اشتراک eshtrak

خبری سیاسی فرهنگی! مسئولیت هر مقاله بعهده نویسنده آنست!

پرده برداری از چهره ی میرحسین موسوی (قسمت ششم): محمد حسیبی

حضور جمع کثیری از مردم ایران بخصوص جوانان در تظاهرات و راهپیمائی ها به نفع میرحسین موسوی و برعلیه محمود احمدی نژاد در خیابان های تهران و شهرهای بزرگ ایران غیر قابل انکار است، ولی آنها بدون اینکه بدانند و یا بخواهند به ابزاری در دست جورج سوروس George Soros  پدر انقلاب های مخملین و رنگین در جهان که اینبار قصد داشت بذر انقلاب سبز را در کشور ما به بار بنشاند و موفق نشد قرار گرفته بودند.

پرده برداری از چهره ی میرحسین موسوی

(قسمت ششم)

mohamad-hasibi

محمد حسیبی

26 فوریه 2017 میلادی برابر با 8 اسفند 1395 خورشیدی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

          با انتشار قسمت های پنجگانه ی پیشین در رابطه با «پرده برداری از چهره ی میرحسین موسوی» دلایل و مدارک بسیاری در مورد روابط تشکیلاتی ی جورج سوروس George Soros با میرحسین موسوی و به اصطلاح انقلاب سبز او در انتخابات ریاست جمهوری ی سال 1388 ارائه شد. ضمن انتشار قسمت های پیشین، پایگاه تبلیغاتی میرحسین موسوی در برونمرز نیز که با سوء استفاده از نام دانشجو، تارنمای دانشجوتی وی داتکام www.daneshjootv.com  را به مقاصد دیگری به غیر از خواسته های دانشجوئی به نمایش گذاشته است معرفی شد. از طریق معرفی ی این پایگاه تبلغاتی، از چهره ی مالک اصلی ی آن یعنی دکتر مرتضی محیط که مالکیت وی با استفاده از روش های ویژه ای پنهان نگاه داشته می شد نیز پرده ها کنار رفت  و همچنین دلایل و مدارکی ارائه شد که بر اساس آن مدارک دانستیم او نیز همانند میرحسین موسوی از منبع تشکیلاتی ی جورج سوروس George Soros و یا تشکیلات مشابهی تغذیه می گردد.

اکنون در زیر به دلیل دیگری مبنی بر ارتباط دکتر محیط با تشکیلات جورج سوروس برای انجام انقلاب رنگین سبز در ایران که در سال 1388 با شکست و حصر میرحسین موسوی، کروبی و زهرا رهنورد مواجه شد توجه می کنیم:

در زمینه ی انتخابات ریاست جمهوری ی اسلامی ی سال 1388 تنها شخصیت و فعال سیاسی که در ایران، در همان دوران و حتا بعد از آن در رابطه با دخالت بیگانه در آن انتخابات علی الخصوص راجع به میرحسین موسوی به نحوی شاخص بیش از دیگران دست به افشاگیری های دامنه دار می زد باید از شخصیت مبارز و شناخته شده ای بنام ناصر زرافشان که نه تنها ایرانیان مبارز بلکه بسیاری از مبارزان غیر ایرانی نیز با دیدگاه های او آشنائی دارند نام برد. وی  در چندین گفتگوی تلویزیونی با این نگارنده در برنامه های تلویزیونی ی موسوم به «پند تاریخ» در آن دوران، حقایقی را در رابطه با هردو جناح حاکم در ایران و جنگ در زمینه ی کسب قدرت بیان نمود. آنچه در زیر می آید نمونه ایست از سخنان نامبرده در برنامه ی پند تاریخ، روز 3 اردیبهشت 1388 برابر با 23 آوریل 2009 میلادی یعنی 52 روز پیش از برگزاری ی آن انتخابات کذائی:

دکتر زرافشان از دقیقه ی 2:22 این برنامه تا دقیقه ی 28:27 که در لینک زیر قابل دسترسی است صحبت می کند:

https://www.youtube.com/watch?v=uxNXSrUbOJs&t=388s

از آنجا که به دلیل سرعت پائین اینترنت در ایران باز شدن لینک بالا بسیار سخت و به احتمال قوی دست کم برای عده ای غیرممکن است، نگارنده آن را در زیر به متن نوشتاری مبدل نموده است. ابتدا این متن را به دقت می خوانیم:

تبدیل سخنان آقای ناصر زرافشان در لینک بالا به متن نوشتاری:  

از دقیقه ی 2:22 تا دقیقه ی 28:27:

دکتر زرافشان چنین می گوید:

به طور طبیعی این روزها مسئله ی انتخابات مطرحه. من در جلسه ی گذشته یا دو جلسه ی گذشته هم در زمینه ی وضع دو جناح قدرت در انتخابات کنونی و اختلافات داخل هریک از این جناح ها به طور مختصر توضیحاتی رو به عرضتون رسوندم. با نزدیک تر شدن به تاریخ انتخابات ماهیت ها، گرایش ها، وابستگی ها و مواضع شفاف تر شده و الآن روشن تر از ماه پیش حتا میشه درباره ی جریان ها و افرادی که وارد این عرصه شده اند بحث کرد. در عرصه ی انتخابات آنچه قبل از هر شاخص دیگری، قبل از هر موضوع دیگری در شرایط جاری جلب توجه میکنه تشتت و اختلاف نظر و عدم انسجام در بین جریان های گوناگونیست که در این عرصه فعال شده اند. بجای آنکه برنامه های مشخص اجتماعی و اقتصادی ارائه بشه و همگرائی یا واگرائی بر مبنای اون برنامه ها، حول اون برنامه ها و با توجه به اون شعارها صورت بگیره به دلیل فقدان برنامه ی مشخص در هیچیک از این جریان ها و در مورد هیچکدام از داوطلبان ریاست جمهوری، مسائل اجتماعی و اقتصادی صدای دسته بندی ها و فرصت طلبی های سیاسی و رقابت بر سر قدرت شده که به اختصار امشب دراینباره خدمتتون صحبت خواهیم کرد. گذشته از این موضوع آقای حسیبی طبعا موضع چپ در انتخابات حاضر هم یکی از مسائلی است که مورد بحث و سوآل یه تعداد زیادی از کسانی که به نحوی به هرحال به این جریان تعلق دارند. جریان چپ در ایران زائده یا چرخ پنجم این و یا آن جناح قدرت نیست. چپ بر حسب تعریف باید نماینده ی رادیکالیزم، نماینده ی مردم و منافع مردم باشه. هریک از دوجناح قدرت حاکم، طبقات و منافع خاصی را نمایندگی و دنبال میکنند که حقشون هم هست، طبیعی هم هست که به دنبال منافع خودشون باشند، اما هیچکدام از این دو ربطی به منافع مردم ندارد. موسم انتخابات که میشه عشاق قدرت به یاد مردم می افتند و هرکدام توجیهاتی برای جلب اونها و کشیدن اونها به دنبال خود می کنند و بخصوص این روزها علیه تحریم کنندگان نظریه تراشی و نظریه پراکنی می کنن. نه فقط با  توو خونه نشستن، تحریم فعال با دلیل و با اساس. اینجا هر دو جناح قدرت موضع مشترک دارند. یعنی هردو به کسانی که موضع تحریم فعال انتخابات رو دارن هردو می تازند. از یک طرف شما می بینید رسانه های راست که به شکلی به هرحال همبستگی و رابطه ی خونی با یکی از این جناح های قدرت دارن از بیرون کشور با فرمایشاتی و از طرف دیگه در داخل می بینید که هردو جناح در اینمورد خاص موضعشون مشترکه، اما حرف هائیکه علیه تحریمی ها زده میشه حرف مفته و ما در اینباره هم امشب البته به اختصار خدمتتون توضیح خواهم داد. موضع چپ در انتخابات هم برخاسته از موضع عمومی ی مستقلی است که به طور کلی در برابر این دوتا جناح داره و قرار نیست دنیا در داخل معادله ای که آقای جورج بوش سال ها سال پیش بعد از یازده سپتامبر توصیف کرد که «یا با ما یا علیه ما» قرار نیست دنیا تقسیم بشه بین بنیادگرائی ی اسلامی یا امریکا، اما در مورد جناحی که فعلا دست بالا را در قدرت دارد. این جناح فاقد یک برنامه ی مشخص و انسجام برای رویاروئی با مسائل کشور در شرایط بحرانی ی فعلی ما تحلیلمون اینه: اداره کردن جامعه بر اساس یک استراتژی و برنامه ی تفصیلی و تعریف شده ای که از روی منافع و مصلحت مردم و جامعه تهیه و تنظیم شده باشه چیزی غیر از شعارهای کلی ولو شعارهای درست و قابل قبول، چیزی سوای اینها. تکرار شعارهائی مثل عدالت اجتماعی در شرائطی که سیاست های خصوصی سازی چهار نعل در حال اجرا و پیشرفته نتیجش اینه که بعد از مدتی این شعارهم از معنا و مضمون خود تهی و به یک حرف بی اثر و بی معنی مثل بسیاری دیگر از حرف های توخالی و تکراری تبدیل بشه که از شام تا بام ورد زبان فرصت طلبان سیاسی ی کم سواد و صاحب قدرت در ایران فعلی، چه عدالت اجتماعی یی وقتی که من به عنوان مثال مشخص دارم خدمتتون عرض می کنم. بیلط یک روز دو تومن (تومان) و بعد ده تومنو و بعد بیست تومن شرکت واحد با خصوصی سازی ی شرکت واحد امروز صدو پنجاه تومن و فردا دویست تومن و پسفردا سیصدتومنه. این نتیجه ی خصوصی سازیست. محرومیت لایه های پائین تر جامعه، علی الخصوص در بخش خدمات از خدمات عمومی مثل آموزش و پرورش مثل بهداشت و درمان، مثل خدمات شهری همه جای دنیا توو این سی ساله ای که لیرالیسم نو یکه تازی میکرده هرجا خصوصی سازی بوده، خصوصی سازی یه بحث شناخته شده، یه سیاست شناخته شده است با عواقب معلوم با نتایج معلوم. اگر کسی میخواد به طور مشخص نتایجش رو مثلا در ایران نگاه کنه بره یک مورد مشخص مثال زدم خصوصی سازی که شهرداری ی تهران در شرکت واحد کرده، یا خصوصی سازی در آموزش و پرورش. کسانیکه سنّ بالای سی چهل سال دارن یادشون هست مدارس رو زمانیکه آموزش و پرورش با اون سیستم زیر نظارت دولت اداره می شد و این داستان امروزی رو این هرج و مرج امروزی رو با مافیاهائی که هرکدام زیر یک عنوانی کونکور رو کردن بهانه و با چاپیدن خونواده هائی که به هرحال یه جوری نگران سرنوشت و آینده ی بچه هاشون هستند مشغولند. برید ببینید توو این دو عرصه به عنوان مثال خصوصی سازی به چه نتیجه ای رسیده. حالا ما از یک طرف با خصوصی سازی و شعار چپ و راست شعار برای خصوصی سازی، متأسفانه در این زمینه ها از بقیه ی کشورهائی هم که این شعارها را شروع کرده اند خودشون ابتکار از اونها بود، به میدون آوردند و حالا کنار گذاشتن به صراحت به فضاحت و شکستش اعتراف می کنن، با اونها هم یکی دو دهه فاصله داریم. خصوصی سازی از یک طرف چهارنعل داره میتازه و از یکطرف دیگه هم از در و دیوار و شعار عدالت اجتماعی و هواداری از لایه های پائین جامعه و امثال اینها هست و اینها همه نشان می دهد که برنامه وجود نداره. بارزترین نمود اینکه عرض کردم که این جناح برای رویاروئی با مسائل اساسی ی کشور در شرایط فعلی فاقد برنامه ی مشخص و جهتگیری ی واحد و منسجم هست مواضع مخالف دولت و مجلس در زمینه ی طرح تحول اقتصادی و هدفمند کردن یارانه ها بود که در ماه های آخر سال گذشته شاهدش بودیم. اساسی ترین کار و برنامه ای که در زمینه ی اقتصادی و اجتماعی دولت آقای احمدی نژاد بهش اقدام کرد به اصطلاح طرح تحول اقتصادی و هدفمند کردن یارانه ها بود. در خصوص کمّ و کیف این طرح و اینکه منشأ این طرح چیه، از کجا آمد؟. جهتگیری ی مردمی داره یا جهتگیری ی ضد مردمی اصلا در اینجا از لحاظ اقتصلدی اجتماعی اصلا صحبتی نمی کنیم، ارزشداوری نمی کنیم. هرچه هست ببینید مجلس هم در اختیار و در کنترل همون جناح به اصطلاح اصولگرائی که دولت در اختیار و کنترل اونه. دیدیم که چطور مجلس اصولگرا در مقابل بنیادی ترین طرح دولت اصولگرا ایستاد. نامه ی آقای احمدی نژاد به لاریجانی و جواب لاریجانی به احمدی نژاد و حواشی ی این بحث راهم که هنوز چند ماهی ازش بیشتر نگذشته همه به خاطر داریم. عرض کردم به جهتگیری ی اجتماعی اقتصادی ی این برنامه کاری ندارم که موضع کدامیک در جهت حمایت از لایه های پائینی ی جامعه و عدالت اجتماعی ی این مسائله و موضع کدامیک مخالفشه. من به مخالفتشون کار دارم. چه دلیلی روشن تر از اینکه در جناح حاکم برنامه ی واحد نگرش واحد و خط واحد وجود نداره. نمود این عدم انسجام و نبود برنامه ی واحد رو که حول اون برنامه باید همگرائی  بوجود بیاد در عرصه ی سیاسی در صف بندی ها جناحبندی هائی که اینا علیه هم دارن من هفته ی پیش خدمتتون اشاره کردم. مجموعه ای که از آقای لاریجانی و قالباف و رضائی و دیگران تشکیل شده با شعار دولت وحدت اصول دولت ائتلافی ی اصولگرا، نامه ایکه مثلا علی ی مطهری نوشت با این مضمون که احمدی نژاد کاندیدای اصولگرایان نیست بعد موضع گیری ی اینطرف طرفداران آقای احمدی نژاد علیه رفقای اصولگرای خود شون و خب همون بحثی که در مجلس سر برنامه ی دولت دراومد من مفصل تر در یکی از جلسات خدمتتون گفتم. به وضوح و روشنی حاکی از این هستش که در اون جناح وحدت نظر، انسجام برنامه ای یک دستگاه فکری واحد وجود نداره، یه برنامه وجود نداره که در آینده بخوان اجراش بکنن. تزلزل هائیکه مثلا در زمینه ی سیاست های انقباضی و انبساطی به نوبت در زمینه بانکی، در زمینه ی پولی و بانکی شاهد مالی، شاهدش بودیم ظرف سال گذشته باز یه نمونه ی دیگش هست. این مال این جناحه، اما در مورد به اصطلاح خودشون اصلاح طلبان، جریان موسوم به 2 ی خرداد توی سال های گذشته به دلیل ناکامی و عدم توانائیش در اجرای برنامه و شعار اولیه ی خودش توو سال های گذشته در واقع امر، تجزیه شده و اون بخشی که دیدگاه های اجتماعی و اعتقادی داشتند یه مقداری مسائل نظری و ارزشی در واقع توشون مطرح بود به درستی یا نادرستی ی اون دیدگاه ها هم اینجا اصلا کاری ندارم، اما اون بخش ریزش کرد. این ریزش از 18 تیر به بعد و با تشدید تضادها نمیدونم اون مقطعی که خاطرتون هست که نشریات اینها توقیف شد و فله ای به قول اون روزها بازماندگانش برای اینکه در واقع خودشون رو حفظ کنن، نگه دارن آمدند بخشی از نیروی خودشون رو تحت عنوان تندروها تحت عنوان نمیدونم زیر ضرب قرار دادند، مورد انتقاد قرار دادند با تشدید اون تضادها که نقطه ی مشخصش 18 تیر به بعد بود 2 ی خرداد تجزیه شد. امروز مانده اند مشتی فرصت طلب سیاسی که عناصر اصلی و اولیه ی این جریان را تحت عناوین مختلف دائم طرد می کنند. این جریان قدرت و پتانسیل جذب کسی رو در بیرون از مجموعه ی خودش نداره. جریانی که اونقدر واگرائی در درون خودش نداره که مجموعه را، مجموعه ی خودشون را در داخل خودشون همگرا و در کنار هم با یک انسجام نسبی با یک نگرش واحد، با یک شعار واحد، با یک خط واحد، اول در داخل خونه خودشون نگه دارن چطور میخوان مردم را جذب کنند و دنبال خودشون بکشند؟. به دلیلیست که از این مجموعه فقط مانده اند هواداران آقای رفسنجانی در یک طرف که با آقای میرحسین موسوی ایندفعه میخواد بازی کنه ایشون و معدودی هم پیرامون آقای کروبی. شاخص ترین نماینده و نماد جریان 2 خرداد آقای خاتمی بود که کنار کشید. دراین کناره گیری ی خاتمی خب باید تأمل کرد. معنای این گفته ی خاتمی هم در آغاز بحث های انتخاباتی که یا من میام یا میرحسین موسوی معنای این او رو هم در همین بحث و در همین بستر باید دنبالش گشت. زیرا به هرحال ایشون می دونست که میرحسین موسوی کده (Code) برای چه کسی، برای چه کسی میاد و پشت سرش چه کسی هستش. و کناره گیری ی خاتمی را هم باز با توجه به همین شرایط باید معنی کرد. امروز مشخص شده که دیگه آقای میرحسین موسوی کارتیست که آقای رفسنجانی تصمیم داره توو این دور باهاش بازی کنه. توهماتی را هم که درمورد ایشون به دلیل عملکرد سال های نخست وزیریش وجود داشته خب چون اون موقع ظاهرا سیاستی مبتنی بر اقتصاد نظارتی نه اقتصاد بازار بدون نظارت دولت و با اون شیوه عمل می شد و لابد ایشون معتقد به نوعی اقتصاد برنامه ای یا نظارتی  و زیر کنترل دولت هست و مخالف با لگام گسیختگی ی بازار و اون توهماتی هم که با توجه به اون پیشینه وجود داشت با اظهار نظرها و اعلام مواضع اخیر ایشون کاملا برطرف شد. شنیده ها حاکیست که با توجه به اینکه بسیاری از کارخانه ها الآن با کسر ظرفیت با ظرفیت ناقص کار می کنن، بخشی از نیروهاشون بیکارند یا بعضی به کلی تعطیل شده اند و مشکلات کارگری و به تبعش نارضایتی ها وقتی هست قراره اینها را سازماندهیشون بکنند، عناصر وابسته  به خانه ی کارگر که میدونید خانه ی کارگر به هرحال از افزارهائیست که متعلق به جناح آقای رفسنجانی و هواداران آقای رفسنجانی بود و اینها رو هدایت کنند به سمت خانه ی کارگر و از اونجا به طرف آقای میرحسین موسوی که تظلم و دادخواهی کنند که شما به داد ما برسید به این شکل شاید روزهای آینده شاهد حرکاتی از این قبیل هم باشیم. از لحاظ وضعیت داخلیشونم که عرض کردم آقای کروبی و حرکاتش و صحبت هاشو رو شاهدش بوده اید. بسیاری از هواداران آقای خاتمی مثل مثلا آقای عبدی و دیگران کشیدن به سمت آقای کروبی. آقای کرباسچی که از یاران آقای رفسنجانی بود این وره ، بسیاری دیگه کشیدن به اون طرف و به هرصورت از مجموعه ی 2 خرداد هم چیزی جز هواداران آقای رفسنجانی و معدودی پیرامون آقای کروبی چیزی باقی نمانده و اینم وضعیت این جناح هست، اما درمورد جناح چپ که عرض کردم اولا عنوان می کنند که یه تعدادی از فرصت طلبانی که در واقع بیرون از این دوتا جناح هم هستند که خب آدم سیاسی نباید توو شرایط فعلی کاملا بی طرف باشد بشینه گویا اونائی که تحریم می کنند میخوان برن توو خونه شون بخوابند و باید اثرگذار بود. از اینها باید پرسید آیا فعالیت سیاسی و اثرگذاری فقط چهارسال یکبار در مقطع انتخاباتی ؟ کدامشون در طول این چهارساله در شکلی غیر از انتخابات و رأی دادن به این جناح و اون جناح کوچکترین فعالیت رو کردن. مشتی فرصت طلب که منتظر معجزه نشسته اند. شوالیه هائی که میخوان داخل آب برن، اما تر نشند. میخوان به چیزهائی برسن بدون اینکه هزینه ای براش تقبل کنند. این امکان پذیر نیست و موضع تحریم فعال هم موضع در خانه نشستن نیست ، اما این است که علی الخصوص موضع چپ ما چرخ پنجم و زائده ی هیچکدوم از این دوتا جریان نیستیم و تمام دنیا ختم نشده به خطی که به هرحال امروز آشکار است، نوعی نماینده ی  سیاست و منافع غربه در ایران، خطی که به طور مشخص آقای رفسنجانی و هوادارنشون و بعضی از عناصر به اصطلاح اصلاح طلب خط نیولیبرالی تبلیغ می کنن دفاع می کنن  و خط رادیکالیزم اسلامی. نه، راه سومی هم وجود دارد. هزینه ی مستقل ماندن گران و سنگین است، ولی ما میدانیم که بسیاری کارها هست که تا انجام نشوند و هزینه شون پرداخت نشه انجام ناشده باقی خواهد ماند. راه کوتاه، پل زدن، و دور زدنم وجود نداره . کارها را باید انجام داد مسیر طولانیست و سخت و وقت بر و هزینه بر، ولی اون عناصری که معتقدند به تحول پاش ایستادن. بنابراین صحبت هائی که علی الخصوص در حمایت از جناح آقای رفسنجانی حالا. من دیگه نمیگم 2 خرداد برای اینکه چیزی از 2 خرداد نمانده است. آقای رفسنجانی به میدان آمده است با میرحسین موسوی که با ته مانده ی اون قضیه بازی ی خودش رو بکنه . جناحی که از بیرون کشور و به هواداری از این خط در واقع توجیهاتی می تراشند علیه تحریم فعال انتخابات حرفهاشون اساسی نداره و چیزی هم عایدشون نشده. دیدیم در برآمدهای بزرگ که چه وحشتی از مردم و حرکت مردم داشته اند. اینبار در واقع عملکرد هردوتا جناح هرکدام حد اقل طی دو دوره ی ریاست جمهوری برای مردم و جامعه روشنه و موضع تحریم کنندگان هم روشنه. می گویند که بعضی از همین ها اگر در انتخابات گذشته چهارسال پیش، شما تحریم نکرده بودید وضع به اینجا نمی کشید. ظاهرا فراموش کرده اند که قبل از این خودشون  یه مسئولیت اجتماعی دارند، باید جواب بدهند که چه شد که مردمی که 22 میلیون رأی به شما دادند، همون مردم بعد حدود 3 میلیون آمدند در انتخابات گذشته رأی دادند. شما چه کردید که جامعه ای که استقبال کرد ازتون، حمایت کرد بعد حمایتشو پس کشید. آیا این مسئولیت تاریخی ایجاد نمی کنه؟ آیا اول نباید به این سوآل جواب بدهید بجای اینکه طلبکار بشید از اونهائیکه در دوره قبلی در انتخابات شرکت نکردند که شما گوئی یه کسانی شاید متعهدند الل ابد تحت هر شرایطی از آقایون تبعیت کنند. خیر مردم بی جهت و بدون دلیل به کسی بدهکار نیستند، قراردادی هم با کسی امضا نکرده اند. در هرصورت توجیهاتی که علیه تحریم فعال انتخابات میشه این توجیهات توجیهاتیست جهت دار مال فرصت طلبانیست فقط اینور و اونور فقط در مقطع انتخاباتی به یاد مردم می افتند و عمده ترین دلیلی که الآن برای فعالین اجتماعی که انتخابات رو تحریم کردند وجود دارد این است که با اون کیفیتی که من خدمتتون عرض کردم هیچکدام از این دوتا جناح برنامه ی مشخصی برای این مرحله ی حساس چیزی توو چنته شون نیست. مرحله ای که خب با سقوط قیمت نفت همراه هست، وگرچه توی ایران پولدار به دلیل پول های باد آورده ی نفت در یکی دو دهه ی اخیر هنوز فراوونه، ولی بهر صورت اون سرچشمه خشکیده، اون سفره را جمع کردن و آثارش کم کم  عیان خواهد شد. پشت سقوط این قیمت نفت من شخصا هیچ تردیدی ندارم که تحولاتی خوابیده ولی هیچکدام از دو جناح برنامه ی مشخصی برای رویاروئی با این مسائل ندارن. حتا برای جمع و جور کردن اردوی خودشون در داخل محدوده ی خودشون. به این دلیل خب موضع ما روشن هست وضعیت هم این وضعیته . تکلیف آقای میرحسین موسوی هم روشنه که در واقع کجاست و چگونه بازی می خواهد بکند. دلیل کناره گیری ی خاتمی هم همونیه که بهتون عرض کردم، اون تفکری که در 2 خرداد به موثر بودن و نبودنش کاری ندارم، به درست بودن و نبودن و ارزشداوری هم نمی کنم، کاری ندارم، اون تفکر اساسا دیگه وجود نداره و به این دلیل در واقع چیزی برای کسانی که فکر تحول جامعه هستند توو این بازی نیست، ضمن اینکه اونها شرکت نکردنشون در انتخابات به این معنی نیست که توی خونه میخوان برن بخوابن و باز به این معنی نیست که فعالیت سیاسی منحصر است فقط به انتخابات ریاست جمهوری. هرچهارسال یه بار از خواب بیدار شدن و بحث راه انداختن برای اینکه اگر شرکت نکنیم پس چه بکنیم، چه فعالیتی بکنیم. این مجموعه ی وضعیتی است که الآن وجود داره و خب من گمان می کنم که هرچه به تاریخ برگزاری ی انتخابات نزدیک تر بشویم چهره ها شفاف تر، مواضع برملا شده تر و مسائلی که عنوان میشه بیشتر هست که در خدمتتون خواهیم بود برای اینکه درباره اش صحبت کنیم.

آنچه در لینک صحبت های دکتر زرافشان شنیدیم یا در متن نوشتاری ی آن خواندیم فقط یک نمونه بود. دکتر زرافشان به غیر ازاین، بارها در رابطه با رویاروئی ی دوجناح اصولگرا و اصلاح طلب در زمینه ی انتخابات ریاست جمهوری ی سال 1388 در برنامه های تلویزیونی ی پند تاریخ صحبت های مبسوط و دقیقی ارائه نموده بود.

دکتر مرتضی محیط چنانچه با اصول عنوان شده از سوی دکتر زرافشان در این برنامه ها، به نحوی منطقی و عقلانی مخالف بود می توانست هم در برنامه های تلویزیونی ی خود و حتا در برنامه ی تلویزیونی ی پند تاریخ، دلیل مخالفت خود را به صورت انتقادی منطقی و روشنفکرانه بیان کند، اما چنین نکرد!!. او هیچگاه در هیچ برنامه و یا در هیچ مقاله ای به انتقاد عقلانی و منطقی از مواضع سیاسی ی دکتر زرافشان نپرداخت، وی بجای چنین انتقادی، دقیقا مانند کسی که با صاحب باغ بزرگی که دارای صدها درخت سیب با هزاران سیب سرخ و شیرین است قراردادی برای نابود کردن آن درختان و آن سیبهای سرخ امضاء کرده باشد، طبر را به دست گرفت و بنا بر قرارداد و به حکم ارباب، قصد قطع درخت های سرسبز و پر از سیب سرخ باغ را نمود. می پرسید چگونه؟ جواب می دهم کافی است فقط به دو دقیقه و نیم از سخنان آغازین وی درباره ی دکتر ناصر زرافشان در لینک زیر که از دقیقه ی 56 شروع و تا پایان برنامه ی وی یعنی قریب نیم ساعت به طول می انجامد به دقت گوش فرا دهید:

https://moheett.files.wordpress.com/2009/12/moheet-pa-12-26-009.mp3

 

بازهم به دلیل سرعت پائین اینترنت در ایران، این دو نیم دقیقه در زیر از صورت گفتاری به نوشتار مبدل می گردد.

دکتر محیط می گوید:

«من گزارش دیگه ای دارم که می خواستم برای عزیزان بخونم و یه بحث کوچکی را باز بکنم. عرض شود که گزارش دوم به این ترتیبه که: امشب ستاره درخشش که در صدای امریکاست در برنامه ی تفسیر خبر شمشیر را از رو بست و با دعوت از زرافشان با یک هماهنگی ی عجیبی به جنبش سبز حمله کرد. او گفت یعنی ناصر زرافشان. من جنبش سبز را یک جنبش بی فکر می بینم که به جائی نخواهد رسید. این جنبش یک دعوای بالای سطوح حکومت است بعلاوه ی یک اعتراض به انتخابات و البته دست خارجی ها هم به هرحال در این جنبش دیده می شود. پس این جنبش سبز نیست یا موج سبز که ما میدونیم آقای زرافشان میگه که موج سبز و نه جنبش سبز یک جنبش اجتماعی نیست یک عده آمدند نامزد شدند و تا آن موقع همه چیز خوب بود، اما بعدش چطور بد شد. بعد او با کنایه به جنبش به جنبش سبز گقته که جنبش دانشجوئی یک جنبش شش ماهه نیست. یعنی در حقیقت از جنبش دانشجوئی دفاع کرده در برابر کل جنبش سبز. عرض شود که  زرافشان در ابتدای حرف هایش نیز از پدر حقوق بشر خواندن آیت الله منتظری به شدت انتقاد کرد. این مصاحبه ای بوده که به هرحال خود من هم بخش هائیش رو عزیزان گفتند که به اصطلاح هست توی صدای امریکا و بخش هائیش رو من گوش کردم، ولی به هرحال این گزارشی بوده که از ایران برای من رسیده و می خواستم راجع به این قضیه نظر خودم رو عرض بکنم  »

*   *   *

البته سخنان صحیح ونا صحیح دکترمحیط در این برنامه ی تلویزیونی راجع به دکتر زرافشان، بعد از این دو و نیم دقیقه تا پایان برنامه نیز ادامه می یابد که در بسیاری از موارد جای بحث دارد، اما در حال حاضر، در زیر،  فقط به همان دو نیم دقیقه می پردازیم:

  1. دکتر محیط می گوید:

«عرض شود که گزارش دوم به این ترتیبه که امشب ستاره درخشش که در صدای امریکاست در برنامه ی تفسیر خبر شمشیر را از رو بست و با دعوت از زرافشان با یک هماهنگی ی عجیبی به جنبش سبز حمله کرد. او گفت یعنی ناصر زرافشان.»   دکتر محیط در اینجا بر این نکته انگشت می گذارد که دکتر زرافشان با ستاره درخشش پیشاپیش برنامه ریزی و تبانی کرده است!. این نگارنده به حتم و یقین میداند که میان دوستان و حتا دشمنان دکتر زرافشان هم، احدی یافت نمی شود که چنین تهمتی را در مورد دکتر زرافشان به واقعیت نزدیک بداند. نگارنده بارها از سوی خود و از جانب جمعی از ایرانیان علاقمند به دکتر زرافشان از وی خواهش کرده ام که سفری کوتاه به امریکا داشته باشد، اما او همیشه طی اظهار دلایلی مرا با جواب منفی روبرو ساخته است. نگارنده همچنین به یاد دارد که یکبار پس از تماس با اساتید امریکائی ی دانشگاه معتبر تکزاس در شهر آستین توانستم  نظرشان را در مورد صدور یک دعوتنامه ی رسمی از دکتر زرافشان برای سخنرانی و برگزاری ی سمینار در این دانشگاه جلب کنم. برخلاف تصوری که داشتم چون آن ها بخصوص اساتید بخش  تاریخ،  بخش جامعه شناسی و بخش علوم سیاسی ی این دانشگاه دکتر زرافشان را به نام می شناختند با میل و رغبت تقاضای مرا پذیرفتند، اما زمانی که با خوشحالی امکان صدور چنین دعوتنامه ای را به دکتر زرافشان اطلاع دادم او مثل همیشه اظهار نمود    « نه آقای حسیبی، من حاضر نیستم جلوی هیچ مأمور و پلیس امریکا در سفارتخانه ها و فرودگاه های امریکائی برای گرفتن ویزا و یا اجازه ی عبور (ترانزیت) از فرودگاه های این کشور گردن کج کنم.» من به امید اینکه دکتر زرافشان تغییرعقیده  دهد دست از سرش برنخواهم داشت و به روزی می اندیشم که در آنروز حضورش را در امریکا مثل هزاران هواخواه ایرانی و غیر ایرانی ی وی غنیمت بشمرم. در آن روز که امیدوارم هرچه زودترفرا رسد. در اینجا از دکتر محیط می پرسم که آیا با توجه به چنین تهمت سنگینی که در برنامه ی خود  به دکتر زرافشان روا داشته ای، قرار است با وی ملاقات نکنی؟. اگر می خواهی با او ملاقات کنی آیا بدون درخواست پوزش از وی به ملاقات وی خواهی رفت؟،

  1. دکتر محیط چنین ادامه ی سخن می دهد که: «او گفت یعنی ناصر زرافشان. من جنبش سبز را یک جنبش بی فکر می بینم که به جائی نخواهد رسید.» این سخن را دکتر محیط در سال 1388 یعنی 7 سال پیش عینا از سوی دکتر زرافشان نقل کرده و به تمسخر گرفته بود. نگارنده و هزاران هزار مردم ایران و روشنفکران و نویسندگان و محققان و مفسران ایرانی و غیر ایرانی از همان سال 1388 تا کنون جنبش سبز را چنانکه دکتر زرافشان در همان بدو امر بیان داشته بود یک جنبش بی فکر تلقی می کردند و می دانستند به جائی نخواهد رسید. کما اینکه به جائی هم نرسید. ناگفته نماند که حضور جمع کثیری از مردم ایران بخصوص جوانان در تظاهرات و راهپیمائی ها به نفع میرحسین موسوی و برعلیه محمود احمدی نژاد در خیابان های تهران و شهرهای بزرگ ایران غیر قابل انکار است، ولی آنها بدون اینکه بدانند و یا بخواهند به ابزاری در دست جورج سوروس George Soros  پدر انقلاب های مخملین و رنگین در جهان که اینبار قصد داشت بذر انقلاب سبز را در کشور ما به بار بنشاند و موفق نشد قرار گرفته بودند. اگر دکتر محیط با توجه به مطالعات روزانه و به قول خودش خواندن حداقل دویست مقاله در هفته همچنان براین امر پا می فشارد که میرحسین موسوی در ایستادگی و مقاومت در برابر احمدی نژاد در انتخابات 1388 دارای تفکری مستقل بوده است ثابت می شود که او نیز مثل میرحسین موسوی با  جورج سوروس George Soros عهد و پیمان بسته است و توان کمر راست کردن از زیر این بار را ندارد.
  2. دکتر محیط، سپس در ادامه ی سخن بازهم به درستی، ولی با طعنه و تمسخر از دکتر زرافشان نقل می کند که او گفته است: «این جنبش یک دعوای بالای سطوح حکومت است بعلاوه ی یک اعتراض به انتخابات و البته دست خارجی ها هم به هرحال در این جنبش دیده می شود.». در اینباره بار دیگر باید گفت که به نظر می رسد دست دکتر محیط زیر ساطور تشکیلات جورج سوروس George Soros است، وگرنه با توجه به آنهمه شاهد و مدرک و دلیلی که به وفور در اینترنت یافت می شود و در قسمت پنجم این مقالات به بعضی اشاره رفت چگونه ممکن است بر دعوای بالای سطوح حکومت در ایران صحه نگذارد و چگونه ممکن است همچنان بخاطر تعهدی که به تشکیلات جورج سوروس George Soros دارد دست خارجی را در به اصطلاح جنبش سبز نادیده انگارد؟.
  3. نگارنده (محمد حسیبی) یک روز تقریبا دو یا سه ماه پیش تصمیم گرفتم که همان برنامه ی ستاره درخشش با دکتر زرافشان را روی اینترنت یا در آرشیو صدای امریکا بیابم و با نقل قول های دکتر محیط از دکتر زرافشان مطابقت کنم، اما متأسفانه آن را نتوانستم پیدا کنم، سپس با تغییر دادن واژه ها در موتور جستجوگر گوگل(Google) یکبار دیگر به جستجو پرداختم. اینباریکباره و بدون هیچ زحمت متن نوشتاری ی آن را در سایت تازه تأسیس دکتر زرافشان با لینک زیر یافته و بلافاصله شروع به خواندن و مطابقت با آنچه دکتر محیط از دکتر زرافشان در برنامه ی ستاره درخشش نقل می کرد پرداختم :                                                                   http://naser-zarafshan.com/2014/02/20/%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D8%A7%D8%AA-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA

با کمال تعجب متوجه شدم که دکتر محیط دروغ های بزرگی را در گفتار خود به دکتر زرافشان نسبت می دهد. برای مثال دکتر ناصر زرافشان هیچگاه در آن مصاحبه نگفته است که « یک عده آمدند نامزد شدند و تا آن موقع همه چیز خوب بود، اما بعدش چطور بد شد.» یا چنین نقل قولی از دکتر زرافشان که او از «پدر حقوق بشر خواندن آیت الله منتظری به شدت انتقاد کرد» نیز صحت ندارد. چنین شد که اگر تاکنون شکی هم در وجود رابطه ای میان دکتر محیط از طریق تارنمای دانشجو تی وی داتکام www.daneshjootv.com با جورج سوروس George Soros یا تشکیلات و شخص مشابهی داشتم آن شک برطرف شد!

  1. و سرانجام زمانیکه در پایان دو و نیم دقیقه به این سخن دکتر محیط توجه کردم که  گفت: «این مصاحبه ای بوده که به هرحال خود من هم بخش هائیش رو عزیزان گفتند که به اصطلاح هست توی صدای امریکا و بخش هائیش رو من گوش کردم، ولی به هرحال این گزارشی بوده که از ایران برای من رسیده و می خواستم راجع به این قضیه نظر خودم رو عرض بکنم» به این امر پی بردم که دکتر محیط جمله ی فوق را به عمد اینچنین بیان می دارد که اگر شنونده ای به وی در مورد انتقال نادرست حرف های دکتر زرافشان اعتراض کند بتواند بگوید این جمله های نادرست را از ایران دریافت کرده است چراکه خود فقط «بخش هائیش رو توی صدای امریکا گوش کرده» است!

مدرک و مطلب در رابطه با میرحسین موسوی و سرسپردگی ی وی به جورج سوروس George Soros بسیار است. نگارنده به زودی در رابطه با همین مطالب و مدارک مقاله هائی را تقدیم خواهد نمود.

 

1 دیدگاه برای “پرده برداری از چهره ی میرحسین موسوی (قسمت ششم): محمد حسیبی

  1. Haghighakav
    28 فوریه 2017

    Drood bar to ey marde por jorat. Sepas az in hame delsoozi ke be vatan va hamvatanat dari. Paydar, salamat, va shad kam bashi ey Sarbaze Mosadegh, ke ham Hagh bood va ham Hagh goft, va be nahagh mahkoom shod. Roohash shad, .

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.