منبع: چپ (soL)، پایگاه خبری حزب کمونیست ترکیه
نویسنده: ناگهان چاکر
۱۷ مه ۲۰۲۴
با توجه به مرحله کنونی جنگ روسیه و اوکرائین، تور اروپایی شی جینپینگ در هفته گذشته ممکن است صفحه جدیدی را در دینامیسم یارگیری بینالمللی نشان دهد.
در حالیکه علامتهایی وجود دارد که جنگ روسیه– اوکرائین که با تهاجم روسیه به خاک اوکرائین در فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد، به آرامی وارد دور جدیدی میشود، شی جینپینگ رئیسجمهور چین در ۱۰-۵ مه، به سه کشور فرانسه، صربستان، و مجارستان سفر میکند. با توجه به علامتهایی که نشان میدهد میخواهند جنگ طاقتفرسا را به سرانجام برسانند، این تور اروپایی که شی پس از یک وقفه ۵ ساله به دلیل همهگیری کووید-۱۹ انجام داد، به این دلیل مهم است که به تضعیف برخی از کشورها در سلسله مراتب امپریالیستی و کوشش برخی دیگر برای کسب قدرت در آن اشاره میکند.
شی این تور را با سفر به فرانسه آغاز کرد.
شارل دوگل در روابط دیپلماتیک چین و فرانسه پس از جنگ جهانی دوم، در سیاست امنیتی و خارجی، برخلاف انگلستان و آلمان، سیاست نسبتاً مستقلی را از ایالات متحده آمریکا و خط ترانس-آتلانتیک دنبال کرد.
در زمان دوگل، فرانسه نخستین کشور بزرگ غربی بود که جمهوری خلق چین را در سال ۱۹۶۴ به رسمیت شناخت، تاریخی که نشاندهنده نقطه عطف دیپلماسی مدرن فرانسه – چین است. دوگل درباره به رسمیت شناختن جمهوری خلق چین از سوی فرانسه گفت: «چین مکان بزرگی است. زندگی به گونهای که گویی وجود ندارد نابینایی است. این را نمیتوان نادیده گرفت که چین ممکن است در قرنهای آینده بزرگترین قدرت جهان باشد، همانطور که در سالهای گذشته بود.»
در فرانسه، فرزند مستقلتر اروپا، دولت ماکرون نیز تا حدودی در محدودههای ترسیم شده توسط این سنت عمل میکند. یکی از دلایل نزدیک شدن دولت ماکرون به چین در برابر آمریکا، اقتصادی است. فرانسه به بزرگترین شریک تجاری چین تبدیل شده است. فرانسه سومین شریک تجاری بزرگ چین در اتحادیه اروپا است. لازم به ذکر است که فرانسه نفوذ خود را در زمینه انرژی هستهای و هوانوردی نیز افزایش داده است. در حالیکه چین با کمک فرانسه در حال توسعه راکتور خود-هوالونگ– است، ایرباس، یکی از ۷ هزار شرکت فرانسوی فعال در چین، در حال حاضر ۵۴ درصد از بازار هوانوردی چین را در اختیار دارد و برای تسریع تولید خود یک پایگاه در تیانجین ایجاد کرده است.
دلیل دیگر امنیتی است. ایالات متحده فرانسه را در ائتلاف نظامی موسوم به «آکوس» (AUKUS) که در سال ۲۰۲۱ به همراه استرالیا و انگلیس علیه چین تشکیل داد، وارد نکرد. متعاقب تشکیل این ائتلاف، زمانی که دولت استرالیا پروژه ۹۰ میلیارد دلاری با «شرکت دریایی فرانسه» را که در سال ۲۰۱۶ برای ساختن ۱۲ زیردریایی امضاء کرده بود را لغو کرد، یک بحران دیپلوماتیک رخ داد و دولت پاریس سفرای خود را از کانبرا پایتخت استرالیا و واشنگتن خارج کرد. این موضوع توسط وزیر امور خارجه وقت فرانسه به عنوان «خنجر از پشت» توصیف شد. مفهوم «خودمختاری استراتژیک» مورد استفاده دولت ماکرون، که میگوید اروپا باید بر اساس منافع خود، نه منافع ایالات متحده عمل کند، از آن زمان بارها ذکر شده است.
رویکرد خودمختاری استراتژیک زمانی تقویت شد که فرانسه اعلام کرد در مناقشه ایالات متحده و چین پیرامون تایوان درگیر نخواهد شد. سخنان ماکرون به مطبوعات در بازگشت از سفرش به پکن در سال ۲۰۲۳ مبنی بر اینکه «بدترین کاری که ما به عنوان اروپایی میتوانیم انجام دهیم این است که در این موضوع از ایالات متحده پیروی کنیم و رفتار خود را بر اساس دستور کار آن تعیین کنیم» با انتقاد و واکنش شدید ایالات متحده و بخش ترانس-آتلانتیک اروپا روبهرو شد. ماکرون همچنین تاکید کرد که کشورهای اروپایی برای جلوگیری از تبدیل شدن به «رعیت» واشنگتن، باید وابستگی خود به دلار آمریکا را کاهش دهند.
اولاف شولتز، صدراعظم آلمان نیز پیش از شی جینپینگ با ماکرون دیدار کرد. در این سفر مقرر شد اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، ماکرون را در سفر شی جینپینگ همراهی کند. ما میتوانیم این پیام را به دو صورت بخوانیم: نشان دادن یک جبهه یکپارچه سوم اتحادیه اروپا در برابر چین، که دومین قدرت بزرگ پس از ایالات متحده است، یا نشان دادن فرانسه، «فرزند ناخلف خانواده»، که داخل منطقه نفوذ چین شده و چین را به داخل اروپا هُل میدهد.
فرانسه میخواهد از سرمایهگذاریهای چین، بهویژه در باتریهای وسایل نقلیه الکتریکی برخوردار شود، بنابراین درهای خود را به روی چین باز نگه میدارد. از آنجا که چین در توسعه فناوری موتوری که بتواند با اروپا و ایالات متحده آمریکا در صنعت خودروسازی سنتی رقابت کند، تاخیر داشته است، قدرت آن در خودروهای الکتریکی میتواند تمام توازنها در صنعت خودروسازی را تغییر دهد. چین نیروی غالب است، و ۵۶ درصد از بازار را در اختیار دارد. این وضعیت اروپا و ایالات متحده آمریکا را نگران میکند زیرا آنها در این بازار به چین وابستهاند.
بر اساس برآوردهای انجام شده توسط «بنچمارک مینرالس»، یک شرکت تحلیلگر دادهها، با تخصص در بازار خودروهای الکتریکی و باتری های لیتیوم یونی، ظرفیت تولید ۳۳۲ گیگاوات ساعت که چین تا سال ۲۰۳۱ در اروپا خواهد داشت، آن را به بزرگترین تامینکننده باتری در اروپا تبدیل خواهد کرد. کره جنوبی در رتبه دوم، و پس از آن فرانسه و سوئد قرار خواهند گرفت. انتظار میرود که ایالات متحده آمریکا در بازار باتری اروپا رتبه پنجم را به خود اختصاص دهد، و آلمان با وجود کارخانه غولپیکر خودروهای الکتریکی تسلا در برلین، رتبه ششم را کسب کند.
فرانسه برای رقابت با سازندگان چینی در بازار خودروهای الکتریکی، سال گذشته اولین کارخانه تولید باتری خود را در بیلی برکلائو، در شمال کشور، با نام «شرکت سلولهای خودرو» با مشارکت غول انرژی فرانسه «توتال انرژیس»، مرسدس-بنز و پژو، و شرکت استلانتیس، فرزند پژو-سیتروئن- فیات-کرایسلر ایجاد کرد.
هزینه تولید باتری حدود ۳۰ تا ۵۷ درصد ارزش یک وسیله نقلیه الکتریکی را تشکیل میدهد. علاوه بر این، تولید کاتد، یعنی فرآیند تولید با استفاده از موادی مانند منگنز، کبالت، نیکل و لیتیوم که بیش از نیمی از هزینه تولید باتری خودروهای الکتریکی را به خود اختصاص می دهد، تقاضا برای این مواد معدنی کمیاب را افزایش میدهد. از این نظر، گروههای معدنی-صنعتی امریس فرانسه نیز اعلام کردند که قصد دارد تا سال ۲۰۲۷ در حمایت از گذار اروپا به خودروهای الکتریکی، یکی از بزرگترین معادن لیتیوم قاره را در منطقه آلیر فرانسه افتتاح کند. به عبارت دیگر، فرانسه در موقعیتی اجتنابناپذیر یا جذاب برای ایالات متحده آمریکا، اروپا و چین قرار دارد.
شی برای دومین بار به صربستان سفر کرد. این سفر با ۲۵-مین سالگرد بمباران سفارت چین در صربستان توسط ناتو مصادف بود. در ۷ مه ۱۹۹۹، در جریان بمباران یوگسلاوی توسط ناتو، پنج بمب هدایت شونده «JDAM» ایالات متحده به سفارت چین در بلگراد، پایتخت جمهوری فدرال یوگسلاوی اصابت کرد، و سه خبرنگار چینی در جریان بمباران جان باختند. از این رو، زمان سفر نیز دارای اهمیت نمادینی است که نشانگر سطح بالای روابط دو کشور است.
روابط بین دو کشور زمانی آغاز شد که یوگسلاوی در ۱ اکتبر ۱۹۴۹ جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت. پس از فروپاشی یوگسلاوی، چین توانست روابط اقتصادی خود با صربستان را، دیرتر از روابط با دیگر کشورهای یوگسلاوی سابق برقرار نماید. آنها در اوت ۲۰۰۹، توافقنامه «مشارکت استراتژیک» را امضا کردند، که موضوعات گوناگونی مانند احترام متقابل به تمامیت ارضی، برنامههای توسعه تجاری، مبادلات فرهنگی، فناوری و علمی را دربر میگیرد.
اما، در پایان این سفر، بیانیه «جامعه دارای آینده مشترک» بین دو کشور امضاء شد و با یک اطلاعیه مطبوعاتی به اطلاع عموم رسید.
چین همچنین در دیپلماسی از عبارت «جامعه دارای آینده مشترک» برای توصیف همکاریهای دوجانبه و چندجانبه استفاده میکند.
عباراتی مانند «جامعه دارای آینده مشترک چین- کامبوج» و «جامعه دارای آینده مشترک چین-آفریقای جنوبی» بر هدف مشترک دو کشور و همکاری آنها در این راستا تاکید میکند. این تفاوت لحن در روابط دو کشور، از «استراتژی» تا «آینده مشترک»، گویای نیازهای آنها به یکدیگر و ماهیت اتحادشان است.
البته، فراموش نکنیم که صربستان عضو اتحادیه اروپا نیست. علاوه بر این، عضویت آن در اتحادیه اروپا قریبالوقوع به نظر نمیرسد، زیرا صربستان در هیجان تحریمهای اتحادیه اروپا علیه مسکو پس از جنگ روسیه –اوکرائین شرکت نکرد، و کشتار ناتو این کشور را به همکاری با اردوگاه روسیه و چین سوق داد. داشتن روابط نزدیک با روسیه در زمینه امنیت انرژی، چین و صربستان را متحدین معقولی برای یکدیگر مینماید.
سال گذشته، خبر مبنی بر اینکه صربستان سامانههای پدافند هوایی «FK-3» را از چین خرید، واکنشهایی را در جهان غرب به دنبال داشت. چین و صربستان مدتهاست که در صنعت دفاعی با یکدیگر همکاری میکنند، و پهپادهای «CH-95» و «CH-92A» خریداری شده از چین در سالهای اخیر نمونههایی از آن هستند. به نظر میرسد این همکاریها با این سفر عمیقتر شدهاند.
کوزوو، که یک منطقه خودمختار در صربستان با جمعیتی عمدتاً آلبانیایی است، با استفاده ایالات متحده از ناسیونالیسم آلبانیایی وارد یک جنگ داخلی شد، و امپریالیستها استقرار نیروهای ناتو در کوزوو را در نظر گرفتند. با توجه به اینکه ناتو ماهها صربستان را بمباران کرد و پس از اینکه صربستان نیروهای ناتو را نپذیرفت، قتلعامهای بی شماری را مرتکب شد، این همکاری با چین، که می گوید کوزوو را بخشی از صربستان میداند، بهتر درک میشود.
در این سفر علاوه بر همکاری در صنایع دفاعی، ۲۸ قرارداد نیز بین دو کشور امضا شد. ما باید این قراردادها را همراه با «توافقنامه تجارت آزاد» که سال گذشته امضا شد، و هدف آن حذف ۹۵ درصد از عوارض گمرکی وضعشده بر صادرات صربستان به چین است، ارزیابی نماییم.
این توافقنامهها همچنین شامل کار مشترک برای ادامه همکاریهای دوجانبه در چهارچوب «ابتکار کمربند و جاده» میشود. به عنوان مثال، احیای کارخانه فولاد اسمدِرو در صربستان، پروژه قطار سریع السیر بلگراد–بوداپست و ارتباط بلگراد–نووی ساد نیز در این چارچوب گنجانده شده است. پروژه نیروگاه خورشیدی ساراورچی که با مشارکت چین و صربستان ساخته شده است، به همکاری دو کشور در زمینه انرژی سبز اشاره دارد.
در جریان این بازدید، مرکز فرهنگی چین نیز که در محل ساختمان بمباران شده سفارت چین در بلگراد واقع است افتتاح شد، که نشان میدهد چین نه تنها با سرمایه گذاریهای نظامی و تجاری، بلکه با یک «داستان» در تلاش است در صربستان حضور داشته باشد. هدف چین از این مرکز فرهنگی را، که تنها نمونه دیگر آن در مسکو است، در پایان مقاله مورد بحث قرار خواهیم داد.
آخرین کشوری که شی در چارچوب تور اروپایی خود از آن بازدید کرد مجارستان بود. مجارستان یکی از اعضای اتحادیه اروپا است، اما در داخل اتحادیه اروپا آپوزیسیون است. علاوه بر این، جنگ روسیه –اوکرائین که در سال ۲۰۲۲ آغاز شد، شکاف بین مجارستان و اتحادیه اروپا را عمیقتر کرده است. زیرا مجارستان، درست مانند صربستان، روابط نزدیک خود را با روسیه حفظ کرد و از کمک به اوکرائین خودداری نمود و گفت: «این جنگ ما نیست». یک اقلیت مجار در منطقه ترانس کارپاتیا در غرب اوکرائین زندگی میکند، و به همین دلیل روابط بین اوکرائین و مجارستان متشنج است.
علاوه بر این، سفارتخانههای دیگر کشورهای اتحادیه اروپا در پکن شکایت دارند که مجارستان مانع از دستیابی آنها به یک سیاست مشترک نسبت به چین میشود. البته اینجا هم یک انگیزه مشابه صربستان وجود دارد. خصومتهای تاریخی بین ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا و بین اتحادیه اروپا و مجارستان به این مواضع شکل میدهد.
ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان، در مارس گذشته، در مراسمی که به مناسبت جشن ملی مجارستان برگزار گردید، اتحادیه اروپا را با امپراتوریهای اشغالگر مقایسه کرد. اوربان گفت: «بروکسل اولین امپراتوری نیست که مجارستان را هدف قرار داده است. در ۵۰۰ سال گذشته، امپراتوریها نهایتاً متوجه شدند که نمیتوانند ما را تحت سلطه خود درآورند. ابتدا “قدرت هلال” (امپراتوری عثمانی) تمام شد، سپس “عقاب دو سر” (پادشاهی اتریش)، سپس “ستاره سرخ” (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی) دست برداشت!» .
اوربان همچنین گفت که دولتهای اروپایی که به آمریکا نزدیکند صدای رساتری دارند، و او به وضوح اختلافات خود با آمریکا و اتحادیه اروپا را بیان میکند: «من اغلب احساس میکنم که برخی تصمیمها در بروکسل منافع آمریکا، و نه اروپا را در نظر دارند.»
با این وصف، دلیل دیگر برای این شکاف ناشی از روابط نزدیکی است که مجارستان در محدوده «استراتژی نگاه به شرق» در سیاست خارجی با مسکو برقرار کرده است. با ضد-انقلاب در سال ۱۹۸۹، مجارستان به موازات اتحاد اورو–آتلانتیک، یک سری اقدامات سیاست خارجی را تحت رهبری ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی انجام داد. سپس عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو پیش آمد و نخستین گامها در جهان غرب برداشته شد.
با این حال، زمانیکه ویکتور اوربان و حزب او، حزب راست-مرکز «فیدز-اتحادیه شهروندان مجارستان» در انتخابات سال ۲۰۱۰ پیروز شدند، تعییر رویکرد سیاست خارجی مجارستان آغاز شد. با استراتژی نگاه به شرق، نخستوزیر اوربان و دولت او مسیر را به روسیه، چین، ترکیه، آذربایجان، کشورهای خاورمیانه و جمهوریهای ترک آسیای مرکزی مانند قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان چرخاندند.
بوداپست پروژه کمربند-جاده چین را با این استراتژی هماهنگ میبیند، و این دیدگاه چین نیز هست. علاوه بر این، مجارستان یک طرح نوسازی و توسعه به سبک چینی را به مثابه الگو در نظر دارد. مجارستان، نخستین کشور اروپایی که قرارداد همکاری با چین را در چارچوب پروژه کمربند-جاده امضا کرد، به سرعت به مرکز توزیع برای قطارهای باری چین–اروپا، و یک پیوند مهم در دالان حملونقل لجستیک بین چین و اروپا تبدیل شد. پروژه راه آهن مجارستان – صربستان و تأسیسات تولید باتری چینی «CATL » و خودروهای برقی «BYD » که در مجارستان، اولین در اروپا، تأسیس شده است را میتوان به عنوان نمونههایی از همکاری در این زمینه عنوان کرد.
امکان تأسیس کارخانه تولید خودروهای الکتریکی در مجارستان برای «شرکت دیوار بزرگ چین» نیز یکی از موضوعاتی بود که در سفر شی جینپینگ مطرح شد. از سوی دیگر، مجموعهای از توافقنامهها در حوزه زیرساخت، ساختمان، انرژی و صنعت و همکاری، شامل همه منابع انرژی هستهای دو کشور نیز در دستور کار قرار دارد. چین تخمین میزند که کل سرمایهگذاری شرکتهای چینی در مجارستان تا پایان سال جاری به ۳۰ میلیارد یورو خواهد رسید.
خوب، معنی همه اینها چیست؟ این متون آماری گیجکننده درباره مفاد قراردادها و یک سری اطلاعات تاریخی ارائه شده برای درک وضعیت کنونی روابط بین کشورهای مذکور چه معنایی دارد؟
نباید فریب مقالاتی مانند «اختلاف نظر خوب است، یک اروپای خودمختار برای در خط نگه داشتن ایالات متحده آمریکا نیز ضروری است» را خورد، که در مجلات روابط بینالملل و علوم سیاسی مستقر در ایالات متحده- مانند «فارین افرز»– در رابطه با شکافهای ژرف شوندۀ اتحادیه اروپا منتشر میشوند. وضعیت، همانطور که عنوان این تحلیل به آن اشاره دارد، نشان میدهد که در شکافهای ایجاد شده با نزول هژمونی ایالات متحده، سنگربندی میشود.
به نظر میرسد چین اکنون در موقعیتی قرار دارد که از سرمایهگذاریهای زیرساختی، همکاری تجاری و استراتژی وامدهی خود در راستای گسترش منظقه نفوذ خویش و مبدل شدن به یک قطب واقعی، از یک «داستان» استفاده میکند.
اجازه بدهید در ابتدا بگوییم که چین با توجه به انتخاباتی که در ماه نوامبر در آمریکا برگزار میشود، میخواهد روابط خود را با ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی که با گروه ترانس-آتلانتیک در اروپا در تضادند، بهبود بخشد. در جریان سفر شی جینپینگ، موافقتنامههای امنیتی گوناگونی با همه آنها امضا شد. زیرا احتمال انتخاب ترامپ کار را برای چین سخت خواهد کرد.
از سوی دیگر، چیزی وجود دارد که دست چین را در به دست آوردن دوستان تقویت میکند، و آن رویکردی است که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردیم که قرار بود جنگ روسیه– اوکرائین به یک نقطه گره بخورد. کشورهای اروپایی که از آغاز جنگ به دلیل تحریمهای آمریکا علیه روسیه در شرایط سخت داخلی قرار گرفتهاند، از چین میخواهند رهبری ایجاد میز مذاکره بین طرفهای متخاصم را به عهده بگیرد، و بنابراین میخواهند در ارتباط با این روابط خود با چین را بهبود بخشند.
چین نه تنها از این شکاف بهرهبرداری، بلکه آن را نظاممند نیز میکند. به یاد بیاورید که یکی از مشاوران ارشد دولت چین در ماه ژوئیه به «فایننشال تایمز» گفت که جلوگیری از استفاده پوتین از تسلیحات هستهای بخش مرکزی کارزار پکن برای ترمیم روابط با اروپا بود.
علاوه بر این، چین این واقعیت را نادیده نمیگیرد که اروپا روسیه را به عنوان دشمن نهایی میبیند. فو کونگ، سفیر چین در اتحادیه اروپا، ژوئن گذشته در مصاحبه ای با الجزیره اعلام کرد که الحاق خاک اوکرائین توسط مسکو را به رسمیت نمیشناسد و پکن میتواند از هدف اوکرائین برای بازپسگرفتن تمام اراضی خود، از جمله کریمه، حمایت کند.
چین، با یک گام جلوتر بردن این، در کنفرانس صلح اوکرائین که در تاریخ ۱۶-۱۵ ژوئن به میزبانی سوئیس برگزار میشود شرکت خواهد کرد و از این کنفرانس برای افزایش نفوذ بینالمللی خود استفاده خواهد کرد.
این حرکت چین در واقع با استراتژی کلی سیاست خارجی این کشور مبتنی بر قدرت نرم همخوان است. قدرت نرم در راستای درک تحقق خواستهها بر مبنای مصالحه و بدون ایجاد درگیری، به منظور گسترش حوزه نفوذ در نظام بینالملل، انباشت قدرت و تعیین کننده بودن بر رفتار بازیگران دیگر اعمال میشود و به بک روند صبورانه در طول زمان نباز دارد. قدرت نرم از جذابیت فرهنگی کشور، قدرت دیپلماتیک، شهرت بینالمللی نظامهای آموزش عالی، جذابیت الگوهای اقتصادی و قدرت رسانهای کشور است، تشکیل میشود. بنابراین ما اساساً درباره تولید موافقت صحبت میکنیم.
اگر به فعالیتهای سه کشوری که شی به آن سفر کرد نگاه کنیم، متوجه میشویم که چین آستینها را بالا زده است تا موافقتی را ایجاد کند که نفوذ آن را در این قاره عمیقتر خواهد کرد. مرکز فرهنگی که در جای سفارت بمبارانشده شده در صربستان افتتاح شد، از این نظر بسیار نمادین است. علاوه بر این، پروژه کمربند-جاده یکی از ابزارهای قدرت نرم چین است، زیرا چین، این پروژه را به مثابه پروژهای که هدف آن فقط توسعه است، و برخلاف کشورهای غربی قصد دخالت در امور داخلی را ندارد، تبلیغ میکند. زیرا کشورهای غربی پیششرطهایی را برای داشتن تعدادی سازوکارها شفافسازی درباره جا و نحوه استفاده از پول کشورهایی اعطاکننده وام، وضع میکنند، به آنها دلیلی برای مداخله در امور داخلی کشورهای دریافتکننده وام میدهد . «داستان» چین ممکن است هنوز به تنهایی قوی نباشد، اما مهم است ، توانایی آنرا برای راهاندازی بازی از طريق وارد شدن در شکافهای نظام امپریالیستی، از نظر دور نداریم.
به طور خلاصه، هنگام خواندن درباره اقدامات چین برای به دست آوردن متحدین در کوتاه مدت و دراز- مدت (در اروپا برای این مقاله)، باید در برابر قیلوقال استنباطهای اغراق آمیز محتاط باشیم، اما همچنین باید مراقب صدای بیل و کلنگهایی باشیم، که از اعماق نظام امپریالیستی به گوش میرسد، تا بتوانیم صدای رسای زحمتکشان جهان را علیه آن سازماندهی کنیم.
One. https://haber.sol.org.tr/yazar/ukraynada-baris-mumkunmus-393032
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.