نوشته: کایریلوس پاپاستاورو
برگردان: آمادور نویدی
تروتسکیسم بعنوان جنبشی فرصتطلب(متن کامل) DOC
تروتسکیسم بعنوان جنبشی فرصتطلب(متن کامل) PDF
فهرست:
۱- مقدمه
۲- شکلگیری تروتسکیسم بعنوان جنبشی فرصتطلب
۳- دوره قبل از انقلاب
۴- دوره پس از انقلاب
۵- تروتسکیسم بعنوان یک نیروی ضدانقلابی
۶- مختصری از تاریخچه تروتسکیسم در یونان در دوره بین جنگها
۷- تروتسکیسم در زمان اشغال آلمان و جنگ داخلی
۸– تروتسکیسم امروز
۹– خصوصیات مشترک گروه های تروتسکیستی
۱۰– مراجعات به تروتسکی
۱۱– تبلیغات ضدسوسیالیستی
۱۲– همکاری با سوسیال دموکراسی
۱۳– اشکال مختلف حمایت از سازش با سیستم سرمایه داری
۱۴– طرز برخورد به ساختار امپریالیستی اتحادیه اروپا
۱۵- حمله به جنبش کمونیستی
۱۶- نتیجه گیری
جهت اطلاع خوانندگان، ترجمه مقاله ای از کایریلوس پاپاستاورو، رئیس بخش ایدئولوژیک کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان را تقدیم میکنیم. این مقاله در نشریه تئوریک بررسی های کمونیستی در شماره اول سال ۲۰۰۸ منتشر شده است.
۱- مقدمه:
در این مقاله، تروتسکیسم، و تاریخ آن بعنوان جریانی فرصتطلب درون جنبش کارگری، و وضعیت کنونی اش را مورد بررسی قرار میدهیم.
نیاز جهت تجزیه و تحلیل به دلیل عوامل زیر است:
اول، این که سیستم سرمایه داری فعالانه از نقش تروتسکی استفاده میکند تا علیه لنین و استالین حملاتی غیرتاریخی انجام دهد، و ساخت سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسبالیستی را زیر سئوال ببرد. در ۸۹مین سالگرد انقلاب اکتبر(مطابق با سال ۲۰۰۸، که این مقاله نوشته شده است)، مبارزه بر سر اظهارات تروتسکی در باره دلیل عدم پیروزی سوسیالیسم در روسیه شتاب گرفته است.
دوم، تعدادی از احزابی که در کشورمان و در خارج، خودشانرا تروتسکیست می نامند یا از تئوری تروتسکیستی استفاده میکنند، تلاشهایشان را در میان جوانان، بویژه در مدارس و دانشگاهها، همچنین در بین طبقه کارگر افزایش میدهند. این گروهها بسیار کوچکند تا تهدیدی برای جنبش کمونیستی باشند، اما آنها زیر ماسک «انقلابی و انقلابیگری»، دیدگاههای بورژوازی و اپورتونیستی را بازتولید میکنند، و نیروهایی را ترویج میکنند که برای سرمایه داری بیضرر هستند، و در مبارزات ایدئولوژیک و سیاسی برای سوسیالیسم، موانعی را برای حزب و کمسومول(سازمان جوانان حزب) ایجاد میکنند.
جهت درک اساسی تروتسکیسم، ما پیشاپیش میگوئیم که تروتسکیسم جریانی فرصتطلب در جنبش کارگری است، که در ظاهر با بکارگیری عبارات فرا انقلابی خرده بورژوازی، اما در عمل با سازشکاری کامل مشخص میشود. در سالهای ۱۹۳۰، در شرایط مبارزه امپریالیستی علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، تروتسکیسم موضعی آشکارا خصمانه نسبت به اتحاد شوروی داشت. تروتسکیسم، بعنوان یک جریان ایدئولوژیک و سیاسی، با تئوری و عملکرد لنینیسم خصمانه برخورد نمود.
۲- شکلگیری تروتسکیسم بعنوان جنبشی فرصتطلب
۳- دوره قبل از انقلاب ۱۹۱۷
تروتسکی و هواداران مدرن او اغلب خودشانرا بلشویک خوانده و به بلشویکها ارجاع میدهند. بااینحال، بلشویم، « بعنوان یک جریان تفکر سیاسی و بعنوان یک حزب از سال ۱۹۰۳وجود داشته است.» (بیماری کودکی ًچپ روی ً در کمونیسم– ولادیمیر ایلیچ لنین)، و تروتسکیسم از همان ابتدا نسبت به بلشویسم دشمنی داشت. نقطه شروع تروتسکسیم، انکار دکترین لنین در مورد نوع جدیدی از حزب بود. از اوایل کنگره دوم حزب سوسیال دمکرات روسیه در سال ۱۹۰۳، تروتسکی در بحثهای منشور طرف مخالفان لنین را گرفت.
مواضع انقلابی لنین در مورد مسئله منشور توسط اکثریت پذیرفته شد، و جناحی که حامی لنین بودند بلشویکها نام گرفت، در حالیکه گروه فرصتطلب (تروتسکی، مارتف، آکسلرد) در اقلیت باقیماند واز اینرو منشویکها خوانده شدند.
آشکاراست که چگونه تروتسکی در این دوره از مبارزه لنین را خطاب میکرد. اینهم گزیده هایی از کتاب تروتسکی با عنوان وظایف سیاسی ما، منتشر شده در سال ۱۹۰۴، که دیدگاههای وی را مشخص میکند و گواهی بر خط تفکر ضدمارکسیستی و فرصتطلبانه تروتسکی است، و ادعای تروتسکیستها را رد میکند که اختلاف لنین با تروتسکی جزئی بوده است.
تروتسکی در انتقاد از کتاب لنین «یک قدم بجلو، دو قدم بعقب» نوشت:
«… و باصطلاح قراراست که این تفکر مارکسیستی و سوسیال دمکراتیک باشد! واقعا، بجز رفیق لنین، بدبینی بیشتری را نمیتوان نسبت به گرانبهاترین میراث ایدئولوژیک پرولتاریا نشان داد! برای او، مارکسیسم یک اسلوب تجزیه و تحلیل علمی نیست، شیوه ای است که بسیاری از مسئولیتهای علمی را تحمیل کند؛ پارچه کهنه ایست که اگر بخواهید، میتوانید زیر پایتان لگدمال کنید؛ صفحه ای خالیست که چیزها را بر روی آن بزرگتر از واقعیت زندگی نشان میدهد و زمانیکه وضعیت حس آگاهی حزب باید درنظر گرفته شود، یک فرمانفرمای دمدمی مزاج است!»
تروتسکی در جای دیگر موارد زیر را نقل میکند:
«رئیس جناح ارتجاعی حزب ما، رفیق لنین … مجبور شده است که از سوسیال دمکراسی بگونه ای تعریف کند که یک حمله تئوریک علیه سرشت طبقاتی حزب ما است. بله، یک حمله تئوریک، که از برخی ایده های ًانتقادیً برنشتاین کمتر خطرناک نیست»(همانجا، ص. ۹۸)
در جای دیگر، با رجوع به نشریه ایسکرا:
«ایسکرای قدیمی وظیفه اش را نه روشن کردن آگاهی سیاسی طبقه روشنفکر، بلکه از لحاظ تئوریک آنرا به وحشت بیاندازد. برای سوسیال دمکراتهای آموزش دیده در این آموزشگاه ًارتدوکسیً چیزی بسیار نزدیک به حقیقت مطلق ژاکوبین ها است. حقیقت ارتدوکس در همه جا فرمانروایی کرد، حتی در موضوع مشارکت. هرکسیکه آنرا به چالش میکشید، حذف میشد؛ هرکسیکه آنرا زیر سئوال میبرد، مشکوک میشد.»(همانجا، ص. ۹۶)
در سالهای ۱۹۱۴-۱۹۱۰، حزب سوسیال دمکرات روسیه تنها حزب نبود؛ احزاب جداگانه ای وجود داشتند که اطراف شاخه های خودشان متمرکزبودند، و نهادهای حاکم خودشانرا داشتند. گروهای عمده، گروه بلشویکهای لنین و دو گروه منشویکی، تروتسکیستها و اوتزویستها بودند. تروتسکیستها ادعا میکردند که نقش آشتی دهنده بین بلشویکها و منشویکها را داشتند، اما در ماهیت از مواضع راهزنانه منشویک پشتیبانی میکردند.
تروتسکیسم در طول جنگ جهانی اول، بخشی جدا ناپذیر از «سنتریسم»، گرایشی در سوسیال دمکراسی بین المللی بود که بین سوسیال شوینیسم و خرده بورژوازی آرامشطلب (پاسیسفیسم) در نوسان بود و حامی «مصالحه» بین سوسیالیستهای انقلابی (چپ ها) و رویزیونیستها – تجدیدنظر طلبان(راستگراها) بودند.
تروتسکیستها در دوره پروسه های انقلابی در روسیه، توافق خودشانرا با خط بلشویکی اعلام کردند و در کنگره ششم حزب سوسیال دمکرات روسیه (بلشویک) به صفوف بلشویکها پذیرفته شدند. بدینصورت، تروتسکی در ژوئیه ۱۹۱۷ به یک عضو حزب بلشویک تبدیل شد.
اما تروتسکی حتی پس از پیوستن به بلشویکها استقلال خودش را حفظ کرد و مبارزه اش را علیه لنین ادامه داد. تروتسکیستها در سال ۱۹۱۸، با معاهده صلح برست مخالفت کردند و در امضای بموقع آن اختلال ایجاد کردند.، و به قدرت هنوز جوان و ضعیف شوروی ضرر بزرگی وارد ساختند.
تروتسکیستم در طول جنگ داخلی، به یک جریان اپورتونیست در درون حزب کمونیست روسیه (بلشویک) تبدیل شد. تروتسکیستها در سالهای ۱۹۲۱-۱۹۲۰ یک بحث درون جزبی درباره اتحادیه های کارگری را آغاز نمودند. تروتسکیستها با برنامه سیاسی خودشان جناحهایی را تشکیل دادند. اساس برنامه تروتسکیستها تبدیل کردن اتحادیه های کارگری به بخشی از دستگاه دولتی و زیر سئوال بردن نقش رهبری حزب در ساخت سوسیالیسم بود.
پایه تفکر تروتسکیسم، انکار امکان ساخت سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. تروتسکیستها با دنباله روی از رهبران منشویک، استدلال میکردند که طبقه کارگر در اتحاد جماهیر شوروی به دلیل عقبماندگی فنی و اقتصادی کشور، که در یک فضای سرمایه داری بود، نمیتواند قدرت خود را تحکیم کند و سوسیالیسم را بنا کند. بنابراین، تروتسکیستها استدلال میکردند که پیروزی انقلاب بسیار کوتاه مدت خواهد بود و قدرت شوروی شکست خواهد خورد، مگر اینکه انقلابات سوسیالیستی در کشورهای دیگر اروپایی نیز پیروز شوند، تا به طبقه کارگر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی کمک کنند.
تروتسکیسم، مخالف اصول تشکیل نوع جدید حزب بود و درظاهر از دمکراسی درون حزبی دفاع میکرد، و خواهان آزادی بود تا جناحهای درون حزبی ایجاد کند.
تحت تأثیر تروتسکی، گروه های تروتسکیستی در احزاب دیگر، مانند آلمان، فرانسه، بریتانیا، چکوسلاواکی، و غیره، تشکیل شد. در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، همه گروه های ضدبلشویکی اطراف تروتسکیسم متحد شدند. لنین و استالین با مقالات، سخنرانی ها و بیانیه هایی در ارگانهای حزب به تروتسکسیستها پاسخ دادند. تروتسکیسم در بسیاری از کنفرانسها و پلنومهای کمیته های مرکزی محکوم شد.
در سال ۱۹۲۷، پانزدهمین کنگره حزب کمونیست روسیه (بلشویک) تصمیم کمیته مرکزی مبنی بر اخراج تروتسکی و زینویف از حزب را تصویب کرد. در سال ۱۹۲۸، پلنوم نهم کمیته اجرایی کمینترون تأکید کرد که وابستگی به تروتسکیسم با عضویت در کمونیست بین الملل ناسازگار است، و این تصمیم در کنگره ششم (۱۹۲۸) بتصویب رسید.
۴- دوره پس از انقلاب
تروتسکیستها و بورژوازی، هردو، در مبارزه در حزب و دولت شوروی در سالهای ۱۹۳۰-۱۹۲۰، خصوصیات یک جدال و کشمکش شخصی بین تروتسکی و استالین را ایجاد کردند. تبلیغات بورژوازی، تروتسکی را بعنوان یک انقلابی ناب و بیگناه بتصویر میکشید، کسیکه به او خیانت شده است. این تبلیغات با توجه به کیفیت و عمیق بودن آن اتفاقی نبود: مستندها و فیلمهای بلند ساخته شد، در باره آن در رسانه ها، کتابهای درسی و غیره نوشته شده است.
تروتسکیستها، بنابراین، شیوه دیگری جهت ارتقاء چشم اندارهای خود دارند که منجر میشود آنها تا حدی نسبت به توانایی های تشکیلاتی خودشان نامتناسب شناخته شوند. سیستم سرمایه داری در ترویج تروتسکیسم منافع قابل مشاهده ای دارد، زیراکه دیدگاههای تروتسکیسم خط یأس و بدبینی را ترویج داده و توسعه میدهند. این مبارزه شخصیتها نبود، بلکه مبارزه مواضع سیاسی درباره مسائل ساخت سوسیالیسم، اداره دولت و غیره، مبارزه ای تحت شرایط بیسابقه بود.
تروتسکی و حامیانش، مانند بسیاری از رهبران اپورتونیست جناح راستگرای انترناسیونال دوم، با مارکسیسم برخوردی دگمانه داشتند. تروتسکیستها « مدلی ایده آل» از انقلاب و ساخت سوسیالیستی داشتند که از پیچیدگیهای روسیه در سال ۱۹۱۷ بسیار دور بود. تروتسکیستها، بعنوان روشنفکران خرده بورژوازی، براستی معتقد بودند که توده های کارگر نمیتوانند دهقانان فقیر را رهبری کنند. تروتسکیستها، اعتقاد نداشتند که تحت رهبری حزب کمونیست، توده های بیسواد و ازلحاظ سیاسی عقبمانده بتوانند ایده های انقلاب اکتبر را عملی کنند و یک جامعه سوسیالیستی بسازند. تروتسکیستها، براین باور بودند که باید یک «دیکتاتوری در روستاها» تأسیس شود تا مقاومت «خصمانه» دهقانان در برابر کارگران را کاهش دهد، و منتظر کمک انقلاب پرولتری از غرب شد. تروتسکیستها، همچنین ماجراجوییهای نظامی را بنام جنگ انقلابی و «صدور انقلاب» مطرح ساختند.
با اینحال، اموج انقلابی سالهای ۱۹۲۳-۱۹۱۸، بجز روسیه نمیتوانست در سایر کشورهای اروپایی غالب شود. البته، کسی نمیتواند بلشویکها را مقصر بداند که چرا در جنگ های انقلابی شرکت نکردند و انقلاب را در آنزمان صادر کنند، زیرا که جنگ داخلی در کشورشان به پایان نرسیده بود، هنگامیکه با دخالت و دسیسه های امپریالیستی روبرو بودند، و وقتیکه جهت تحکیم قدرت شوروی در سراسر کشور مبارزه میکردند.
منطق تروتسکیستها به بنبست منتهی شد. با توجه به اینکه تروتسکیستها، مارکسیسم را نه به عنوان یک علم، بلکه به عنوان یک دگم طبقه بندی کرده بودند، آنها نمیتوانستند بغرنجی وظایفی را درک کنند که قدرت شوروی با آن مواجهه بود، کشوریکه با سطح پائین توسعه نیروهای تولیدی شروع کرد، و جاییکه دهقانان اکثریت قریب به اتفاق جمعیت بودند. تروتسکیستها نمیتوانستد تحول استراتژی انقلاب را بر اساس اصول امپریالیسم درک کنند. تروتسکیستها بطور دگماتیک از ارزیابی های مارکس، انگلس و دیگر مارکسیستهای قبل از شروع قرن بیستم، درباره پیروزی انقلاب سوسیالیستی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری اروپای غربی دفاع میکردند.
لنین براساس قانون توسعه نابرابر سرمایه داری، با تدوین تئوری «حلقه ضعیف در زنجیره امپریالیسم»، به توسعه مارکسیسم بیشتر کمک کرد.
مطابق با این تئوری، سیستم جهانی امپریالیسم میتواند در کشوری درهم شکسته شود که شرایط متعدد (تاریخی، اقتصادی و سیاسی) دارد، و منحر شود که سرمایه داری در برابر شروع یک انقلاب آسیب پذیرتر گردد. لنین فرضیه امکان انقلاب و پیروزی در یک کشور واحد را بنیان نهاد:
«… شعار ایالات متحده جهان بسختی میتواند یک شعار درست باشد، اول، برای اینکه آن با سوسیالیسم ادغام میشود؛ دوم، برای اینکه ممکنست به غلط تفسیر شود و معنا دهد که پیروزی سوسیالیسم در در یک کشور واحد امکانپذیر نیست، و همچنین ممکنست در روابط چنین کشوری با دیگر کشورها برداشتهای غلط ایجاد کند.
یکی از قوانین مطلق سرمایه داری، توسعه اقتصادی و سیاسی نابرابرست. از اینرو، پیروزی سوسیالیسم ممکنست ابتدا در چند یا حتی در یک کشور سرمایه دارای به تنهایی امکانپذیر باشد. پرولتاریای پیروز آن کشور، پس از سلب مالکیت کردن از سرمایه داران و سازماندهی تولید سوسیالیستی خود، علیه بقیه جهان- جهان سرمایه داری بپا میخیزد – طبقه تحت ستم سایر کشورها را به جنبش خود جذب میکند، قیام علیه سرمایه داران در آن کشورها برانگیخته میشود، و در صورت نیاز حتی از مبارزه مسلحانه علیه طبقات استثمارگر و دولتهای آنها استفاده میگردد».(لنین، ًدر مورد شعار ایالات متحده اروپا ً).
تروتسکی در همان زمان در پاسخ به مقاله لنین نوشت:
«این ناامید کننده است که فکر کنیم… برای مثال، روسیه انقلابی، قادر خواهد بود خودش را در برابر اروپای محافظه کار حفظ کند، یا آلمان سوسیالیستی میتواند در جهان سرمایه داری جدا بماند.
دیدن چشم اندازهای انقلاب اجتماعی درون یک چارچوب ملی، یعنی تسلیم شدن به همان کوته فکری ملی است که محتوای میهنپرستی اجتماعی را شکل میدهد». (ال. دی. تروتسکی، ً درنامه صلح ً(
ازطرفی دیگر، ما باید همچنین به این واقعیت اعتراف کنیم کشوریکه در آن زنجیره امپریالیستی در سال ۱۹۱۷ شکسته شد، کشوری غیر از امپراتوری روسیه نبود، سرزمینی بزرگ با منابع زیر زمینی غنی بود، سرمایه داری انحصاری در حال توسعه بود، دارای تضادهای عمیق درونی و عناصر ماندگار بسیار زیادی از ماقبل سرمایه داری بود، که عمدتا در تولید محصولات کشاورزی، همچنین در سازمانهای اداری و مدیریت کشور بود.
در آنزمانیکه انقلاب، با مشکلات غیرقابل تصورش در طول جنگ داخلی و مبارزه حساس طبقاتی، در تلاش جهت تحکیم قدرت شوروی بود؛ و در حالیکه لنین و استالین، بعنوان رهبران حزب کمونیست روسیه (بلشویک) و کل رهبری بلشویک، از هر فرصتی جهت پیروزی قدرت انقلابی برای طبقه کارگر و انتقال به سوسیالیسم در روسیه مبارزه میکردند، تروتسکی شکستگرایی، یأس و بدبینی را ترویج داد، خودش را از مسئله تحکیم قدرت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی خارج و دور ساخت.
دیدگاههای تروتسکیستها که انقلاب در روسیه غیرممکن بود، براساس این ایده بود که امکان ندارد طبقه متوسط و فقیر را در انقلاب ادغام نمود، حفظ اتحاد کارگران و دهقانان غیرممکنست، و درگیری بین طبقه کارگر و توده های گسترده دهقان اجتناب ناپذیرست. از نظر دیدگاه تروتسکیستها، تنها راه نجات، منتظر ماندن کمک از انقلابات پرولتری در غرب بود. این نقطه نظر توسط تروتسکی از سال ۱۹۰۵ببعد برمبنای قوانین انقلاب مداوم یا دائمی بود که از طرف مارکس و انگلس در سال ۱۸۵۰ فرموله شده بود، که امکان تبدیل انقلاب بورژوا – دمکراتیک به انقلاب سوسیالیستی، و گسترش آن از کشوری به کشور دیگر در اروپای پیشرفته سرمایه داری را پیشبینی میکرد.
اما انقلاب مداوم، از نظر تروتسکی، بمعنای درگیری با دهقانان بود، که بعنوان نیرویی ارتجاعی، فارغ از تفکیک طبقاتی در روستا دیده میشد. لنین در مورد موضع تروتسکی انتقاد کرد و نوشت:
«تروتسکی نظریه اصلی جهت مبارزه انقلابی قاطع پرولتری و قدرت سیاسی توسط پرولتاریا را از فراخوان بلشویکها قرض گرفته کرده است، در حالیکه از منشویکها ً انکار ً نقش دهقانان را وام گرفته است.»(و.ای. لنین، ًدرباره دو خط انقلاب ً)
تروتسکی بطور جزمی واقعیتی را تفسیر کرد که دهقانان، بعنوان زمینداران کوچک، وابسته به زمین و املاک خود هستند، یک طبقه واحد نبودند، و براساس موقعیت اجتماعی و شرایط کشاورزی در روسیه در آنزمان، بخودی خود نمیتوانستند نقشی مترقی در توسعه اجتماعی بازی کنند. در واقع، این درکی مکانیکی از مبارزه طبقاتی، مطلق سازی از جنبه ارتجاعی زمیندار کوچک، عدم امکان کشاندن دهقان به مبارزه با بورژوازی در همراهی با پرولتاریا، و عدم باور به توانایی پرولتاریا و حزبش بود.
اما این امکان توسط کارل مارکس و فریدریک انگلس پیشبینی شده بود، همانطور که میتوانیم در «مانیفست کمونیست» بخوانیم، که ذکر میکند دهقانان میتوانند به انقلاب کمک کنند.
«اگر بطور اتفاقی، آنها انقلابی هستند، آنها فقط باتوجه به انتقال قریب الوقوع خودشان به پرولتاریا چنین هستند؛ آنها بنابراین نه از زمان حال خودشان، بلکه از منافع آینده خود دفاع میکنند. آنها موضع خودشانرا ترک میکنند تا خودشانرا در موقعیت پرولتاریا قرار دهند».(کارل مارکس، فردریک انگلس، ًمانیفست کمونیست ً)
این امر حتی بروشنی در « ۱۸برومر لوئی بناپارت» دیده شده است:
«بنابراین، منافع دهقانان دیگر مانند دوران ناپلئون نیست، بلکه اکنون در تقابل با منافع بورژوازی، نسبت به سرمایه هستند. از اینرو، آنها متحد و رهبر طبیعی خودشانرا در پرولتاریای شهری پیدا میکنند، که وظیفه اش سرنگونی نظم بورژوازی است». (کارل مارکس، فردریک انگلس، هیجده برومر لوئیس بناپارت، فصل هفتم)
تروتسکیستها، نه نیازی به سازش باتوده های دهقان را میدیدند، که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت روسیه را تشکیل میدادند، و نه امکان ادغام بخش بزرگی از دهقانان فقیر و متوسط را در برنامه انقلاب می دیدند.
«تفکیک دهقانان منجر به افزایش مبارزه طبقاتی بین آنها شده است؛ این امر تاکنون بسیاری عناصر خفته ازنظر سیاسی را بیدار کرده است. پرولتاریای روستایی را به پرولتاریای شهری نزدیکتر کشانده است … این یک چنین واقعیت آشکاری است که حتی هزاران تفسیر در بسیاری از مقالات پاریس تروتسکی نمیتواند آنرا ً تکذیب ً کند. تروتسکی در واقع به سیاستمداران لیبرال- کارگری در روسیه کمک میکند، که با ً انکار ً نقش دهقانان، سرپیچی از ترفیع دهقانان برای انقلاب را درک کنند!!»(و. ای. لنین، ًدر باره دو خط انقلاب ً)
موافقت با دهقانان، یعنی، انتخاب دهقانان متحد از طریق تقسیم زمین- که پس از انقلاب اکتبر به مالکیت دولت تبدیل شد و باقیماند – و این بمعنای رها کردن اهداف سوسیالیستی اشتراکی کردن تولید در مقیاس بزرگ و دیکتاتوری پرولتاریا نبود. با اینحال، باید تعادل نیروی طبقاتی در جامعه روسیه را درنطر گرفت، اختلافات طبقاتی را درون خود دهقانان تقویت کرد، و مراقبت از تولیدات تکه تکه شده کشاورزی را افزایش داد، بصورتیکه مسیر اجتماعی کردن آنرا آسان سازد.
«صلح در حومه شهر(روستاها) به چه معناست؟ این امر یکی از شرایط بنیادی برای ساختن سوسیالیسم است. ما نمیتوانیم سوسیالیسم را بنا کنیم، اگر فعالیتهای خرابکارانه و شورشهای دهقانی داشته باشیم. اکنون محصول منطقه به ابعاد قبل از جنگ (۹۵ درصد) رسیده است، ما در روستاها صلح، اتحاد با دهقانان میانه حال، دهقان فقیر کم و بیش سازمانیافته، شوراهای روستایی تقویت شده و اعتبار برتر پرولتاریا و حزبش را داریم.
بنابراین، ما اکنون شرایطی ایجاد کرده ایم که ما را قادر میسازد تعرض علیه عناصر سرمایه داری در روستاها را به پیش ببریم و از موفقیتهای بیشتر درایجاد سوسیالیسم در کشورمان اطمینان حاصل کنیم.»(استالین، ًاپوزیسیون تروتسکیستی گذشته و اکنون ً)
پس از پایان جنگ داخلی، زمانیکه وظیفه تقویت اتحاد کارگران و دهقانان فرارسید، تروتسکی حامی خشونت جمعی از طریق نظامی بود، که درواقع بمعنای جنگ داخلی در حومه شهرها بود.
اشتراکی کردن در سالهای ۱۹۳۳-۱۹۲۹ بعنوان یک مبارزه شدید طبقاتی انجام گرفت، که در آن نجات بخش بزرگی از فقرا از طریق اشتراکی کردن امکانپذیر شد. تحت این شرایط در سالهای ۱۹۳۰، تروتسکی و هواداران اشتراکی کردن و کولاکزدایی را بعنوان یک «قمار بوروکراتیک» توصیف کردند(ل. د. تروتسکی، دستگاه کلاهبرداری). در ماه مارس همان سال، تروتسکی نوشت: «… ماهیت ارتجاعی – اتوپیایی ًاشتراکی کردن کامل ً شامل … ایجاد مزارع بزرگ اجباری اشتراکی بدون بنیان فنی است که به تنهایی میتواند برتری آنها را بر مزارع کوچک تضمین نماید.»(ل. د. تروتسکی، ً نامه سرگشاده به اعضای حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک) ً. تروتسکی پیشگویی کرد که «مزارع اشتراکی قبل از موعد مقرر زیرساختهای فنی ازهم پاشیده میشوند.»( پسوند خاتمه ً از سردبیر ً به مقاله توسط جی. گریف، ً اشتراکی کردن روستا و ازدیاد جمعیت ً، بولتن اپوزسیون شماره ۱۱، ماه مه ۱۹۳۰)
علیرغم همه اشتباهاتی که در توسعه ساخت سوسیالیستی در مسیر اشتراکی کردن صورت گرفت، اما واقعیت همه این «پیشبینی» های تروتسکی و هودارانش را تکذیب کرد.
تروتسکیستها، اتحادیه های کارگری را بعنوان ارگانهای پیشرو طبقه کارگر در ساخت سوسیالیسم می دیدند، و میخواستند اقدامات نظامی را در آنها وارد سازند. در واقع، پشت این مفهوم این نظریه بود که قدرت دیکتاتوری پرولتاریا مستقیما توسط کل طبقه بکار گرفته میشود، و از آنجاییکه طبقه بعنوان یک کُل هنوز باندازه کافی ُرشد نکرده است، ًرشدً از طریق اقدامات اداری به آن تحمیل میشود. یکبار دیگر، این درک بوروکراتیک، دستکم گرفتن امکان متقاعد کردن توده ها از طریق فعالیتهای کمونیستی را نشان داد.
لنین بمدت طولانی در این باره با تروتسکی بحث نمود. لنین در نوشته اش، «اتحادیه های کارگری، مدرنیته، و اشتباهات تروتسکی »، بطور مشخص در مخالفت با تروتسکی است:
«اما دیکتاتوری پرولتاریا نمیتواند از طریق سازمانی اعمال گردد که کُل آن طبقه را دربرمیگیرد، برای اینکه در تمام کشورهای سرمایه داری (و نه فقط در اینجا، در یکی از عقبمانده ترین) کشورها که پرولتاریا هنوز چنان در تفرقه است، چنان پست شده، و همچنین در بخشهایی (توسط امپریالیسم در برخی از کشورها) چنان فاسد شده است که سازمانیکه کُل پرولتاریا را دربربگیرد، نمیتواند مستقیما دیکتاتوری پرولتاریا را اعمال کند. این امر تنها بوسیله پیشتاز میتواند اعمال شود که انرژی انقلابی طبقه را جذب کرده است.»(اتحادیه های کارگری، وضعیت کنونی و اشتباهات تروتسکی)
درباره بازی نقش اتحادیه های کارگری در همان پروژه، لنین خاطرنشان کرد:
«این امر بدون ً تسمه انتقال تجارب ً پیشتاز به توده طبقه پیشرفته، و از دومی به توده کارگر جاری شود، نمیتواند کارساز باشد.(همانجا)
استالین همچنین خاطرنشان ساخت:
«ممکنست از اتحادیه های کارگری بعنوان سازمان همه جانبه طبقه کارگر نام برد، که در کشور ما در قدرت است. آنها مکتبی از کمونیسم هستند.، که بهترین افراد از میان خود را جهت رهبری در همه شاخه های اداره دولت ارتقاء میدهند. اتحادیه های کارگری حلقه اتصال میان عناصر پیشرفته و عقبمانده در صفوف طبقه کارگر را تشکیل میدهند، و توده های کارگر را به پیشتاز طبقه کارگر متصل میکنند…» (استالین، ً به مسائل لنینیسم ً)
استالین، همچنین نقش حزب در دیکتاتوری پرولتاریا را توصیف نمود:
«البته، از این امر نباید در مفهوم برداشت شود که حزب میتواند یا باید جای اتحادیه های کارگری، شوراها، و دیگر سازمانهای توده ای را بگیرد. حزب دیکتاتوری پرولتاریا را اعمال میکند. با اینحال، حزب این امر را نه بطور مستقیم، بلکه با کمک اتحادیه های کارگری، و از طریق شوراها و انشعابات آنها انجام میدهد. بدون این ً تسمه انتقال تجارب ً، دیکتاتوری پرولتاریا غیرممکنست کاملا استوار باشد.»(همانجا)
«اما این امر، با اینحال، نباید نباید در مفهوم برداشت شود که میتوان نشانه ای از برابری بین دیکتاتوری پرولتاریا و نقش اصلی حزب ( ًدیکتاتوری ً حزب) گذاشت، و اینکه قبلی(دیکتاتوری پرولتاریا) را میتوان با بعدی(نقش اصلی حزب) شناخت، و یا اینکه دومی(نقش اصلی حزب)، جایگزین اولی(دیکتاتوری پرولتاریا) گردد…» (همانجا)
لنین تأکید که اساس اختلاف دقیقا در مسئله شیوه های رویکرد به توده هاست، که تروتسکی بصورت مکانیکی آنها را مدیریت میکند، بدون درنظر گرفتن نه فقط تفاوت ها در بلوغ توده های کارگر، بلکه همچنین ضعف خود قدرت سوسیالیستی در اولین مرحله از سُلطه خود(دوره انتقالی درون دوره انتقالی توصیف داده شده توسط لنین)، زمانیکه لازم بود آن با اتحادیه های کارگری شناخته نشود، بلکه به آنها تکیه شود. تروتسکی و حامیانش روندهای پیچیده شکلگیری آگاهی سوسیالیستی توده ها را در طول ساخت سوسیالیست با احکام و اقدامات اداری «ساده» میکنند. هر جاییکه تروتسکی و هوادارانش بر رهبری اتحادیه های کارگری تسلط داشته اند، با توده های کارگر وارد کشمکش شده اند.
تروتسکی، علیرغم این واقعیت که ارگانهای مرتبط با حزب علیه وی رأی داده اند، اما همچنان به حمایت از این دیدگاهها از طریق مبارزات داخلی حزب در سالهای ۱۹۲۰ ادامه داد.
بطور خلاصه، بیان انتقادی از دیدگاههای تروتسکی را میتوان بصورت زیر مشخص نمود: جزمگرایی، انکار امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور، عدم اعتماد به توده ها، اتکاء به استبداد و شیوههای جنگطلبی، و انکار نقش حزب در دیکتاتوری پرولتاریا و دیدگاه خرده بورژوازی از آزادی اندیشه و عقیده، که سپس منجر به ایجاد جناحها و تضعیف وحدت حزب کمونیست روسیه (بلشویک) شد.
ادامه دارد:
***
پیروزی ضدانقلاب در اواخر سالهای ۱۹۸۰، بمعنای تصدیق تئوریها و پیشبینی های تروتسکیست نیست. آنطوریکه تروتسکیستها ادعا میکردند، سوسیالیسم در سالهای ۱۹۲۰ ًسقوط ً نکرد و به سرمایه داری تبدیل نشد. در پروسه ایجاد سوسیالیسم، مبارزه بین نو و کهنه وجود دارد. هر دو، لنین و استالین، بعنوان معماران ساخت سوسیالست، اینرا میدانستند… اخیرا، نشریات گوناگونی ظاهر شده است که هدف آنها تجلیل از تروتسکیستها بعنوان قربانیان «استالینیسم» در یونان است. این تلاشها بخشی از یک کارزار ضدکمونیستی عمومی جهت تجدیدنظر در تاریخ است، که بدنبال تغییر یک جنایتکار به یک قربانی و بالعکس است، تا حتی اقدامات نازی ها و همدستان آنها را توجیه کند. دوره اشغال و جنگ داخلی، دوره ای حساس برای طبقه حاکم کشورمان بود؛ این تنها لحظه ای در تاریخ قرن ۲۰ بود که آنها در معرض خطرازدست دادن قدرت بودند، وقتیکه زمین زیر پایشان بلرزه افتاد. «پلورالیسم تاریخی»، که درنتیجه حوادث ضدانقلابی در اروپا در پایان قرن ۲۰ ظهور کرد، در واقع تهمت و تحریف ضدکمونیستی است. سرشت و نقش ضدکمونیستی تروتسکیسم، تروتسکیسم را برای طبقه حاکم بر کشورمان سودمند کرده است، و بدینجهت از تروتسکیسم تمجید میشود. این مسخره آمیز است که در اوراق گروههای مختلف تروتسکیستی ببینیم که حزب کمونیست یونان به «خیانت به انقلاب» متهم شده است، درحالیکه در واقع، این تروتسکیستها بودند که علیه تودهها بودند.
۵ – تروتسکیسم بعنوان یک نیروی ضدانقلابی
لجاجت تروتسکی در انکار احتمال ساخت سوسیالیسم در یک کشور منجر به انکار سرشت سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد. تروتسکی رهبریت حزب کمونیست روسیه (بلشویک) را متهم به بناپارتیسم نمود، و با اظهار قطعی عدم احتمال ساخت سوسیالیسم در روسیه، براین مبنا، گام به گام بیشتر و بیشتر به سوی دیدگاهها و اقدامات ارتجاعی حرکت کرد.
در سالهای ۱۹۳۰، با توجه به تجاوزات امپریالیستی علیه اتحاد جماهیر شوروی، تروتسکی در واقع خواهان سرنگونی قدرت شوروی شد. برای این منظور، تروتسکیستها با گروههای اپوزیسیون در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی همدست شدند. روابط تروتسکیستها با شماری از گروههای ضدحزبی و ضدشوروی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بخوبی برقرار شده بود.
تروتسکی علنا حامی سرنگونی خشونت آمیز قدرت شوروی بود، و این سئوال را مطرح کرد، «آیا حذف ًصلح آمیز ً بوروکراسی امکانپذیرست؟»، و پاسخ داد:
« بعد از تحربیات چند سال گذشته، این بچگانه خواهد بود که گمان کرد بوروکراسی استالینستی را میتوان از طریق حزب یا کنگره شوروی حذف نمود. در واقع، آخرین کنگره حزب بلشویک در ابتدای سال ۱۹۲۳، دوازدهمین کنگره حزب برگزار شد. همه کنگره های متعاقب نمایشهای بوروکراتیک بودند. امروز، حتی چنین کنکره هایی برگزار نمی شوند. هیچ راه عادی ً قانونی ً جهت برکناری باند حاکم باقی نمانده است. تنها با زور قدرت پیشاهنگ پرولتری میتوان این بوروکراسی را مجبور به تسلیم کرد.»(ال. دی. تروتسکی، ًماهیت طبقاتی دولت شورویً)
البته، او این امر را وظیفه آسانی درنظر نگرفت، شناخت او از آنچه که ًبوروکراسی استالینیستی ً می نامید، ًریشه های اجتماعی بوروکراسی، همانطوریکه ما میدانیم در پرولتاریا قرار داشت: اگر نه در حمایت فعال آن، بلکه حداقل در بُردباری ً آن.» (همانجا)
پیروزی ضدانقلاب در اواخر سالهای ۱۹۸۰، بمعنای تصدیق تئوریها و پیشبینی های تروتسکیست نیست. آنطوریکه تروتسکیستها ادعا میکردند، سوسیالیسم در سالهای ۱۹۲۰ ًسقوط ً نکرد و به سرمایه داری تبدیل نشد. در پروسه ایجاد سوسیالیسم، مبارزه بین نو و کهنه وجود دارد. هر دو، لنین و استالین، بعنوان معماران ساخت سوسیالست، اینرا میدانستند.
۶- مختصری از تاریخچه تروتسکیسم در یونان در دوره بین جنگها
برجسته ترین جریان تروتسکیسم در یونان را میتوان جریان «آرشیو مارکسیست» در سالهای ۱۹۳۰نامید. در اواسط سال های ۱۹۲۰، خیلی وقت قبل اینکه تروتسکیسم تشکیل شده بشود، مجله «آرشیو مارکسیسم» ظاهر شد، که شعار آن «اول آموزش، بعد عمل بود. «آرشیو مارکسیسم» یک جریان فرصتطلب در جنبش کارگری یونان بود. «آرشیو مارکسیسم» بطور فعال مخالف حزب کمونیست یونان بود. گزیده ای از اعلامیه دفتر سیاسی حزب در اولین کنگره جوانان کارگر مثالی عادی است: «اعضای «آرشیو »، نمایندگان و شرکت کنندگان عادی، با دیدن شکست خود و بدنبال انحلال کنفرانس، به اعضای کومسومول و هواداران و همچنین ًنمایندگان جداشده از آرشیوً با چاقو حمله کردند».
در سال ۱۹۳۰، «گروه کمونیستی آرشیوهای مارکسیستی – لنینیستی» تشکیل شد، که در سال ۱۹۳۴ به «حزب آرشیو کمونیست یونان» تغییر نام داد. «آرشیو مارکسستها» بعنوان نماینده رسمی باصطلاح «ایوزیسیون چپ بین الملل» در یونان شناخته شد، که بعدها به انترناسیونال چهارم تحول یافت و در سازمانهای اصلی تروتسکیستی که بخشی از «انترناسیونال چهارم» بودند، در یونان شروع بکارکردند. در سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، بدلیل بحرانهای درون حزبی در حزب کمونیست یونان، «آرشیوها» توانستند در برخی از اقشار کارگری نفوذ کنند. بهرحال، برمبنای دستورالعملهای کمینترن، و با اقدامات فعال جهت غلبه بر بحرانها وایجاد روابط قوی با توده ها، حزب کمونیست یونان رشد نمود و نفوذ «آرشیو مارکسیستها» محدود شد.
این جریان به دو گروه تقسیم شد: یک گروه، برهبری دیمیترس جیوتویولوس، در سال ۱۹۳۴ جدا شد و گروه دیگر برهبری دی. ویتسوری که «انترناسیونال چهارم» را دنبال نمود. دلیل انحطاط «حزب آرشیو مارکسیستی یونان» نامه خوش آمدگویی جیوتویولوس به دولت در سومین کنفرانس حزب در سال ۱۹۴۹ به افتخار پیروزی بر (ارتش دمکراتیک یونان، شاخه نظامی حزب کمونیست یونان که در جنگ داخلی شرکت کرد) بود. پس از انحلال «حزب آرشیو مارکسیستی» در سالهای ۱۹۵۰، اغلب اعضای آن به احزاب بورژوازی پیوستند.
در راه مسیر تروتسکیستی در یونان، در سراسر سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، انشعابات و تغییر نامهای دائم وجود دارد. پایان جنگ منجر به پدید آمدن تعدادی از سازمانهای کوچک شد که مدعی «بخش یونانی انترناسیونال چهارم» بودند.
۷- تروتسکیسم در زمان اشغال آلمان و جنگ داخلی
در زمان اشغال آلمان، تعدادی از تروتسکیستها موضعی بنفع مقاومت ملی گرفتند و به جبهه آزادیبخش ملی پیوستند و یا با آن همکاری نمودند. اغلب گروههای تروتسکیستی مخالف مقاومت بودند، معهذا، جنگ را ادامه جنگ امپریالیستی درنظر میگرفتند. این گرایش با موضع آنها در ارتباط با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و امر دفاع از آن نیز مشخص شده بود. برای اکثریت تروتسکیستهای یونانی و نمایندگان رسمی آنها در «انترناسونال چهارم» در یونان، امر دفاع از اتحاد شوروی وجود نداشت. آنها براین عقیده بودند که انعقاد توافق نامه ها بین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و دولتهای امپریالیستی «پرولتاریای جهان را دلسرد و ناامید میکند و به مانعی جهت تبدیل جنگ کنونی به یک جنگ داخلی میگردد»، «شکست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی منجر به برافروختن توده ها خواهد شد، واقعیت را نشان میدهد، و غریزه آنها، آنها را به دفاع از دستآوردهای انقلاب اکتبر سوق میدهد».
برمبنای این نظریه ها، تروتسکیستها- که بطور دگماتیک شعارهای همبستگی سربازان ائتلاف های امپریالیستی در جنگ جهانی اول را بازتولید میکردند- به مردم یونان اصرار میکردند که در برابر اشغالگران آلمانی و ایتالیایی مقاومت نکنند، برای اینکه آنها کارگران مسلحی بودند که باید بدنبال مصالحه با آنها باشند تا جنگ را به انقلاب سوسیالیستی تبدیل کنند.
این مواضع منجر به برآوردهای مشابه به آنهایی شد که در بیانیه مشترک دو گروه اصلی تروتسکیستی در زمان اشغال، «حزب کمونیست انترناسیونالیست یونان» و «حزب انترناسیونالیستهای کمونیست یونان» درج شده بود:
«آنهاییکه درماه مه ۱۹۴۴ اعدام شدند، قربانیان سیاست حزب استالینیستی در کشورمان بودند، که از نظر جنگ پارتیزانی، خرابکاری، قتل کارگران و دهقانهای آلمانی، و اقدامات تروریستی دقیق، برای بریدن سر کارگران بهانه لازم را به ارتش آلمان میدهد».
با سماجت انترناسیونال چهارم، جهت متحد ساختن گروههای مختلف تروتسکیستی، کنفرانسی در سال ۱۹۴۶برگزار شد. گزیده های خاص زیر از شماره ویژه۱۵ ژانویه سال ۱۹۴۶جبهه کارگر، اُرگان کمیته مرگزی ً حزب انقلابی انترناسیونال ً میباشد، که ًپیشنهادات کمیته مرکزیً را جهت ًکنفرانس وحدت ً تروتسکیستهای یونان منتشر کرد:
«در شرایط جنگی، هیچ فرقی بین سوسیال دمکراسی، استالینیسم، احزاب بورژا- دمکرات و فاشیسم وجود ندارد.
… وظیفه حزب پرولتری(برای مثال: تروتسکیستها- تأکید نویسنده) تحت اشغال، این است که مبارزه خود علیه سازمانهای ناسیونالیست را تشدید نماید و طبقه کارگر را از کینه ضدآلمانی و سم ملیگرایی مصون دارد».
سپس، بدون اینکه جبهه آزادیبخش ملی و سازمان نظامی ارتش آزادیبخش یونان و سایر سازمانها را بعنوان ملیگرا توصیف کند، ادامه میدهد:
«حزب پرولتری همه مبارزات میهنپرستانه را هرچند در مقیاس بزرگ و بهر شکلی که ممکنست باشند محکوم میکند، و آشکارا از کارگران میخواهد که از آنها پرهیز کنند.[…] شرکت در ًجنبش مقاومت ً تحت هر بهانه ای و با هرگونه مدرک حمایتی بمعنای شرکت در جنگ است. جداکردن توده ها از نفوذ سازمانهای ملیگرا و مبارزه برای انقلاب سوسیالیستی فقط خارج از این سازمانها و با مبارزه ای شدید علیه آنها و علیه سیاستهای ملیگرایانه امکانپذیرست».
«همه اقدامات جبهه آزادیبخش ملی در یونان عمیقا ارتجاعی است. […] با کشتن آلمانیها توسط آنها(جبهه آزادیبخش ملی)، مقامات اشغالگر به اقدامات وحشیانه خود علیه مردم می افزایند. […] سازمان نظامی ارتش آزادیبخش یونان در ساختار داخلی خود ارتجاعی بود [..] ً قیام دسامبرً، دکیموریانا، درگیری مسلحانه بین اشغالگران انگلیسی و سلطنتطلبان یونانی از یکطرف و سازمان نظامی ارتش آزادیبخش یونان از طرف دیگر.- (قیام دسامبر) بدلیل بوروکراسی استالینستی، عناصر گارد نظامی و فرماندهان شورشی شروع شد، کسانیکه علاقمند به انتقام بودند… برای جرایم بیشماری که آنها در سراسر کشور مرتکب شده بودند. […] سازمان نظامی ارتش آزادیبخش یونان نه فقط جهت جلوگیری از توسعه سریعتر و گسترده جنبش توده ای مداخله کرد، بلکه همچنین جنبش توده ای را سرکوب نمود. […] کارگران هرگز با تروریسمی وحشیانه تر از آنچه که توسط جبهه آزادیبخش ملی تحمیل شده بود، مواجه نشده بودند. […] کسیکه توده ها را عقب نگهمیدارد، کسیکه به آنها اجازه نمیدهد تا همه فعالیتها و تمام مبارزه های آزاد خودشانرا توسعه دهند، حزب استالینیستی است. ما باید این ترمز را بشکنیم».
«[…] شعارهای اصلی ما(تروتسکیستها) در مبارزات روزانه خود: صلح بدون الحاق و جبران خسارت است. خروج سربازان اشغالگر از آلمان، ایتالیا و غیره. […] حزب ما علیه بریتانیایی ها یا برای اخرج آنها مبارزه نمیکند. […] ًدمکراسی مردم ً … آخرین ابزاری است که بورژوازی جهت جلوگیری از تصرف قدرت توسط توده ها استفاده میکند. […] حزب استالینیستی، همانگونه که تجربه قیام دسامبر و اسپانیا نشان داده است، کاملا از شیوه های فاشیستی علیه توده های انقلابی استفاده میکند. […] حزب پرولتری (برای مثال، تروتسکیستها – تأکید نویسنده) باید همزمان گروههای دفاع از خود را علیه گانگسترهای استالینیستی سازماندهی کند. […] حزب کمونیست یونان موقعیت مالکیت خصوصی را تهدید نمیکند، برعکس، از آن دفاع میکند و در نتیجه بطور رسمی و درواقع حزب بورواژی یونان است».
تروتسکیستها تاکتیکٓهای زیر را بکار میگرفتند: تروتسکیستها با بکارگرفتن شعار انقلاب سوسیالیستی و ً مبهم ً نشان دادن تاکتیکهای حزب کمونیست یونان، درواقع از امپریالیستهای آلمان- ایتالیا و سپس آنگلوآمریکایی و مداخلات آنها در یونان پشتیبانی میکردند. تروتسکیستها از حمله بورژوازی علیه جبهه آزادیبخش ملی و سپس قیام دسامبر حمایت میکردند. یک کلمه درباره ارتش بورژوازی و تروریسم طبقه حاکم گفته نشد. وطیفه اصلی تروتسکیستها در مدت اشغال و بعد ازآن، مبارزه با جبهه آزادیبخش ملی و سازمان نظامی ارتش آزادیبخش یونان و حزب کمونیست یونان بود.
این طرز برخورد، دلایل ورشکستگی سیاسی تروتسکیسم در یونان و بحران طولانی مدت آن، هر دو، در طول اشغال و بعد از جنگ را توضیح میدهد، که در نهایت منجر به ناپدید شدن نفوذ تروتسکیسم شد. تروتسکیسم در یونان در طول موجودیت خود در این کشور با یکی از جدی ترین بحرانهای ایدئولوژیکی و سیاسی مواجه شد. بنابراین، تعجبی ندارد که تروتسکیستها در طول اشغال و جنگ داخلی توسط جنبش مسلحانه توده ای بعنوان خائن ها دیده میشدند.
اخیرا، نشریات گوناگونی ظاهر شده است که هدف آنها تجلیل از تروتسکیستها بعنوان قربانیان «استالینیسم» در یونان است. این تلاشها بخشی از یک کارزار ضدکمونیستی عمومی جهت تجدیدنظر در تاریخ است، که بدنبال تغییر یک جنایتکار به یک قربانی و بالعکس است، تا حتی اقدامات نازی ها و همدستان آنها را توجیه کند. دوره اشغال و جنگ داخلی، دوره ای حساس برای طبقه حاکم کشورمان بود؛ این تنها لحظه ای در تاریخ قرن ۲۰ بود که آنها در معرض خطرازدست دادن قدرت بودند، وقتیکه زمین زیر پایشان بلرزه افتاد.
«پلورالیسم تاریخی»، که درنتیجه حوادث ضدانقلابی در اروپا در پایان قرن ۲۰ ظهور کرد، در واقع تهمت و تحریف ضدکمونیستی است. سرشت و نقش ضدکمونیستی تروتسکیسم، تروتسکیسم را برای طبقه حاکم بر کشورمان سودمند کرده است، و بدینجهت از تروتسکیسم تمجید میشود.
این مسخره آمیز است که در اوراق گروههای مختلف تروتسکیستی ببینیم که حزب کمونیست یونان به «خیانت به انقلاب» متهم شده است، درحالیکه در واقع، این تروتسکیستها بودند که علیه تودهها بودند.
ادامه دارد:
***
تروتسکیستها به لنین و کارهای او مراجعه میکنند تا نشان دهند که تروتسکی ادامه دهنده کار لنین است. تروتسکیستها مخالفت لنین و استالین هستند، و همه مشاجره های ضداستالینی را بازتولید میکنند… تروتسکیستها منکر دستآوردهای سوسیالیسم در قرن ۲۰ در اتحاد جماهیر شوروی و در کشورهای اروپای مرکزی و شرقی هستند. تروتسکیستها سرنگونی سوسیالیسم را بعنوان پیشرفت اجتماعی درنظر میگیرند و از کُل اقدامات ضدانقلابی جهت برگرداندن سرمایه داری که در کشورهای سوسیالیستی سابق گسترش یافته است، حمایت میکنند و آنها را «انقلابات توده ای» میخوانند… تروتسکیستها حتی اقداماتی را که سیا و مقامات قبلی دولتهای سرمایه داری به مشارکت مستقیم و غیرمستقیم در کودتاهای ضدکمونیستی اعتراف کرده اند، بعنوان «جنبشهای مردمی» و «قیامهای مردمی» توصیف میکنند. تروتسکیستها تمام تبلیغات ضدکمونیستی و ضدشوروی را بازتولید میکنند… تروتسکیستها با کمک چنین افتراهایی تلاش میکنند تا نقش قاطع اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در مبارزه علیه فاشیسم، همچنین کمک جنبش کمونیستی در پیروزی مردم علیه محور امپریالیسم را بی اثر جلوه دهند، و بدینسان نقش دولتهای سرمایه داری را در تقویت فاشیسم در اروپا توجیه کنند. تروتسکیستها به تبلیغات امپریایستی وفادارهستند که کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی فقط در نتیجه پیشروی سربازان شوروی پدید آمدند… مدارک تاریخی فراوانی، بویژه در یونان و اروپا وجود دارد، که از یک ارتباط آشکار و بی شرط و شروط بین تروتسکیستها و سوسیال دمکراسی پرده بر میدارد، که متعاقب تاکتیکهای «انتریسم – یعنی ورود در احزاب و سازمانها» توسط تروتسکیستها بکار گرفته شد. فعالیتهای تروتسکیستها، به هردو، جهت شکلگیری ضروری بخش «چپ» احزاب سوسیال دمکرات، و همینطور به جهتگیری «چپ» ضدکمونیستی این احزاب کمک کرد. امروزه، تروتسکیسم با احزاب سوسیال دمکرات به اشکال مختلف رابطه دارد. بسیاری از احزاب سوسیال دمکرات در درون احزاب خود تمایلات تروتسکیستی داشته اند (و هنوز هم دارند)… عدم شناسایی کامل اتحادیه اروپا بعنوان امپریالیست یکی از خصوصیات مشخص همه گروههای تروتسکیستی است… این مسئله مبارزه علیه اتحادیه اروپا در هیچ جایی مطرح نشده است، برای اینکه چنین هدفی به تجزیه و تحلیل لنینیستی – و نه تروتسکیستی از امپریالیسم، با تئوری لنینیستی توسعه ناهموار، با تئوری «حلقه ضعیف» امپریالیسم، و امکان آغاز و انجام انقلاب در یک کشور مرتبط است. از سوی دیگر، ایجاد اتحادیه اروپا توسط جریانهای مختلف تروتسکیستی بعنوان یک عرصه مبارزه طبقاتی دیده میشود، و این واقعیت از موضع آنها در انتقال مبارزه طبقاتی از سطح ملی به سطح منطقه ای، و تئوری انقلاب جهانی آنها دفاع میکند… بااینحال، خود تروتسکی یکی ازبانیان اصلی شعار «ایالات متحده اروپا» بود، که تحت تأثیر تئوری «ابرامپریالیسم» کائوتسکی بود. لنین این شعار را در مقاله «درباره شعار ایالات متحده اروپا» رد کرد، و بروشنی اظهار داشت که اتخاذ چنین شعاری بمعنای انکار قانون توسعه ناهموار، و امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور است. در همانحال، پشتیبانی و مشارکت فعال و جدی تروتسکیستها در مجامع اجتماعی اروپا، و حمایت از شعار «اروپای دیگری ممکنست»، تروتسکیستها را بعنوان حامیان امپریالیسم اروپا طبقه بندی میکند. این امر تروتسکیستها را به بخشی از شوینیسم اجتماعی مدرن اروپا تبدیل میکند، که بخاطر تلاش جهت حمایت از مرکز امپریالیستی اروپا بعنوان رقیبی برای آمریکا درنظر گرفته میشود… تمام گروههای تروتسکیستی، بطور سیستمی بعنوان نیروهای ضدکمونیستی عمل میکنند- زیرا که از نطر تاریخی صفت ممیزه جریانهای تروتسکیست است – با استفاده از جملات و اصطلاحات « انقلاب» و «سوسیالیسم» خودشانرا بعنوان مارکسیست تعریف میکنند و به مارکسیسم کلاسیک ارجاع میدهند… تروتسکیستها همواره بدنبال ایفای نقش «حلقه رابط» بین جریان انقلابی و فرصتطلب بوده اند، اگرچه که تروتسکیستها به این نقش در نوشته های خود اعتراف نمیکنند… بطور خلاصه، ضدکمونیست بودن گروههای تروتسکیستی نه فقط تروتسکیستها را به سوسیال دمکراتها و سیاستهای فرصتطلبان چپ نو، بلکه همچنین به تبلیغات و اقدامات ارتجاعی نزدیکتر می کند. علیرغم تعداد فوق العاده اندک تروتسکیستها، نمیتوان آنها را دستکم گرفت. زیرا که لباس «مارکسیستی» تروتسکیستها، پوششی «انقلابی» برای ایدئولوژی حاکم بورژوازی ارائه میدهد. بورژوازی، همانند همه جریانهای فرصتطلب راست و چپ، برای مطیع کردن گرایش های رادیکال برخاسته از جنبشهای کارگری و جوانان از تروتسکیستها استفاده میکند.
۸. تروتسکیسم امروز
تروتسکیسم علیرغم تلاشهای مکرر جهت تشکیل کاریکاتورهای بین الملل («انترناسیونال چهارم»، و غیره)، جنبشی تفرفه انداز است. اینروزها، گروههای گوناگونی وجود دارند که بعنوان تروتسکیستی توصیف میشوند، همچنین گروههایی وجود دارند که با مواضع تئوریک تروتسکیستها موافقند و پیرامون «سنت متداول» که تروتسکیسم بخشی از آنست، حرکت میکنند.
نکته شروع انشعابات بیشتر در گروههای تروتسکیستی «سنتی» و تشکیل باصطلاح « نئو تروتسکیسم» در سالهای ۱۹۵۰ بود، هنگامیکه تونی کلیف، تئوری «سرمایه داری دولتی» خود را تنظیم کرده بود (که اشاره به ماهیت ساختار دولتی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود)، درحالیکه تروتسکی اتحاد جماهیر شوروی را یعنوان یک «دولت تغییر یافته» توصیف میکرد.
در مرکز «نئو تروتسکیسم»، «گرایش سوسیالیست بین الملل» است، که در سال ۱۹۷۷ تأسیس شد. همچنین گروههای تروتسکیستی مشابهی در سطح بین المللی وجود دارند، که تقریبا شامل تمام گروههایی میشود که بعنوان تروتسکیست در سطح یک کشور واحد عمل میکنند.
تاریخ تروتسکیستها در فرانسه در سالهای ۱۹۷۰-۱۹۵۰ و امروز گویا و قابل توصیف است. گروههای گوناگون تروتسکیستی دارای روابط نزدیکی با سوسیال دمکراسی هستند، و «مهد کادرها» هستند، مانند لیونل ژوپین. آنها آنچنان بشدت ضدکمونیست بودند که لوموند آنها را بعنوان یک «جریان ضدکمونیستی چپ» توصیف میکرد.
تروتسکیستها، اینروزها، با استفاده فرصتطلبانه از تولد دوباره حزب کمونیست فرانسه، ادعای نقش بزرگتری در کسب تعداد قابل توجهی آرا در انتخابات گوناگون را دارند. تروتسکیستها از حزب کمونیست انتقاد میکنند، درحالیکه با عناصر راستگر در آن و احزاب بورژوازی(دبلیو سی تی) روابط خوبی دارند، و متعهد به سیستم بورژوازی هستند و آمادگی خود را جهت شرکت در ائتلاف های چپ میانه اعلام کرده اند. این امر نشان میدهد که یکی از گروههای اصلی آنها، «لیگ انقلابیون کمونیست»، در همکاری با گروه اصلی دوم، «مبارزه کارگری»، هدف «فتح دیکتاتوری پرولتاریا» را از برنامه خود حذف نموده، زیراکه آنرا «استالینیست» توصیف کرده است.
در یونان گروههای گوناگون حاشیه ای تروتسکیستی وجود دارند: «حزب کارگران انقلابی»، «سازمان انترناسیونالیستهای کمونیست یونان»، «اتحادیه کمونیست- قدرت کارگران»، «استارت»، و غیره. حزب کارگران سوسیالیست(سازمان انقلابی سوسیالیست سابق) قویتر است. فعالیت آنها عمدتا از طریق پخش روزنامه خودشان آشکار میشود. اغلب فعالین آنها در مطبوعات بورژوازی ظاهر میشوند. مطابق با مواضع و خصوصیات ایدئولوژیک و سیاسی آنها، آنها را میتوان بعنوان نئوتروتسکیست رده بندی کرد.
حزب کارگران سوسیالیست، بخش یونانی گرایش سوسیالیست بین الملل است. این حزب احتمالا بعد از حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا(اس دبلیو پی)، بزرگترین حزب در اروپا باشد. این حزب بوسیله گروهی از دانشجویان تشکیل شد که پس از استقرار رژیم سیاه سرهنگان در سال ۱۹۶۷، مقیم لندن شده بودند. دانشجویان در ابتدا تحت تأثیر مائوئیست بودند و یک سازمان سیاسی بنام «سازمان انقلابی سوسیالیست» تشکیل دادند. در مدت اقامت خود در لندن، این سازمان با سوسیالیستهای بین المللی تونی کلیف آشنا شد، و پس از آن، آنها تحت تأثیر تروتسکیسم قرار گرفتند. در زمانیکه فعالین سازمان به یونان بازگشتند، تماس آنها با سوسیالیستهای بین الملل قطع شده بود، اما در اوایل سالهای ۱۹۸۰ از سر گرفته شد. تا آنموقع، سوسیالیستهای بین الملل تغییر نام داده، خودشانرا «کارگران سوسیالیست» می نامیدند.
در اواخر سالهای ۱۹۹۰، نام سازمان به «حزب کارگران سوسیالیست» تغییر پیدا کرد. در سالهای ۱۹۷۰، آنها مجله ای بنام «زن» منتشر میکردند، بعدها و تا به امروز حزب کارگران سوسیالیست (پی اس ای) روزنامه «همبستگی کارگران» و مجله «سوسیالیسم از پائین» را منتشر میکرد. از سال ۱۹۸۹ تا سال ۱۹۹۳ گروه تروتسکیستی(اس آر اس) در حال ترقی بود(برای مثال: در طول کودتاها و پیروزی ضدانقلاب در کشورهای سوسیالیسم- تأکید نویسنده)، از آن زمان ببعد در بحران طولانی و حالت نیمه جان افتاده است (که بدون درنظرگرفتن سازماندهی مجدد نیروهای طبقاتی در کشورمان قابل مشاهد نیست).
در سال ۲۰۰۱، انشعابی در حزب کارگران سوسیالیست (پی اس ای) صورت گرفت. یکطرف کارگران چپ انترناسیونالیست (آی دبلیو ال) را تشکیل داد، که از نظر ایدئولوژیک و سیاسی به بخش آمریکایی گرایش مرتبط بود، که آن هم نیز انشعاب کرد. حزب کارگران چپ سوسیالیست (آی دبلیو ال) در تشکیل ائتلاف چپ رادیکال (سیریزا) و ائتلاف (اس آی ان) حزب (ائتلاف نیروهای چپ) شرکت کرد.
حضور حزب کارگران سوسیالیست (پی اس ای) در کشورمان تا حد زیادی با انتقال به یونان تعیین می شود، بدون تغییر موقعیت ها و فعالیت هایش در (پی اس آی) انگلیسی . شخص باید فقط به وب سایت حزب کارگران سوسیالیست (پی اس ای) نگاه کند، و فورا آشکار میشود که نه فقط اصول اساسی ایدئولوژیک، بلکه حتی شعارها و فرم را وام گرفته است. فعالیت اصلی آنها توزیع روزنامه و سازماندهی بحث های هفتگی بود. در ماهیت، این سازمانی بدون یک برنامه سیاسی – حداقل یک برنامه منتشر شده است – که «کار سوسالیستی» را به فعالیت گرایی تقلیل میدهد.
هیچ استراتژی وجود ندارد، فقط تبلیغات کلی و غیرعملی و عاری از کیفیات واقعی برای انقلاب و سوسیالیسم. در آن سازمانهای توده ای (برای مثال: اتحادیه های کارگری، کلوپها و غیره) که در آنها نفوذ دارند، از هر فعالیتی حمایت میکنند و در فعالیتهای پذیرفته شده توسط « انجمن اجتماعی» یا «گرایش سوسیالیست بین الملل» شرکت میکنند. آنها خواسته ها و اهداف خاصی را جهت مبارزه توسعه نمیدهند، و فقط بر روی اشکال مبارزه تمرکز میکنند. به این معنا که، خواسته های اعتصابِ، تظاهرات یا تصرف ساختمانها که برای آنها مهم نیست، بلکه اقداماتی که صرفنظر از گرایش سیاسی آنها، «یک شخصیت انقلابی» بخودشان نسبت دهد.
۹. خصوصیات مشترک گروههای تروتسکیست
گروهای عمده تروتسکیستی در یونان و در سطح بین المللی، علیرغم اختلافات شخصی، دارای ویژگیهای مشترک زیر هستند:
۱۰. مراجعات به تروتسکی
تروتسکیستها از مسیر سیاسی تروتسکی حمایت میکنند. آنها مواضع مختلف تروتسکیستی را بصورت التقاطی تفسیر میکنند، نه بعنوان یک اسلوب اندیشه سیاسی (که نیست). تروتسکیستها به لنین و کارهای او مراجعه میکنند تا نشان دهند که تروتسکی ادامه دهنده کار لنین است. تروتسکیستها مخالفت لنین و استالین هستند، و همه مشاجره های ضداستالینی را بازتولید میکنند.
۱۱. تبلیغات ضدسوسیالیستی
تروتسکیستها منکر دستآوردهای سوسیالیسم در قرن ۲۰ در اتحاد جماهیر شوروی و در کشورهای اروپای مرکزی و شرقی هستند. تروتسکیستها سرنگونی سوسیالیسم را بعنوان پیشرفت اجتماعی درنظر میگیرند و از کُل اقدامات ضدانقلابی جهت برگرداندن سرمایه داری که در کشورهای سوسیالیستی سابق گسترش یافته است، حمایت میکنند و آنها را «انقلابات توده ای» میخوانند.
برای مثال، حزب کارگران سوسیالیست یونان و ادبیات سیاسی ام تی اس، سازمان بین المللی که به آن تعلق دارد، به کودتاهای ضدکمونیستی خوش آمد میگوید و آنها را «جنبشهای مردمی» و «قیامهای مردمی» میخواند. تروتسکیستها حتی اقداماتی را که سیا و مقامات قبلی دولتهای سرمایه داری به مشارکت مستقیم و غیرمستقیم در کودتاهای ضدکمونیستی اعتراف کرده اند، بعنوان «جنبشهای مردمی» و «قیامهای مردمی» توصیف میکنند.
تروتسکیستها تمام تبلیغات ضدکمونیستی و ضدشوروی را بازتولید میکنند. بدینسان ، شماره ۵۹۳ روزنامه اس آر پی «روبوچایا سولیدارنوست» گزارش داد:
«روسیه استالین، روی کاغذ، فاشیسم ناسازگار بود. هابسبوم مینویسد، ًاتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ً، عمدتا بدلیل مقاومت ثابت قدم خود با آلمان نازی، که برخلاف غرب تردید نشان داد، توده پسند بود ً… با اینحال، در اوت ۱۹۳۹، روسیه ًآشتی ناپذیر ً یک توافقنامه مخفی با آلمان بست. معاهده ننگین مولوتوف – ریبینتروپ، کشورهای بالتیک را به اتحاد جماهیر شوروی ًداد ً و لهستان را بین دو کشور ً تقسیم ً کرد. در سپتامبر ۱۹۳۹، زمانی که سربازان آلمانی وارد لهستان غربی شدند، ًارتش سرخ ً استالین وارد لهستان شرقی شدند.
در مدت یکماه، دیگر لهستانی وجود نداشت. این طرح ًبارباروسا ً و حمله ناگهانی آلمان به روسیه در ژوئن ۱۹۴۲ بود، که استالین را بسوی ًمتفقین ً کشاند».
تروتسکیستها با کمک چنین افتراهایی تلاش میکنند تا نقش قاطع اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در مبارزه علیه فاشیسم، همچنین کمک جنبش کمونیستی در پیروزی مردم علیه محور امپریالیسم را بی اثر جلوه دهند، و بدینسان نقش دولتهای سرمایه داری را در تقویت فاشیسم در اروپا توجیه کنند.
تروتسکیستها به تبلیغات امپریایستی وفادارهستند که کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی فقط در نتیجه پیشروی سربازان شوروی پدید آمدند. بدینسان، تروتسکیستها میگویند:
«در کشورهای اروپای شرقی، مانند ًجمهوری دمکراتیک آلمان ً … در هیچ جایی انقلاب کارگری وجود نداشت… آنها توسط پیشروی سربازان استالین به برلین در سال های ۱۹۴۵-۱۹۴۴گرفته شدند. سپس نقشه جدید اروپا هنگام تقسیم بدبینانه منافع نفوذ بوسیله ًمتفقین ً در کنفرانسهای یالتا و پوتسدام برسمیت شناخته شد. هیچکس از کارگران لهستان نپرسید که آیا آنها میخواهند در حوزه نفوذ روسها باشند، بهمانگونه هیچکسی از کارگران یونان نپرسید که آیا آنها ًحامیان ً بریتانیایی و آمریکایی را میخواهند».
تروتسکیستها در اینجا دو موضوع کاملا متضاد از همبستگی طبقاتی بین المللی را یکسان فرض میکنند. از یکطرف، همبستگی سرمایه داری بین المللی را با حمله آنگلو- آمریکایی به کشورمان، و از طرف دیگر، کمک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و ارتش سرخ را در ساخت سوسیالیسم در اروپای مرکزی و شرقی، و تأثیر مثبت آن را بر کارگران این کشورها و بقیه جهان.
متعاقب تصور کلی آنها از ًسرمایه داری دولتی ً در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و کشورهای اروپای مرکزی و شرقی، تروتسکیستها مقابله بین سوسیالیسم و سرمایه داری را از ۱۹۸۹-۱۹۴۵ بعنوان یک درگیری درون امپریالیستی درنظر میگیرند:
«آنطوری که استالینیستهای آن دوران ادعا میکردند، پیمان ورشو ً یک نیروی مخالف امپریالیسم آمریکا ً نبود، ، بلکه آن یک اردوگاه امپریالیستی رقیب بود که مردم خود را سرکوب و غارت میکرد، به همانگونه ای که ناتو مردم خود را سرکوب و غارت میکرد».
چنبن نظریه هایی به ایدئولوژی و تبلیغات بورژوازی درباره باصطلاح شکست ساخت سوسیالیسم قوت قلب میدهد.
۱۲. همکاری با سوسیال دمکراسی
مدارک تاریخی فراوانی، بویژه در یونان و اروپا وجود دارد، که از یک ارتباط آشکار و بی شرط و شروط بین تروتسکیستها و سوسیال دمکراسی پرده بر میدارد، که متعاقب تاکتیکهای «انتریسم – یعنی ورود در احزاب و سازمانها» توسط تروتسکیستها بکار گرفته شد. فعالیتهای تروتسکیستها، به هردو، جهت شکلگیری ضروری بخش «چپ» احزاب سوسیال دمکرات، و همینطور به جهتگیری «چپ» ضدکمونیستی این احزاب کمک کرد. امروزه، تروتسکیسم با احزاب سوسیال دمکرات به اشکال مختلف رابطه دارد. بسیاری از احزاب سوسیال دمکرات در درون احزاب خود تمایلات تروتسکیستی داشته اند (و هنوز هم دارند). برای مثال، گروه تروتسکیستی «استارت» در یونان، که روزنامه خود را تحت عنوان « استارت – گرایش مارکسیستی پاسوک» منتشر میکرد.
تروتسکیستها در طول سالها، از احزاب سوسیال دمکرات مانند جنبش اجتماعی پان هلینیک (پاسوک) در یونان، حزب کارگر در انگلیس پشتیبانی کرده اند، بویژه در دورانهایی که جنبش کارگری توهمات زیادی درباره ماهیت و نقش سوسیال دمکراتها داشتند. تروتسکیستها همکاری خود را با اصطلاحات انقلابی تزئین کرده و میکنند، و به مردم اصرار میکنند که به پاسوک رأی بدهند، درحالیکه در همانزمان درباره انقللاب و سوسیالیسم حرف میزنند، «نئوریهایی» را مطرح میکنند که انقلابیون به انتخابات اهمیت نمیدهند.
امروزه، موضع صریح سوسیال دمکراتها- مانند یک حزب سیاسی بورژوازی- تروتسکیستها را مجبور میسازد که از آنها فاصله بگیرند و تاکتیکهای خود را عوض کنند.
علیرغم این، تروتسکیستها متحدان «طبیعی» رهبران اتحادیه های کارگری سوسیال دمکرات کنفورمیست- دست نشانده و بله قربان گوی هستند، و از تاکتیکهای آنها علیه طبقه کارگر حمایت میکنند. گروه تروتسکیستی(اس آر اس) و بقیه گروههای تروتسکیستی در راهپیماییها و رویدادهایی که توسط رهبران دست نشانده و بله قربان گوی (جی سی ایی ایی)(همه کنفدراسیونهای کارگران یونان) و (ای دی ایی آی) (همه کنفدراسیونهای بخش عمومی کارگران یونان) سازماندهی شده، به نام «وحدت» طبقه کارگر و «کار با توده ها» شرکت میکنند.
تروتسکیستها علیه تاکتیکهای سی پی جی(حزب کمونیست یونان) در جنبش اتحادیه های کارگری مبارزه میکنند، و علیه حمایتی که حزب کمونیست یونان از اتحادیه ها در پی ای ام ایی (جبهه همه کارگران میلیتانت) میکند، اتهامات سکتاریسم، انزواطلبی، و تفرقه در حزب کمونیست یونان را بازتولید میکند. انتخاب ورود به رویارویی با جبهه همه کارگران میلیتانت، بمعنای علنی بازی کردن در دست فعالیت اتحاد کارگری «کومپانیون» حامی دولت است.
درنظر بگیرید، برای مثال، که چگونه تروتسکیستها درباره عملکرد اتحادیه های کومپانیون در ۱۱ ماه مه سال ۲۰۰۵ اظهار نظر کردند:
«تعداد قابل توجهی از تظاهرکنندگان در خیابان قهرمان مریخ – چامپ دی مارس جمع شدند»، درباره موضع رهبری سازشکار همه کنفدراسیونهای کارگران یونان و همه کنفدراسیونهای بخش عمومی کارگران یونان اظهار نظر میکردند: «اگرچه رهبران همه کنفدراسیونهای کارگران یونان و همه کنفدراسیونهای بخش عمومی کارگران یونان تأمل کردند و با یک راه حل متقابل با چالش دولت موافقت نکردند، اما مردم این چالش را احساس کرده و این پیام را دادند که آنها تسلیم نخواهند شد، یا سلاحهای خود زمین نمیگذارند».
رهبران همه کنفدراسیونهای کارگران یونان و همه کنفدراسیونهای بخش عمومی کارگران یونان «بیعُرضه» یا «مردد» نیستند: آنها آگاهانه از سیاست اصلاح سرمایه داری، و استراتژی سرمایه حمایت میکنند. نقش تروتسکیستها مانور دادن، تضعیف کردن و آشتی دادن احساسات کارگران است، در حالیکه وفاداری خودشانرا نسبت به سیاستهای سوسیال دمکراتها مستحکم میکنند.
در اینراه ، تروتسکیستها و فرصتطلبان راستگرای کنونی ائتلاف چپ و جنبشهای محیط زیستی(سی آی ان) با بازتولید توهمات درباره یک «پاسوک مبارز و چپ»، با معرفی رهبران همه کنفدراسیونهای کارگران یونان وهمه کنفدراسیونهای بخش عمومی کارگران یونان بعنوان مدافعان اتحاد طبقه کارگر، و با پنهان کردن نقش خرابکارانه خود در جنبش اتحادیه های کارگری خدمات بزرگی ارائه میدهند.
۱۳. اشکال مختلف حمایت از سازش با سیستم سرمایه داری
گروههای تروتسکیستی حامیان اصلی «انجمن های اجتماعی» هستند. تروتسکیستها براین باورند که از طریق چنین ساختارهایی موضوع «انقلاب جهانی» و همآهنگی آن شکل میگیرد. گرایشهای مختلف تروتسکیستی ادعا میکنند نقش رهبری را در این ساختارها دارند، و آنرا بعنوان اثبات موضع خودشان در اولویت قرار دادن مبارزه در سطح بین المللی، و تحقیرو تقلیل نقش مبارزات در سطح ملی درنظر میگیرند. تئوریهای مرتبط با «جنبشهای نو» درمقابل با «کهنه» شده های وابسته به جنبش کمونیستی، و بشدت ضدکمونیست بودن این ساختارها در شکل ضداستالینیستی، شرایط مناسبی برای فعالیتهای تروتسکیستها ایجاد میکند. تروتسکیستها ادعا میکنند که در چنین ساختارهای منطبق با سیستم سرمایه داری، تحت سلطه سوسیال دمکراسی و نماینذگان تنظیم سرمایه داری، جناح «چپ» و «انقلابی» هستند. تروتسکیستها با عبارات «انقلابی»، نارضایتی عمومی را عمدتا درمیان بخشهای بی تجربه طبقه کارگر، جوانان، و خرده بورژوازی و ازجمله آنهاییکه در ساختارهای اقامت هستند، خنثی میکنند.
تروتسکیستها خط سنتی فرصتطلبان و سوسیال دمکراتها، سیاست سازش و همکاری درون «جنبش ضدجنگ» را با یکی از مراکز امپریالیستی در مبارزه علیه دیگران(برای مثال، علیه سلطه آمریکا درون باصطلاح «جهانی سازی») دنبال میکنند. نقش تروتسکیستها در طی سومین «مجمع اجتماعی اروپا» که در لندن برگزار شد، تحت حفاظت تالار شهر لندن، حمایت شده توسط روزنامه گاردین و با مسئولیت سازماندهی شرکت ناشناس «مجمع اجتماعی اروپا- لندن ۲۰۰۵ سی اُ اُ» افزایش یافت، همچنین تروتسکیستها مدعی این نقش در چهارمین مجمع اروپایی(ایی یو اف) در آتن شدند.
کوششهای سیستمی جهت ایجاد ساختارهایی شده است که در آن نیروهای کمونیست (یا ناشی از کمونیست) با تروتسکیستها و سوسیال دمکراتها زیر چتر فرصتطلبی همزیستی کنند. تروتسکیستها نسبت به شکلگیری «حزب چپ اروپا» نظر مثبتی دارند، بعلاوه، تروتسکیستها دربریتانیای کبیر، اعضای ائتلاف انتخاباتی «احترام» معاون سابق حزب کارگر گلاهوئی هستند که درخواست پیوستن به حزب چپ اروپا کرده است.
ارزیابی زیر خاص است:
«اولین کنگره پی ایی ال)حزب چپ اروپا) در روز یکشنبه، ۳۰ اکتبر به پایان رسید. از لحاظ تعداد شرکت کنندگان، این یک رویداد چشمگیر بود. نمایندگان حزب و دعوت شدگان از تقریبا هر حزب چپ در اروپا در این کنگره شرکت کرده بودند. این احساس در همه جا وجود داشت که پس از اینکه فرانسه و هلند به قانون اساسی اروپا نه گفتند و پس از نتایج انتخابات در آلمان، چیز جدیدی متولد شده است».
۱۴. طرز برخورد به ساختار امپریالیستی اتحادیه اروپا
عدم شناسایی کامل اتحادیه اروپا بعنوان امپریالیست یکی از خصوصیات مشخص همه گروههای تروتسکیستی است. این مبحث در اسناد آنها بصورت بسیار محدود ارائه شده است. بعلاوه، در گذشته، آنها بطور فعال به سی اچ آر جی برای موضع خود علیه اتحادیه اروپا حمله میکردند ، براین باور بودند که این موضع، ملیگرانه است و منافع بورژوازی یونان را بیان میکند که بدنبال مقام مطلوب تری در سیستم امپریالیسم بین المللی است.
مسئله مبارزه علیه اتحادیه اروپا در هیچ جایی مطرح نشده است، برای اینکه چنین هدفی به تجزیه و تحلیل لنینیستی – و نه تروتسکیستی از امپریالیسم، با تئوری لنینیستی توسعه ناهموار، با تئوری «حلقه ضعیف» امپریالیسم، و امکان آغاز و انجام انقلاب در یک کشور مرتبط است. از سوی دیگر، ایجاد اتحادیه اروپا توسط جریانهای مختلف تروتسکیستی بعنوان یک عرصه مبارزه طبقاتی دیده میشود، و این واقعیت از موضع آنها در انتقال مبارزه طبقاتی از سطح ملی به سطح منطقه ای، و تئوری انقلاب جهانی آنها دفاع میکند.
بااینحال، خود تروتسکی یکی ازبانیان اصلی شعار «ایالات متحده اروپا» بود، که تحت تأثیر تئوری «ابرامپریالیسم» کائوتسکی بود. لنین این شعار را در مقاله «درباره شعار ایالات متحده اروپا» رد کرد، و بروشنی اظهار داشت که اتخاذ چنین شعاری بمعنای انکار قانون توسعه ناهموار، و امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور است.
در همانحال، پشتیبانی و مشارکت فعال و جدی تروتسکیستها در مجامع اجتماعی اروپا، و حمایت از شعار «اروپای دیگری ممکنست»، تروتسکیستها را بعنوان حامیان امپریالیسم اروپا طبقه بندی میکند. این امر تروتسکیستها را به بخشی از شوینیسم اجتماعی مدرن اروپا تبدیل میکند، که بخاطر تلاش جهت حمایت از مرکز امپریالیستی اروپا بعنوان رقیبی برای آمریکا درنظر گرفته میشود.
۱۵. حمله به جنبش کمونیستی
تمام گروههای تروتسکیستی، بطور سیستمی بعنوان نیروهای ضدکمونیستی عمل میکنند- زیرا که از نطر تاریخی صفت ممیزه جریانهای تروتسکیست است – با استفاده از جملات و اصطلاحات « انقلاب» و «سوسیالیسم» خودشانرا بعنوان مارکسیست تعریف میکنند و به مارکسیسم کلاسیک ارجاع میدهند.
ضدکمونیسم بودن تروتسکیستها در یونان با «حملات دوستانه» به حزب کمونیست، عمدتا به اعضاء و فعالان آن همراه است. این حملات دوستانه تروتسکیستها شامل تعریف از اعضاء و حامیان معمولی حزب بعنوان مبارزان، و، در عینحال، بعنوان عناصر آموزش ندیده ازنظر سیاسی است که بدنبال سیاستهای «رفرمیست» سی اچ آر جی میباشند. تروتسکیستها در تلاش برای گیج کردن اعضاء و هواداران حزب، از چاپلوسی برای حزب کمونیست یونان و ک ام جی (جوانان کمونیست یونان) جهت انتخاب شرکت در مبارزه سازماندهی شده کوتاهی نمیکنند و آنها را رفقا و غیره خطاب میکنند. التقاط ایدئولوژیکی تروتسکیستها در خدمت همان تاکتیک است. تروتسکیستها کلاسیک مارکسیسم را که از متن گرفته شده است، ذکر میکنند، که یا به جهت حمایت از تزهایشان باشد، یا به حزب کمونیست یونان حمله کنند. عناصر اصلی انتقاد تروتسکیستها علیه حزب کمونیست یونان و جوانان کمونیست یونان بشرح زیر است:
تلاش جهت اثبات اینکه کُل مسیر تاریخی حزب، مسیری از خیانت رهبری حزب از اساس به توده هایی است که از حزب پیروی میکنند.
الگوی تروتسکیستها از شروع ایی ای ام (جناح ارتش خلقی حزب کمونیست در طول جنگ جهانی دوم)، قیام دسامبر، دی اس ایی، حوادث ژوئیه و قیام دانشگاه پلی تکنیک تا به امروز، بازتولید تقابل بین توده مردم و رهبری بوده است. تروتسکیستها، «خط استالینیست- رفرمیست» را بعنوان دلیلی جهت «موضع خائنانه» حزب کمونیست یونان ذکر میکنند. بطورکلی، تروتسکیستها براین باورند که جنبش کمونیستی سالهای ۱۹۳۰-۱۹۲۰ مسئول شکست انقلابها در اروپا و برای صعود فاشسیسم و غیره است.
تروتسکیستها، تعمدا سیاست حزب کمونیست یونان را تحریف میکنند. تروتسکیستها، خط استدلال پاسوک مبنی برهمکاری حزب کمونیست یونان با دمکراسی جدید(ان دی) را تکرار میکنند. این امر مشکلاتی فردی نیست، بلکه ماهیت سیاسی حزب است که در تیررس تروتسکیستها قرار دارد: طرز برخورد تروتسکیستها به کنفرانسها، به فرصتطلبی، تاکتیکهای تروتسکیستها دربرابر رهبران اتحادیه های کارگری کنفورمیست( دست نشانده و بله قربان گوی)، موضع تروتسکیستها در باره تجربه سوسیالیسم قرن ۲۰ و غیره. بدینسان، تروتسکیستها به حزب کمونیست یونان تهمت میزنند که «موضع حزب در باره مبارزات عمده، منفی است»، و حزب و رهبری کومسومول، با «جنبشهایی که الهامبخش هزاران جوان است و برای ساخت جهانی بهتر زحمت میکشند، با شیوه های سکتاریستی و محافظه کارانه برخورد میکنند».
موضعگیری نیاز به «وحدت چپ»، یکی از «حملات دوستانه» اصلی تروتسکیستها (به ویژه به آی آر ال، که متعلق به سیریزا میباشد) و اس آر اس در رابطه با حزب کمونیست یونان و ک ام جی (جوانان کمونیست یونان) است. همانگونه که قبلا ذکر شد، تروتسکیستها همواره بدنبال ایفای نقش « حلقه رابط » بین جریان انقلابی و فرصتطلب بوده اند، اگرچه که تروتسکیستها به این نقش در نوشته های خود اعتراف نمیکنند. بنابراین، اس آر اس از آی ان دی برای ترس و اعتراف به شکست انتقاد میکند، اما نه جهت سیاست خود آی ان دی:
«یک چپ جدید امکانپذیرست، و میتواند این پویایی را تفسیر کند و برای کارامانلیس و همچنین اپوزسیون پاپاندریوس حریص تبدیل به سردرد گردد. او فقط نیاز دارد سکتاریسم خود را ترک کند، که برای سالیان زیادی نشان برجسته رهبری حزب کمونیست یونان بوده است. درواقع، حتی اکنون، ریزوسپاستیست (ارگان مرکزی حزب کمونیست – یادداشت نویسنده) کاری بجز حمله به چپ آلمان انجام نمیدهد. تمام چیزیکه برای رهبری سی آی ان (ائتلاف چپ و جنبشهای محیط زیستی) لازمست، با اعتراف به شکست خود خداحافظی کند. حتی در تعطیلات آخر هفته، در زمان انتخابات آلمان، آلیکوس آوانوس به جوانان اصرار میکرد که فراخوانهای ًبیائید و جهان را تغییر دهید ً را دنبال نکنید، اما بپیوندید تا ببینید که آیا ما میتوانیم چیزی را در جهان تغییر دهیم».
البته، تروتسکیستها نه فقط از ائتلاف «سازمانهای چپ»، حمایت میکنند، بلکه از یک ائتلاف با باصطلاح «سوسیال دمکراسی چپ»، که در یونان توسط پولیزوگوپولوس و اتحادیه های کارگری کمپانیی نمایندگی میشود، نیز حمایت میکنند. در پایان، تروتسکیستها بحث میکنند که «برای هواداران پاسوک و تمام چپ، امید هست که افرادی وجود دارند که مبارزه میکنند و این مبارزه را میتوان تفسیرسیاسی کرد».
«مسئله پیداکردن کسانی نیست که به جناح چپ پاسوک تبدیل خواهند شد، کسانیکه کناره گیری کنند و شرایط مشابهی به فرانسه، آلمان و انگلیس ایجاد کنند. تاریخ خودش را تکرار نمیکند. الگوهای چگونگی همکاری نکردن برخی از افراد و ایجاد احزاب چپ باقی نمی ماند. نکته اصلی اینستکه اکنون، وقتیکه جنبش علیه دمکراسی جدید اعتصاب، تظاهرات و سازماندهی میکند، پاسوک نقشی برعهده نمیگیرد ، ما این باید این نقش را بعهده بگیریم، همانگونه که تاکنون در اعتصاب ها در تیسالونیکی انجام داده ایم».
۱۶. نتیجه گیری
بطور خلاصه، ضدکمونیست بودن گروههای تروتسکیستی نه فقط تروتسکیستها را به سوسیال دمکراتها و سیاستهای فرصتطلبان چپ نو، بلکه همچنین به تبلیغات و اقدامات ارتجاعی نزدیکتر می کند. علیرغم تعداد فوق العاده اندک تروتسکیستها، نمیتوان آنها را دستکم گرفت. زیرا که لباس «مارکسیستی» تروتسکیستها، پوششی «انقلابی» برای ایدئولوژی حاکم بورژوازی ارائه میدهد. بورژوازی، همانند همه جریانهای فرصتطلب راست و چپ، برای مطیع کردن گرایش های رادیکال برخاسته از جنبشهای کارگری و جوانان از تروتسکیستها استفاده میکند.
درباره نویسنده:
کایریلوس پاپاستاورو، رئیس بخش ایدئولوژیک کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان است.
برگردانده شده از:
Trotskyism as an Opportunist Movement
by Kyrillos Papastavrou
قدردانی و تشکر:
بدینوسیله از رفیق یونانی – فوکیون (عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست استرالیا)- جهت کمک برای شناسایی اسامی احزاب و سازمانهای یونانی در این مقاله تشکر میشود!
CPG حزب کمونیست یونان
SIN (Coalition of the Left Forces) party. ائتلاف چپ و جنبشهای محیط زیستی(سی آی ان)
(IWL),“Internationalist Workers’ Left” کارگران چپ انترناسیونالیست
(SWP) Socialist Workers Party حزب کارگران سوسیالیست
PAME (All-Workers’ Militant Front) جبهه همه کارگران مییلیتانت
PSA حزب کارگران سوسیالیست (پی اس ای)
پاسوک : جنبش اجتماعی پان هلینیکPASOK
ایی ای ام: جبهه آزادیبخش ملیEAM
ایی ال ای اس: ارتش خلقی هلینیک ELAS
پی ایی ال)حزب چپ اروپا)PEL
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.