز با اختلال مواجه می شوند و دیگر به راحتی نمی توانند آحاد جامعه به ویژه برای ما کارگران مولد را مجاب کنند که پیگیری خط مشی و سیاستهای تصریح شده در این گفتمان ها به رفاه و آینده ای روشن برای آنان منجر خواهد شد. مسلما، بخشی از بورژوازی انگشت اتهام را به سوی بخشی دیگر می گیرد تا شیوۀ تولید سرمایه داری از مظان اتهام دور بماند. بدین ترتیب، امروز با پدیدۀ خواهران و برادران متخاصم روبروییم که سیستم سرمایه داری در ایران به گونه ای عمل می کند که ما نام این مکانیزم را سیستم تخریبگر سازنده می گذاریم به این معنا که از خواهران و برادران متخاصم خود بازیگران جدید برای تسلط گفتمانهای بورژوایی جدید درست می کند که نفش مدافعان و رهبران شعار زن، زندگی و آزادی و مخالفت با اعدام را هم بازی می کنند که بطور واقعی نه خواستار از بین بردن حکم اعدامند و نه زندگی، نه آزادی و نه زنان و دختران فاقد قدرت سیاسیاقتصادی.

بطور کلی، سرمایه داری جمهوری اسلامی ترمیمِ درک مسلط جرخورده را به چندین روش انجام میدهد:

یک: سرکوب. 

دوم: ارائه تعریف خود از بحران.

سوم: مهندسی افکار عمومی، گفتمان سازیهای جدید در اردوگاه خودیاردوگاه سرمایه ارتجاعی، بورژوایینو اندیش مذهبی، حتی تشکلهای کارگری صوری، مدنی. 

 هر سه راه را برای ترمیم و بازسازی درک مسلط بر جامعه، ترمیمِ امور و خط مشی هایی که نوید خروج از بحران را میدادند و با حمله به اوباشان حکومتی به سخره گرفته شدند، هموار میکند. تبعیت گروههای ساکن خارج از کشور از دروغ پردازیهای جمهوری اسلامی بویژه زمانیکه عملیانها جلوی دیدگان شان از قبل اعلام شدند، در این بازسازی سهم دارد.  دامنۀ گفتمان سازیِ سرمایه داری جمهوری اسلامی به اندازۀ دامنۀ سفته بازی، بورس بازی، در تقابل با  بحرانهایی که شیوۀ تولید و مبادله شان را پریشان میکند به هیچ وجه راه خود را بسان قانون کور طبیعت به شیوۀ سرکوب و قهری ویرانگر هموار نمی سازد. بلکه، بسیار پیچیده و موذیانه است. مهندسی افکار عمومی و تبعیت گروههای ساکن خارج از کشور از اخبار جمهوری اسلامی بخشی از هژمونیزه کردن گفتمانهای وزارت اطلاعات در بین آنهاست. سرمایه داری در غیاب مداخلۀ پرولتاریای ساختاریافته مثل کمیتۀ ما می تواند روایت مناسب با منطق خود را گزینش کرده و با استفاده از این روایت، عبور به مرحلۀ نوینی از انباشت سرمایه را رقم زند. به همین دلیل است که گاه می بینیم که بخش بزرگی از بورژوازی از کارتل ها و هلدینگ های بزرگ اقتصاد ایران، رفرمیست، جمهوریخواه و انواع سرلشکرها و گنده لاتهای سپاه پاسداران تا زشت کلام ها و استادهای دانشگاه و لابی هایی در خارج از کشور در لباس استاد دانشگاه و تاریخ شناس مثل مازیار بهروز و اتابکی، فوتبالیست و سلبریتی ها، سلطنت طلبان تا توده ایها، خدمتگذاران سابق و برادران اکثریتی از کار افتاده و بی دست و پایشان در خارج از کشور و بقیه اراذل و اوباش و رسانه های امپریالیستی و انترنشنال با خط سپاه،  حتی  چپ با پیشوند و میان بند و پسوند کارگر و حزب و بسیاری دیگر، سیاهی لشکر منافع سرمایه داری در ایران پشت سر روحانی یا موسوی، نرگس محمدی و تقی رحمانی، صدیقه وسقمی، شیرین عبادی و بقیه در هزارتوی پوزیسیون سازی وزارت اطلاعات، رژه می روند. این نشان می دهد که روایتها و سیاست تصریح شدۀ بازیگر جدید با الزامات و ضروریات رابطه سرمایه همخوانی دارد. زمانی مارکس در نظریه ارزش اضافی گفت که سرمایه داران شبیه برادران متخاصمی هستند که غنائم حاصل از کار دیگران را بین خود تقسیم می کنند. این توصیف روشن رقابت بازیگرانی ست که مناصب دولتی را در جمهوری اسلامیاشغال می کنند یا خواهان اشغال آنند. بازیگران جدید در انتخابات در رقابت با یکدیگر و به میانجی گفتمانهای بورژوایی سعی می کنند با هژمونیزه کردن گفتمان خود رهبری فکری، سیاسی، اخلاقی و اقتصادی جامعه و مناسبات سرمایه داری را در دست گرفته و با توجه به کفایت گفتمان خود یعنی تناسب آن با اقتضائات و ضروریات انباشت کل سرمایه اجتماعی، رهبری  مراحل مختلف سرمایه داری را به دست آورده و پویایی مورد نظر برای شیوۀ تولید سرمایه داری در ساحت سیاسی را نیز تسهیل و حاصل گردد. زیراکه، بازیگر تفکر و گفتمانی در سیستم سرمایه داری باید عنان امور را به دست گیرد که برای پیاده سازی ضروریات انباشت از معیارهای لازم برخوردار باشد. بحران تبعیت گروههای خارج کشوری از مهندسی افکار عمومی و نابینایی عمدی چندان ضربه ای به فعالیتهای کمیته مارکسیست ارتدوکس نمی زند. بیشتر گروههای ساکن خارج از کشوری را به قهقرا می کشاند و به تقویت سیاست نیرنگ و فریبکاری جمهوری اسلامی و اغتنام فرصت جهت تحکیم سنگرهای ارتجاعیسرمایه داری می پردازد. 

مسلماً، گروههای ساکن خارج از کشور، نیروی انقلابی و رادیکالیسم متمرکز را رقیب خود می بینند مخصوصا زمانیکه چهره دارند، مشخص و معینند، بی نام و نشان نیستند و برنامه های سرمایه داری و له له زدن به دنبال دموکراسی و دموکراسی شورایی که فریبی بیش نیست را قبول نداشته باشند. اما، نیروی انقلابی که در کشور خود می جنگد با گروههای خارج کشوری از جوانب و زوایای گوناگون، متفاوت است و قابل قیاس نیست. معمولا گروههایی که به هر دلیلی در خارج از کشور سکنی گزیدند، نقش حمایتی از نیرویی که در داخل کشور با سرمایه داری می جنگند، دارند. اما، گروههای حقیر، در حفظ بقاء به کوچکترین مبارزه مسلحانۀ انقلابی و سازمان یافته غبطه می خورند و به محض آگاهی از حرکتی انقلابی و سازمان یافته، مخفی کاری به شیوۀ کبک را در دستور کار قرار می دهند، مسئول اول چریکهای لیبرال دمکرات فدایی بقاء ماسک بر چهره می زند و در سایت اخبار روز پلتفرم بورژوا لیبرالی یورقه می رود و «یواشکی» علیه کمیته مارکسیست ارتدوکس پرچانگی می کند.  به راستی که عذر موجه برای نجنگیدن  و مخالفت با قهر سامان یافتۀ انقلابی همیشه و در هر شرایطی برای گروههای سازشکار و طرفدار سرمایه داری با القاب گوناگون وجود دارد. مجددا می گوییم که مهمتری مولفه یائسگی شان، مهمترین مولفه که ته مانده گرایشات بورژوایی و خرده بورژوایی در جامۀ چپ، حزب، کارگری و الی آخر، مهمترین مولفۀ همدلی و همیاری با اخبار و صحنه سازی سپاه پاسداران و جیش الجهل در جوهر نظریه معامله گری، زیرپا گذاشتن راه طبقاتی طبقه کارگر و افتادن در گرداب همگراییها و جبهه های ائتلافی و وحدتها در خارج از کشور می باشد. انحرافی که در گذشته، در شکل جبهه واحد باعث بوجود آمدن یک خط مشی سیاسی ارتجاعی در بسیاری از احزاب و سازمانها در داخل کشور گشت.  نظریه ای که بیش از آنچه که به تشکل، آگاهی و وحدت طبقه کارگر بیندیشد به بهانۀ جبهه، اتحاد و ائتلاف با لایه های بورژوایی و خرده بورژوایی در آمیخت. تفاله هایشان در خارج از کشور راه عناصری را دنبال می کنند که مبتکر اتحاد و  ائتلافهای مخرب بودند و برای ائتلاف، همگرایی، اتحاد و وحدت به  دلیل ورشکستگی و  به دست آوردن متحدین و  دوام شرایط زیست در خارج از کشور دست و پا می زند. این تصادف روزگار است که آنان را به مارکسیسم مجهز ساخته و به همین دلیل از چپ و راست حاتم بخشی می کنند و اصول و دانشی را که از آن جز یک آگاهی سطحی و صوری ندارند، برای رسیدن به هدف قربانی می کند. گروههایی که در حرافی امید خدمت به طبقۀ کارگر را دارند. اما، به دنبال سر و سر پیدا کردن با لایه های بورژوازی و استفاده از فن ممکنات بیسمارکی، در  گز کردن رسانه های جمهوری اسلامی و تغذیه از خدعه و صحنه سازیهای جمهوری اسلامی، ترفندهای وزارت اطلاعات حسابی سم سابیدند. گروههایی که با سه تا چهار نفر، ترکیب مفاهیم وارونه ای از مارکسیسم ارائه می دهند، تامین کنندۀ منافع لایه های گوناگون بورژوازی در قدرت جمهوری اسلامی هستند، در واقعیت محصول زایمان یک خط مشی ارتجاعی در سیر تحول احزاب و سازمانهایشان در ایرانند. در گذشته، همین خط مشی به مانع مادی موثری در راه تشکیل حزب طراز نوین طبقۀ کارگر در ایران مبدل گردید و ضربات مهلکی به مبارزات صنفیسیاسی طبقه کارگر زد. نطفه های شیوه و عمل معامله به جای نظریه و عمل مبارزه، از ترکیب منافع طبقاتی اعضای وابسته به طبقات متوسط جامعه با نوعی برداشت سازمانی، ضد مبارزۀ مسلحانه، خلقی، حتی چریکی و ضد چریکی، کارگری، حزبی، ضد حزبی، مائوئیستیناسیونالیستی و الی آخر، انحلال طلبانه و  مصلحت گرایانه از سوسیالیسم علمی از ابتدای بنیانشان وجود داشت تا اینکه شرایط مساعد برای رشد و نمو پیدا کرد و به شیوه عمل حاکم در سازمان و حزبشان در ایران تبدیل شد. اکنون، تفاله هایشان در خارج از کشور حاضر به سنت شکنی در تغذیه از خدعه و صحنه سازیهای سراسر دروغ و سالوس ارتجاع سرمایه نیستند.    

جمهوری اسلامی با فیلم و اخبار ساختگی از عملیات زاهدان و داستان سرایی دربارۀ عملیات خرم آباد و معرفی کادرهای ما در عملیات هرمزگان به عنوان قاچاقچی سوخت، آدرس اشتباه می دهد. خدعه، فریبکاری وجه مشترک انواع و اقسام دولتهای سرمایه داری است که رهبران و اعضاء کمیته مرکزی شهید بعضی از گروههای خارج کشوری در زمان عاری از مهر و جمهوری اسلامی تجربه کردند.  یک بسیجی و دو مامور سپاه سلمان در عملیات مسلحانه  زاهدان، پایگاه سپاه سلمان در نزدیکی خیابان مطهری و حوزه بسیج روح الله با آتش رگبار ای کی فورتی سون از فاصله بیشتر از سیصد متر کادر دختر کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس، از چهره های نامدار مبارزۀ طبقاتیکمونیستی با پیشینۀ رزمیسیاسی فرامرزی که گویی هرگز برون مرزی نبود، به سرعت به مقام سافل شهادت برای سرمایه داری نائل آمدند. اگرچه تدارک عملیات مسلحانه با اتکاء به نیروی متمرکز و همیشگی کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس بیش از دو هفته در گیرودار کمک شصت میلیون تومانی به سیل زدگان طول کشید و کادر رزمنده کمیته به همراه از وجوه رهبری در زاهدان به مدت چهار شبانه روز در کمین و فرصت مناسب بودند. اما، تیراندازی به سوی بسیجی و دو مامور سپاه سلمان که به پایگاه سپاه زاهدان و بسیج آمد و رفت داشتند ده دقیقه بیشتر طول نکشید. زاهدان بیست و نهمین و هرمزگان سی مین عملیات مسلحانه و عملیات بیست و پنجم اردیبهشت سی و یکمین عملیات است  که به تصمیم مدیریت و رهبریت چند وجهی کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس، در پنج روز قبل از عملیاتها و همچنین پانزدهم اردیبهشت، ساعتها قبل از عملیات مسلحانه بطور واضح و روشن با این جمله که «سیستان بلوچستانیم و عملیات داریم. عملیات در شهر و استان دیگری هم هست، واکنش را در روزنامه ها می خوانید»، در شبکه های ارتباط جمعی اعلام شدند. همزمان، پیرامون قتل عمد، اعدام به شیوه تیربارانآتش به اختیار یک کارگر آگاه تولید کنندۀ سیمان متعلق به کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن بوسیلۀ ماموران جمهوری اسلامی در لامرد آگاهی رسانی شد. کارگر آگاه و تولید کنندۀ سیمان در خبرگزاریهای جمهوری اسلامی به عنوان ارازل و اوباش معرفی شد که قصد حمله با سلاح سرد به ماموران را داشته است. این در حالی ست که کارگر در یک گفتگوی جدلی در رابطه با دستمزد سریعا با رگبار ماموران جمهوری اسلامی در وسط خیابان بدون اینکه حکمی برای اعدام او صادر شود، اجازه وکیل داشته باشد و اطلاعات از طرف «منبع محرمانۀ انترنشنال رسانه ننه دلاور  با جایزه شجاعت در دست» درباره او مشخصا از سوی برادران در ایران به سازگارا و دیگر تحلیلگران سینه چاک اصلاحات و گردانندگان حوزه های انتخابیه، ارسال شود و به مدت بیشتر از دو هفته موجبات سرگرمی و صدور فراخوان گروههای ساکن خارج از کشور را فراهم سازد، با اتش رگبار ماموراناتش به اختیاراعدام می شود. با اعلام از قبل عملیات و این خبر، کادرهای کمیته مارکسیست ارتدوکس به نیابت از کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی، معدن از مسئول اول گروههای خارج از کشور که از سوی بنیانگذاران کمیسیون انتخاب شود دعوت به عمل آورد که از مشخصات کامل کارگر آگاه و مولد نامبرده با برگزاری جلسه رسمیصوتی و تصویری با از مهندسین و از بینانگذاران کمیسیون آگاه گردند و همانطور که پیرامون احکام اعدامی که جمهوری اسلامی رسانه ای میکند و زندانیان قربانیان به ویژه فاقد آگاهی سیاسیطبقاتی لازم را سپر نفخه و دمیدن روح در کالبد سیاستهای مردۀ اصلاح سرمایه داری میسازد، مانور می دهند، دربارۀ اخبار از عمق جامعۀ مولد، کارگران مولد و آگاه و متشکل طبقۀ کارگر که رهبر بلامنازع قربانیان سیاستهای سرکوبگرانۀ جمهوری اسلامی اند و توانایی دریدن خدعه ها، تئوری سازیها، مهندسی افکار عمومی را دارند، خودکشی و خودسوزی نمی کنند و برای دستمزد قهرآمیز و آگاهانه گردن می کشند، از طریق رادیو، تلویزیون و دوربین کامپیوترشان در میز گرد راه انداختنهایشاناطلاع رسانی کنند. وسایلشان را برای تامین قوای خود  و جلوگیری از غافلگیری بوسیلۀ دشمن، روی دشمن متمرکز ساخته و از اخبار دوسازوبرگ با انضباط در حین رزم خلاق به عنوان یک سکوی برای بلندپروازی و منفجر کردن جنایتهای که جمهوری اسلامی سعی در استتار آنان دارد، بهره ببرنند. فضای دروغ پردازیهای جمهوری اسلامی را در رسانه هایی وابسته به سرمایه داری مانند بی بی سی، انترنشنال و صدای آمریکا و همینطور رسانه های جمهوری اسلامیتنگ کنند. قطعاً، فراخوانهای رسمی و غیررسمی کمیته مارکسیست ارتدوکس صرفا برای ارائه مدارک نیست. بلکه، به منظور اهداف استراتژیک مرامنامه و ترازنامۀ کمیته در را به سوی گروههای دیگر باز می کند.  اما، گروههایی که دسیسه ها و خدعه های جمهوری اسلامی را تجربه کرده اند بکلی دستگاه فکری پروبلماتیک، به دشمن طبقاتی، سرمایه داری در ایران را کنار گذاشته اند و به ایده آل ذهنی مختص نخبه های فکری فاسد شده چسبیده اند. این مفهومی جز این ندارد که برایشان رهایی از بردگی حقوق و واقعیتی که هزاران کارگر به آن تن سپرده اند، دست نیافتنی است. جدا از گروههای انحلال طلب و سوسیال دموکراسی عاری از سازماندهی، دشمن بالقوه پرولتاریا، برخی گروهها کاملا مارکسیسم به عنوان راهنمای عمل و کنش سیاسی و طبقاتی که باید در یک حزب سیاسی که برنامه، ساختار، شکل فعالیت مبارزان سیاسی آن نتیجه منطقی تئوری مارکسیستیلنینیستی اندیشیده شده باشد را به کلی فراموش کردند. از نظر مارکس و مارکسیسم که امروز به حربۀ تبلیغاتی انحلال طلبان خارج کشوری و لفاظی تبدیل شده است، کارگران مطیع قوانین خشک اقتصادی بازار تنها از راه سازماندهی یک گروه کارآمد با اهداف عموما شناخته شده یعنی پرولتاریا می تواند با فراگیر نمودن آگاهی طبقاتی و کنش طبقاتیانقلابی همین گروه، قدرت را به چنگ آورد.  

انحلال طلبان با اسم کارگر، نقش بناپارت را در خارج کشور بازی می کنند، ولی نعمتی پدرسالار تمام طبقات در حال ورجه وورجه رفتن با کلمه مردم تا هیچی به طبقه کارگر نرسد، مگر اینکه آن را از طبقۀ دیگر که مسلماً همان طبقه کارگر است، بستاند. به همین دلیل است که در دوران سپری شدن استفادۀ طبقه کارگر از سنگرهای بورژوایی و حقوق دموکراتیک هنوز در ساخت کهن اقتصادیاجتماعی ایران، رابطه مستقیم فرد با دولت و سیستم زمینداری آسیائی خیال پردازی می کنند و انگار خبر ندارند که استثمار شدید کارگران، غصب املاک خرده مالکان در همین سیستان بلوچستان و گرد آمدن بخش اعظم سفره های آبهای زمینی  و معادن در چنگال برادران سرمایه دار سپاه پاسدارانسپاه سلمان و سازمان برادران خاتم الانبیاء وبیانگر بردگی دورترین روستاهای ایران از بازار جهانی سرمایه داری است. از اینروست که خائنانه و خادمانه به طرف قبلۀ دموکراسی و تجدید حیات سرمایه داری با اسم کارگر و تبلیغ و ترویج خدعه های جمهوری اسلامی، جانماز پهن کرده و سجاده نشین هستند.  

در بیانیۀ نیروی متمرکز کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در سیستان بلوچستان،«صحنه سازی سپاه سلمان با جیش الجهل در راسک و چابهار در پاسخ به دو عملیات ما، در تاریخ شانزده فرودین نوشتیم که «سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در واکنش به عملیات مسلحانۀ هفتم فروردین کادرهای کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در ایرندگان شهرستان خاش و سر آوردن محمد ذخیره از تکاوران خودفروخته و نابکار سرمایه و زخمی و به درک واصل شدن شش تکاور دیگر و  ورود عجولانۀ محمد پاکپور در تاریخ نهم فروردین، صحنه سازی راسک و چابهار با جیش الجهل، اسب تروجان، سپر بلای سپاه سلمان، در راسک و چابهار در پی حمله کادرهای ما در بامداد پانزدهم فروردین به پایگاه سپاه سلمان در سرباز را در دستور کار قرار داد 

«عملیات پاکسازی» به معنای قلع و قمع کردن نیروی سامان یافته در سیستان بلوچستان است که مکرراً از جانب فرماندهان سپاه سلمان و واجا و عبدالحمید امام جمعه اهل سنت که اولین کسی بود که با عملیات چابهار کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس مخالفت کرد و گفت که سیستان بلوچستان جای ساختار شکنان نیست، در خبرگزاریها منتشر شده است. پس، اعتراف به عملیات زاهدان پانزدهم برای سپاه سلمان و وزارت اطلاعات مقرون به صرفه نبود. زیرا که شکست عملیات پاکسازی و قدرقدرتی سپاه سلمان را با هلاکت سه مامور سپاه سلمان و مجروح شدن یک بسیجی همزمان با عملیات هرمزگان را آشکار می سازد. بعد از عملیاتهای اخیر و بعد از رجزخوانی درباره عملیات پاکسازی، وزارت اطلاعات و سپاه سلمان در سیستان بلوچستان درباره عملیاتها، حتی از وارد کردن اسب تروجان جیش الجهل به معرکه ممانعت ورزیدند. اگرچه بی بی سی، شبکه جهانی در بعد فساد حرفه ای و خبرسازی، ماری که افسون بردار نیست مثل اجل معلق بعد از عملیات ما در زاهدان پانزده اردیبهشت از راه رسید و غیرمستقیم با تکرار چرندیات جمهوری اسلامی و بازنشر فیلم جعلی چند ثانیه ای، تلاش کرد که جیش الجهل را در «ماه» ببرد. اما، این نیز سودی نداشت. عملیات بیست و پنجم و به هلاکت عظیمی در بیست و پنجم اردیبهشت را رسانه ای کنند و پرونده قضایی تشکیل دهند. مجدداً، در بحبوحه تحریر این جریده بعد از عملیات از سیستان بلوچستان در حالیکه تحت پیگرد کیفری هستیم اعلام می کنیم که هر گونه داستان سرایی، فیلم، خدعه و دروغ پرداری درباره عملیاتها از جانب جمهوری اسلامی و همینطور تبعیت کنندگان ساکن خارج از کشوراکیدا مردود و باطل می شماریم و هیچ کلاهی از این نمد برایشان درست نخواهد شد. به همین دلیل است که عملیاتها با کدگذاری یا صریحا از جانب کادرهای علنی مان از قبل اعلام می شوند. کادرهایی که راه درست اندیشیدن و به عبرت نگریستن در پدیدارها و استقرار رابطه متقابل میان ( تئوری و عمل) و ایجاد بصیرتی تازه را در  پراتیک اصیل و انضباط، فرماندهی و فرمانبری دریافته و در این صراط و سیر جدالی و آشتی ناپذیر کار و سرمایه، یارگیر کارگران و زحمتکشان، جوانان تحصیلکرده، مولد اضافه ارزش، حقیقت جو و دل آگاه اند و رادیکالیسم را در تهران و شهرستانها در فعالیت علنی و مخفی به تمام و کمال ماجور میدارند و به خون جگر بنیانگذاران و رهبریت چند وجهی کمیته مارکسیست ارتدوکس در فرایندی بسیار بغرنج در بیغوله های تاریک و سازه های زیرزمینی تعلیم داده اند و وجوه رهبری و مدیریتی را با  اجرای وظایف روزانه و هفتگی بنا بر مرامنامۀ کمیته، تعلیم می دهند. کادرهای زنده ما که هر کدامشان به عنوان اساسی ترین واقعیت و انتقاد عملیبنیادی از بت وارگی اقتصاد درفرمولبندی فلسفه سیاسی رهایی بخشی طبقه شان در عصر خود بسیار موثر، متعهد، دانا، مسئول، رهبر، کار افرین،آینده ساز و جسورند.

 وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با خبرسازی، فیلم و عکس و حتی صدور حکم اعدام قربانیان منفرد که هرگز مانند سازمان دهندگان برای جمهوری اسلامی خطرناک نیستند، بسیاری از واقعیتها را به حاشیه می کشاند همانطور که در دوره ای، بحران ساختاری اقتصادیسیاسی را با آغاز جنگ با عراق و قطعنامۀ پانصد و نود و هشت را با کشتار زندانیان سیاسی، پوشش داد. امروز، با صدور حکم اعدام برای خواننده رپ و جاروجنجال دربارۀ تحقیقات درباره قتل یک دختر جوان، از عناصر ریز و درشت خود، صدیقه وسقمی، فائزه هاشمی رفسنجانی و تاجزاده، نرگس محمدی مثل شیرین عبادی با جایزه در دست، در صدور بیانیه با تشکیل یک هیات گندیده چهارده نفره از میان انبوه زندانیان سیاسی سازمانده در عمق سیاه چالهای زندان، هیاتی متشکل از افرادی مثل سعید مدنی و رزاق، از طرفداران موسوی و کنفرانس تئوری سازی انفعال به اسم ضد خشونت و به دنبال آنان، بداقی و شهاب طرفدار مادون اتحادیه های لیبرالیخرده بورژوایی، عاری از یک پاپاسی ایدئولوژی و موضعگیری انقلابی که در زندان در سرکه خوابانده است و  اسکورت خانواده بسیجی ها و پاسداران نفله شده در جنگ ایران و عراق در تهران، ساز  زنگ زده اصلاح طلبی، گفتمان سازی با سرکوبگران، نواندیشی مذهبیبرخورد انتقادی از درون نظام را  هر بار از کانال مهره ریز و درشت خود از نرگس، شیرین و صدیقه وسقمی و الی آخر را کوک می کند.

آناهیتا اردوان، نویسنده نامدار، تیزنگری و دوراندیشی بی همتا که مختص خود اوست، با چشم اندازی دقیق و رادیکال، تنها نویسنده ای است که در باب خطر تبانی خرده بورژوازی با بورژوازی در بین تمام نویسندگان و اعضاء گروههای خارج کشوری، زمانیکه آنان سرگرم تبلیغات برای ترشی فروشی شهاب بودند در تاریخ چهارده مارچ سال دو هزار و هیجده در فیسبوک خود و سپس در مطلب رویگردانی از کارگزار اصلی انقلاب در تاریخ ششم نوامبر دو هزار و هیجده میلادی اینگونه نوشت: « مدعیان رهبری مبارزات طبقاتی کارگری به کل از چارچوب روابط تولیدی بیرون آمده اند، وارد مراوداتی شده اند که دیگر کارگری نیست و مبارزه را به برند و کسب و کار خود ترشی فروشی تبدیل کرده اند. قدر مسلم، کار شرافتمندانه حق هر کسی است. اما، هر کسی نمیتواند مدعی رهبری مبارزات طبقاتی و کارگری باشد. در سراسر جهان کارگران با برپایی صندوق اعتصاب، صندوق حمایت از خانواده فعلان زندانی و.. راهکارهای درون طبقاتی ارائه می دهند. اما، در ایران زمانیکه مدعی رهبری مبارزات طبقاتی کارگران با راه اندازی بیزینس و اتصال مبارزۀ طبقاتی به بیزینس و برند آن کسب و کار آن کسب و کار (ترشی فروشی)، وارد مراوده دیگری شده است که دیگر کارگری نیست و عملا تبدیل به خرده بورژوا شده است و خارج از مبارزات طبقاتی است، همگی به تمجید و ستایش می پردازند.  

این بحران ژرفی ست که پذیرفته اند رهبری مبارزات کارگری و طبقاتی میتواند دست خرده بورژوا باشد. مدعی رهبری مبارزات طبقاتی و کارگری ایران نمی تواند وارد روابط خرده بورژوایی ( ترشی فروشی) شود و تازه مبارزه کارگری را به آن کسب و کار نیز متصل کند و عده ای به تبلیغ و ترویج آن می پردازند. اگر پیشتاز طبقه کارگر از میزان کافی قدرت که در سازماندهی اش نشسته برخوردار نباشد که رهبریت اعتراضات را در دست گیرد و بحران را به یوم الحساب بورژوازی بعنوان نه تنها حاکمیت بلکه نیروی اجتماعیارتجاعی، تبدیل نکند، با تبانی خرده بورژوازی و دیگر گرایشاتی که حاضر نیستند از کفر مالکیت خصوصی عبور کنند برایش تعیین تکلیف خواهند کرد

 اگرچه به نظر ما، شهاب از ابتدا خرده بورژوایی بود که به بدنۀ مبارزۀ طبقاتی چسبیده بود. حقانیت ادلۀ آناهیتا اردوان، کودک بعد از انقلاب، نویسنده، شاعر، نقاش و زندانی سیاسی سابق، رزمنده بر توسن تیزپای سوار، در صدور بیانیۀ مشترک شهاب با فائزه و تاجزاده به تمام کسانی که هرگز در میدانی مثل نویسندۀ لنینیست ما نجنگیدند یا اگر جنگیدند با جنگیدن شان مرزبندی کردند، ثابت شد. نوشته های شخصیتی که در زندان سر آشتی نداشته و در میدان جنگ در عراق جنگیده است و می جنگد، کیفتی زیبا و دوراندیشی ویژه و بی همتایی دارند و در اوج باقی خواهند ماند.   

 وسقمی، از مهره های جمهوری اسلامی و خواهر متخاصم که میخواهد نقش نواندیش مذهبی رفرمیستی  را با شعار زن، زندگی آزادی بازی کند و شوهر او که مانند شوهر نرگس محمدی در طرح پوزیسیون سازی وزارت اطلاعات در پی رسیدن به نان و نوایی است،  بلافاصله بعد از صدور بیانیۀ مذکور به رهبری تاجزاده و فائزه هاشمی رفسنجانی، از زندان آزاد میشود و تبلیغات دروغ درباره کور شدن او آغاز می گردد زینب جلالیان که در بیانیه چهارده نفره نیست و هیچ همکاری با جمهوری اسلامی نداشته، سالهاست که بینایی خود را از دست داده است با تبلیغات دروغ دربارۀ وسقمی که حتی وقتی کاندید انتخابات شهر و روستای تهران شد، مشکل بینایی داشت، حکایت شکر مازندران و شکر هندوستان هردو شیرینند اما این کجا و آن کجامی باشد. باری، مسئله غلیان احساسات خام نیست که اگر خامنه ای نیز عمامه از سر در بندازد یا تمام نمایندگان مجلس خبرگان و شورای اسلامی برای انحراف بحران ساختاریسیاسی و رفرم های سطحیسیاسی برای نجات سرمایه داری در ایران برهنه شوند هیچ تاثیری در موضع انقلابی از منظر حمایت از منافع کارگران و زحمتکشان، نخواهد گذاشت. منافع طبقاتی تعیین کننده است. وگرنه، باید برای لکنت زبان حجاریان نیز اشک ریخت. باری، تمام این سناریوها و بیانیه ها بعد از صدور حکم اعدام یک خواننده رپ با اعدام و فروش صدها سی دی صالحی به قیمتهای کلان در تهران به موازت دستگیریهای و مفقود شدن پنهانی زندانیان سازمانده و آگاه که  خارج از کشور حتی تصویری از آنان ندارد برای بهره برداری از بحران، تحکیم و احیاء رابطه سرمایه اتخاذ شده بسرعت جلو رفت. فراتر، در بحبوحۀ صدور حکم اعدام یک خوانندۀ رپ و غلیان احساسات عامیانه، طرح وزارت اطلاعات در چارچوب گفتمان تاجزاده و رضا پهلوی از راه می رسد و نشان می دهد که وزارت اطلاعات از شرط بندی روی اسب مرده ( رضا پهلوی) به افسار زدن دو اسب مرده، تاجزاده و رضا پهلوی با یکدیگر برای ارائۀ تعریف خود از بحران در شکل جمهوریت و مشروطه خواهی (دو شکل استبداد سرمایه داری) رسیده است.  تبیلغات درباره ندامت در بیدادگاههای جمهوری اسلامی با اتکاء به امیرحسین مقصودلو، ملقب به تتلو به عنوان یک خوانندۀ منفرد و فاقد آگاهی طبقاتی در مسیر القاء روحیۀ سازش با جمهوری اسلامی دقیقا بعد از صالحی، صدور حکم اعدام یک خوانندۀ دیگر رپ، سر تیتر انترنشنال را به خود اختصاص می دهد. منابع بیشتر اخبار انترنشنال با تحلیلگرانی از جنس سازگارا و بهره برداری از  شیوه های ژورنالیستی مانند انتشار سخنان رئیسی قبل از مرگ، با تصویری که دستان خود را به صورت کسی که تسلیم شده است بالا برده است دربارۀ آگاهی او از میزان تورم به گونه ای که رئیس جمهوری سرمایه داری در ایران را از زیر ضرب در بیاورد، درج گزارش و اخبار من درآوردی مسیح علینژاد، پرداختن به سیاستهای خیابانی از زبان آصف بیات مظهر ساده لوحیاصلاح طلبی لیبرالی با کتاب انقلاب بدون انقلابیون، سیاستهای خیابانی و مخالفت با انقلاب و لاپوشانی شکست پاییز عربی، مقایسه مبارزات دیماه، مهمترین برهۀ تاریخی و سرفصل مرزبندی محکم طبقاتی با پروژههای ترمیم سرمایه داری در ایران و شعار تعیین کننده و استراتژیک، اصلاح طلب، اصولگرا، دیگر تمام شد ماجرا با شعار مبهم زن، زندگی، آزادی، مخالفت با تشکیلات انقلابی به مثابۀ مهمترین عامل انقلاب، استفاده از کلمۀ  بی معنی «نظام ولایی» و عبارت من درآوردی «استعمار ولایی»  در نامه ای به اصلاح طلب دیگر سعید مدنی و نهایتا ناچیز شمردن پیشتازان سازمان یافتۀ طبقۀ کارگر، تخطئۀ مبارزۀ طبقاتی، مخالفت با رهبریت بی چون و چرای پرولتاریا و منتفی کردن نظرات مارکس در پی هزاران لفاظی بی در و پیکر، همگی در مسیر تبلیغات و مهندسی افکار عمومیبرون مرزی، سرگرمی در چارچوب گفتمان بورژوایی در انترنشنال است. 

 آصف بیات، روشنفکر خرده پای شهری نمی داند که مقولاتی مانند طبقه، مبارزۀ طبقاتی، تشکیلات درون کشور برای پیروزی انقلاب، رهبریت حرفه ای و انقلابیون حرفه ای، انتزاع های حتی علمی صرف و ساده نیستند که با چرندیات عامیانه کتاب انقلابیون بدون انقلاب و نامۀ او  به اصلاح طلبانی مانند سعید مدنی منتفی شوند. واقعیتهای جوامع سرمایه داری مثل جامعه ما هستند. طبقه است که افراد را به دسته های اجتماعی به شکل بنیادی تقسیم می کند و روابط و شکل زندگی و سرنوشتشان را تعیین می شود. طبقه و مبارزۀ طبقاتی، پرولتاریا و تشکیلات پرولتری حتی تنها ابزار برای تحلیل مسائل اجتماعی برای جامعه شناسان نیستند. مجموعه ای از شرایط مادی اند که زندگی انسانها را احاطه کرده و حال و هوا و الگوی زندگی خود جامعه شناسان را تثبیت می کند. سیستم تولید سرمایه دارانه در ایران به مثابۀ مقوله ای پیچیده، پول، اعتبار، سود و قرارداد و همچنین ارزشها و روابط و نهادهای اجتماعی که نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی را احاطه کرده و توسط آن بوجود آمده را نیز، شامل می شود. ارتباط روابط اجتماعی به سیستم تولید به عنوان هستۀ اصلی تئوری مارکسی یک ساده سازی عوامانه نیستند. سیستم های تولیدی معین در ادوار تاریخی باززادِ روابط اجتماعی و نابرابریهای اجتماعی اند و تحت سیستم تولیدی معین، امکان بروز و ظهور می یابند. ساختار طبقاتی جامعه به عنوان کل، زندگی اجتماعی را به منظومه هایی با اهمیت برآمده از سیستم تولید سازماندهی می کند. سیستم تولیدی برای عده ای از سازمان اجتماعی به وسیلۀ فرایند تولید روابطی را بی واسطه رقم می زند و طبقات بوجود می آیند. تئوری طبقه، مبارزۀ طبقاتی و نقش تعیین کنندۀ رهبریت پرولتاریایی با جامعه، نابرابریها، منابع، فرصتها، منزلتهای طبقاتی، استثمار و تبعیض پیوند می خورند. زمانیکه از ایدئولوژی سیاسی پرولتاریا و تشکیلات پرولتاری به عنوان یک عامل و نقش تعیین کننده و تمایزشان با خرده پا، مغازه دار، معلم، صنعت گر و حتی کارگر صنایع تولیدی فاقد تئوری سیاسی انقلابی در فرایند سیاسی صحبت می شود منظور یک فرایند ساده کارگرگرایی انحلال طلبانه نیست. بلکه، تبدیل پتانسیل بالقوه موجود در طبقۀ کارگر به پتانسیل بالفعل از طریق تشکیلات پرولتریانقلابی است که کارگران به عنوان طبقۀ تعیین کننده هویت پیدا کنند و با پیروزی تشکیلات مزبور در مبارزۀ طبقاتی، طبقه به مثابۀ یک طبقه از بین رفته و بخشهای دیگر را از سلطۀ سرمایه رها گرداند. درک دینامیسم اجتماعی برای فهم و درک تمام نابرابریهای اجتماعی با درک مفهوم طبقه، مبارزۀ طبقاتی بوسیلۀ تشکیلات پرولتری، انقلابی ترین کارگران مولد و مجهز به تئوری انقلاب، صرفاً برای درک شناخت فرایندهای اقتصادی مثل تئوری ارزش اضافی نیست. بلکه، برای فهم سلطۀ ایدئولوژیک سرمایه داری جمهوری اسلامی، نهادهای اجتماعی و روابط بین افراد اعم از زن و مرد، ضروری و لازم است. جامعه شناسی فاقد درک دینامیسم اجتماعی، طبقه، مبارزۀ طبقاتی، پرولتاریا، روانشناسی طبقه، آگاهی طبقاتی، مزد، کار ماهرانه مثل آصف بیاتها هرگز قادر به تبیین واقعیتهای اجتماعی نخواهند بود و نمی توانند با کوهی از لفاظی ها درباره نابرابریهای اجتماعی به عنوان مثال، تبعیض جنسیتی نظری کارآمد و صحیحی ارائه دهند. امروزه جامعه شناسانی که مارکسیست نیستند در صدد شناخت متدولوژیک طبقه هستند تا بتوانند جوامع را بشناسند. کسانی مثل اصف بیات که حتی معنای استثمار و استعمار را نمی داند و در نامه ای که از کانال سازگارا از طریق ازادی یواشکی در خارج از کشور مرتبط با وزارت اطلاعات به سعید مدنی، در کنار دیگر برادران و خواهران متخاصم مثل تاجزاده، سعید مدنی، صدیقه، فائزه، کنار شهاب و رسول بداقی به دست انترنشنال می رسد. انترنشنال که اخیرا از بنگاهی باز محرمانه مدال « ننه دلاور» را به خود اختصاص داده  و یک خط آن نامه  سرتیتر انترنشنال خبرگزاری برون مرزی سپاه پاسداران درج می شود که آصف بیات به سعید مدنی گفته است که « رژیم ولایی استعمار زیاد بر زنان دارد.»!.  رژیم ولایی که معنایی ندارد را نیز از سازمان مجاهدین خلق دزدیده است. استعمار را کاربردی نیاموخته است. معنای کلاسیک  استعمار و استثمار را نمی داند و در کاربرد مقولات سیاسی مثل جعفر برمکی، ریخت و پاش می کند تا با چشم اندازی بسیار محدود از آنسوی مرز، سرمایه داری را در ایران از زیر ضرب بیرون بیاورد. ولی نعمت شعار زن، زندگی، ازادی که اعتراض نود و شش، سرفصل  مرزبندی با اصلاحات، تئوری وزارت اطلاعات، ضربه کوبنده و مرگبار نود و شش با خواستهای طبقاتی که در  چارچوب نظام هرگز نمی گنجید را همطراز با اعتراض دانشجویی اشتی پذیر، در چارچوب نظام با شعار رای مرا پس بده بحساب می آورد و توضیح نمی دهد که اعتراضات شهریور ماه از نظر «کیفی» چه برتری نسبت به نود و شش داشت. یقیناً زمانیکه به نقل از اصف بیات روشنفکر خرده پای شهری مفهوم جنبش انقلابی به پوپولیسم ابرجمعی که در آن تفاوتهای طبقاتی [موقتا] به نفع خیر عمومی بزرگتر رنگ ببازد، خیر بزرگتر مالکیت است که [موقتا] در گفتمانهای بورژوایی باید رنگ ببازد، تبدیل می گردد. کیفیت هم زمانی کیفیت است که حول محور آزادی سیاسی با شعار برابری، امنیت، مالکیت، مالکیت، حق بسط امنیت به بهره مندی از داراییهای قانونی و مشروع که پیش فرض و سپس تقویت کننده بیگانگی انسانهای از یکدیگر و سور عزای زنان را نیز بر سفره  نشسته، می باشد. روشنفکر خرده پای شهری مثل اصف بیات که مبارزه طبقاتی را در دینامسیم اجتماعی حذف می کند مشخصا حاکمیت دموکراتیک را در چارچوب ذهنیت علیل خرده بورژوایی، تغییر ساختاری بشمار می آورد و تعریف کلاسیک خیزش، جنبش انقلابی، انقلاب و .. را به هم می پاشد تا سیاستهای برنی ساندرز، رفرمیست را در آمریکا را مترقی بشمار بیاورد. حمایت از  سیاست خیابانی، خرده بورژوای شهری و انقلاب عاری از انقلابیون و پراکسیس انقلابی و جاروجنال و نفی مارکس و مارکسیسم، همان لولوی وحشت انگیزی که آرام و آرام به سراسر جهان و به ما در ایران بویژه سیستان بلوچستان به شتاب نزدیک می شود را در دستور جامعه شناسی عاری از دینامیسم اجتماعی قرار داده است.  اینجا در سیستان بلوچستان که برای ما پرونده قضایی تشکیل داده اند و تحت پیگرد قانونی هستیم مصداق شتر در خواب بیند گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه، کارگر معدن روزی شانزده ساعت به کندن، چرخاندن، ساختن، بیل زدن، سنگ شکستن، بار بردن و غیره مشغول است و زندگی اش دقیقا زمانی آغاز می شود که این شانزده ساعت کار در روز پایان پذیرد. روشنفکر خرده بورژوازی شهری تمام مفاهیم کلاسیک خیزش، جنبش، بحران، شرایط انقلابی، انقلابی را دور می ریزد، آسمان را در لفاظی به زمین می دوزد که راه را برای صدیقه ها، تاجزاده ها، فائزه ها و آخر لیست سعید مدنی ها باز می کند تا سرمایه داری زوال یافته را با حذف رهبری تشکیلات پرولتری، به یاری خرده بورژوازی شهری وصله پینه کند. حتی فراماسیونهای اجتماعی را نمی شناسند و نمی داند که تغییر ساختاری با تغییر و تحول در شیوۀ تولید در سراسر تاریخ گره خورده است، نه با شال و رنگ شلوار و کراوات، یا می داند و سر خود و یارش سعید مدنی و حسین رزاق از طرفداران پروپا قرص کنفرانس ضد خشونت موسوی [تئوریزه سازی انفعال] کلاه می گذارد. اما، آش ترش تغییر ساختاری با تغییرات روبنایی و  سیاسی که در نامه به سعید مدنی به هم بافته برای جامعه شناسان که حتی مارکسیست نیستند، قابل سرپوش نیست. دختران آگاه و اندیشمندی در همین سیستان بلوچستان  وسراسر کشورمان هستند و بسیار خوب می دانند که تاریخ انسانها الزاما تاریخ شکلگیری نیروی تولید انسانی است و برعکس مهملات آصف بیات که انسانها اعم از زن و مرد را با حیوانات عوضی کرده است، تفاوت بنیادین انسانها با حیوانات در این است که ما انسانها با  کار در طبیعت چیزهایی که می خواهیم و نیاز داریم، تولید می کنیم. موتور پیش برندۀ تاریخ بشری، تحول در شیوه های تولیدی است که هر دم پیچیده تر، بدیع تر و دقیق تر می شوند. ساختارهای اقتصادی همچنانکه نیروهای تولیدی را به پیش می برند و یا مانع از حرکت رو به روشد آن می شوند، پدید می آیند و بر می افتند. زمانیکه ساختار اقتصادی شروع به بازدارنگی از رشد نیرویهای تولید [که در جامعه ایران بخش قابل توجهی به زنان و دختران مولد اضافه ارزش تعلق دارد که نمی خواهند در دولت رمهشبانی تحت نظام سرمایه داری باقی بمانند]، رشد بیشتر نیروهای تولید را به بند می کشد و در تضاد با نیروهای تولید قرار میگیرد که این تضاد نمی تواند تا ابد ادامه و باقی بماند و در هم شکسته و طبقۀ حاکم تسلط خود را از دست خواهد داد و در این برهه، تغییر ساختاری و به انقلاب اجتماعی منجر خواهد شد. اگر چه مسئله به این سادگی نیست و در ذهنیت علیل خرده بورژوازی شهری جعفر برمکی ها نمی گنجد، اگر به نقل از مارکس بگوییم که آسیای دستی جامعه ای با ارباب زمین دار می سازد و آسیای بخاری جامعه با سرمایه دار صنعتی بوجود می آورد و به این جمله مارکس اضافه کنیم که سرمایه داری مالی با بسط نظام اعتبار ناب ترین و عظیم ترین سیستم قمار بازی و کلاهبرداری یعنی عظیم ترین شکل غارت و چپاول کار پرداخت نشده و استثمار طبقۀ کارگر را در ایران بوجود آورده است. ساده توضیح دادیم که تنها تغییر روابط تولیدی سرمایه داری در ایران می تواند به تغییر ساختاری بینجامد. تغییر روابط تولیدی، کیفتی که در کنه اعتراضات دیماه تا حدود زیادی نسبت به شهریور ماه در شعارها وجود داشت. آصف بیات، روشنفکر خرده پای شهری در نامه به سعید مدنی می گوید که «ابرجمعی که از طبقه، مذهب، قوم و ملیت بگذرد، قدرت بگیرد و تغییر ساختاری ایجاد کندهمین جفنگ بافی، افسون زدگی خرده بورژوازی شهری با هدف تعامل با جمهوری اسلامی و اصلاحات سیاسی، در نامه به از سینه چاکان موسوی را آشکار می سازد. حتی جامعه شناسان سرمایه داری هم اعتقاد دارند که قطب بندی  اساسی و واقعیت نزاع و تضاد طبقاتی همواره در جوامع انسانی وجود داشته است. طبقه در تاریخ یک عامل در تاریخ بوده و هست و در فرایند سیاسی نقش بازی کرده و می کند و نمی توان با نامه نگاری آن را زدود. یک مفهوم محوری برای شناخت فرایند اقتصادی مثل تئوری اضافه ارزش و همچنین برای فهم و درک فرایند سیاسی تئوری انقلاب و استیلای ایدئولوژی، نهادهای اجتماعی و روابط بین انسانهاست. اختلافات قومی، جنسیتی، مذهبی، ناشی از شکاف طبقات اقتصادی اند و در مبارزۀ طبقاتی جایگاه شان رده بندی می شود، خط مشی و معناو مفهوم پیدا می کنند. بنابراین، معنای طبقه از مفهوم اقتصادی، به سطوح سیاسی و اجتماعی نیز بسط پیدا می کند و ایدئولوژی سیاسی از آنجاییکه طبقات به عنوان گروه بندی با پیامد سیاسی مورد بحث قرار می گیرند، به محوری ترین مقوله برای تغییر ساختاری بوسیلۀ گروهی واقعی با آگاهی از خویش، از وضعیت خویش و سرنوشت خویش، تبدیل می گردد. مبارزۀ طبقاتی موتور جلو برنده تاریخ است و فقط زمانی که طبقه و  اختلاف طبقاتی برافتاد، همبستگی از موانع نژادی، مذهبی و غیره گذر می کند. 

ساختارهای اقتصادیاجتماعی برعکس مهملات آصف بیات آن روی سکه لنگرودی جواهری که طبل و دهل سکولاریزم و آزادی سیاسی لیبرالی را با اسم طبقۀ کارگر در دست گرفته به دنبال دموکراسی غیرمذهبی که بهتر است برود جنبش اصلاح مذهبی در خارج از کشور راه اندازد، [ این هم در ایران فرزندان هاشمی رفسنجانی و وسقمی ها و تاجزاده ها و .. برای نجات سرمایه داری راه انداختند]، رهایی سیاسی و دولت آزاد شده به لحاظ سیاسی نه تنها رهایی کارگران نیست. بلکه، بر خلاف آنانیکه بسیار سرسری می گویند «سکولاریزم تنها زخم را آشکارتر می کند» اوضاع را از جنبه منفعت پرولتاریا در ادوار تاریخی به کرات حتی بدتر نیز کرده است. اگرچه در گذشته و نه امروز که تاریخ انقلاب دو مرحله ای به پایان رسیده است، پیشرفت بحساب می آمد. اما، با حق یکسان در برابر قانون و امنیت حق برخورداری از حمایت از مقابل تعرض دیگران و نهایتاً مالکیت، حق بسط این امنیت به بهره مندی از دارایی های قانونی و مشروع را اعطاء کرد. در نتیجه، حقوقهای انسانی و شهروندی، حقوقی برای حفظ اتمیزه کردن انسانهای جامعه به زن و مرد، اختلافات قومی و مذهبی و پیش فرض و تقویت کنندۀ بنیادی ترین بیگانگی، بیگانگی کار از کارگر، گشت. سکولاریزم و آزادیهای بورژوادموکراتیک، جامعۀ آزاد شده به لحاظ سیاسی آکنده از بیگانگی و تقویت همین بیگانگی است. حقیقت اندوه باری است و خشم بسیاری را برمی انگیزد اگر بگوییم که دولت جمهوری اسلامی راحت می تواند خود را از محدودیت شال و خیلی از آزادیهای سیاسی آزاد کند، بدون اینکه زنان و مردان خود به واقع از آن آزاد شوند. آصف بیاتها بیشمارانند و خود را بی طرف در بین آحاد مردم و یک میانجی زبان باز و در ظاهر بسیار منصف بین دعاوی متضاد با حذف تضاد نشان می دهند. در حالیکه یک فریبکاری بزرگ، تحکیم و تثبیت منافع بورژوازی یعنی جمهوری اسلامی را مد نظر دارند. به همین دلیل است که به دنبال روبنای سیاسی در خدمت و سازگار با نیاز سرمایه داری در ایرانند. در این فریبکاری بزرگ، زنان و حقوق و خیزش و شورش دختران و زنان، بهترین دستمایه برای سرکوب حقوقی، سیاسی و اقتصادی همان دختران به نام مقدس «مالکیت و امنیت مالکیت» و تکرار عصر نجیب زاده های دزد و تسهیل نجات فرایند بازتولید سرمایه نهفته است. 

 داستانهای بچه گانه مبنی بر عبور از استبداد مذهبی به دموکراسی غیرمذهبی ( از سرمایه داری به سرمایه داری) و نامه های تبلیغاتیبی معنای خرده بورژوزای شهری بنا بر ابرجمعی که تضاد طبقاتی را باید به دور افکند (آشتی کار و سرمایه و نفی مبارزه و منافع پرولتری) همه روزه به انواع گوناگون در حمایت از مالکیت که تاریخ معلوم کرده است که همه کشتار زنان و مردان، ترفندها و خدعه ها برای اوست، موعظه می شوند. 

 به نقل از مهندس ارشد نفت کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن و از بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن، زندان برای برادران و خواهران نافرمان به نظم سرمایه داری و خواهان برخی اصلاحات، زندان نیست. مکانی برای بده و بستان است، تاجزاده برای رضا پهلوی نامه می دهد، آصف بیات به سعید مدنی نامه می نویسد، هیات گندیده ای متشکل از چهارده نفر به سرکردگی تاجزاده و فائزه فراخوان صادر می کنند، مکانی که سازمانده گان توانا به یکباره غیب می شوند یا مخفیانه اعدام می شوند، برای برادران و خواهران متخاصمی بر سر تقسیم ارزش اضافی و ارائه تعریف خود از بحران به منظور جلوگیری از پیشروی سازمان یافته انقلابی بحران در بهترین هتل های پنج ستاره هستند. حتی در میادین نفتی که ما پالایشگاههای آن را طراحی و با اردوی کارمان می سازیم که اخیرا قانون حراست از میادین و پالایشگاههای صنعت نفت و گاز سختتر شد و انحلال طلبان خارج از کشوری به عوض شورای فیک پیمانی نفتی در این رابطه  فراخوان یا اطلاعیه ای صادر نکردند. بر پایه ابلاغیه اخیر حراست نفت به پرسنل صنعت نفت، اگر پرسنل نفت برای خروج میدان نفتی که باید از دیوار گوشتی حراست بگذرند، دلیلی قانع کننده ای برای حراست نداشته باشد یا بعد از زمانی که به حراست قبل از خروج گفته است، قصد ورود به میدان نفتی را داشته باشد، با خطر اخراج روبروست. در میادین نفتی، نامه های پرسنل نفت که میادین نفتی زندگی اقماری دارند و در بهترین حالت سه هفته کار و یک هفته تعطیلی از کانال واررسی حراست می گذرد و به دست شان می رسد. اما، زندان برای خواهران و برداران متخاصمی که در پروسۀ تخریب سازنده وزارت اطلاعات جایزه می گیرند، با هنرپیشه های هالی وود مصاحبه می کنند، طرح وزارتی وحدت تاج و شاه بیرون میزند شرایطی بهتر از تولید کنندگان نفت و سازندۀ تجهیزات نفتی و پرولتاریای نفت و گاز رهبر بلامنازع تمام کارگران و  زحمتکشان فراهم شده است. این در حالی ست که در همانجا، شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی با قابلیت و توانایی سازماندهی، روحیه جمعیانقلابی مجهز به پراکسیس انقلابی اجرا می شود. مرضیه توکلی، فوق لیسانس ادبیات، سازمانده کارگری که خانواده اش مدتها از او بی خبر بودند را  غیرمترقبه می کشند و قبر او را به خانواده اش نشان می دهند و خانواده اش را تهدید می کنند. وکیل چند زندانی سیاسیانقلابی خبر می دهد که از شخصیت حقیقی و حقوقی که فیلمهای سخنرانی های آتشین و اعتراضاتی که سازماندهی کرده، رسانه ای شدند، در زندان خبری نیست. شخصیت سازمانده ای که چندین بار در بند دادگاهی شده است.  دادگاهی ها و دفاعیات زندانی سیاسی سازمانده برخلاف مضمون بیانیۀ فائزه و تاجزاده (چهارده نفرۀ پروژۀ پوسیده و نخ نما شدۀ وزارت اطلاعات) مبتنی بر اصلاح و لغو اعدام از راه گفتمان سازی با عاملان و آمران اعدام، از مضمون انقلابیجمعیآگاهی رادیکال طبقاتی، آشتی ناپذیری با نظام سرمایه داری برخوردار است و به دلیل القاء و اشاعۀ روحیه جمعیانقلابی، به جامعه هرگز رسانه ای نشده اند.

(ادامه دارد)

اطلاعات

این ویودی در 23 مِی 2024 بدست در اشتراک - eshtrak فرستاده شده و با , برچسب خورده.