منبع: الاخبار (لبنان)
نویسنده: أسعد أبوخليل
شنبه، ۱۱ مه ۲۰۲۴
* ما در تأثیر این خیزش نه مبالغه میکنیم، و نه تأثیر آنرا دست کم میگیریم.
* همه (یا اکثر) مردم عرب، و دانشگاههای کشورهای عربی [و ایران]، با وجود همدردی با مردم فلسطین، در حالت کما بسر میبرند.
* از اینکه حرکتها و تحصنها در دانشگاههای از نظر ثروت نخبه رخ میدهند، نباید متأسف بود. در دانشگاههای نخبه (دانشگاههای جورج تاون، کلمبیا یا نیویورک)، هر دانشجو سالانه تقریباً صد هزار دلار شهریه میپردازد. این بدین معنی نیست که دانشجویان سایر دانشگاهها در حساسیت همکاران خود نسبت به رنج مردم فلسطین شریک نیستند، بلکه درصد اوقات فراغت آنها کمتر است. دانشجویان دانشگاههای دولتی کمتر نخبه در طول هفته کار میکنند، و برخی از آنها در مشاغل یقه-آبی کار میکنند. این افراد نمیتوانند برای تحصن و خوابیدن بر روی زمین، یک روز کار را از دست بدهند.
* نعمت شفیق (رئیس دانشگاه کلمبیا) هر زن و مرد عربی است که برای صعود در سلسله مراتب طبقاتی خم میشود.
* زنان عرب رهبری واقعی، در دانشگاهها و خارج از آنها هستند. اینها کسانی هستند که بزرگترین تظاهرات برای فلسطین را در تاریخ جمهوری (نوامبر گذشته در واشنگتن) سازماندهی نمودند. این تیزبینی در ارائه، ثبات در مواضع، و اصولیت از ویژگیهای رهبران زن فلسطینی است. آنها هویت فلسطینی و عربی خود را با افتخار نشان میدهند و اجازه نمیدهند صهیونیستها آنها را در مواضع دفاعی قرار دهند. آنها کسانی هستند که تله برابرسازی «آیا شما حماس را محکوم میکنید» را رد کردند، و آنرا به محکوم کردن اسرائیل تبدیل کردند.
* استفاده از خشونت علیه دانشجویان، تصویر غرب را به طور کلی تغییر خواهد داد. اوراق دروغهای دمکراتیک که جوانب شرمآور نظام سیاسی دموکراتیک غرب را میپوشاندند سقوط کردهاند. آزادی بیان در اینجا تا زمانی مجاز است که قواعد کلی را تحت تأثیر قرار ندهد. چپها (مثل من) از آزادی بیان برخورداریم چون ما اسلامگرا نیستیم. زمانی که خطر کمونیسم بود، چپها از آزادی بیان برخوردار نبودند.
* جنبش دانشجویی در آنجا شکست خواهد خورد زیرا دولت پلیسی دموکراتیک دندان خود را نشان خواهد داد. اما لابی اسرائیلی با مشکل بزرگتری روبهرو است.
من پیش از این لابی اسرائیلی را در حالت اضطراب و خوفی که این روزها در آن بسر میبرد، ندیده بودم. این ممکن است بدترین فاجعهای باشد که از زمان تأسیس آن در سال ۱۹۶۳ بر سر آن آمده است. درست است که رسوایی جاناتان پولارد جاسوس اسرائیل، در سال ۱۹۵۸برای اسرائیل فاجعهآمیز بود، اما آن علاقه افکار عمومی را که موضوعات سیاست خارجی را دنبال نمیکند برنیانگیخت (فقط حدود ۲ یا ۳ درصد سیاست خارجی را از نزدیک دنبال میکنند). نظرات و برداشتهای جوانان برای صاحبان آگهیهای تجارتی تلویزیونی بسیار مهم است، زیرا آنها تصمیمگیرندگان آینده هستند. جراید غالب بر سیاست عربی با خیزش دانشجویی با احتیاط یا تجاهل شدید برخورد کردند. «الشرق الاوسط » پیش از انتشار یک خبر کوچک درباره آن، روزها آن را نادیده گرفت، و سپس در «صفحه دیدگاه» خود، کارزار گمراه کننده و افترا-آمیزی را علیه آن به راه انداخت. ندیم قطیش نویسنده لبنانی نارضایتی خود را از اینکه در آمریکا محکوم کردن اسرائیل و توهین به یهودیان بدون مجازات میماند، اعلام کرد، و نوشت تقریباً به نظر میرسد که لابی «حماس» کنترل کنگره و رسانهها را در دست دارد، و اینکه صدای فلسطین در اینجا مالک همه عناصر فرهنگ و سیاست است. أياد أبو شقرا، یک لبنانی دیگر، (در همان روزنامه «الشرق الاوسط») یک مقاله طولانی، بدون ذکر نام فلسطین، در تحلیل پدیده خیزش دانشجویی نوشت. به نظر او گرمایش جهانی و ویروس کرونا باعث برانگیختن خیزشها شده است. رژیمهای عادیسازی خلیج فارس (به طور مخفیانه یا آشکار) از ابن نگران بودند که خیزشها احساسات دانشجویان در کشورهای آنها را تحریک کند. اما رژیمها هیچ ترسی از دانشجویان عرب ندارند. همه (یا اکثر) مردم عرب، و دانشگاههای کشورهای عربی، با وجود همدردی با مردم فلسطین، در حالت کما بسر میبرند.
نخست، از اینکه حرکتها و تحصنها در دانشگاههای از نظر ثروت نخبه رخ میدهند، نباید متأسف بود. در دانشگاههای نخبه (دانشگاههای جورج تاون، کلمبیا یا نیویورک)، هر دانشجو سالانه تقریباً صد هزار دلار شهریه میپردازد. آنها میتوانند یک هفته یا بیشتر بر روی زمین بخوابند.
این بدین معنی نیست که دانشجویان سایر دانشگاهها در حساسیت همکاران خود نسبت به رنج مردم فلسطین شریک نیستند، بلکه درصد اوقات فراغت آنها کمتر است. دانشجویان دانشگاههای دولتی کمتر نخبه در طول هفته کار میکنند، و برخی از آنها در مشاغل یقه-آبی کار میکنند. این افراد نمیتوانند برای تحصن و خوابیدن بر روی زمین، یک روز کار را از دست بدهند. اذعان به این جنبه طبقاتی برای من آسان نیست، زیرا ممکن است احساس رمانتیک ما، نسبت به تظاهراتی که شعارها و پرچمهای فلسطینی را بالا میبرند را از بین ببرد. اما توجه به بستر طبقاتی، انتظارات ما از خیزشها را محدود میکند. به این دلیل، خیزش دانشگاههای آمریکا انقلابی نیست. در دهه ۱۹۶۰، دانشگاه ییل چند دانشجو را در جنگ ویتنام از دست داد، در حالی که دانشگاه شهر نیویورک صدها نفر را در جنگ ویتنام از دست داد (بدنه دانشجویی آن از یک پیشینه فقیر بود). افق سیاسی برای عمل محدودیتهایی دارد. این درست است که برخی از جنبشهای چپ در خارج از دانشگاه از اعتراضات حمایت کردند، به همین دلیل است که دانشگاه کلمبیا درهای خود را بست و از باز کردن در ساختمانها برای کسانی که کارت دانشگاه را ندارند جلوگیری کرد.
دوم، جلسه نعمت شفیق (رئیس دانشگاه کلمبیا) در مقابل اعضای کنگره تأثیر زیادی داشت که محیط دانشگاه کلمبیا و دانشگاههای دیگر را برافروخت (نمایش توتالیتر کنگره ایالات متحده را، که روسای دانشگاهها و مدیران مدارس کودکان را احضار میکند و از آنها درباره تمایلات سیاسی و شعارهای دانشجویان تفحص میکند دست کم نگیرید). تصادفی نبود که دولت بایدن یک مرد سیاهپوست و یک زن سیاپوست را [به شورای امنیت سازمان ملل] فرستاد تا با رأی وتو از جنگ نسلکشانه اسرائیل و غرب در برابر مجازات حفاظت کنند. اکثر سیاهپوستان در آمریکا شدیداً با اسرائیل ضدیت دارند. طبق نظرسنچی «پیو»، ۳۸ درصد از سفیدپوستان به طور کامل یا در اکثر موارد از اسرائیل حمایت میکنند، در حالیکه میزان حمایت سیاهپوستان فقط ۱۳ درصد است.
نعمت شفیق محمد ارکون است، او لرد احمد در بریتانیا، و هر وزیر مسلمان یا عربتبار در دولتهای محور نسلکشی غرب است. او فیلیپ حبیب است (زئیف شیف و ایهود یعاری در کتاب خود درباره «جنگ لبنان» از او نقل کردند که به بگین گفته است که او همیشه صهیونیست بوده است. زمانی که من از حبیب در سالهای بازنشستگیاش در این مورد پرسیدم، او آن را انکار کرد، اما من او را باور نکردم). شفیق هر زن و مرد عربی است که برای صعود در سلسله مراتب طبقاتی خم میشود. نعمت شفیق احساسات خشمگینانه را، نه تنها در میان دانشجویان عرب، بلکه در میان دانشگاهیان عرب نیز برانگیخت.
اجازه بدهید توضیح بدهم: در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی دو نوع عرب وجود دارد. اکثر اعراب در مراکز تحقیقاتی در واشنگتن، اعراب مطیعی هستند که از عربستان سعودی و امارات پیروی میکنند (مانند کارکنان- زن و مرد- رسانههای لبنانی)، زیرا این دو کشور بر مراکز تحقیقاتی نفوذ مالی دارند. زمانی که پل سالم از «بنیاد خاورمیانه» در کنگره حضور یافت و به دلیل مقاومت لبنان در برابر اسرائی خواهان تحریم لبنان شد، خشنودی لابی اسرائیل و سفارتخانههای عربستان سعودی و امارات را جلب کرد. اما دانشگاهیان عرب در آمریکا مترقی هستند و به شدت نسبت به فلسطین همدری دارند. علیرغم حضور افراد صهیونیست در اینجا و آنجا (افراد لبنانی نیز در سازمانهای صهیونیستی در پایتختهای غربی مشغول به کار هستند)، شما اگر یک مورخ عرب باشید و در مردمشناسی، تاریخ و جامعهشناسی با فلسطین همدردی نداشته باشید، مطرود خواهید بود. نعمت شفیق، به این دلیل که عرب است، با مواضعی که از روسای دانشگاههای پنسیلوانیا و هاروارد پیشی گرفت صحبت کرد. او (به دلیل تبار خود) در موقعیت حقارت قرار دارد، و برای آن باید بیشتر از دیگر روسای دانشگاهها وفاداری نشان دهد. او اساتید دانشگاه خود را محکوم کرد، و علناً درباره مجازاتهای رفتاری علیه یک استاد صحبت کرد، گرچه این اقدامات محرمانه هستند.
سوم، انجمنهای «دانشجویان برای عدالت در فلسطین» در سالهای اخیر خاموش بودند، اما در همه دانشگاهها فعالیتهایی را برای گرامیداشت «هفته آپارتاید در اسرائیل» برگزار میکردند. جنگ نسلکشانه غزه جوانان را در دانشگاههای گوناگون بسیج کرد. من هرگز دانشجویان دانشگاهها را به اندازه امروز خشمگین ندیدهام. حالت خشم به دانشجویان یهودی هم سرایت میکند، و این همان چیزی است که روایت لابی مبنی بر ضدیهودی بودن جنبشها را بهم میریزد.
چهارم، رهبری کنش سیاسی عربی از بازرگانان محافظهکار لبنانی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به «کمیته ضد-تبعیض عربی آمریکایی» در دهه ۱۹۸۰، که تلاش میکرد تحصیلکردهها و صنعتگران عرب را با مردم پیوند بدهد، به عصر کنونی وارد شد که زنان عرب (که اکثر آنها فلسطینیهایی هستند که در ایالات متحده متولد شدهاند) فعالیت سیاسی عربی را رهبری میکنند. اینها رهبران واقعی هستند. ما نمیتوان حمایت سازمان مترقی یهودی «صداهای یهودی برای صلح»، یا حمایت تعداد معدودی از سیاهپوستان در دانشگاههای نخبه را نادیده بگیریم، اما زنان عرب رهبری واقعی، در دانشگاهها و خارج از آنها هستند. اینها کسانی هستند که بزرگترین تظاهرات برای فلسطین را در تاریخ جمهوری (نوامبر گذشته در واشنگتن) سازماندهی نمودند. این تیزبینی در ارائه، ثبات در مواضع، و اصولیت از ویژگیهای رهبران زن فلسطینی است. ما مردها در زمان خود محتاطتر بودیم، و برخی از ما به طور دورهای به رسانهها یادآوری میکردیم که آمریکایی هستیم. آنها هویت فلسطینی و عربی خود را با افتخار نشان میدهند و اجازه نمیدهند صهیونیستها آنها را در مواضع دفاعی قرار دهند. آنها کسانی هستند که تله برابرسازی «آیا شما حماس را محکوم میکنید» را رد کردند، و آنرا به محکوم کردن اسرائیل تبدیل کردند. زنان میدانستند که چگونه دانشجویان را جذب کنند، زیرا آنها بطور رادیکال گفتمان کاملاً مترقی را بیان میکردند. آنها از تقاطعها بین اشکال و الگوهای مبارزه نژادی و جنسیتی آگاهند.
پنجم، دیدن دانشگاه بیر زیت [واقع در رامالله در کرانه باختری–عدالت] در همبستگی با دانشگاههای غربی ناامیدکننده بود. نقش دانشگاه بیر زیت رهبری مبارزه برای فلسطین بود، نه اینکه تابع دانشگاه های غربی باشد. اما دانشگاه های اردن و موریتانی، پیش از شعلهور شدن دانشگاههای غرب، در ابراز اعتراض و خشم اعراب اولین بودند.
ششم، ما در تأثیر این خیزش نه مبالغه میکنیم، و نه تأثیر آنرا دست کم میگیریم. در بیش از چهل سال گذشته، من هرگز چنین اعتراضات دانشجویی را بر سر یک موضوع سیاست خارجی ندیده بودم. درست است که در طول جنگ ویتنام اعتراضاتی وجود داشت، اما آن اعتراضها به رد سربازی اجباری توسط دانشجویان مربوط میشد: همدردی با مردم ویتنام به اندازه مخالفت جوانان آمریکایی با سربازی اجباری نبود. دانشجویان دانشگاههای نخبه (که معافیت سربازی دریافت میکردند) سربازان فقیر از دانشگاههای غیرنخبه را تحقیر میکردند. این خیزش در آینده بر حزب دموکرات تأثیر میگذارد، اما تمایز بین دو حزب را افزایش میدهد: حزب جمهوریخواه لجاجت خود را در حمایت از تجاوز اسرائیل افزایش خواهد داد، در حالیکه حزب دموکرات نوسان خواهد کرد و ممکن است در معرض یک جنگ واکنشی قرار گیرد، که نفوذ صهیونیستهایی را که امروز آنرا رهبری میکنند تقویت خواهد کرد (یک جنگ واکنشی در حزب کارگر بریتانیا علیه جرمی کوربین رخ داد). اما نگاه به اعتراضات به گونهای که گویی مسیر رهایی و عدالت در سرزمین فلسطین را تحت تأثیر قرار خواهد داد، توانایی و اراده خلق فلسطین برای تغییر را نفی میکند.
هفتم، استفاده از خشونت علیه دانشجویان، تصویر غرب را به طور کلی تغییر خواهد داد (در آلمان، آمریکا و ایتالیا خشونت علیه دانشجویان ثبت شده است). اوراق دروغهای دمکراتیک که جوانب شرمآور نظام سیاسی دموکراتیک غرب را میپوشاندند سقوط کردهاند. آزادی بیان در اینجا تا زمانی مجاز است که قواعد کلی را تحت تأثیر قرار ندهد. چپها (مثل من) از آزادی بیان برخورداریم چون ما اسلامگرا نیستیم. زمانی که خطر کمونیسم بود، چپها از آزادی بیان برخوردار نبودند. دولت سرمایهداری برای محافظت از یک پروژه اسکان نژادپرستانه و اجنبی از خشونت استفاده میکند: زیرا پروژه صهیونیستی در دکترین ناتو قرار دارد. تأمین بودجه رسانههای کشورمان («درج»، «مگافون»، «رصیف» و غیره) توسط ناتو، با هدف پوشش منفی بیش از حد کشورهای متخاصم آمریکا، اسرائیل و جنبشهای مقاومت درراستای کاهش جدی بودن پروژه و تجاوزات صهیونیستی است. این روشها یک حکم اعدام در ایران (و نه در عربستان سعودی) را سزاوارتر از پوشش دادن به اعدام دهها فلسطینی در حمله اسرائیل میسازند.
هشتم، پروژه سیاسی اعراب و مسلمانان آمریکا بسیار تغییر کرده است. این افراد در محدوده کشورهای حاشیه خلیج فارس، که راهحل دو دولتی را به هدف نهایی فلسطین تبدیل میکند، حرکت نمیکنند (و اکثر نظرنویسان در لبنان، از جهاد الزین گرفته تا نویسندگان «الشرق الاوسط» تا نویسندگان رسانههای «آلترناتیو» ناتو)، مدافع «راهحل دو دولتی» هستند. اعراب و مسلمانان آمریکا در دانشگاههای آمریکا شعار «از رودخانه تا دریا» را سر میدهند، زیرا آنها بهطور جدی خواهان آزادسازی تمام فلسطین هستند (و در این راه مورد حمایت همه فعالین هوادار فلسطین، از جمله غیر عربها) قرار دارند. این شعارهای رادیکال در توانایی اسرائیل برای ترویج کالاهای سیاسی خود، و یا توانایی کشورهای غربی در گسترش استدلالها و دستاویزهای سیاست خارجی آنها بازتاب خواهد یافت.
نهم، جنبش دانشجویی در آنجا شکست خواهد خورد زیرا دولت پلیسی دموکراتیک دندان خود را نشان خواهد داد. اما لابی اسرائیلی با مشکل بزرگتری روبهرو است.
دهم، ما نباید درباره تأثیر انتخاباتی این خیزش اغراق کنیم. جوانان جز در درصدهای کوچک رای نمیدهند، و یک نظرسنجی جدید نشان میدهد که در میان جوانان، تنها ۲ درصد از آنها سیاست خارجی را عنصری تأثیرگذار در تعیین رای خود میدانند (و طبق نظرسنجی جدید نیوزویک، ۳۹ درصد دانشجویان در مقایسه با ۱۱ درصد، با اسرائیل همدردی دارند، و ۴۰ درصد از دادن پاسخ امتناع میکنند. درصد امتناع از پاسخ ممکن است حاکی از بستگی امکان تغییر نظر به فضای سیاسی باشد.
——————————————–
* «أبعاد ونتائج محتملة لانتفاضة الجامعات الأميركيّة»
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.