اشتراک eshtrak

خبری سیاسی فرهنگی! مسئولیت هر مقاله بعهده نویسنده آنست!

جاهل ها ولات ها: درانقلاب و در حکومت(متن کامل): مسعود نقره کار٬ و جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین(متن کامل): مسعود نقره کار

جاهل ها ولات ها: درانقلاب و در حکومت – بخش نخست

masood noghrehkar!

مسعود نقره کار

• «جاهل ها و لات های متدین» درانقلاب بهمن و در تحکیم و تداوم حیات حکومت اسلامی ایفای نقش کرده اند، و به دلیل همخوانی های طبقاتی، فرهنگی و مذهبی با روحانیون، در قدرت سیاسی سهیم شده اند. سازمان دهندگان این دسته از جاهل ها و لات ها افرادی همچون نواب صفوی و حاج مهدی عراقی بوده اند …

در تببین علل بروز انقلاب بهمن سال 1357 نگرش ها و دیدگاه های متعدد و مختلف مطرح شده اند. به این انقلاب صفت ها و نسبت ها داده اند، و بیش از ده ها نظر، تلقی و دیدگاه در باره چرائی و چگونگی، وزمینه ها و مناسبت های متعدد سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی ارائه کرده اند. نگرش چند علیتی و فراگیر بودن این انقلاب مورد قبول و پذیرش اکثر صاحب نظران وتحلیل گران است. (1) اکثرصاحب نظران متفق القولند که گروه ها، اقشار و طبقات اجتماعی و بنا به اقوالی حتی «گروه های فرا طبقاتی و اجتماعی» در بروزانقلاب ایفای نقش کردند. دراین میانه نقش روشنفکران غیر مذهبی ( به ویژه روشنفکران اهل قلم)، دانشجویان، زنان، فعالین حقوق بشر، کارگران (مانند کارگران صنعت نفت )، سایر زحمتکشان شهری و روستائی، روحانیون و بازاریان چشمگیر بود.
یکی از گروه های اجتماعی فعال درانقلاب و موثردرشکل گیری و تداوم حیات حکومت اسلامی، گروه اجتماعی «جاهل ها و لات ها» به ویژه جاهل ها و لات های متدین بوده اند، که برخی از صاحب نظران افراد این گروه را » لمپن» خوانده اند.(2) .

به عنوان پیشگفتار

پیش از پرداختن به «جاهل ها و لات های درانقلاب و درحکومت» طرح نکته ای را ضروری می بینم.
انقلاب بهمن را » انقلاب لمپن ها » نیزخوانده اند. تردیدی نیست که » لومپن» ها نیز در انقلاب بهمن شرکت داشتند.اما اگر یکسان پنداریِ لمپن ها و «جاهل ها و لات ها » مد نظر باشد، نظری نادقیق است، چرا که لمپن ها با گروه اجتماعی » جاهل ها و لات ها» تفاوت دارند. صاحبنظرانی که چنین بحثی را مطرح کرده اند، موافق و مخالف، اشاره ای به گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها دربحث و تحلیل خود نکرده اند، و یکسان پنداری این دو گروه اجتماعی نیز در نوشته های شان دیده نمی شود.
«…درهرانقلابی نیروهای لومپن به عنوان عنصر مادی انقلاب نقش عمده ای دارند» نیروی ای شکل گرفته از پیامدهای رشد سریع سرمایه داری وابسته ، که حاصل اش تبدیل نیروی دهقانی بی طبقه به صورت لومپن پرولتاریا بود، و نیز نیروهای ناشی از تجزیه نیروی دهقانی در آستانه انقلاب، و به طور کلی تمام نیروهائی که در انقلاب شرکت جستند، با این اعتبار که یا از طبقه خود بریده و بصورت طبقه جا نیفتاده بودند و یا اینکه عمرشان از نظر تاریخی سرآمده بود که نه آگاهی طبقاتی درست و نه حتی غریزه طبقاتی شکل گرفته ای داشته باشند.» ، «انقلابی که به علت وجود عنصر مادی خود یعنی توده های محروم و تحقیر شده و خواست دمکراسی مسلط برآن باید به صورت یک انقلاب دموکراتیک توده ای در می آمد، به علت فقدان تئوری مناسب و سازمان حامل تئوری نتوانست به هدف تاریخی خود دست یابد و یکبار دیگر ثابت کرد که بدون تئوری انقلابی عمل انقلابی غیر ممکن است. انقلاب لومپن ها با ایدئولوژی لومپنی خودبا انتخاب رهبری لومپن ها پایان گرفت. نه تنها لومپن پرولتاریا ، که با نیروی عظیم خود بر انقلاب سنگینی می کرد، بلکه سوسیال دمکراسی لومپن (حزب توده و بخشی از سازمان فدائی)، ناسیونالیسم لومپن و روشنفکران لومپن ـ که همگی از طبقه و تاریخ خود جدا شده و یا جدا مانده بودند ـ به دنبال لومپن پرولتاریا و با دستپاچگی این رهبری لومپنی را پذیرفتند….»و»به این ترتیب انفجار انقلابی که با نیروی لومپنی شکل گرفت ، بی آنکه فرصت کامل پیدا کند و به دمکراسی ـ جه خواست اصلی آن بودـ دست یابد ، محروم از یک تئوری انقلابی به یک حکومت لومپنی منجر شد….».(3)
در نقد و رد نظر فوق، نوشته شده است که:
«…لومپن پرولتاریا مقوله ای است که درتحلیل مارکس از تولید سرمایه داری و به طورعام درادبیات مارکسیستی بکار می رود. مارکس در کاپیتال ـ بخش هفتم ـ فصل بیست و سوم بند ۴ زیر عنوان اشکال گوناگون وجودی اضافه جمعیت نسبی ـ قانون عام انباشت سرمایه داری ـ جاپ فارسی ص ۵۸۲، می گوید: » سرانجام، عمیق ترین رسوب اضافه جمعیت نسبی در منطقه ی مستمند خیزی و تیره روزی جایگزین است. صرفنظر از ولگردان ، بزهکاران و روسپیان و خلاصه بغیر از لومپن پرولتاریا به معنای خاص، این قشر اجتماعی، خود مرکب از سه گروه است» ، آنگونه که می بینیم این مقوله یک مقوله اقتصادی است. و به آن بخش از پرولتاریا اطلاق می شود که از وضعیت کارگری تنفر دارد و خود را از آن وضع رها کرده است و بدون کارکردن می خواهد از طریق وسائل راحت و فوری به پول برسدو زندگی کند. بدینسان روشن می شود که لومپن یک مقوله ی عام نیست. چیزی بنام بورژوازی لومپن، دهقان لومپن، روشنفکران لومپن، کارمندان لومپن نداریم. طبقات و قشرهای اجتماعی به این دلیل که «عمرشان سر آمده و یا اینکه از طبقه ی خود بریده اند ، و احکامی از این دست به لومپن تبریل نمی شوند….» (4)
شجاع الدین شفا نیز در نامه ی سرگشاده به نسل سازنده ی فردای ایران انقلاب بهمن را » انقلاب جاروکشان» خوانده است. (5) که به نظر می رسد نسبت و یا صفتی باشد که ازبحث این مقاله بیرون است.

جاهل ها و لات ها درانقلاب

آغاز سلطنت رضا شاه را می توان سرمنزلِ هویت یابی گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها دانست، شروع تغییرات ساختاری در بخش های مختلف اقتصادی و اجتماعی ، به ویژه بخش تجارت و خدمات، و صنایع کوچک و متوسط، همراه با تضعیف مناسبات فئودالی و سنتی، گروه های اجتماعی ومناسبات میان شان را دچار تغییر کرد. دگرگونی درسطح شهرهای بزرگ، به ویژه در تهران و محله‌هائی مثل بازار، مولوی، باغ فردوس و مناطقی درجنوب شرقی وغربی تهران، وشکل گیری شهربانی و کنترل امنیت محلات توسط این ارگان، گروه اجتماعی «لوطی ها» را بتدریج بدل به گروه جاهل ها و لات ها کردند. جاهل ها و لات ها با توجه به ویژگی های زندگی شهری و مناسبات جدید ، بر بستر مرام عیاری و لوطی گری و پایبندی به مذهب تشیع به فعالیت های مذهبی، اجتماعی و سیاسی روی می آوردند. افراد این گروه غالبا» ازخانواده هایی از لایه‌ای پائینی طبقه متوسط، ومهاجر به تهران و شهرهای دیگربودند، و بیشترین شان نیز ازمیان کسبه، پیشه وران، واسطه گران (دلالان)، میدانداران و فروشندگان و توزیع کنندگان مایحتاج عمومی، حمل و نقل، و مشاغلی مشابه بودند. در دوره محمد رضا شاه نیز شیوه ی غالب در مناسبات و شاخصه ی فکری و رفتاری این گروه بازتاب شیوه‌ی سنتی و شبه مدرن مناسبات اقتصادی و تجاری و خدماتی ، و در آمیختگی آن با معیارهای شرعی و فرهنگ مذهبی بود، بستری که جاهل ها و لات ها به حیات اجتماعی شان ادامه داده اند.
برای دریافت ویژگی های فکری، روانی و رفتاری این گروه اجتماعی سه چهره ی سرشناس این گروه را می باید پیش رو داشت: شعبان جعفری، طیب حاج رضائی و حاج مهدی عراقی. ازاین سه تن طیب حاج رضائی در رابطه با بلوای 15 خرداد سال 42 اعدام، وحذف شد، اما همقطاران و یاران او در نوسان میان دسته ی شعبان جعفری و دارو دسته ی حاج مهدی عراقی تا انقلاب به کاروفعالیت های خود ادامه دادند. در مقطع انقلاب بهمن «جاهل ها و لات ها» طیف های گوناگونی را شامل می شدند(6):
-دارو دسته ی شعبان جعفری و مشابهین او، که بیشتر جاهل های نمایشی شده بودند و به ورزش باستانی و نیز گسترش آن و گذران زندگی از این راه مشغول بودند. نزدیکی به دربار این مجموعه را ارضاء و قانع کرده بود. ازبرخی از افراد این طیف ارگان های حکومتی به ویژه ساواک استفاده می کرد. در مقطع انقلاب ازجاهل ها ولات هائی که حول و حوش شعبان جعفری بودند، انان که همکاری های شان با دربار علنی و شناخته شده بود مخفی و متواری و یا دستگیر شدند. برخی از اینان رنگ عوض کرده به جاهل ها و لات های متدین پیوستند. شعبان جعفری نیزاز ایران خارج شد.
-طیفی دیگر حول و حوش طیب حاج رضائی بودند، واکثرا» دراطراف بازار، میدان مولوی، میدان امین السلطان، میدان خراسان ، خیابان جمشید و محله ی شهرنو کار و زندگی می کردند، پس از اعدام طیب حاج رضائی و اسماعیل حاج رضائی بتدریج به روحانیت نزدیک تر شدند، و در مقطع انقلاب به «جاهل ها و لات های متدین» که ابزار پیشبرد خواست های سیاسی و مذهبی و صنفی آخوندها بودند، پیوستند.
-طیف دیگری از نسل جوان ترِ جاهل ها و لات ها را حسین فرزین و مرتضی تکیه و…، سامان داده بودند، مجموعه ی دوروبر این افراداکثرشان پس از بلوای 15 خرداد به هیچ کدام از دو دسته ی شعبان و طیب نپیوستند. این نسل از جاهل ها و لات ها دیگرجنوب شهر محل کار و زندگی و تردد شان نبود، اینان با پیشرفت امرصنعت رستوران و هتل داری، کاباره داری ، دانسینگ و بارهای شبانه، کازینو و…و مراکز ورزشی و تفریحی مدرن، مثل مراکز بولینگ، بیلیارد و… به کار در این مراکز به عنوان اداره کننده امنیت و بپائی این مراکز، و حتی درسطح صاحبان این مراکز، یاراه انداختن قمارهای بزرگ و تلکه گیری ، که دیگر پوکرجای قاپ بازی را گرفته بود، شاغل و مشغول شدند. محل کار و تردد این طیف شمال شهر تهران به ویژه خیابان پهلوی واطراف آن شد. این گروه کمتر از گروه های دیگر به سیاست و مذهب تمایل نشان می دادند. اکثرشان وضع مالی وزندگی خوب یا متوسطی داشتند.
-طیف «جاهل ها و لات های متدین» که نقش مهمی در پیروزی خمینی و تحکیم و تداوم حیات حکومتش داشته اند، بر آمده از جریان های مذهبی وسیاسی»جمعیت فدائیان اسلام» و » هیئت موتلفه» و جریان های مشابه بودند. اینان نیز دربازار و محله های اطراف بازار تجارت و واسطه گری کسب و کار شان بود، وضع مالی خوبی داشتند، و آزادانه به سازمانگری طرفداران حکومت اسلامی زیر پوشش هیئت های عزاداری و دسته جات مذهبی و تکایا مشغول بودند. اکثرا» با سواد و اسلامیزه شده با ظاهر و رفتاری متفاوت اما با برنامه و سازمان یافته به ویژه درخیابان خراسان و خیابان ری و اطراف آن زندگی، کارو فعالیت های مذهبی و سیاسی می کردند، بی آنکه با بسیاری از ویژگی های منفیِ جاهلی و لاتی فاصله گرفته باشند، اینان بیش از هرچیز از معیاری های مرام عیاری، جوانمردی و لوطی گری فاصله گرفتند. » اتاق فکر» و فرماندهی این بخش از جاهل ها و لات ها به عهده باقیمانده های » جمعیت فدائیان اسلام» و » هیئت های موتلفه » بود، که حاج مهدی عراقی مطرح ترین و فعال ترین افراد این گروه بود.
( طیف های مختلف جاهل ها و لات ها در شهرهای بزرگ ایران نیز افکارورفتارگفته شده را داشتند، به ویژه دراصفهان، تبریز، مشهد، شیراز، رشت، رضائیه و….).
*****
هفته های قبل از بروز انقلاب بهمن گفته می شد، رژیم شاه با تصوری که نسبت به توانائی های نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و نظامی اش دارد نیازی به بهره گیری از جاهل ها و لات ها به عنوان ابزار سرکوب و پیشبرد سیاست های اش حس نمی کند. بهمین خاطرتوجهی به گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها ندارد. البته برخی روایت ها صحت نقل های گفته شده را زیر سوال برده اند: کمال قندی و محسن قندی فرزندان رضا قندی از جاهل ها و لات های تهران، روایت کرده اند که:
» …سال 57 بود. بحبوحه انقلاب، یکی دوماه قبل از پیروزی انقلاب بود تلفن به مغازه شد. من تو مغازه بودم گوشی رو ورداشتم. گفت: من شعبون جعفری هستم، می خوام با آقا رضا قندی صحبت کنم، گفتم: ایشون رفته نماز بخونه، نماز مغرب و عشاء هم بود. گفت: اگه اومد بگین شعبون زنگ زده با من تماس بگیره. ایشون از نماز که اومد من پیغوم شعبون خان رو بهش دادم. ایشون تلفن زد، من هم نزدیکش بودم و داشتم گوش می کردم. یه پیشنهادی ایشون به پدرم داد که از طرف حکومت وقت بودجه ای در نظر گرفته شده برای مقابله با اختشاش و انقلاب 57، یعنی یه جریانی مثل 28 مرداد راه بندازن، شعبون جعفری یه مبلغ هنگفتی به پدرم پیشنهاد کرد که بیاد و کمک کنه که پدرم مخالفت کرد و گفت: من یه همچین کاری نمی کنم و از این پولا نمی خورم و من با سیاست کاری ندارم…».(7)
«…..ناصر کاسه بشقابی، اصغر ننه لیلا، حسین وحدت، حبیب دولابی و چند تا دیگه از گنده لات های شرق و جنوب شرق تهران دعوت شده بودند، شاهرخ هم بود. هر کدام از اینها با چند تا از نوچه هاشون آمده بودند. من هم همراه شاهرخ بودم. جلسه که شروع شد نماینده ساواک تهران گفت: چند روزی هست که در تهران شاهد اعتصاب و تظاهرات هستیم. خواهش ما از شما و آدم هاتون اینه که ما رو کمک کنید. توی تظاهرات ها شما جلوی مردم رو بگیرید. ما هم از شما همه گونه حمایت می کنیم. پول به اندازه کافی در اختیار شما خواهیم گذاشت. جلسه که تمام شد، همه از تعداد نوچه ها و آدم هاشون می گفتن و پول می گرفتن، اما شاهرخ گفت: باید فکر کنم، بعداً خبر می دم. بعد هم به من گفت: الان اوایل محرمِ، مردم عزادار هستند. من بعد از عاشورا خبر می دم…..» (8)
جاهل ها و لات های متدین و آخوندها به سازمان یافته تر کردن گروه های فشارمشغول شدند تا به وظایف و تکالیف شان عمل کنند، کاری که تجربه اش را رهبران و اعضای باقی مانده از «جمعیت فدائیان اسلام » و» هیئت های موتلفه» بخوبی داشتند. شاید بتوان تظاهرات بزرگ در تهران، درروزهای تاسوعا و عاشورای سال ٥٧ را روز اعلام موجودیت رسمی این جماعت دانست. دسته جات سازماندهی شده توسط جاهل هاو لات های متدین( معمم و غیر معمم) با شعارهایی نظیر «مرگ بر کمونیست که میگه خدا نیست» و «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله»، «حزبشون حزب هچل، رهبرشون لنین کچل» با حمله به صفوف نیروهای چپ و دموکرات و طرفداران انان حضور خود را اعلام کردند،. بسیاری از افراد این گروه شناخته شده بودند. نسل جوانی از جاهل ها و لات های محلاتی نظیر میدان مولوی، خیابان خراسان و لرذاده و میدان خراسان، میدان شوش، راه آهن و جوادیه، دروازه غار، دروازه قزوین، شهرری ، ورامین و… که در محله ها معروف و شناخته شده بودند. برای برهم زدنِ تجمع ها و تظاهرات های نیروهای غیرمذهبی و دموکرات سرو کله خواهران حزب الهی در کنار برادران شان پیدا شد. ظهورزهرا خانوم و دستیاران اش، و گروه زنان مسجد الهادی به زعامت » هادی غفاری» و…نمونه اند.
حمله با چماق وچاقو و قمه به نیروهای عیر مذهبی ، و به کتابفروشی ها و کتاب سوزان ها، حمله به دفاتر روزنامه ها، حمله به گردهمایی های سیاسی و فرهنگی، حمله به زنان و ضرب و شتم آنان و کشتار مخالفین حکومت در تهران، کرمان، ترکمن صحرا، کردستان, قائم شهر، بندر انزلی، جهرم , کرمانشاه و… نمونه هایی از اعمال و جنایاتی بود که جاهل ها و لات های متدین نقش رهبری و هدایت شان را داشتند، که نقش حاج مهدی عراقی و محسن رفیقدوست از منطقه بازار و مولوی و خیابان خراسان و «مسجد لرزاده «، و هادی غفاری از میدان فوزیه و خیابان تهران نو و مفت آباد نقشی کلیدی بود. آدم های شناخته شده ی گروه فشار هم ازعباس فالانژ(از سه راه افسریه ) و جمال فلسفه ازلات های سنندج که در تهران هم فعال بود – و نقل است که «شاعر» این بیت است: » سوسولا دست نزنین، النگوهاتون می شکنه / حزب ما حزب هچل، رهبرما لنین کچل.»-
گرفته تا عباس اوراق چی و اسی کون کجه از شرق تهران و میدان شوش(مسجد شبیر)، وازطرف غرب تهران، ازهاشمی و سلسبیل و اسکندری ، واز راه آهن و جوادیه تهران، و فری ترکه، ج. فرزاد و زهرا خانوم و دسته ای از زنان جاهل و لات حضوری فعال داشتند. اینان خانه های تیمی و مقر های مخفی داشتند اما بتدریج مقرهای علنی هم برقرارکردند که » چادر وحدت» جلوی دانشگاه تهران و کمیته ی جنب سینما دیانا از مقرهای علنی شان شد. برخی از مداحان تازه کار ( به قول خودشان جوجه مداح ها) هم در این گروه ها فعال بودند، که شعارها را بتدریج خونرنگ تر کردند:
«ما همه سرباز توئیم خمینی ، گوش به فرمان توئیم خمینی»
» خمینی ی عزیزم ، بگو تا خون بریزم»
ازهمان نخستین روزهای انقلاب بهمن، برخورد و تسویه حساب با جاهل هاو لات های طیف ها و دسته جات مختلف آغاز شد. برخی جذب دسته ی جاهل ها و لات های متدین، که گنده های شان دوروبر مقرخمینی گرد آمده بودند، شدند، برخی در کمیته ها و گروه های فشارخود را جا دادند، و عده ای دیگر دستگیر و اعدام شدند. «…ناصر کاسه بشقابی، اصغر ننه لیلا، حسین وحدت، حبیب دولابی به جرم همکاری با ساواک اعدام شدند» . حسین فرزین از چهره های سرشناس این طیف درزمره ی نخستین قربانیان بود.صادق خلخالی، حاکم شرع حکومت اسلامی درباره علت تیرباران کردن حسین فرزین نوشته است:
» ….حسین فرزین یکی از قداره بندهای شاه ، مانند شعبان جعفری بود. او به همراه تعدادی چاقوکش و اوباش، در خیابان های جنوب تهران و شهرری به راه می افتاد و درو پنجره و مغازه های مردم را به بهانه ی این که عکس شاه را نصب نکرده اند و یا در اعتصاب شرکت کرده اند، می شکست و مردم را بی خود و بی جهت ، مورد ضرب و شتم قرار می دادو باج می گرفت.» . خلخالی در خاطرات اش به صدور حکم اعدامِ 64 نفر اشاره می کند که یکی از آنها حسین فرزین بود: «..اولین افرادی که در شب 24 بهمن حکم اعدامشان را در مدرسه رفاه در تشکیل اولین جلسه دادگاه پس از انتصاب به عنوان حاکم شرع دادگاه های انقلاب صادر کرده‌ام و در پشت بام مدرسه رفاه به جوخه های اعدام سپرده شدند…..»(9). حسین فرزین ( به عنوان کامیون دار و سردسته اشرار و چماق داران) در گروه 11 نفره ای، که سپهبُد نادر جهانبانی، محمود جعفریان، پرویز نیکخواه نیز درمیان آنان بودند، تیرباران شد. روزنامه اطلاعات 23 اسفند ماه سال 1357 نوشت : «… حسین فرزین، قمه‌کش و باج‌گیر معروف ساکن خیابان ایرانمهر، آخرین نفری بود که از اتهامات خود دفاع کرد، وی متهم بود که در شهرری به مردم مبارز با قمه در صحن مطهر عبدالعظیم حمله کرده بود و با همکاری دولت بختیار از زندان آزاد شده بود تا با همدستان خود با چوب و چماق اموال مردم را آسیب بزند. وی که از طرفداران تظاهرات قانون اساسی بود و این گروه را رهبری می کرد، گفت: «..من چندین بار توسط رژیم سابق زندانی شده‌ام.. من با کمیته انقلاب همکاری داشته‌ام و کارتی که از کمیته به من داده شده در پرونده من ضبط است. برای من توطئه‌چینی شده است».
هادی غفاری در خاطرات اش می نویسد: » مساله بعدی که در روز 22 و 23 بهمن وجود داشت ، مشگلی به نام زندان اوین بود… یکی از کسانی که از زندان قصر، موفق به فرار شده بود و ما خودمان شبانه او را برگرداندیم، آدم بی سروپای گردن کلفتی بود که در محل معروف به حسین قمه کش بود و در میدان امام حسین، سر خیابان اقبال، پاتوق داشت. و یا سیاوش رفیعی که معاونش بود، اینها در تهران قمه کشی می کردند . اینگونه آدم ها در زندان قصر زیاد بودند. و یا حسین فرزین که سر خیابان ایران مهر و اقبال پاتوق داشت، او یک مشت نوچه داشت و هر کدام درجه ای داشتند. تعدادی از اینها از زندان فرار کردندکه خوشبختانه بسیاری از آنها دوباره دستگیر شده و به زندان بازگردانده شدند. یادم است که در همان ایام، حسین فرزین به دلیل قتلی که مرتکب شده بود و مسائل خلاف دیگری که داشت، محکوم شد و سریعا» توسط دادگاه انقلاب اعدام شد…».
شاهدان و نزدیکان حسین فرزین روایت کرده اند که وی در یک پرونده سازی دروغین که «هادی غفاری و خلخالی و حسن برزین» نقش داشتند، اعدام شد.(10) مرتضی تکیه یکی از مطرح ترین جاهل های این مجموعه نیز متواری و به کشورامریکا پناه برد.
*******
ماه های نخست انقلاب، ماه های تاخت و تاز»جاهل ها و لات های متدین» بود.آنان به دلیل همخوانی های طبقاتی، فرهنگی و مذهبی به روحانیون نزدیک تر، و به بخشی از گردانندگان حکومت اسلامی بدل شدند. برخی از جاهل ها و لات های متدین با اتکا به حمایت روحانیون هسته های اولیه ی ارگان های قضائی ومسلح و امنیتی حکومت اسلامی را شکل دادند، که فقط به چند نام اشاره می کنم :
حاج مهدی ابراهیم عراقی : حاج مهدی عراقی از اصلی ترین سازمان دهندگان «جاهل ها و لات های متدین» ازاعضاء»جمعیت فدائیان اسلام » و» هیئت های موتلفه » بود، که پس از همکاری در ترورهائی که همراه با اعضای این جمعیت مرتکب شد، دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. وی که خود نیز قربانی ترورشد، در زمره ی آزاد شدگان بهمن ماه 1355 و مراسم » سپاس اعلحضرتا» است، وی پس از 12 سال و 2ماه و 16 روز با در خواست عفو و»اظهار شرمساری از پیشگاه مبارک رهبر ملت ایران آزاد شد. 66 نفر ازمحکومین امنیتی به مناسبت پنجاهمین سال شاهنشاهی پهلوی و رفع خطراز شاه مورد عفو ملوکانه قرار گرفتند، که مهدی عراقی، عسگراولادی، کروبی، آیت الله انواری، ابوالفضل حیدری و.. در زمره عفو شدگان بودند. ( اطلاعات: نشریه ایرانیان مقیم خارج از کشور، شماره 9717، یکشنبه 17 بهمن ماه سال 2535، 6 فوریه 1977).
مهدی عراقی که از 15 خرداد روی جمعی ازجاهل ها ولات ها حساب باز کرده و سازمان شان داده بود، بعد ازآزادی از زندان هیئت های عزاداری در پامنار، بازار و مولوی راه انداخت، هیئت هائی که نوعی هسته های تشکیلاتی برای خیزش آخوندها، به ویژه خمینی بودند. عراقی پیرو آموزش های مرادش نواب صفوی به گردآوری و سازمان دادن جاهل ها ولات ها همت گماشت. او این آموزه ی نواب صفوی را آویزه ی گوش کرده بود :»…. نواب صفوی به این فکر می افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک گروهی، یک جمعیتی را برای مبارزه به وجود آورد. این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی استفاده بکند که تا الان مخل آسایش محلات بوده اند.مثل اوباش ها، گردن کلفت ها، لات ها، به حساب آن ها که عربده کش های محلات بوده اند..».(11) نواب صفوی بعد از ترور نا فرجام کسروی و آزادی اش از زندان که حدود 2 ماه بیشتر طول نکشید» به این فکر افتاد. شعبان جعفری نیز ادعا کرده است از افراد این جمع بود. (12).
جاهل ها و لات های متدین یا جاهلیسم اسلامی یکی از دستاوردهای فکر، رفتار و تلاش رهبران «جمعیت فدائیان اسلام» هستند. جمعیت فدائیان اسلام که » فدائیان اسلام» خوانده می شدند یک گروه مذهبیِ تروریستی بود که بنا داشت بر پایه ی مبانی اسلامی، حکومت اسلامی برپا کند. پرونده ی این گروه سرشاراز جنایت و شرارت ، و آموزش های ارتجاعی و عقب مانده است. جاهل ها و لات های فدائیان اسلامی یا متدین و گروه ترورفدائیان اسلام درزمره ی قسی القلب ترین جاهل ها و لات ها بودند. نمونه است: قتلی که محسن رفیقدوست در زمان رژیم پهلوی مرتکب شد. ( ویا گروهی که محمد علی بشارتی درجهرم از سازمان دهندگان اش شد ( گروه قنات)(13) یا رفتاری که حاج داود رحمانی در زندان با زندانیان می کرد و….،).
پیش از انقلاب اکثر جاهل ها و لات های متدین گردانندکان هیئت های مختلف عزاداری و راه اندازان دسته های سینه زنی و تکایا بودند، » هیئت ابوالفضلی » های باغ فردوس و «هیئت بنی فاطمه » یکی دو نمونه اند. این هیئت ها شاخه ها وشاخک های هیئت های موتلفه بودند و زیر پوشش عزاداری فعالیت سیاسی- مذهبی شان را انجام می دادند.
محسن رفیقدوست ( حاج محسن): محسن رفیقدوست درکنار مهدی عراقی همان راه را در خیابان خراسان و مسجد لرزاده پیش گرفت. «گروه حفاظت از امام» را درمدرسه علوی و رفاه شکل دادند. حاج محسن درشکل دهیِ این گروه از ماشاالله قصاب ها، محمد رضا طالقانی ها استفاده کرد. وی در دبیرستان رازی میدان خراسان درس خواند. خیابان و مسجد لرزاده پاتوق اش بود و بعد تر به دبیرستان بهبهانی در سرچشمه رفت. ادعا کرده است که طرفدار مصدق، و بعد کاشانی و بعد مجاهدین خلق و بالاخره هیئت موتلفه بوده است.راننده خمینی به هنگام بازگشت او به ایران بود(12 بهمن 1342). به گفته ی خودش قاتل یکی از ماموران دولتی رژیم شاه ست که قربانی رابه ضرب چماق کشته است.(14) .جمعی از جاهل ها ولات های متدین و جوان نیز از همان آغاز به کارِ بیتِ مدرسه علوی و رفاه دور صادق خلخالی جمع شدند، که خلخالی از آن ها برای حفاظت، دستگیری ، قتل دگراندیشان و مخالفان ، واعدام استفاده کرد.
هادی غفاری و جعفر شجونی: در تاریخ تشیع در ایران»آخوندها ی کله گنده»- آیت الله ها و…- از هنگام پیدائی شان جاهل ها و لات ها را کنار خود داشته اند.» و این سنتی ریشه دار و نیرومند اسلامی بوده است. «انتقاد اهل مکه ازمحمد نیز، همین بود که اراذل مکه را دور خودش جمع کرده است». در دوران معاصر از شفتی و نجفی گرفته تا کاشانی و بروجردی و خمینی و…جاهل ها و لات های ویژه خودشان را داشتند. آخوندها با استفاده ازهمین افراد، ترورهای سیاسی و مذهبی، وامر به معروف و نهی از منکر، و تامین منافع صنفی خودرا پیش می بردند. (15)
» در واقعه حمله به مدرسه فیضیه » چند تن ازطلاب ورزشکار و قوی مانندعلی اکبر کنی را دیدیم که جلوی در منزل امام ایستاده بودند…گفتم: مقداری چوب فراهم کنید که اگر حمله کردند بتوانیم با چوب مقاومت کنیم » (خاطرات علی خامنه ای- گفت و گو با مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نشریه 15 خرداد- تهران،سال 1373). » و آخوندهای چاقو کش هم داشته ایم «. از زندگان
هادی غفاری سازمانگر گروه های فشار و کشتار نمونه ی خوبی از این دست آخوندهاست. درمیان گروه های فشارآخوند و طلبه نیز دیده می شد. جعفرشجونی نیز از آخوند های سازمانده جاهل ها و لات های جنوب شهر تهران است.
محمد رضا طالقانی : محمد رضا طالقانی قهرمان کشتی تیم ملی و پهلوان پایتخت، معروف به «حاج پهلون» واز یاران نزدیک حاج عراقی و رفیقدوست ست. همان فردی که روی ماشین خمینی به وقت ورودش به ایران، ودر بهشت زهرا نقش محافظ خمینی ایفا می کرد. ریاست فدراسیون کشتی پهلوانی و زورخانه ای به او سپرده شد.
ماشاء الله قصاب : ماشاءالله قصاب در کنار محسن رفیقدوست از سردمداران گروهی شد که امر حفاظت از خمینی و مدرسه رفاه و علوی را به عهده گرفتند. جمعی که هسته های اولیه کمیته شدند. «حاج ماشاءالله » در آغاز در کنار خلخالی در اعدام های پشت بام مدرسه رفاه و علوی در زمره اعدام کنندگان بود. افراد گروه حفاظت از امام هر کدام بعدآ سر دسته گروهی شدند و وطیفه ای گرفتند. حاج احمد فرش فروش ،هاشم سلاخ، غلام خونی، عباس پنجه و….ازاین مجموعه بودند.
بعد از ماجرای حمله افراد مسلح به سفارت امریکا در 25 بهمن سال 1357، سولیوان از یزدی کمک خواست …و خمینی حاج مهدی عراقی را مامور کرد که گروهی را برای حفاضت از سفارت بفرستد، و مهدی عراقی هم ماشاءالله قصاب و گروه اش را فرستاد. سولیوان به آنها در داخل سفارت جا می دهد ، محلی که توسط حاج ماشاءالله می شود محل اخاذی و مشروب خوری و پرونده سازی و….موضوع این کارها به مجلس هم کشانده می شود …و بالاخره او را از سفارت در می آورند.
ماشاء الله قصاب در بهمن ماه سال ۱۳۵۹ به دستور دادسرای مبارزه با مواد مخدر دستگیر می شود… روزنامه انقلاب اسلامی در گزارش های متعددی در مورد شکایات افراد بازداشت شده توسط این کمیته انتشار داده ، نوشت که این افراد ماشاءالله قصاب را به » به دستگیری های بی دلیل و غیر قانونی و ایراد ضرب و جرح و شکنجه متهم کرده اند. ماشاءالله قصاب به خاطر دستگیری و زندانی کردن محمد رضا سعادتی عضو سازمان مجاهدین خلق در کمیته تحت ریاست خود، شهرت دارد. ( نشریه ایران تایمز، شال دهم، شماره ۴۸۲، جمعه ۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۹
» از اواخرسال ۱۳۵۸ درگیری لفظی میان قضات و بازپرسان تحقیق دادسرای انقلاب اسلامی و حاج ماشاءالله قصاب، رئیس کمیته مستقر در سفارت امریکا آغاز شد،…دراین درگیری ها عکس هائی ازماشاءالله قصاب با رئیس بخش «سیا» منتشرکردند وادعا شد که اورئیس ساواک گنبد به نام جهانگیری را نیزفراری داده است…» (روزنامه های اسفند ماه سال ۱۳۵۸ / و ایران تایمزـ واشنگتن دی. سی).
حاجی بخشی: ذبیح الله بخشی زاده » …عضو حزب موتلفه بود. آب فروشی (سقائی) و دستفروشی و پرنده فروشی می کرد. دکه ای دراطراف میدان راه آهن تهران داشت ، از عناصر فعال و محرک گروه های فشار شد..».(شعبان جعفری در خاطرات اش می گوید او راننده بود.)….وازاین نمونه ها فراوان بودند، جوانانی از جنم حسین الله کرم ها ، حسین شریعتمداری ها ، اکبر خوش‌کوش ها و حسن رفتار(اسمال تیغ زن) ها و…(16)… وافراد گروه هائی که در سرقت ها و آتش زدن ها و تخریب ها و قتل های دوران انقلاب نیزنقش داشتند.( شاهین انقلاب و…).

ادامه دارد
********
منابع و زیرنویس:
1-این ها سرتیتربرخی از نظرها، تلقی ها و دیدگاه ها در باره انقلاب بهمن هستند:
» …انقلاب مشروطه زمینه ساز انقلاب بهمن 57 بود….کودتای 28 مرداد سال 1332 زمینه ساز بروز انقلاب بهمن بود…. بلوای 15خرداد سال 1342 بر رهبری خمینی و مشروعه خواهان بر جنبش روحانیت و کاریزما شدن خمینی مُهر تائید زد…
انقلاب ایران ریشه در تفکرات نخبگان و خصوصا نخبگان ناسیونالیست داشت….انقلاب بهمن۵۷ انقلابی علیه » انقلاب سفید » شاه بود، انقلابی در دفاع از هویت ملی و علیه غرب و مظاهر تمدن و فرهنگ اش در راستای هویت یابی فرهنگی ( دینی) و ملی، انقلابی برای استقرار هویت ایرانی و اسلامی در برابرهویت غرب گرایانه ی رژیم پهلوی بود…..جنبشی که با واقعه سیاهکل آغازشد ودر ادامه‌اش مبارزه مسلحانه سازمان یافته رو به گسترش گذاشت، سنگ بنای انقلاب بهمن شد….بر بسترجنبش اسلام خواهی مردم توهین به خمینی که در17دی ماه 56 با انتشار مقاله‌ای از» احمد رشیدی مطلق» انجام شد روحانیت را به طغیان و شورش واداشت که در نهایت سبب بروز انقلاب بهمن شد…انقلاب توطئه امریکا به ویژه شخص جیمی کارتر بود. طرح و برنامه «حقوق بشر» کارتر و » فضای باز سیاسی «سبب انقلاب شد…این هاعوامل بروز انقلاب بودند: ۱- توسعه اقتصادی لجام گسیخته و بی برنامه و بروز شکاف بیشتر میان فقر و ثروت ۲- خودکامگی , ۳- سرکوب همه ی مخالفان باستثنای مخالفان مسجدی, ۴- توهم بر گشت به امپراطوری داریوش و ژاندارمی منطقه تحت حمایت امریکا…انقلاب بهمن یک انقلاب » پوپولیستی» بود که » با مشارکت شماری از نیروهای اجتماعی، اعم از طبقاتی و غیر طبقاتی ، شکل گرفت» اما روحانیت با پیشوائی خمینی با گفتمان » انقلابی- ضد امریکائی – پوپولیستی » رهبری آن را به دست گرفت….اصلاحات و دگرگونی های شبه مدرنیستی، دیکتاتوری، بوروکراسی، گسترش فساد و رشوه خواری در دستگاه های حکومتی و درباری و اداری، درکنار فقرو سایر مشکلات اقتصادی واجتماعی( بحران نفت و…) در جامعه عامل شروع انقلاب بودند….. انقلاب بهمن ، انقلابی ضد سلطنتی، ضد استبدادی و مردمی، یا » بورژوا- دموکراتیک» بود…..اقتصاد دلالی که از زمان رضا شاه » توسعه» یافت، وسپس تر با واردات کالاهای مصرفی و بساط صنعت مونتاژ و اقتصاد متکی به فروش نفت باز تولید استبداد در جامعه را بهمراه داشت . باورهای ضد حقوق بشری و ضد دمکراسی در بین توده ها نیز سبب تداوم استبداد شد….انقلاب بهمن انقلابی مدرن بود، انقلابی فراگیرکه درآن توده های شهری باعث در هم شکستن سد تاریخی سلطنت، به عنوان کهن ترین نهاد استبدادی در ایران شدند. شعار های آغازین این انقلاب، آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی انقلاب را به مدرن بودن نزدیک می کرد….وبالاخره نظرشعبان جعفری در پاسخ به پرسش های خانم هما سرشار، این تحلیل از چرائی بروز انقلاب ارا هم بهراه دارد:
«… الان هیچکدوم از شما نمیدونین. اینا (حلبی آباد نشین ها) اونجا زندگی میکردن. آخه یکی نباید بود به وضع اینا میرسید؟وقتی اون اوستودیوم ( استادیوم فرح ) روساختن، استودیومی به اون عظمتو، یکی نبود بپرسه: » اینجا چیه؟ این همه حلبی رو هم؟» همه اونا امروز پاسدار و کمیته چی شدن….آخه شما میری تو اون اوستودیوم، پیاده شو، ببین اینجا چیه، بگو این حلبیا چیه؟ اینا کی ان اینجا زندگی مبکنن؟ اینارو جمع کنین، این ملتتو ببین. بابا، آدم یه حقیقتی رَم باید بگه. میدونین آدم همه اش نباید بشینه تعریف کنه که.. …این خون من برای شاه تو رگم میگرده، من همیشه به روحش فاتحه میفرستم چون مردی بود استثنائی! دلشم میخواست برای مملکتش کار کنه ولی اینا نذاشتن. به اینام هیچ کاری ندارم، هیچوقت، هیچی. اینه که یه وقت پیش بیاد میگم، چرا نمیگم، همه رو میگم. دونه دونه اینارو میگم که اینا چیکارکردن. اونم اگه بد بختش کردن همینا کردن، همین دورو وریاش کردن و به این روز سیاه نشوندنش و گرفتارش کردن…» (هما سرشار، شعبان جعفری، نشر ناب، لُس آنجلس، چاپ دوم، بهار 1381)
2- درباره «جاهل ها و لات ها» به مقاله های من در آرشیو تارنمای گویا مراجعه کنید. حدود 20 مقاله در این رابطه منتشر شده است. همینطور مصاحبه های رادیو تلویزیونی با حسن خیاط باشی، رضا گوهرزاد، مهدی فلاحتی و……
-انقلاب بهمن: «جاهلیسم» علیه روشنفکری (بخش اول و دوم )٬ مسعود نقره‌ کار
news.gooya.com
-طیب حاج رضائی:لومپنیسم، جاهلیسم وآخوندیسم(بخش اول و دوم و سوم)٬ مسعود نقره کار
news.gooya.com
3- باقر مومنی، انتقام تاریخ و انقلاب لومپن ها، در پیوند با چهاردهمین سالگرد انقلاب بهمن، آرش( پاریس) ، شماره ۲۴، بهمن سال ۱۳۷۱ ـ فوریه ۱۹۹۳، صص۹،۸،۷
4-محمود راسخ، انقلاب لومپن ها ؟، آرش( پاریس)، شماره ۲۹، تیر ۱۳۷۲ـ ژوذیه ۱۹۹۳، صص ۳۶ و ۳۷
5- نامه ای سرگشاده به نسل سازنده ی فردای ایران، ایران استار، کانادا، شماره ۲۶۱، جمعه ۲۱ می ۱۹۹۹.
6- منابع شماره 2
7- ازسرگذشت لوطی ها، سینا میرزائی و سید محمد حسینی، نشر مدیا، تهران، سال 1382./ لوطی ها در گذر سیاست، مسعود نقره کار
news.gooya.com
-سینا میرزائی، طیب در گذر لوطی ها ، تهران ، سال 1381
8- منابع شماره 2
9- مسعود نقره کار، روایتی دیگر از اعدام حسین فرزین.
news.gooya.com
10- منبع شماره 9
11- حاج مهدی عراقی، نا گفته ها، خاطرات، پاریس-پائیز 1978-1357 به کوشش: محمود مقدسی و….، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، چاپ نخست 1370
12- هما سرشار، شعبان جعفری، نشر ناب، لُس آنجلس، چاپ دوم، بهار 1381)
13- درباره گروه قنات، ر. ک به کتاب کشتاردگراندیشان در ایران، انتشارات فروغ، کلن- آلمان
14- محسن رفیق دوست، خاطرات،مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1383 / و ناصر امینی، ایرانیان (نیویورک)، شماره ۴۴، آذر ۱۳۷۷.
15- محمد آصف (رستم الحکما)، رستم التواریخ، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۲/ و نیز یادداشت های منوچهر جمالی .
16- برای خواندن زندیگینامه وشرح احوال نام هائی که در این مقاله آمده است به » ویکیپیدا» ی فارسی و گوگل مراجعه کنید.
در باره ی اسمال تیغ زن
www.radiofarda.com
اسماعیل وفایغمائی، یاداشتکها. یاداشتک سی و یکم ماجرای اسمال تیغکش
esmailvafa-yaddashtha.blogspot.com

**********************

جاهل ها ولات ها: درانقلاب ودرحکومت – بخش پایانی

masood noghrehkar!

مسعود نقره کار

• نطفه بیت رهبری در مدرسه علوی و رفاه بسته شد، کشتارگاه هائی که حاج مهدی عراقی، محسن رفیقدوست، ماشاء الله قصاب، محمد رضا طالقانی، هادی غفاری، جعفرشجونی و دارو دسته ی صادق خلخالی در زمره ی اداره کنندگان آن بودند. امروز نیز نسلی از همان موجودات بیت خامنه ای را می گردانند، نسلی که گرم کننده مجالس شان لات ترین متدین ها به عنوان بازوی سیاسی- تبلیغی رهبر،هستند …

جاهل ها و لات های جمعیت فدائیان اسلام و هیئت های موتلفه، وسایر جریان ها و دسته جات مشابه.(1) به عنوان فرد ویا تحت پوشش احزاب وسازمان ها و گروه های علنی و مخفی، در حکومت اسلامی صاحب سهم شده اند. نگاهی گذرا به بخش های کلیدیِ این حکومت بیاندازیم:
1- بیت رهبری: نطفه بیت رهبری در مدرسه علوی و رفاه بسته شد، مدارسی که حاج مهدی عراقی، محسن رفیقدوست، ماشاء الله قصاب، محمد رضا طالقانی، هادی غفاری، جعفرشجونی و دارو دسته های اطراف صادق خلخالی در زمره ی اداره کنندگان آن بودند. با تحکیم حکومت اسلامی این جمع به تدریج به حوزه های دیگر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی منتقل شدند و اداره بیت را به جاهل ها و لات های ناشناخته و یا ظاهرالاصلاح و تکنوکرات های حزب الهی سپردند. امروز این دست از جاهل ها و لات ها در بیت خامنه ای، که مداح اش حاج محمود کریمی و حاج سعید حدادیان هستند، فعالانه حضور دارند، جاهل ها و لات هائی که زیر پوشش «شورای هماهنگی تشکل‌های ستایشگران اهل‌بیت، کانون مداحان و شعرای آیینی،‌ بنیاد دعبل خزاعی، بسیج مداحان و هیئت های مذهبی، جامعه ایمانی مشعر، خانه مداحان، هیئت رزمندگان اسلام و…» و دیگر گروه های فشار و کشتار در تداوم حیات حکومت اسلامی ایفای نقش کرده اند. قدرت مداحان اما به حدی بوده است که محمود کریمی پس از عربده کشی و هفت تیر کشی به بیت رهبری دعوت می شود و در سیمای جمهوری اسلامی نیز ظاهر شده، مداحی می کند (2)، و یا سعید حدادیان، به قول خودش رئیس جمهور مملکت، احمدی نژاد را «آفتابه می گیرد» و مشاورش رحیم مشائی را به عورت او تشبیه می کند. (3)
2- مجلس: زنجیره ی جاهل ها و لات های متدین در مجلس از هادی غفاری و دارو دسته اش شروع تا به عبد خدائی و صفر نعیمی رزها ادامه یافته است. هادی غفاری سه دوره نماینده مجلس شورای اسلامی بود، و در کمیسیون ارشاد مجلس، کمیسیون برنامه و بودجه فعالیت داشت و در تهیه و تصویب و تدوین برنامه پنج ساله و لوایحی مربوط به قانون کار و مالیات و بیمه کار و مسائل کارگری ایفای نقش کرد. هادی غفاری نماینده کمیسیون ناظر مجلس در کمیته خرید وسائل نظامی نیز بود..بدعت «کفش کشی» و کفش پرت کردن در مجلس اسلامی به نام هادی غفاری ثبت است. وی تهدید به ترور نمایندگان مجلس را به صحن مجلس کشاند و گفت: «….اگر نماینده ای بخواهد در خط امریکا گام بر دارد در خود مجلس ترورش خواهیم کرد». در کنار «لات بازی» های هادی غفاری ها و اقا صفرها، دسته سینه زنی نمایندگان در صحن مجلس که با «دَم گرفتن » خواستار اعدام رئیس سابق همین مجلس و نخست وزیر سابق حکومت اسلامی می شوند، از نمونه های نادر در تاریخ پارلمانتاریسم است. مجلسی که حتی منورالفکرش، مطهری استفاده از » کف گرگی» در صحن مجلس را مجاز می داند. (4)
3- دولت: حکومت اسلامی از همان آغاز تلاش کرده است در امور اجرائی از متخصصین و تکنوکرات های حزب الهی استفاده کند. به همین دلیل در ظاهر، حضور جاهل ها و لات ها ی متدین در قوه مجریه کم رنگ تر از بخش های دیگر است. در میان همین دست درس خواندگان و متخصصان نیز «جاهل و لات متدین» کم نداشتیم. رئیس سابق قوه مجریه، احمدی نژاد یک نمونه است که » رگ لاتی» اش پوشیده نماند، و در نحوه ی حرف زدن ها، شاخ و شانه کشیدن ها ی اش برجسته تر می شد: «… ملت ایران، یعنی امت حزب الله، با «چاقو» دست و پای بدخواهان به حقوق ملت ایران, و مخالفان را قطع خواهد کرد» و این تهدید رئیس جمهور با چاقوی خوش جنس و خوش دست زنجان تعجب و اعتراض عده ای را برانگیخت، برانگیختگی ای که نشان از بی اطلاعی برانگیخته شدگان از جایگاه چاقو و قمه در ذهنیت و فرهنگ حکومت اسلامی (که قمه زنی یکی از بارقه های چنین ذهنیت و فرهنگی است) و رابطه ی تاریخی و حسنه مسلمین و رهبرانی چون آقای احمدی نژاد با این آلت قتاله دارد، سلاحی که اسباب ایجاد رعب و وحشت و آزار بارگی اسلامی ست.» (5) بسیاری از جاهل ها و لات ها ی متدین در زمره ی یاران و پشتیبانان احمدی نژاد بودند. حاج حسین الله کرم به عنوان رئیس شورای هماهنگی نیروهای حزب‌الله و از عوامل اصلی گروه های فشار، یک نمونه است. گفته شده است وی «در سال ۱۳۸۲ با طرح نوسازی معنوی حزب‌الله به عرصه سیاسی بازگشت و با ایجاد جلسات منظم و برنامه ریزی توانست سازماندهی جدیدی را شکل دهد… و در دوران انتخابات ریاست جمهوری تلاش فراوانی در جهت مطرح کردن محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور مبذول داشت». درکنار امثال الله کرم سیاهه ای از آخوندهای مشابه جعفر شجونی و سردارانی مثل سردار قاسمی به عنوان حامیان و همکاران دولت احمدی نژاد وجود دارد، سرداری که خطاب به جوانان «حمام نکردن احمدی نژاد و شپشو بودن «او را عامل محبوبیت و انتخاب او اعلام کرد و خرسندی اش را از اینکه احمدی نژاد در مصاحبه با » لری کینگ»، لری کینگ را «ولو کرد» و «موتورشو پیاده کرد و آورد پائین» ابراز داشت، (6)
وزارت اطلاعات نیز جایگاه اصلی جاهل ها و لات های متدین (معمم و غیرمعمم) بوده، و هست، حرفه ای ترین آدم کشان به عنوان عوامل سرکوب و کشتار در خدمت این وزارت خانه بوده اند. قتل های زنجیره ای در داخل و کشتار مخالفان و دگراندیشان در خارج از کشور به فجیع ترین شکل، نمونه هائی از کارهای این مجموعه است. گروه هایی همچون «انصار حزب الله» و «فدائیان اسلامی ناب محمدی»، «سپاه سربلند محمد»، بسیج دانشگاهی و بسیج های دیگر…و موجوداتی همچون حمیدرضا احمد آبادی معروف به بسیجی دهن گشاد» (7) و… با بازداشتگاه ها، شکنجه گاه ها و قتلگاه های مخفی نیز بخشی از بازوها و امکانات غیررسمی این وزارت خانه اند. نگاهی به لیست نام هائی که در قتل فروهرها و محمد مختاری و محمدجعفر پوینده شرکت داشتند بیاندازید تا به میزان حضور این گروه در تیم های ترور و آدمکشی حکومت اسلامی پی ببرید. در این میانه هستند امثال حسن رحیم پور ازغدی ها و حسن عباسی ها و دیگر تئوریسین های شان با انبوهی از امکانات رسانه ای و تبلیعاتی، که خط و راه به این تیم ها نشان می دهند، و سوژه معرفی می کنند.

در سایر وزارت خانه ها نیز وضع برهمین منوال بوده است. وزارت کشور با محمدعلی بشارتی های اش، که از بنیانگذاران و هدایت کنندگان «گروه قنات » درجهرم بود (8)، وزارت امورخارجه، با جواد لاریجانی ها و امثال محمدعلی بشارتی ها و سفرا و کارمندانی که درزمره ی قسی القلب ترین جاهل ها و لات ها بوده اند، سفارتخانه هائی که به مراکز کشتار و ترور بدل شده اند.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اش نیز از سوئی امر سانسور پیش می برد و از سوی دیگر در همکاری با گروه های فشار و کشتار وارد عمل می شود. آتش زدن کتابفروشی ها نه فقط اوائل انقلاب ، که حتی سال 1374 و بعدتر ادامه یافت – آتش زدن کتابفروشی مرغ آمین، به خاطر انتشار «و خدایان دوشنبه ها می خندند»، نشر نقره و….
و وزارت ورزش اش یکی از مراکز تجمع «جاهل ها و لات های متدین» شده است. در هم آمیختگی سنن ورزش باستانی و کشتی پهلوانی و انواع دیگر ورزش کشتی با پاره ای از ویژگی های مذهب تشیع ومرام عیاری و جوانمردی و لوطی گری و جاهلی، حضور و وجود جاهلیسم در بسیاری از ورزشکاران این رشته را سبب شده است. در حکومت اسلامی محمدرضا طالقانی، قاسم نورمحمدی، اکبر خوش کوش ودهها کشتی گیر پهلوانی و تیم ملی به حمایت و همکاری با ارگان های سرکوب حکومت اسلامی روی آورده اند. در این میانه ورزش فوتبال به دلیل مجبوبیت و پول سازی اش بیش از رشته ی ورزشی دیگر مورد توجه دست اندرکاران وزارت ورزش قرارگرفته است، که نه فقط ورزشکاران جاهل و لات، آقا زاده ها و امنیتی ها هم بر سر این سفره خیمه زده اند. یاسر رفیقدوست، فرزند محسن رفیقدوست نمونه ای از آن هاست، «… پسر محسن رفیقدوست، یاسر نیز در اتحادیه باشگاه های فوتبال ایران نفوذ دارد» و از طریق ورزش فوتبال نیز به امر اقتصاد توجه دارد. جاهلیسم در میان فوتبالیست ها نیز از همان دوره ی پهلوی رشد چشمگیرش آغاز شد، که از نمونه های «جاهل ها و لات های متدین» این رشته ورزشی در حکومت اسلامی، به محمد مایلی کهن می توان اشاره داشت و….
4- قوه قضائیه: تشکیلات قضائی در حکومت اسلامی، که تشکیلات عریض و طویلی ست در کنترل پیروان فدائیان اسلام بوده و هست، در کنترل نسلی از همان موجوداتی که خون احمد کسروی و همکارش را در کاخ دادگستری برزمین ریختند.(بادامچیان، شفیق و زواره ای و…). اجرای احکام اسلامی بن مایه تفکر این مجموعه بوده است. ازهمان آغاز کار، دادگاه های انقلاب، گروه حفاظت از امام، کمیته های انقلاب، گروه های اداره کننده زندان ها بیانگر ماهیت چنین قوه ای شدند. محمدعلی امانی، از مسئولین زندان اوین، معاون سیاسی اسدالله لاجوردی، و دبیر هیات اجرایی و سپس تر قائم مقام دبیر کل حزب موتلفه اسلامی ابائی نداشت که بگوید زندان و شکنجه از همان آغاز از طرف موتلفه سازماندهی و اعمال می شد.(امانی در گفت و گو با ایسنا- سپتامبر 2004)، کلیدی ترین افراد این مجموعه حاج مهدی عراقی، حاج امانی، محسن رفیقدوست، اسدالله لاجوردی، هادی غفاری و «لات های متدینی» امثال حاج داود رحمانی بودند، تا جائی که هادی غفاری حتی «در استقرار و تثبیت دستگاه های نظارتی همچون سازمان بازرسی کل کشورنیز نقشی مهم ایفا می کند». بعد از 5 کشتار بزرگ از دگراندیشان، روشنفکران و مخالفان سیاسی و عقیدتی، نسلی از همین تفکر و رفتار فاجعه ی کهریزک را در سال 88 بوجود آورد، که علاوه بر تجاوزجنسی و شکنجه ی جوانان دستگیر شده، تعدادی از انان را نیز به قتل رساندند.
5- رادیو و تلویزیون و سایررسانه ها: رسانه ها، به ویژه رادیو وتلویزیون (صدا و سیمای جمهوری اسلامی) از نهادهای زیر کنترل بیت رهبری اند. نماد فکری، رفتاری و اخلاقی رسانه ای در حکومت اسلامی علاوه بر صدا و سیما در روزنامه کیهان و مشابهین اش و عزت الله ضرغامی ها (مدیریت سابق صدا و سیما) حاج حسین شریعتمداری ها، الله کرم ها، ده نمکی ها و…تجلی یافته است، افرادی که اعضاء و همکاران کمیته های انقلاب و سپاه پاسداران بودند و برای کنترل و اداره رسانه ها دستچین شدند. در بهترین حالت، هیئت های منصفه مطبوعاتی در این حکومت را نیز افراد باقیمانده از جمعیت فدائیان اسلام و هیئت های موتلفه شکل دادند، عسگراولادی عضو موثر هیئت منصفه می شود، ضمن اینکه او و بادامچیان در زمینه سینما هم مسولیت هائی را تقبل می کنند! به عنوان نوعی ابزار رسانه ای مجموعه منابر روحانیون و تریبون های نماز جمعه ها را هم می باید اضافه کرد، با جاهل ها و لات هائی که «وزیران شعار»اند و آخوندهای «لَش و بشی» امثال جعفر شجونی، روح الله حسینیان، علی فلاحیان، غلامحسین محسنی اژه ای، غلامرضا حسنی، سید احمدعلم الهدی و….را.
6- سپاه پاسداران: حسین الله کرم و محسن رفیقدوست و جماعتی از جاهل هاو لات های مشابه از پیشکسوتان شکل دهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند، که به کمک برخی از درس خواندگان از خارج برگشته ی پیرو خمینی، این تشکیلات را سازمان دادند. نسلی از همین جاهل ها و لات ها در سپاه مهمترین اهرم های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را، چه فردی و چه سپاهی در دست داشته و دارند.
بسیج: امروز «تشکیلات بسیج» به زعامت «جاهل ها و لات های متدینی» چون آخوند «حسین طائب» و «محمدرضا نقدی» با گروه های فشار و کشتارش، به ویژه با «نیروهای لباس شخصی» اش به عنوان پاره ای از بیت رهبری و از نهادهای تحت رهبری رهبر و فرماندهی سپاه عمل می کند. این تشکیلات با همکاری (و در خدمتِ) ارگان ها و وزارت خانه های مختلف از قدرتمند ترین گروه های سرکوب و کشتار، و ایجاد رعب و وحشت در کشور است. این تشکیلات را افرادی مثل «مجد، سالک و محمدعلی رحمانی» اداره می کردند. هادی غفاری ادعا کرده است در شکل دادن بسیج هم نقش داشته است، وی می گوید: «جزو اولین کسانی هستم که به حکم هاشمی رفسنجانی مسولیت تشکیل بسیج را بر عهده گرفتم». که نسل بعد از او در تهران و شهرهای دیگر راه هادی غفاری ها و الله کرم ها و ده نمکی ها و حاجی بخشی ها را ادامه داده اند، که نمونه است حمید استاد، مسول انصار حزب الله مشهد که کنسرت ها و جلسات بهم می ریخت، و به نزدیکی و همکاری اش با الله کرم مفتخر بود. (نیمروز، شماره 653، جمعه 23 شهریور 1380، ص 4).
رخدادهای سال 88 (جنبش سبز) صحنه ی نمایش شخصیت و قدرت «جاهل ها ولات های متدین» از همه ی ارگان های حکومتی به ویژه سپاه و بسیج بود، جاهل هائی که نشان دادند فاتحه ی ویژگی های عیاری و جوانمردی و لوطی گری جاهلیسم را خوانده اند. اینان با افتخار بر چهره ی دختران و زنان تیغ و چاقو و قمه کشیدند، و جنایتکاران روسفید کردند.
7- اقتصاد: اکثر افرادگروه های حفاظت و رهبران گروه های فشار و کشتار بعد از چندی سر از عرصه ی اقتصاد و تجارت در آوردند، این افراد همراه با رهبران و برخی از اعضای «جمعیت موتلفه اسلامی»، علاوه بر کنترل بازار و شبکه تجارت و امر توزیع، بر سایر منابع اقتصادی چنگ انداختند. «هفته نامه بهار» نام افراد این جمعیت را که در تمامی ارگان های حکومتی حضور داشتند، منتشر کرد، و به همین خاطر نیز توقیف شد.(9) ماجراهای سود جوئی های جاهل ها و لات های متدین گاه پوشیده نمی ماند. این فقط یک قلم است: محمدعلی شریعتی از اعضای مجلس شورای اسلامی فاش کرد «برادرمحسن رفیق دوست، مرتضی رفیقدوست اوائل سال 1992، 28 میلیون دلاراز بانک صادرات سوء استفاده کرده است.»، و بعد درحالیکه هم پرونده ای مرتضی رفیقدوست اعدام شد، وی به خاطر ااختلاس اش در «رفیق گیت»، بعد از یک دستگیری و زندانی شدن نمایشی آزاد شد و سراغ کسب و کارش رفت. محسن رفیقدوست نیز که در همان آغاز انقلاب در مدرسه علوی حکم تصرف اموال و اماکن ثروتمندان را از خمینی دریافت کرد وزیر سپاه شد. وی در دولت اول و دوم نیز رئیس بنیاد مستضعفان بود. بعد ها با وارد کردن دارو، و بنیادسازی های پول ساز، بیشتر به امور» خیریه» روی آورد! (بنیاد نور و موسسه خیریه گل یاس و…). در کنار محسن و مرتضی، برخی دیگر از اعصای خانواده ی این جاهل و لات متدین نیز بر عرصه های مختلف اقتصاد و تجارت چنگ انداخته اند. هادی غفاری نیز درعرصه «فعالیت های اقتصادی و مالی»اش، در آغاز در منطقه خیابان تهران نو و ایران مهر و مفت و آباد و نظام آباد و… زمین ها و خانه ها و اموال مردم غارت کرد، اما این نوع درآمدها و در آمدهای موسسه یا بنیاد الهادی و مسجد الهادی و کمک های حکومتی کفایت نکردند، و او هم تصاحب کارخانه های بزرگ و ارتباط با شرکت های خارجی را راه بهتری برای اندوختن ثروت بیشتر انتخاب کرد. امتیاز کارخانه جوراب استارلایت که ادعا شده است با یاری آقای موسوی نخست وزیر وقت به ایشان اهدا شد، یک قلم از تلاش های اقتصادی ایشان در این عرصه بود. البته بعد ها «دادگاه ویژه روحانیت» نیز صدایش درآمد، و اعلام کرد: «هادی غفاری یک بار در مهر ماه ۱۳۶۸ به مدت یک هفته و مرتبه دوم در شهریور ماه ۱۳۶۹ همراه با خانواده به مدت چند هفته به دعوت شرکت ژاپنی «ان. ئی. س» به ژاپن رفته است».
و فراوانند امثال اکبر خوش‌کوش، جاهل نازی آباد و قاتل دگراندیشان که «از راه واردات و فروش غیرقانونی تلفن همراه، و خرید و فروش خانه و زمین سودهای کلان برده است.» و….

*******
منابع و زیرنویس:

1- گفتگو با استاد سیدهادی خسروشاهی درباره فدائیان اسلام
jamaran.ir
– حزب ملل اسلامی: «این حزب با تکیه بر چهار اصل زیر به موازات هیاتهای موتلفه اسلامی اما مستقل از آن در اوایل سال چهل پای به عرصه وجود گذاشت آن اصول عبارتند از: 1- تاکید بر اسلام، 2- استناد به قرآن و عقل، 3- تأکید بر همبستگی ملل و سر زمینهای اسلامی، 4- اعتقاد به انقلاب.
حزب ملل اسلامی بر آن بود تا با راه‌اندازی تشکیلات مخفی و کشاندن جنگ مسلحانه به میان مردم علیه رژیم پهلوی قیام کند. ساواک در همان اوایل کار گروه در سال 1344 همه اعضای آنرا شناسایی و دستگیر کرد. سید کاظم بجنوردی رهبر گروه به حبس ابد محکوم شد و دیگر اعضای اصلی مانند ابوالقاسم سرحدی‌زاده و محمدجواد حجتی کرمانی به حبس‌هایی سنگین محکوم گردیدند. اعضا و وابستگان حزب ملل اسلامی همانند موتلفه از نیروهای مذهبی بودند اما از نظر ترکیب اجتماعی با آنها تفاوت داشتند. در واقع اعضای حزب ملل را محصلان، دیپلمه‌های شاغل و فاقد تجربه سیاسی شکل می‌دادند.»
» حزب ملل اسلامی: daneshnameh.roshd.ir
-عباس مظاهری، شکوفه های درخت انار، خاطرات زندان، ناشر گفت و گوهای زندان، سال 1385
– خلاصه تاریخچه حزب جمهوری اسلامی از آغاز تا پایان
shakhsiatnegar.com
– انگیزه‌های تأسیس و کارکردها مدرسه‌ حقانی قم
www.shia-news.com
– حزب موتلفه اسلامی
fa.wikipedia.org
2-محمود کریمی فردای خبر هفت تیر کشی در سیما!
ensafnews.com
یکی از مداحی های محمود کریمی

3- سعید حدایان در باره احمدی نژاد و مشائی

4- تصویر نخستین درگیری ها در مجلس اسلامی. ضرب و شتم صاغیان و معین فر در مجلس و خنده‌ی رفسنجانی به درگیری فیزیکی نماینده های مجلس، (این تصویر مربوط به درگیری جاهل ها و لات های مجلس با آقایان معین فر و صباغیان در دوره اول مجلس شورای اسلامی است).
www.funcloob.ir
تصاویر مربوط به دسته راه انداختن در صحن مجلس و دعوای آقا صفر و مطهری ، وحواله ی کله و کف گرگی را می توانید در سایت های مختلف ببینید!.
5- مسعود نقره کار، آقای احمدی نژاد وجایگاه «چاقو و قمه» در حکومت اسلامی
news.gooya.com
نگاهی به چند نمونه از قتل های سیاسی ی زنجیره ای و خارج کشور، که نشان از جایگاه پر اهمیت چاقو و قمه در حکومت اسلامی دارد:
– قتل دکتر کاظم سامی، با ضربات متعدد چاقو وقمه بر سر و صورت او.
– قتل داریوش و پروانه فروهر با ضربات متعدد چاقو و قمه. گفته شده است:
«فروهر را با ۲۶ ضربه چاقو در طبقه پایین خانه‌اش کشته بودند و پروانه همسرش را دقایقی بعد با ۲۵ ضربه. آنها هر دو بیمار بودند. فروهر از درد پا می‌نالید و چندی پیش تحت یک عمل جراحی قرار گرفته بود و همسر ۶۰ساله‌اش هنگامی که ضربه‌های چاقو را دریافت می‌کرد سخت گرفتار آنفلوآنزا بود.»
– قتل منوچهر صانعی و فیروزه کلانتری با ضربات متعدد چاقو و قمه
– قتل حمید حاجی زاده و پسر ۹ ساله اش با ۳۷ ضربه چاقو وقمه.
– قتل ابراهیم زال زاده با ضربات چاقو و قمه
– قتل مهندس جواد امامی (کارشناس دادگستری) و همسرش سونیا آل یاسین با ضربات چاقو و قمه
– قتل کشیش هاپیک هوسپیان, با ضربات چاقو و قمه
– قتل فیض الله مخوباد (۷۷ساله, عضو جمعیت یهودیان), که بعد از کشتن او چشم های اش را از کاسه در آورده بودند (به گزارش سازمان عفو بین الملل) .
– قتل حاج محمد ضیایی (از رهبران اقلیت سنی) با ضربات چاقو و قمه (سر جسد از بدن جدا شده بود.)
– قتل فریدون فرخزاد با ضربات متعدد چاقو و قمه.
– قتل عبدالرحمن برومند با ضربات متعدد چاقو
– قتل دکتر شاپور بحتیار و دستیارش با ضربات چاقو
و…
6- سردار قاسمی: احمدی نژاد » لری کینگ رو لوله کرد و موتورشو آورد پائین و…»

7- به من می گویند بسیجی دهن گشاد.
www.roozonline.com
8- مقدمه ای برکشتار دگراندیشان، انتشارات فروغ، کلن- آلمان
9- بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، جلد سوم، صص 477-476، نشر باران، سوئد.
*******
– روحانیت و پدیده‌ی چماقداری (بخش اول و دوم)، مسعود نقره‌کار
news.gooya.com
– کبوتران ولایت یا پیک وحشت؛ لباس شخصی‌ها کیستند؟
www.radiofarda.com
– گفت و گوئی با اکبرخوش کوش
www.azariha.org

برگرفته از سایت اخبار روز

*******************************************************************************

جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین
بخش نخست

masood noghrehkar!

مسعود نقره کار

• چرا جاهل ها و لات ها جذب دو قطب قدرت سلطنت و روحانیت شده اند؟ ریشه های روان شناختی این تمایل تا حد شیفتگیِ گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها به قدرت سیاسی و تشیع از کجا آب می خورند. امروز نسل دوم و سوم شعبان جعفری ها، طیب حاج رضائی ها، برادران حاج عباسی ها، حسین اسمعیلی پورها، ناصر حسن خانی ها و باقر فروتن ها چه می کنند؟ …

تعریف
جاهل و لات از آن دست واژگان پُرمترادفی ست که حوصله ی کاربران اش برای تفکیک و تفریق تا آنجا سر برده که به قول خودِ جاهل ها ولات ها به اجبار «کیلوئی» از آن ها استفاده می کنند. کافیست به فرهنگ های مختلف فارسی مراجعه شود تا با انبوهی ازمعانی و تعاریف قدیم و جدید که به این افراد و گروه اجتماعی خاص نسبت داده می شود، مواجه شویم: لش، اجامر، لوطی، اراذل، اوباش، گردن کلفت، داش، بزن بهادر، خلاف کار، لومپن … باج گیر، نسق گیر،عربده کش، زورگیر…. چاقو کش، قداره بند، تیزی کش، تیغ کش، شش پَر کش، قمه کش، چماق دار و…..نمونه اند.
آنچه مراد سخن من است واژگان و پدیده ی»جاهل و لات» است و مابقیِ تعریف ها حق مطلب ادا نکرده و تجربه شده ها با این دست تعاریف لغت نامه ای خوانائی ندارند و منطبق با واقعیت نیستند. از میان جاهل و لات نیز واژه و پدیده ی جاهل برای رساندن حق مطلب رساتر و واقعی ترازلات است. در اکثر فرهنگ های فارسی معنا و تعریف لات از واژه ی انگلیسی destitute برگرفته شده که در بیشترین موارد فقیر و بی سرپناه معنا و تعریف شده است. در فرهنگ های لغات فارسی لات را » بی سروپا، فقیر، رذل، ولگرد، بی ادب، شخص نتراشیده و…» ، و جاهل را فردی » نادان، بی خبر، بی عقل یا کم تعقل و…» تعریف کرده اند، در حالیکه افراد و گروه اجتماعی مورد نظر فاقد برخی از ویژگی های شخصیتی ، رفتاری و نیازمندی های زندگی روزمره ی برشمرده شده،هستند ، و برعکس ویژگی های متفاوت و گونه گون بسیار دارند. نسل های جاهل ها و لات های پیش از انقلاب بهمن در وجه غالب بی سواد( یا کم سواد) ، ماجراجو، جاه طلب ، ناتوان در کنترل عصبانیت خویش، خشن ، نترس، زود باور، سخاوت مند، فداکار با تمایل های مذهبی بودند که از طریق واسطه گری، دلالی و مشاغلی مشابه، اکثرشان زندگیِ خوب یا متوسطی داشتند. نمی توان به سهولت آنان را در زمره ی سپاه بیکاران جامعه و قربانیان نظام سیاسی و اقتصادی جامعه، ویا قربانیان بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی دانست. بخش بزرگی از نسل امروز جاهل ها و لات ها اکثرا» با سواد و اسلامیزه شده با شکل و شمایل و رفتاری متفاوت اما سازمان یافته در مشاغل مختلف حکومتی و بازار و» بیزینس» مشغول به کارند بی آنکه با ویژگی های جاهلی و لاتی فاصله گرفته باشند. *

تاریخ سیاسی ما و جاهل ها و لات ها
تلاش هائی برای یافتن رابطه و پیوندی میان رمزها وشخصیت ها و رفتارهای اسطوره ای، حماسی، پهلوانی وعیاری ، واستحاله ی این مجموعه به پدیده ی جاهل مسلکی و لات بازی توسط برخی از پژوهشگران و صاحب نظران تاریخ و فرهنگ مان صورت گرفته است. تاریخ های متعدد و مختلفی برای سرمنزل و آغازاین استحاله و شروع حیات سیاسی و مذهبی پدیده ای به نام جاهل ها و لات ها مطرح شده اند. غالبا» دوران صفویه را دوره ی استحاله شخصیت ها و رفتارهای حماسی و پهلوانی و عیاری به شکل و شمایل ورفتار امروزین جاهل ها و لات ها دانسته یا پنداشته اند، دوره ای که به نظز می رسد بر آن بوده تا حتی به » قداست» اسطوره و توان » رمز گشائی و فرجام شناسی» اش در باره ی آفرینش هر چیز، پایان دهد.

دوران صفویه
اگردوران صفویه آغاز دوران استحاله و شکل گیری نسلی از جاهل ها و لات ها پنداشته شود، می توان نشان داد که سازمان یافته ترین جاهل ها و لات ها در آن دوران در خدمت حکومت و روحانیون قرار گرفتند. جاهل ها و لات ها از همان تاریخ تا به امروز نه فقط به عنوان یک پدیده ی انسانی – اجتماعی، به پدیده ای سیاسی و مذهبی بدل شده اند. گروه هائی از قزلباشان و فدائیان قداره کش حکومت وتولائیان و تبرائیان نشانه ها از روش ها و منش هائی داشتند که بعدها جاهل ها و لات ها در آن مسیر طیِ طریق کردند. نمونه است عربده کشی های قداره بندان و تبرزین دارانی که به دستور شاه اسماعیل در میان مردم رعب و هراس می پراکندند. او فرمان داد :»…..گروهی از متعصبین شیعه که نام » تبرائیان» را بر خود نهاده بودند در کوچه ها و بازار ها راه بیفتند و با صدای بلند 3 خلیفه اول مسلمانان را لعنت کنند». حتی اگر سراغ کتاب بحث برانگیزی همچون رستم التواریخ که از » ناصواب» کارانی در دوران شاه سلطان حسین سخن می گوید که هرکدام شان به مانند رستم پهلوان و رزمجو بودند، نرویم، بسیارانند آثارمعتبر تاریخی ای که تا حدودی تائید کننده ی شکل گیری گروه اجتماعی ای مشابه جاهل ها و لات ها در آن دوران اند.

دوران قاجاریه
جاهل ها و لات ها یا به تعابیری» لوطی ها و اوباش و چاقوکشان و قمه کشان» و » لتوت و لشوش و اجامر» نقش سیاسی و مذهبی مهمی در این دوره، به ویژه در جریان جنبش مشروطه بازی کردند. تاریخ قاجاریه، تاریخ حضور» لوطی» های سیاسی ست که له و علیه حکومت و روحانیت و مشروطه به میدان سیاست بودند. حتی برخی از» قهرمانان و یلان » مشروطه در زمره ی لوطیان بودند. در همین دوران فتوی»شیخ محمد» اهل نجف سبب سازِ بسیج لوطی ها و جاهل ها و لات های «چاله میدانی» برای جنگ با روسیه شد، بسیج جاهل ها و لات های» مشروعه خواه » به زعامت» صنیع حضرت» ، که از جاهل ها و لات های خیابان سیروس بود وبا نوچه های اش با چاقو و قمه و»غرابه های» عرق در توپخانه انتظار مثله کردن مشروطه خواه می کشیدند، نمونه ی دیگری از نقش نشانیِ جاهل ها و لات های این دوره در سیاست است . تنها در تهران نبود ** که جاهل ها و لات ها نقش بازی می کردند، برای نمونه در اصفهان وقتی رابطه ی شیخ شفتی با حاج میرزا آقاسی، صدر اعظم محمد شاه به سردی گرائید ،» لوطیان و بزن بهادر های اصفهان با حمایت شفتی شهر را به آشوب کشیده و مغازه ها و خانه ها غارت کردند، محمد شاه به منوچهر خان معتمدالدوله ماموریت داد تا بلوای اصفهان را سرکوب و قدرت شفتی را محدود کند. منوچهر خان به سال 1255 ه.ق مطابق با 1840 میلادی به اصفهان لشکر کشید و 150 لوطی را اعدام کردو برخی را به تبعید فرستاد. تعدادی از لوطیان را نیزکه در قم متحصن شده بودند به مجرد خروج از تحصن به قتل رساند…»
احمد کسروی نقل می کند که در تهران » لتوت و لشوش و اجامر» «……روز ۲۳ آذر ۱۲۸۶ دست به کار شدند. از صبح زود دسته ای از اوباشان محله ی سنگلج به سردستگی مقتدر نظام و گروهی از اوباشان چاله میدان به سرکردگی صنیع حضرت، هرکدام از محله ی خود به طرف مجلس حرکت کردند….جلوی مجلس فریاد و عربده ی خود را بلند کردند و به مجلس و مشروطه نا سزا گفتند….در میدان توپخانه شترداران و زنبورکچیان و فراشان و غلامان کشیکخانه و سربازان فوج امیر بهادر جمع شده بودند و چادر های دولتی را می افراشتند و آشپزخانه بزرگی بر پا می کردند….در نتیجه هیاهو بازار ها و دکان ها بسته شد ودشمنان مشروطه از هر طرف رو به میدان توپخانه گذاشتند و به این ها پیوستند….عده ای از آخوند ها و طلبه ها نیز وارد میدان شدند….روضه خوان ها بالای منبررفتند و علیه مشروطیت و مجلس سخن راندند و جمعیت را به تکرار شعار وا داشتند…..اوباشان به خانه های شیخ فضل الله نوری و حاجی میرزا ابوطالب یزدی و سایر ملایان مخالف مشروطه رفتند و آن ها را به میدان توپخانه آوردند……روز ۲۵ آذر در میدان توپخانه یک نفر کشته شد…روزنامه «حبل المتین» می نویسد که اوباشان چون پول و زنجیر ساعت طلای او را دیدند ابتدا چند تیر به او زدند، بعد پسرسید نقیب جلو آمد و گفت :» مسلمانان شاهد باشید و روز قیامت پیش جدم شهادت بدهید که من در راه دین اول کسی هستم که چشم مشروطه طلبان را بیرون آوردم » و بعد با کارد چشم آن جوان را کند.سپس اورا شقه کردند و به درخت آویختند….»،» …استرداران و شترداران نتراشیده دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله میدان و…» که به مجلس و مجلسیان حمله می کردند و یا «… کلاه نمدی های محلات و اشرار» که در میدان توپخانه شعار می دادند…… وعده ای از مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند و کشتند»، عده ای از اوباشان «… در مقام عربده و حرکات وحشیانه برآمدند و (علی آقا صراف) و (اسمعیل خیاط) را بی موجبی مجروح سخت و (عنایت الله) مظلوم را مقتول و آویزه درخت کردند»، «…. اوباشان که گریزان و نهان می بودند، شب ها بیرون آمده و هر که را می یافتند می زدند و لخت می کردند، و چون پشتشان به شاه و پیرامونیان او گرم می بود و مجلل السلطان پیشخدمت شاه نگهداری و پشتیبانی از آنان دریغ نمی گفت، بی باکانه به هر سیاه کاری برمی خاستند. …و در شب چهارشنبه هفدهم دی ماه (۳ ذیحجه) هشت تن از آنان به خانه فریدون زردشتی که یکی از بازرگانان می بود رفته و آن بیچاره را بیدار گردانیده نخست پانصد و شصت تومان پولش را گرفته و سپس در برابر چشم زنش با قمه او را کشتند. پیدا می بود که کشندگان همان اوباشان می باشند. از آن سوی شیخ محمود به ورامین رفته در آن جا آسوده می زیست..» و…..

دوران پهلوی
گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها با دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی در دوران پهلوی دستخوش تغییر شد. رضا شاه ضمن بهره برداری از جاهل ها و لات ها برای رسیدن به حکومت ، به اهمیت حفظ امنیت در جامعه نیز واقف بود. جدی گرفتن امر امنیت اجتماعی همراه با نیاز حکومت به جاهل ها و لات ها به ویژه در رقابت با روحانیون، جاهل ها و لات ها را در موقعیت جدیدی قرار دارد. در دوره ی محمد رضا شاه واسطه گری و دلالی، کنترل و سازماندهی مراکز فروش مایحتاج مردم به ویژه مواد خوراکی، کافه و کاباره و سینما داری و به پائی این مراکز و مشاغل مشابه، زورخانه داری و » دست لاف» های دیگر موقعیت اجتماعی و وضعیت مالی این گروه را تغییر داد. یکی از بهترین خانه های «خیابان پاک – لرزاده » متعلق به طیب بود و شیک ترین ماشین زیر پای اش، و یا «باقر فروتن» چند گاراژ و بنگاه اتوبوس مسافربری بین تهران و شهرستان ها داشت، و یا حداقل شریک بود. ( اتُو فروتن و اتُوخراسان ). باقر فروتن صاحب چند باب حمام در میدان خراسان نیز بود، وشعبان جعفری نیز با راه اندازی بساط زورخانه و زوائدش، و نیزدر آمد های جانبی زندگی مرفهی دست و پا کرد.
جاهل ها و لات ها به دلایل گونه گون، که ازمیان آن ها می توان به تمایل مذهبی و زندگی در جنوب شهر تهران اشاره داشت، به روحانیت و گروه ها و دستجات مذهبی نزدیک بودند، اما همین نزدیکی هم به نوعی و بسیارانی از آن ها با شاه ودربارش داشتند. رژیم پهلوی روی جذب جاهل ها و لات ها با برنامه کار می کرد تا آنجا که حتی آدمی در حد سپهبد تیموربختیار را مسئول ارتباط با لات ها و واسطه ی آشتی دادن جاهل ها و لات ها کرده بود.*** در دوران پهلوی جاهل ها و لات ها بار ها بین دو قدرت سلطنت و روحانیت دست به دست شدند تا پس از بهره برداری روز قربانی شدن شان فرا رسد. «شعبان جعفری» (شعبون بی مخ) ، آقا کمال، حسین اسمعیلی پور( حسین رمضون یخی ) ، باقر فروتن (باقر کچل) ، برادران حاج عباسی (هفت کچلون)، ناصر حسن خانی ( ناصر جیگرکی) ، محمود مسگر، طیب حاج رضائی و ده ها جاهل و لات دیگر .. ابتدا به سلطنت روی آوردند و خدمه ی کودتای 28 مرداد شدند اما برخی مثل طیب حاج رضائی و…. از دربار فاصله گرفتند و به روحانیون مخالف دربار پیوستند. طیب حاج رضایی در آغاز حامی شاه بود و این حمایت تا هنگام تولد فرزند شاه آشکارا ادامه یافت. جشن و چراغانی ای که او به هنگام تولد رضا پهلوی در میدان مولوی و خیابان باغ فردوس و اطراف زایشگاه فرح (محل تولد رضا پهلوی) راه انداخت ,و نیز سپاسگزاری شهردار تهران و دربار از او جزء » افتخارات و سرفرازی های» طیب بود. طیب اما در بلوای خرداد ۴۲ ازآیت الله خمینی حمایت کرد، و به همین خاطر او ویکی از همکاران اش به فرمان محمد رضا شاه اعدام شدند. شاه با زدن » ناجوانمردانه» ی » گنده لاتی» به مانند طیب بر آن شد تا از جاهل ها و لات های مخالف اش زهره چشم بگیرد.
در این دوران هم دربار و هم روحانیون برای ایجاد ارعاب و وحشت و سرکوب مخالفان سیاسی، مذهبی و حتی شخصی خود از جاهل ها و لات ها بهره برداری می کردند. حمله به تجمع های سیاسی و صنفی ، وضرب و شتم فعالین و هواداران این جریان ها و تخریب اموال آنان بخشی از خواست های شاه و شیخ از جاهل ها و لات ها بود****. برای نمونه شعبان جعفری که ادعا کرده است زمانی » جزو فدائیان اسلام » و هوادار کاشانی و مصدق هم بوده ، در دست به دست شدن ها ی اش سرانجام » تاج بخش اعلحضرت همایونی» شد. او در مورد برخی از » شیرین کاری»های اش می گوید:
«….من فرمونده بودم. خودم فقط دنبال روزنامه» مردم» بودم، اینا گفتن روزنامه مردم تو امیریه ست. گفتم» بریم اونجا», گفتن » خسته شدیم» ، گفتم بیاین خیابون امیریه اونجام چیز میز است، بیاین «، یادمه یکی اون جا پرسید آقای جعفری یه دونه سماور اینجاست اینو چیکارش کنم؟ » گفتم :» بیارش پایین»، گفت :» آخه بزرگه نمیشه آوردش پائین»، اونوقت پنجره رو شیکوندن و سماورو از پنجره انداختن پایین، یه سماور بزرگ بود. خلاصه چیزاشونو ریختن و بهم زدن دیگه. من می گفتم ، اونام می ریختن پایین. تمامو از اون بالا ریختن پایین، دولابچه ومولابچه، پرونده و مرونده و بساطشون و اینا همه رو…هرچی بود ریختن تو خیابون. گفتن: » بسه؟» گفتم » نه ، پاشنه ی اون دکونوباید در بیارین….».
«…. روز ۹ اسفند… ما اول صبح رفتیم خونه ی کاشانی. درست یادمه. اون حاجی (محسن) محرر بود، امیر موبور بود، احمد عشقی بود و حاجی حسین عالم بود و یه عده ای دیگه. آیت الله کاشانی گفت:»برین شاه داره از مملکت میره بیرون. برین نذارین شاه بره «، گفت :» اگه شاه بره عمامه ی مام رفته «، «……دکتر فاطمی رو دولت محاکمه کرد و کشتش، اونوقت که عبد خدایی جزو فدائیان اسلام بود، منم جزو فدائیان اسلام بودم ، عبد خدایی فاطمی رو با تیر زد ولی نمرد. اون عبد خدائی که الان وکیل مجلس ایناست….( فاطمی ) رو دم شهربانی زدمش، چاقوام نزدم .بیخود میگن چاقو زده ……» .

جاهل ها و لات های متدین
در دوران پهلوی طیفی از جاهل ها و لات های اسلامی نیزحضورفعال داشتند، که بعدها پایه گذاران حکومت اسلامی شدند، متدین های دارای «رگ لاتی»، که با اتکا به امکانات مالی و شبکه های شان سازمانده جاهل ها و لات ها و «گردن کلفت ها و عربده کش ها»، به عنوان بخشی از بازوی مسلح اسلام شدند. این بخش از جاهل ها و لات ها در مقابل مخالف یا حریف خود قسی القلب ترین ها بودند. پیش از انقلاب اکثر جاهل ها و لات های اسلامی گردانندکان هیئت های مختلف عزاداری و راه اندازان دسته های سینه زنی و تکایا بودند، » هیئت ابوالفضلی » های باغ فردوس و «هیئت بنی فاطمه » یکی دو نمونه اند، یکی از مطرح ترین شیخ های این متدین های لات » شیخ جعفرشجونی»، و از جاهل ها و لات های شان حاج مهدی عراقی از بنیان گذاران «فدائیان اسلام» و «هیئت های موتلفه اسلامی» ، و کسانی امثال محسن رفیقدوست بودند.
مهدی عراقی در کتاب خاطرات اش با عنوان «ناگفته ها»، گفتنی ها را با افتخارمی گوید:
«… نواب صفوی به این فکر می افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک گروهی، یک جمعیتی را برای مبارزه به وجود آورد. این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی استفاده بکند که تا الان مخل آسایش محلات بوده اند. مثل اوباش ها، گردن کلفت ها، لات ها، به حساب آن ها که عربده کش های محلات بوده اند…» .
حاج عراقی ماجرای حمله به روزنامه ساعد را که کاریکاتور نواب صفوی را چاپ کرده بود، شرح می دهد:
«… رفیقمان گفت برویم سر پاچنار من یک مشت از این لات و لوت ها را جمع می کنم… رفتیم زورخانه و دیدیم یک مشت جاهل های کوتاه و بلند، خلاصه یا علی یا علی دارند ورزش می کنند. گفت بیائید برویم، راه افتادند آمدند اول خیابان فردوسی… گفتیم حمله به چاپخانه… همه چاپخانه را این بچه ها پذیرایی کردند. جعبه هایی که تویش حروف بود از طبقه دوم همه اش می آمد تو حیاط. دو سه تا از این بچه ها با چوب افتادند به جان ماشین می خواستند با چوب، ماشین را بشکنند، گفتم بابا این که با این شکسته نمی شود، یک دست زدیم خلاصه اش این دیس از زیر ماشین آمد بیرون و حروف ها ریخت زمین… رفتیم تو قسمت حروف چینی، دیدیم کلیشه ها آن وسط است چاقو را بچه ها در آوردند، کلیشه ها را تکه تکه کردند و حروف را هم، همه را به هم زدند.»
حاج عراقی درباره «طیب و ناصر جیگرکی و رمضون یخی و…» و نقش آن ها درآشوب خرداد ۴۲ می گوید:
«… منزل آقا (خمینی) بودیم آن جا اسم طیب خان وسط آمد… آقا درآمد گفت که اینها علاقمند به اسلام هستند… نوکر امام حسین هستند… خلاصه رفتیم خانه طیب خان… طیب صد تومان داد به پسرش اصغردادو گفت می دوئی عکس آقا خمینی را می خری می بری تو تکیه… ناصر جیگرکی، از گردن کلفت های باغ فردوس و چهارراه مولوی بود، هنوز ما از ساعت حرکتمان قدری مانده بود که خبر آوردند این فرد با تعدادی نزدیک به ۲۰۰ الی ۳۰۰ تن از الوات های آن جا به قول خودش، ازین تیغ کش ها دارند می آیند.»
محسن رفیقدوست، یکی دیگر از لات های متدین نیز در خاطرات خوددر باره ی به قتل رساندن » یکی ازچماقداران حکومت پهلوی و معروف به عضویت در ساواک » می نویسد: «…از فیضیه به طرف حرم رفتیم … دیدم یک روحانی پیرمردی که آن چنان دولا بود – که کاملا مثل اینکه کسی رکوع برود – یک چوب به عنوان عصا دستش بود، این داشت از توی حرم می آمد بیرون، یکی از این چماق بدستان جوان خیلی گردن کلفتی هم از طرف در فیضیه به طرف در حرم می رفت ، همچین که این دم در می خواست بیاید بیرون از توی حرم ، این با آن چماق خود زد روی پشت این پیرمرد روحانی که شاید بالای 90 سال داشت و خیلی هم نحیف و ریز بود. این افتاد روی زمین و عمامه اش پرت شد – سید هم بود – این رفت دو تا لگد هم زد توی عمامه او و این بنده خدا هم خیلی بی حال افتاد… شاید چند سال بعدش، غروبی داشتم می رفتم توی خیابان صاحب جم، هوا تازه تاریک شده بود . دیدم این ساواکی دارد از بالا می آید طرف پایین… دنبال او رفتیم و خانه اش را توی آن خیابان ، که معروف بود به چها راه سوسکی یاد گرفتیم … رفته بودم مشهد خدمت حضرت آیت الله العظمی میلانی . داستان را به صورت کلی برای ایشان[ گفتم] که یک همچین شخصی این جوری کرده و اگر که مثلا این دست حاکم اسلام بیفتد ، با این چکار می کنند ؟ ایشان فرمودند : این جور اشخاص مهدورالدم هستند ، اینها ظلمه هستند ، اینها عمله ظلم هستند . بعد از چند وقت موضوع را به صورت بازتری خدمت مرحوم آیت ا… مطهری عرض کردم ، وبعد به طریق دیگری این جریان را خدمت حضرت آیت ا… مهدوی کنی . از حرفهای هر سه تای اینها دریافتم که این آدم، کشتنی است. توی یک جلسه ای موضوع را به مرحوم اندرزگو گفتم ؛ اندرزگو گفت : همه اینها کشتنی هستند … البته من چند شبی کشیک او را کشیدم با یک چماق حسابی و چون کمتر شبی بود که این مست نباشد . بالاخره او از ماشین پیاده شد ، می خواست برود خانه اش . من مخفی شده بودم و با چماق زدم توی سر این، او افتاد و یک هفت هشت تا چماق دیگرهم زدم توی سرو کله این و هلش دادم افتاد توی جوی آب و رفتم . فردای آن روز شایع شد که یک جنازه ای توی میدان شوش توی آبها پیدا شده ، و ان شاء ا… خدا قبول کند ..».
در مقطع انقلاب نیز رژیم سلطنتی و روحانیون تلاش کردند لات های بیشتری را جذب کنند. در باره ی حذب » شاهرخ ضرغام» و دیگر جاهل ها و لات ها ی مشابه اش نوشته اند: «…..ناصر کاسه بشقابی، اصغر ننه لیلا، حسین وحدت، حبیب دولابی (همه این افراد به جرم همکاری با ساواک و کشتار مردم، بعد از انقلاب اعدام شدند)و چند تا دیگه از گنده لات های شرق و جنوب شرق تهران دعوت شده بودند، شاهرخ هم بود. هر کدام از اینها با چند تا از نوچه هاشون آمده بودند. من هم همراه شاهرخ بودم. جلسه که شروع شد نماینده ساواک تهران گفت: چند روزی هست که در تهران شاهد اعتصاب و تظاهرات هستیم. خواهش ما از شما و آدم هاتون اینه که ما رو کمک کنید. توی تظاهرات ها شما جلوی مردم رو بگیرید. ما هم از شما همه گونه حمایت می کنیم. پول به اندازه کافی در اختیار شما خواهیم گذاشت. جوایز خوبی هم از طرف اعلیحضرت به شما تقدیم خواهدشد. جلسه که تمام شد، همه از تعداد نوچه ها و آدم هاشون می گفتن و پول می گرفتن، اما شاهرخ گفت: باید فکر کنم، بعداً خبر می دم. بعد هم به من گفت: الان اوایل محرمِ، مردم عزادار امام حسین(ع) هستند. من بعد از عاشورا خبر می دم…..»

ادامه دارد.
***

منابع و زیر نویس:
1- گستره‍ی اسطوره، گفتگو، انتشارات هرمس ، سال 1382
2- مهرداد بهار،از اسطوره تا تاریخ، ابوالقاسم اسماعیل پور، 1376
3- محمد آصف ( رستم الحکما)، رستم التواریخ، انتشارات امیر کبیر ، 1352
4- منوچهر پارسا دوست ، شاه اسماعیل اول ،شرکت سهامی انتشار ،۱۳۷۵
5- عباس منظر پور،در کوچه و خیابان، چاپ سوم،1384
6- ایرج پزشک زاد، انقلاب مشروطه ایران ،نشر البرز ( فرانکفورت), ۱۳۸۵
7- ناصر زرافشان، تبارشناسی چماقداری، مروری بر پیشینه و ریشه های تاریخی چماقداری در ایران، نشریه حقوق بشر، شماره ۵۲، بهار ۱۳۸۲.
8- احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، چاپ شانزدهم، صفحه ۵۲۸.
9- هما سرشار ، شعبان جعفری، نشر ناب ، ۱۳۸۱
10- ناصر امینی، ایرانیان (نیویورک)، شماره ۴۴، آذر ۱۳۷۷.
11- سهراب نیکو صفت، سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران ،انتشارات پیام ، سال 1388
12- vatanabad.persianblog.ir
13- www.irdc.ir    مرکز اسناد انقلاب اسلامی
*- این نکته نیز پوشیده نیست که برخی از جاهل ها و لات ها در زمره ی مبتلایان به اختلال های عصبی و رفتاری نیز قرار گرفته و می گیرند. در میان جاهل ها و لات ها رفتارهائی که نشانه های اختلال های عصبی و روانی باشند، به وفور دیده شده اندو می شوند. برای نمونه گوگل کنید نام مصطفی پادگان ( یا به قول جاهل ها، مصطفی دیوُونه) را.
«…. او یکبار در جریان نزاع خیابانی، کسی را لت و پار کرده بود. آن بنده خدا تهدید کرد که می رود نظمیه شکایت می کند. نقل است که مصطفی پادگان رفت مقابل نظمیه محل، با ساتور آرم شیر و خورشید را در هم کوبید و با صدای بلند فریاد زد “ایهاالناس، شیر اینه یا منم؟»…….
**- عزیزم » دکتر عباس منظر پور» لات ها را فقط از » محصولات » تهران می داند( کتاب در کوچه و خیابان ص 168) که » هیچ شهر دیگری آن را به معنای واقعی ندارد». به ویژه دردوران پهلوی شهرهائی مثل آبادان، تبریز، رشت، بابل، اصفهان و….. جاهل ها و لات های بنامی داشت :
» ……در آبادان شخصی بود که به مجید گاوی مشهور بود. می گفتند گنده لات اینجا بوده. تمام بدنش جای چاقو و شکستگی بود. هرجا می رفت، یک کیف سامسونت پر از انواع کارد و چاقو همراهش بود. می خواست با عراقی ها بجنگد اما هیچکدام از واحدهای نظامی او را نپذیرفتند تا اینکه سید او را تحویل شاهرخ داد.»( منبع شماره 10)
» …..یکی از لاتهای قدیم ایران و لرستان محمود و محمد لک معروف به محمد پرچو است.که تبعیدی با یکدیگر در کل زندانهای ایران بوده اند.محمد پرچو در زندان اوین در بین ۲۰۰۰نفر وکیل بند زندان بود و هیچ زندانی نبود که با ورود محمد لک ترس را در خود واحمه ندهد….. یک لات با مرام که کل همشهریانش به روی اسم او قسم می خورن.محمد بعد از مرگ محمود گوان شرارت را کنار گذاشت اما معرفت او دو چندان شد…وقتی وارد زندان دورود شهر خود می شد برای او جشن می گرفتن….برای اسم در کردن در اهواز پل اهواز را همراه با محمود گوان می بندند…کافه های اصفهان تهران اهواز را به هم می ریزند…داریوش را در یک کافه می زنند…این کشتی گیر که در دورود نامی بود آوازه شهر خود را در ایران و پرچم لرستان را بر فراز زندان های ایران بلند کرد…»
***- «…..از جمله در دعوا و چاقوکشی معروفی که میان طیب خان و حسین رمضون یخی درگرفت، هفت کچلون جزو نوچه‌های حسین رمضان یخی بودند. بعد از دعوای معروف بین طیب حاج رضایی و حسین اسماعیلی پور معروف به حسین رمضون یخی و بعد از این که با پادرمیانی سپهبد تیموربختیار و ریش سفیدی ارباب زین العابدین این دو گنده لات به اصطلاح با یکدیگر آشتی کردند، هفت کچلون هم عملاً به جمع اطرافیان طیب پیوستند…..»
forum.pacyrus.ir
****- احزاب و جریان های فاشیستی نیزهمین دست وظایف انجام می دادند که برای نمونه به جریان» سومکا» و حزب آریا می توان اشاره داشت. «…. پیرامون پان ایرانیزم عده ای از اوباش حرفه ای جمع شده و برخوردها را ( با توده ای ها) حتی به کشتار می کشاندند. ازاین جمله گروهی بود که خود را » آوارگان پان ایرانیسم» می نامید. امیرموبور( زرین کیا) در راس این عده بود. این گروه که بسیار بد نام و شرور بود ، از هر دو جناح حزب پان ایرانیسم رانده شده بود» ( بیژن جزنی، تاریخ سی ساله ایران)

*****************

جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین
بخش دوم

masood noghrehkar!

مسعود نقره کار

• انقلاب بهمن مُهر جاهل ها و لات ها نیز بر خود دارد. اعدام طیب حاج رضائی که در آغاز از خادمان رژیم پهلوی بود، اگر چه از جاهل ها و لات ها زهره چشم گرفت، اما سبب تمایل و گرایش بیشتر جاهل ها و لات ها به سوی روحانیت شد. پس از بلوای خرداد ۴۲ رژیم شاه و روحانیت به سازمان دهی گسترده تر و جذب و سرباز گیریِ بیشتر از میان جاهل ها و لات ها ، و خرده جاهل ها و لات ها رو آوردند …

انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و جاهل ها و لات ها
انقلاب بهمن را «انقلاب لومپن ها» نیز خوانده و دانسته اند، درست یا نادرست بودن این ارزیابی دررابطه با نقش وجایگاه لومپن ها در بروز و تدوام انقلاب بهمن سبب نمی شود بر این واقعیت غیر قابل انکار چشم پوشید که گروه اجتماعیِ جاهل ها و لات ها، هم جاهل ها و لات های هوادار و وابسته به رژیم سلطنت، و هم پیروان و مریدان روحانیت در بروز و تدوام حیات انقلاب و حکومت اسلامی نقش تاثیر گذار داشته اند، گروه اجتماعیِ ای که در تعریفِ «لومپن»و» لومپن پرولتاریا» نمی گنجند.*
زمینه های تاثیر گذاری سیاسی ِ گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها در دهه ی چهل و پنجاه بتدریج قدرتمند تر از دربار صفوی و دودمان های متعاقب آن، و جاهل ها و لات های محمدعلی‌شاهی و رضاخانی ( که در دعوای رضا خان و سید ضیاء حضور داشتند) ، وجاهل ها و لات های 28 مردادی شد. بعد از آشوب خرداد 42 اعدام طیب حاج رضائی که در آغاز از خادمان رژیم پهلوی بود، اگر چه از جاهل ها و لات ها زهره چشم گرفت اما سبب تمایل و گرایش بیشتر جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها یا » نوچه » های شان به سوی روحانیت و جاهل ها و لات های متدین شد. هر دوسو و قطبِ قدرت نقش جاهل ها و لات ها در دگرگونی های اجتماعی را جدی تر تلقی کردند و به سازمان دهی با برنامه ی جاهل ها و لات ها رو آوردند. رژیم سلطنتی جاهل ها و لات های هوادارش را به ویژه درساواک و محافل ورزشی- و بیشتر محافل زورخانه ای به مانند دارو دسته ی شعبان جعفری- سرو سامان و سازمان داد و در هنگامه ی شکل گیری انقلاب بهمن از آن ها بهره برداری بیشتری کرد. تشدید این سرباز گیری و جذب جاهل ها و لات ها از طرف رژیم پهلوی را بعد از بلوای15 خردادسال 42 در میزان ترغیب، انتخاب و استخدام جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها درشهربانی،ارتش وساواک به روشنی می شد، دید. به یکباره میزان رنجر، افسر شهربانی و ارتش، پاسبان و گروهبان و استوار در میان جوانان منطقه جنوب شهر افزایش یافت. سرو کله ی آژان هائی مثل «اصغر سیبیل»ِ کلانتری 6، که گنده لاتی بود، در همه ی کلانتری های آن محله ها پیدا شد ، در ساواک حتی خود ماموران و مسولان این سازمان ها از «لات و لوت» های اداره ی سوم نام برده اند، و در میان بازجوها و شکنجه گران ساواک نسل جوانی از جاهل ها و لات ها کم نبودند. سوی دیگر جاهل ها و لات هائی که تمایلات مذهبی داشتند را جاهل ها و لات های متدین وروحانیون جمع و جور می کردند، که محسن رفیقدوستِ های مسجد لرزاده نمونه ها بودند. محل اصلی استقرار و حوزه ی فعالیت جاهل ها و لات ها پیرو روحانیت اکثرا»در همان حوزه و حریم جاهل ها و لات های نسل قبل از خود بود: محدوده ی شهباز جنوبی و دروازه دولاب و میدان خراسان و خیابان خراسان و خیابان زیبا و لرزاده و پاماشین و بی سیم نحف آباد و میدان شاه و مولوی و باغ فردوس و انبار گندم و خیابان سیروس و بازار و خیابان ری و بوذرجمهری و بازارچه نایب السطنه و…، به دلیل بهبود وضع مالی و کبرسن بسیاری از جاهل ها و لات ها ی تهران خانه ها یا قطعه زمین و باغی در شمال شهر تهران یا شهرک ها و روستا های اطراف نیز دست و پا کرده بودند، یا برایشان دست و پا کرده بودند**، و در آنجا به سر می بردند( میگون و اوشان و فشم و کرج و…). عده ای از این جماعت نیز درمشاغلی مثل «حمله داری» – که کاروان هائی برای بردن مردم به حج بود- کار می کردند. مراکز تجمع جاهل ها و لات ها ، به ویژه در ایام عزاداری مساجد بی سیم نجف آباد، لرزاده، فروتن، حاج ابوالفتح و حوزه فتحیه ، مسجد حاج سیّد عزیزالله و.. …. مدرسه علوی و متعلقات اش ، مدرسه ی رفاه و….. زورخانه های سید قراب،امیر شیرگیر، اصغر شاطر ، کاشفی و…. هیئت های بنی فاطمه و ابوالفضلی ها و جوانان حجتیه و…. و قهوه خانه های کَل یعقوب خیابان خراسان و صفای رانندگان بی سیم نجف آباد و…… بود. چندین کارخانه و بنگاه فروش اتوموبیل در خیابان بوذرجمهری ( کارخانه ی بادکنک سازی حاج محمد جوهری ) و دربازارچه ها و حیابان های این منطقه…..متعلق به جاهل ها و لات ها بود و مراکزی برای کمک مالی و برگزاری جلسه های جاهل ها و لات های متدین. روحانیت طرفدار خمینی با چنین مجموعه ای از لات ها و جاهل ها ، بخشی از لومپن ها و توده ی وسیع مردم در انقلاب بهمن، و بر بنیان تجربه ای که از رویداد 15 خرداد داشتند، به خیابان ها ریخته شدند.
در مقطع انقلاب هر دو قطب علاوه بر جاهل ها و لات های سازماندهی شده، نسلی از مشابهین نسل شعبان جعفری و طیب حاج رضائی را، با تفاوت هائی که شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تحمیل کرده بود، در خدمت خود داشتند. سوئی مرتضی تکیه ها وحسین فرزین ها و پرویز بادپا ها و خرده لات هاو » نوچه» ها و طرفدارشان***، و سوی دیگر محسن رفیقدوست ها، هادی غفاری ها ، حسین بروجردی ها ، شاهرخ ضرغام ها، اسماعیل افتخاری ها ، حاج داود رحمانی ها و……

جاهل ها و لات ها در حکومت
با قدرت گیریِ خمینی و یاران اش حذف خونین جاهل ها و لات ها طرفدار سلطنت شروع شد. تیرباران کرد نِ سریع حسین فرزین نخستین اعدام وحشیانه ی فردی از این دسته از جاهل ها و لات ها بود. سوی دیگر قدرت گیری جاهل ها و لات های مذهبی و پیرو روحانیت ، به ویژه جاهل ها و لات های متدین آغاز شد. مقر مهره های اصلی این مجموعه حول و حوش مدرسه ی علوی و رفاه و مسجد لرزاده بود و…. ، و بسیارانی دیگر از این مجموعه فعالیت های شان را در مساجد و کمیته های انقلاب اسلامی در نفاط مختلف تهران و شهرهای دیگر آغاز کردند. اکثر جاهل ها و لات ها ی همکار و طرفدار رژیم شاه ، ویا جاهل ها و لات هائی که سمت و سوئی نداشتند به کمیته ی انقلاب اسلامی، که خواست های مالی و روانی شان را تامین می کرد، پیوستند.
انبوهی از شواهد و اسناد، وحتی گفتار و رفتار روزانه نشان داده، و می دهند که از همان هنگام جاهل ها و لات های اسلامیزه و ایدئولیزه شده از ستون های اصلی حکومت اسلامی شده اند. این مجموعه از بیت رهبری و قوای سه گانه و رسانه ها تا ارگان ها ی سپاهی و بسیجی و ارتش و امنیتی و پلیسی به کار گمارده شدند. در آغاز فدائیان اسلام و هیئت های موتلفه و گروه ها و دستجات اسلامی دیگر، با افرادی به مانند مهدی عراقی ها و محسن رفیقدوست ها و هادی غفاری ها، وسپس تر با خرده جاهل ها و لات هائی مثل ده نمکی ها و الله کرم ها و سعید عسکرها و حاجی بخشی ها… که برخی شان نیز به عنوان» اتاق فکر» این گروه ها و دستجات درس حوزوی و دانشگاهی خوانده بودند، شکل دهی گروه های فشار و کشتار آغاز کردند و نوعی دیگر از بازوی های مسلح حکومت اسلامی شدند. حمله به سینماها و کافه ها و کاباره ها که از سال های 1356 آغاز شده بود به یورش به خانه ی ثروتمندان و غارت اموال آنان ، و بتدریج به شکل گیریِ سازمان یافته و علنی به کتابفروشی ها و کتاب سوزان ها، به چاپخانه ها و دفاتر روزنامه ها، به گردهمایی های سیاسی و فرهنگی، به زنان و ضرب و شتم آنان و کشتار مخالفان حکومت و دگراندیشان در تهران، ترکمن صحرا، کردستان، کرمانشاه ، قائم شهر، بندر انزلی، جهرم، کرمان و… گسترش یافت. جمع هائی همچون جمع مسجد الهادی و مسجد لرزاده و مساجدی مشابه در سرتاسر تهران ، و ایران، سازماندهان و اجرا کنندگان یورش و تخریب و کشتار شدند. جاهل هل و لات های متدین و اتاق فکرشان ، که تعدای از آنان از خارج از کشور با خمینی به ایران برگشته بودند ارگان های سرکوب همچون کمیته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، بسیج ، اداره ی زندان ها ، وزارت اطلاعات و…… را به دست گرفتند، و بتدریج زوائد و گروه هائی در تهران و شهرستان ها به وجود آوردند که ابتدا تحت عَلم گروه های حزب الله و سپس تر «انصار حزب الله» و «فدائیان اسلامی ناب محمدی (ص) مصطفی نواب «، «سپاه سربلند محمد» و…. و در شهر های دیگر گروه قنات در جهرم، گروه شیت در کرمانشاه، گروه های مختلف «جاش » های کردستان ، گروه» باشی » ی اصفهان و…. محفل کرمان و…. ده ها گروه مشابه دیگر درسراسر ایران فعالیت های جنایتکارانه آغاز کردند.گروه هایی که حتی بازداشتگاه ها، شکنجه گاه ها و قتلگاه های مخفی داشته اند. در این دست از سازماندهی ها و یورش ها از زنان جاهل ولات هم استفاده می شد. زهرا خانوم ( زهرا یعقوبی ) ها و فاطمه کماندوها جای تاریخیِ ملکه اعتصادی ها و رقیه آزاد پور( پروین آژدان قزی ) ها ، پری بلنده ها ، پروین غفاری ها( مو طلائی شهر ما) و…. را در شکل و شمایل دیگر به عهده گرفتند.

تحصیلکرده های جاهل و لات و مداح ها
حکومت اسلامی ، به نوعی حکومت جاهل ها و لات ها ی تحصیلکرده نیز هست ، جاهل ها و لات های تحصیکرده و متدینی که در همه ی ارکان مهم حکومتی و دولتی، حتی وزارت امورخارجه اش به کار و فعالیت مشغولند. رئیس «جمهور»حکومت اسلامی آقای دکتر احمدی نژاد یکی از این خرده جاهل ها و لات هاست، که حتی درگفتار های رسمی در محافل سیاسی و بین المللی » رگ لاتی » اش بیرون می زند. برای نمونه او در یکی ازسخنرانی ها ی اش درزنجان گفت : ملت ایران با » چاقو » دست و پای بد خواهان به حقوق ملت ایران ، و مخالفان را قطع خواهد کرد.» تهدید احمدی نژاد با چاقوی زنجان ، و معرفی امت شان به عنوان ملتی «چاقو کش» ، تعجب و اعتراض عده ای از حکومتیان را نیزبرانگیخت، این برانگیختگی و تعجب و اعتراض پیرامون بیانات آقای رییس جمهور حکومت اسلامی در باب چاقو، متاسفانه نشان از بی اطلاعی برانگیخته شدگان از جایگاه چاقو و قمه در ذهنیت و فرهنگ تشیع و حکومت اسلامی، که قمه زنی یکی از بارقه های چنین ذهنیت و فرهنگی است، بوده است. چاقو و قمه از عناصرتاریخی و سرنوشت ساز حکومت اسلامی اند، سلاح هائی که بدل به نماد این حکومت ، و رعب ووحشت آفرینی و آزار بارگی اش شده اند.
مداحان و ذکر مصیبت خوانان جاهل و لات – که این شکل اش سوقات صفویه است- نیز در هر دو سوی قطب قدرت برای تهییج و ایجاد شور حسینی دست به صدا بودند. برخی از مداحان پیرو روحانیت و خمینی ، به ویژه درحوزه و حریم میدان خراسان تا باغ فردوس در زمره ی گُنده جاهل ها و لات ها بودند، ( من در «رمان بچه های اعماق» نمونه هائی آوردم که علاوه بر مداحی و ارتزاق از این راه در زمره ی بهترین و زبردست ترین قماران بازان – قاپ و تیله گٌنده و لیس پس لیس و شیر یا خط و…- و تیغ کشان محله ها بودند). شیره ی آن مداحان در شرایط کنونی سعید حدادیان است. او خود در برابر»جمع عاشقان سیدالشهداء» به آن نازیده است که لات است، و شاهرگ فرهنگی و اخلاقی حکومت اسلامی از رگ گردن اش می گذرد. نسل اسلامیزه شده ی این دست مداحان خرده جاهل و لات از آهنگران ( بلبل خمینی ) و کویتی پور و حسین فخری گرفته تا حاج منصور ارضی( شمس المادحین) و ده ها مداح دیگر امروز در حکومت اسلامی به سیاستمدارو دادستان و قاضی، معلم اخلاق بدل شده اند و دستگاه عریض و طویل رسانه ای و تبلیغاتیِ خود دست و پا کرده اند. این مجموعه، به ویژه منصور ارضی و سعید حدادیان و دارو دسته شان صدای بلند حضور جاهل ها و لات های متدین و » ایدئولوژیک» شده در درگیری ها و دگرگونی های درون حکومت اسلامی اند. از میانه ی اینان حاج سعید حدادیان در این عرصه تا آن حد پیش رفته که ضمن ارائه همه ی محسنات شکلی و محتوایی یک حزب الهی جاهل و لات ، بتواند به قول خودش احمدی نژاد ورحیم مشایی را» آفتابه بگیرد و»مشاییِ بی شعور» را به آلت تناسلی احمدی نژاد تشبیه کند وخطاب به احمدی نژاد بگوید: «…..چیه شما اینقد تبلیغ کنسرت ها رو می کنین، اینا نزده می رقصن، 5 تا دکترجمع کنن یه آخوند نمیشن. من امشب لاتی حرف می زنم …. احمدی نژاد تا از بهشت حزب الله بیرونت نکردن خودتو جمع کن , یالله بابا..». و از رئیس دولت امام زمان بخواهد جلوی این آلت ( عورت )زشت اش ، که رحیم مشائی باشد، را بپوشاند و آن را دور بیاندازد. مداح اهل بیت آل عبا و بیت رهبری که به گفته خودش یکبارنیز قصد داشت مشایی را » بزند» درمعرکه گیری اش لاتی حرف می زند تاهیچ رسانه ای نتواند حرف های اش را انتشار دهد . با این حال جاهل ها و لات های حکومتی که طرفداردولت لاتمداراحمدی نژاد هستند حرف های لاتی مداح ولایتمدار را منتشر کردند. این گروه از جاهل ها و لات های متدین که احمدی نژاد با ادب ترین شان است با ژستی مودبانه سعید حدادیان را » بی ادب و فحاش» خواندند و از ملت » فهیم و با فرهنگ » ایران خواستند در رابطه با » هتاکی» های این بی تربیت» چرت و پرت» گو قضاوت کنند، هتاکی هائی که تاریخ معاصر کشور ما سالیانی ست بارِ شباهت های ناگزیزش می کشد.
شعبان جعفری در خاطره گوئی نقل می کند که به زمان شاه اگر مردمی پای منبر آخوندی شلوغ می کردند و به حرف های آخوند گوش نمی کردند، ایشان مردم را خطاب قرار می دادند و می گفتند:
» ایهاالناس، این آقا با منبرش تو کون خوار و مادر هر کی که شلوغ کنه»
سعید حدادیان هم به رئیس جمهور ورئیس دولت امام زمان می گوید:
» …آقای احمدی نژاد عورتت زده بیرون، می بُرنشان، حزب الله اینجوریه، رگ لاتی مونم هس واسه اینجور موقع ها، عورتت زده بیرون بابا، یا الله، گندم کجارو خوردی؟»

ادامه دارد
***
منابع و زیرنویس:
1- باقر مومنی، انقلاب بهمن ، آرش ، شماره ی 24، سال 1372
2- محمود راسخ، انقلاب لومپن ها؟ ، آرش ، شماره 29، تیر ماه 1372
3- علی اکبر اکبری ، لمپنیسم
4- 17ـ مجتبی زاده محمدی، لومپن ها در سیاست عصر پهلوی(1342ـ 1304)، تهران: نشر مرکز، 1385
5- 12ـ مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، تهران: انتشارات جاویدان، 1370
6- علی میر فطروس، محمد مصدق ، آسیب شناسی یک شکست
7- محمد امینی، سودا گری با تاریخ، جلد یکم، شرکت کتاب( لس آنجلس)، تابستان 2012
8- گفت و گو شهروند با امیر فرشاد ابراهیمی، شماره ۵۴۰، سال ۱۳۸۰.( ر.ک به سایت امیر فرشاد ابراهیمی )
9- مصاحبه با حاتم قادری، ماهنامه مهرنامه، سال اول، ش 1 ، اسفند 1388
10- مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، 1357ـ 1320 تهران: انتشارات روزنه، 1380.
11- کوروش زعیم ، جبهه ملی ایران از پیدایش تا کودتای 28 مرداد، تهران: ایران مهر، 1378
12- غلامرضا وطن دوست، اسناد سازمان سیا درباره کودتای 28 مرداد و سرنگونی دکتر مصدق، با مقدمه دکتر همایون کاتوزیان، با همکاری حسین زنگنه و رضا هدشتی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379
13- جعفر مهدی نیا، قتلهای سیاسی و تاریخی سی قرن ایران، تهران: انتشارات پاسارگاد، 1380
14- محمد ارسی، نخستین حلقه های قتل های زنجیره ای، انتشارات دهخدا، ۱۳۷۹
15- اسماعیل وفایغمائی ،یاداشتکها. یاداشتک سی و یکم ماجرای اسمال تیغکش
esmailvafa-yaddashtha.blogspot.com
14- شهدای میگون
meygoon.blogsky.com
15- پشت پرده لباس شخصی ها به روایت حسن عباسی: برخی افراد بازنشسته نهادهای امنیتی با هدایت یک جریان سیاسی و مشارکت یک آقازاده!
www.sarihnews.com
16- کبوتران ولایت یا پیک وحشت؛ لباس شخصی‌ها کیستند؟
www.radiofarda.com
17-
http://www.hasbiiallah.parsiblog.com
18- سخنان سعید حدادیان
www.youtube.com
19- در باره ی اسمال تیغ زن
www.radiofarda.com
20- تشکیل اولین کمیته انقلاب اسلامی در مسجد لرزاده
www.farsnews.com

***************************
*- اراذل و اوباش یا افراد و طیف بزهکاران اجتماعی ای که حکومت اسلامی سالیانی ست تحت عنوان «اراذل و اوباش» به دستگیری و شکنجه و اعدام آن ها رو آورده است را می باید بخشی از طیف لومپن ها دانست که عمدتا» از حاشیه ی شهرها و آلونک ها و حلبی آباد ها برخاسته اند، ارتشی که بخش بزرگ اش به دلیل نیاز های مالی و اعتقادات مذهبی در خدمت روحانیت و حکومت اسلامی، به ویژه ارگان های سرکوب و گروه های فشار و کشتار قرار گرفته اند. این افراد در وجه عالب قربانیان فقر و بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی هستند. به نظر می رسد ناهنجاری رفتاری و»بزه کاری» اجتماعی آنان را در این چارچوب بتوان مورد توجه و بررسی قرار داد.
**- . در باره ی کمک های مالی رژیم شاه به لات ها و جاهل ها سخن بسیار بوده است ، این ها نمونه هائی ست که از منابع مختلف نقل می شوند : » …….رژیم به عنوان پاداش به شعبان جعفری- سیف الله تاجبخش – وخدمات او قطعه زمینی در شمال پارک شهر و پولی به عنوان کمک به او داد تا یک زورخانه مدرن بسازد. این زورخانه در تاریخ 17آبان 1336 به دست شاه افتتاح شد ….   علاوه بر این او تا سال های قبل از انقلاب از اداره کل تبلیغات و انتشارات و بعدها از وزارت اطلاعات حقوق می گرفت. این حقوق در ابتدا 1500 تومان و بعدها به 4000 و 10000 تومان افزایش یافت.»……جعفر مهدی نیا معتقد است که شعبان در سرنگونی دولت مصدق و بازگرداندن شاه هیچ گونه نقشی نداشت. این طیب بود که مردم را که بیشترشان میدانی و ساکن جنوب شهر و دروازه قزوین بودند با صرف پولی که در اختیارش گذاشته بودند به صحنه آورد و کار را تمام کرد. طیب سالها به دربار رفت و آمد داشت و اداره املاک پهلوی به او و چند قمه کش دیگر چون حبیب بلشویک و ایمان کوره و غیره کمک های مالی می کرد. » ……ده روز بعد از کودتا زاهدی میهمانی باشکوهی در باغ شخصی خودش در جماران به افتخار طیب ، رمضون یخی و دیگران ترتیب داد. تمامی سران میدان نیز در آن شرکت داشتند. بعد هم چند قطعه زمین به دستور زاهدی در جنت آباد به طیب و رمضون یخی داده شد. » ……کرومیت روزولت مجری کودتا بود که برای انجام کودتای 25 مرداد یک میلیون دلار (معادل 8 میلیون تومان) در اختیار داشت که همه آنها را در یک صندوق جا داده بود. از این مبلغ حدود صد هزار دلار (هشتصد هزار تومان ) به دو عضو ایرانی گروه داده شد تا آن را بین چند باشگاه ورزشی و فقرای جنوب شهر توزیع کنند….» و……
***- «……هرچه می گفتم اهل میگون، یکی از روستاهای اطراف تهرانم، باور نمی کرد.او از طرفداران پرو پا قرص مرتضی تکیه بود. من هم با تعصب گفتم: من از بچه های حسین فرزین هستم. حسین فرزین و مرتضی تکیه از گنده لاتهای تهران بودند که پاتوق حسین در میدان امام حسین (فوزیه سابق) و پاتق مرتضی شهر ری بود.اینها با یکدیگر لج و لجبازی می کردند و هر چند وقت یکبار آدمهای خودشان را برای دعوا و زد و خورد به سمت یکدیگر گسیل می دادند و بساط طرف مقابل را بر هم می زدند. حسین فرزین چون در ایران مهر و میدان امام حسین بود حس ناسیونالیستی بر من غالب شده بود و از ایشان طرفداری می کردم. ناگفته نماند چندین شام عزاداری امام حسین (ع) هم میهمان ایشان بودم…»
«…. مرتضی تکیه بعد ها پاتوق وگذرش کافه ها و رستوران های جاده پهلوی ، به ویژه » چاتانوگا» و…. شد. نقل است برای اینکه رژیم پهلوی حسین فرزین را » گنده تر» کند در زندان شرایطی پیش آورد که فرزین؛ تکیه را زد. از آن هنگام حسین فرزین اسمی تر شد…. پرویز بادپا، قهرمان بوکس درروزهای انقلاب کمیته چی شد . جرم های متعددی برای خلاف کاری های او مطرح شد. او در مصادره ی اموال ثروتمندان نقش زیادی بازی می کرد. امثال بادپا در مناطق مختلف تهران و شهرستان ها زیاد بودند که خلخالی در «اعدام چاقو کش ها» برخی ازآن ها را اعدام کرد….»

****************

جاهل‌ها و لات‌ها، روحانیون و سلاطین
بخش پایانی

masood noghrehkar!

مسعود نقره کار

• گرایش و تمایل جاهل‌ها و لات‌ها به دو قطب استبداد سلطنتی و استبداد دینی ناشی از اینهمانی‌ها و همپوشی های میان این گروه اجتماعی و دو قطب قدرت است. قلدری، حرف فقط حرفِ من، میل به قدرت و خشونت، قهرمان سازی، عشق به قهرمان ِ مظلوم و جلوه فروشی نمونه هائی از این اینهمانی ها و همپوشی هاست …

ارائه تصویری واقعی از گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها، و نقش آن‌ها در رخدادهای سیاسی و اجتماعی در میهنمان، کاری پژوهشی و تخصصی می طلبد که از عهده ی گروهی از تاریخ نگاران، جامعه شناسان، روانشناسان و روانپزشکان ساخته است. آنچه من دراین سه مقاله، و مقاله های قبلی و برخی از کتاب هایم در باره ی جاهل‌ها و لات‌ها و نقش سیاسی و اجتماعی شان نوشته ام، به قول امریکائی ها یک عکس فوری   snapshotاز این پدیده است.

چرا جاهل ها و لات ها جذب قدرت می شوند؟
گرایش و تمایل جاهل ها و لات ها به قدرت، مرجعیت، اقتدار،اتوریته یا » کانون جذب، حفظ و تمرکز توانمندی ها و ابزار تحمیل و توزیع اراده دولت، حکومت ویا حاکمیت» از ویژگی های این گروه اجتماعی در طول تاریخ پیدائی و حیات‌شان بوده است. این گرایش و تمایل البته در همین حد نمانده است و علاوه بر گرایش و تمایل به قدرت موجود در ساختار نظام های سیاسی و دینی، کار به قدرت موجود در احزاب وسازمان ها و گروه ها و دستجات نیز کشیده شده است. در تاریخ معاصر میهنمان، اپوزیسیون های قدرت سیاسی و دینی، برخی از احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی نیز در ابعادی متفاوت و به اعتبار مشی سیاسی و ویژگی های شان برای جاهل ها و لات ها جاذبه داشته اند و سبب جذب این افراد شده اند. برخی از احزاب و سازمان ها سیاسی اسلامی، ملی و چپ نیز خود اقدام به جذب جاهل‌ها و لات‌ها و بهره برداری از آن ها کرده‌اند.
چرائی گرایش و تمایل جاهل ها و لات ها به قدرت ( درانواع وا شکال و اندازه های مختلف) دلائل وعوامل متعدد و گونه گون دارد، که در اینجا به دو عامل اشاره می شود:

1- ویژگی های شخصیتی
شخصیت جاهل و لات ‌را شخصیتی » متّلون، ناپایدار، متزلزل، درهم شکسته و شناور» دانسته اند، شخصیتی که پای بند اصولی تعّین یافته نیست. چنین ویژگی‌ای سبب می شود جاهل ولات به دنبال جایگاه و پناهگاهی باشد تا با اتکا وبه اعتبار آن ها شخصیت، و به تبع آن هویتی بالنسبه پایداربرای خود دست و پا کند، هویتی که مانع از نادیده گرفتن‌اش و یا طرد و انکار‌اش در جامعه شود. چنین ملجاء ومآوائی می باید در بر گیرنده ی ویژگی هائی باشند که با و یژگی های شخصیتی جاهل و لات دارای همخوانی ، نقاط اشتراک ویا قابل انطباق باشند، ویژگی ها و خصائلی همچون قلدری، حرفِ آخررا زدن یا فصل الخطاب بودن، قدرت طلبی با هدف تحمیل نظر وعملِ خود، قهرمان و ضد قهرمان پروری، عشق به قهرمان مظلوم، نماد و سمبل سازی، تمایل به اعمال انواع خشونت ، مردمداری و….. در زمره ی این ویژگی ها و خصائل هستند. این دست ویژگی‌ها و خصائل شخصیتی، جاهل و لات و گروه اجتماعی جاهل ها و لا ت ها را به قدرت هائی که چنین ویژگی هائی دارند، نزدیک می کنند و شخصیت و هویت آنان را نسبت به آن قدرت سیاسی و دینی قابل تعریف و تبیین می کنند.
ویژگی های شخصیتی، روانی و رفتاری دیگری نیز برای جاهل و لات و گروه اجتماعی شان بر شمرده اند:
الف: خصوصیاتی که در حوزه ی مفاهیم و مقوله ها ی «معرفت داشتن» و» جوانمردی و فتوت» توضیح داده می شوند، برای نمونه خصوصیات و خصائلی مثل: تواضع و مردمداری( خاکی بودن)، چشم پاک بودن ، شرم و حیا داشتن، سفره دار و مهمان نوازبودن، امانت داری، راز داری، دست گیری و گره گشائی از کار مردم و کمک به نیازمندان، ترحم و دلسوزی، سخاوت و دست و دل بازی، صبوربودن، احترام به ریش سفیدان و بزرگان، ، بخشش در صورت خطا ، پای بندی به حرف و قول، وفاداری به رفیق وعشق، و….
از میان این مجموعه به جوانمردی اهمیت بیشتری داده شده، خصلتی که گفته شده است:» …بیش ازهفتاد جنبه را در خود دارد که از آن ها دو مقوله از همه مهم تر است، یکی نان دادن و دیگری راز پوشیدن، و یا باز روایت شده است که «سمک عیار‌پر‌سید از جوانمردی کدام شقه داری؟ روح افزا گفت از جوانمردی امانت داری به کمال دارم…..هر گز راز کسی با کسی نگویم و سّر او را آشکار نکنم»(1)
ب: ویژگی های ناهنجارانه ی شخصیتی، روانی و رفتاری که بخش وسیعی از جاهل ها و لات ها از خود بروز داده اند، برای نمونه: خصوصات ضد اجتماعی داشتن و در تقابل با مناسبات اجتماعی قرار گرفتن ، ( شخصیت آنتی سوشیال وبوردرلاین)، مخالفت با قانون، تحریک پذیری وپرخاشگری، جّوگیرشدن ، شخصیت کنترل کننده و برتری طلب، تحقیر زن و زنانه‌‌گی و….
چنین شخصیت چندگانه و چند وجهی‌ای سبب می شود با مجموعه ای از ویژگی های مثبت و منفی، و زمینه پیدائی و رشد ویژگی ها و خصائل متضاد مواجه شویم از» جاهل و لات جوانمرد و پهلوان صفت وعیارمنشِ با معرفت و ناموس پرست تا جاهل و لات نامرد و بی معرفت و ناموس دزد» که خشونت و قانون شکنی و زن و پول و قدرت هم درهر دو طیف رگه های خود را دارند.
عوامل بروز این شخصیت چندگانه نیزمتعددند که از میان آن ها می توان به عوامل محیطی (اجتماعی) و فردی اشاره داشت. از عوامل محیطی خاستگاه طبقاتی، ساختار فرهنگی و دینی محله، و ویژگی های محیط کار، خانواده و گروه همالان و دوستان نقش ایفا می کنند. جاهل‌ها و لات‌ها ازلایه های اجتماعی فقیر و متوسط جامعه هستند که محیط زیست و زندگی شان محیط های فرهنگ سنتی ودینی ست. در کنار عوامل محیطی عوامل دیگر فردی (زیستی و روانی یا ژنتیک و بیو کمیکال ) نیز در بروز این دست شخصیت ها نقش دارند:
«…. علی را می بریم سمت بحث چاقوکشی‌اش پیش از انقلاب…می گوید: «ببین داداش من، قمه بستن یک دوره ای برای سه دسته بود. سرگردنه گیر، نظمیه چی و این پهلوونها و بعد هم چاقوکشی برای لات ها بود که خدا وکیلی خواهر و مادر ملت، خواهر مادر خودشون بود. این لات های چاله میدون که میوه فروش بودند دیگه قمه نمی بستند، همین ضامن دارها بود که میذاشتند دو کتشون و می چرخیدن. اما خدا وکیلی کمتر می شد اینا برن دنبال ناموس ملت. بی غیرت نبودند اما الان دیگه اینجوری نیست. بد وضعی شده…» …. نهایت می گوید: «همه اش محله نیست. بیشتر ذات آدم هاست. میان داداشام فقط من اینجوری شدم. شاید جنس من خراب بود و اگرنه الان باید شمرون زندگی می کردم و این شکلی نبودم. توی همون محل دکتر غفوری فرد (یکی از وزرای پیشین نیرو) یکی از همسایه شون قاچاقچی بود. اون قاچاقچی هم جاسوس ساواک بود. اما انقدر بدجور قاچاق کرد که همون زمان شاه دارش زدن اما تو همون محل هم بزرگ شد. این یعنی آدم اگه سالم باشه، تو زندان هم ولش کنن آدم میشه…» (2)

2- بستر فرهنگی
فرهنگ جامعه ی ما بستر مناسبی برای پیدائی و رشد جاهل ولات، و گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها ، و گرایش و تمایل آن ها به سوی قدرت بوده‌است. در کنار انبوهی از نکات و مولفه های مثبت فرهنگی، از جمله عناصر»جوانمردی و فتوت» در فرهنگ مان ، به دلائل متعدد به ویژه ‌تقدس خشونت، قهرمان پروری، خود خواهی وخود برتر بینیِ بدخیم ، قلدر مابی، فرهنگ مردسالاری و مردانه، و…. زمینه برای پیدایی و رشد فرهنگ جاهل مسلکی و لات منشی نیز مهیا بوده است. این نوع از فرهنگ نه فقط در قدرت سیاسی و دینی، درمیان اپوزیسیون قدرت سیاسی و دینی و در کل مناسبات اجتماعی حضور داشته و دارد. چنین بستری، یعنی ساختار فرهنگی مردسالار، خشونت آفرین و نابردبار که برای گرفتن حق، زورِبازو وسلاح و انواع خشونت وسیله و توجیه کننده می شوند، پیدائی و تداوم حیات پدیده ی جاهل ها و لات ها را امری بدیهی کرده است.
استبداد سلطنتی و جاهل ها و لات ها
به دو دلیل جاهل ها و لات ها به نیروی مهمی در نظام سلطنتی بدل شدند:
الف. رژیم پهلوی با صرف پول و امکان سازی های گونه‌گون، و با آگاهی از ویژگی های شخصیتی جاهل ها و لات ها به جذب با برنامه و سازمان یافته ی آنان پرداخت. در کنارپول و امکان سازی های مختلف، کیش شخصیت، تحریک احساسات وطن پرستانه و… ازعوامل جذب جاهل ها و لات ها و تبدیل آنان به نیروئی مهمی در استبداد سلطنتی بوده است. نیروئی که با کنترل و نظارت رژیم و ارگان های مختلف ا مورد بهره برداری سیاسی و امنیتی و… قرار گرفته است.
ب: انطباق، اینهمانی و همپوشی ویژگی های شخصیتی جاهل ها و لات ها با حکومت سلطنتی نیز جذب اینان به چنین رژیمی را تسهیل کرده است. رگه های فرهنگ جاهل مسلکی و لات منشی در گفتار ورفتار پادشاهان قلدرصفوی، نادر شاه ، پادشاهان قاجار و رضا خان یکی ازهمپوشی هاست.

استبداد دینی و روحانیت، و جاهل ها و لات ها
روحانیت شیعه، به مانند رژیم سلطنتی از دو راه جاهل ها و لات ها را جذب و به یکی از ستون های حکومت اسلامی بدل کرده است:
الف: با بهره برداری از اعتقادات مذهبی و تحریک احساسات مذهبی، کیش شخصیت ، ملجاء بودن برای توبه وکاهش گناهان ناشی از خلاف کاری، وعده‌ی اجرهای اخروی همراه با امکانات مالی و کاسبی‌‌ای که بسیاری از جاهل ها ولات های متدین ، بازارو بازاری ها در اختیار این دسته از جاهل ها و لات ها می گذاشتند و……
ب: دوطیف جاهل و لات جذب روحانیت شیعه شده اند، دسته ای لات های» مغزشوئی» شده واسلامیزه و ایدئولوژیزه هستند که در بطن روحانیت و مذهب شکل گرفته اند، و جاهل ها و لات های متدین هستند، جاهل ها و لات هائی که شاید بتوان پیوندی میان اینان و عیاران و اهل فتوت خانقاهی- البته با تفاوت هائی- یافت. دسته ی دیگر جاهل ها و لات هائی هستند که به دلیل اینهمانی و همپوشی های شخصیتی جذب مذهب و روحانیت شده اند. جدا از حضور عنصر قلدری در مذهب تشیع، حرفِ آخررا زدن یا فصل الخطاب بودن، قدرت طلبی با هدف تحمیل نظر و عملِ خود، قهرمان و ضد قهرمان پروری، عشق به قهرمان مظلوم، نماد و سمبل سازی، تمایل به اعمال انواع خشونت ، تحقیرزن و زن را موجود دست دوم پنداشتن ، و به ویژه تحقیر زنانگی و…از عناصر شکل دهنده ی فرهنگ شیعی و روحانیون‌اش هستند.
«…..یکی از همراهان وهواداران کاشانی شخصی بود به نام » شمس قنات آبادی»، شخصیت او بنا به نظر بسیاری فاسد و در عرصه ی مبارزه ی سیاسی غیر قابل قبول بود. حضور این شخص با فساد اخلاقی اش درکنارکاشانی یکی از دلایل اختلافات مهدی عراقی با نواب برسرهمکاری و وحدت عمل با کاشانی بود. عراقی تعریف می کرد: » در یکی از گفت و گوهایم با کاشانی از او خواستم «شمسی خانم» ، این مایه ی بد نامی را از خودت دور کن ، اما او این خواست و پیشنهاد مرا نپذیرفت و گفت : » اخر من نمی توانم» . حاجی عراقی این جمله کاشانی را با حالت اوا خواهرانه ای از او نقل کرد. پرسیدم منطور کاشانی از این که نمی توانم چه بود؟ عراقی در پاسخ من گفت : » خیلی خری!» .(3)
در رابطه با گرایش و تمایل جاهل‌ها و لات‌ها به تشیع و روحانیت به عوامل زیر نیز قابل توجه هستند:
1- ساختارجامعه و نزدیکی محیط زندگی و زیست جاهل ها و لات ها با محیط زندگی و فعالیت های روحانیون و بازار (مناطق جنوب شهر یا مناطق مشابه در شهر های بزرگ، که مراکز تجمع مساجد، هیئت ها، تکیه ها و قهوه خانه ها و زورخانه ها هستند).
2- ویژگی های مذهب تشیع، به ویژه خشونت طلبی، قهرمان، قهرمان مظلوم و ضد قهرمان سازی در آمیخته با فرهنگ جوانمردی و فتوت، که در روایت ها و داستانسرائی ها درگفتار ورفتار و چگونگی زندگی و مرگ برخی از پیشوایان این مذهب، مثل حضرت علی و امام حسین، و برخی دیگر از امامان تجلی یافته است. برای نمونه حضرت علی به عنوان شخصیتی مطلوب برای جاهل ها و لات ها، در یک روز می توانست عده ای را به قتل برساند اما در عین حال پدر یتیمان باشد و پشتیبان بیوه زنان و فقرا، که ناله‌ی یتیم وفقیری اشک اش را در آورد، و یا حسین ابن علی که با چند ده تن در جنگی نابرابر خودش و خانواده اش قهرمان مظلوم می شوند، و این کشته شدن چنان آرایه و شاخ و برگ می گیرد که به عامل مهم تبلیغ و تهیج و جرکت بدل می شود.
3- جوانمردی و فتوت و گذشتی که در تشیع به پیشوایان این مذهب نسبت می دهند: «…و سیرت جوانمردان آن است که مصطفی(ص)‌ باعلی (ع) گفت: یاعلی، جوانمرد راست گوی بُوَد، وفادار و امانت گذارو رحیم دل، درویش و پُرعطا و مهمان نواز و نیکوکار و شرمگین».
4- امکان جلوه فروشی ها وخودنمائی هائی که مراسم های عزاداری، مساجد، هیئت‌ها، تکایا، دستجات ، زورخانه ها و…..فراهم می کنند.
*************

زیرنویس و منابع :
• در حاشه ی یک » نقد».
در رابطه با بخش اول و دوم این مطلب پیشنهادها، نظرها و نقد هائی شنیده‌ و خوانده‌ام، کامنت ها و ای- میل ها و فحش هائی هم از «جاهل ها و لات های اینترنتی» ی طرفدار رژیم سلطنتی و اسلامی دریافت کرده ام، آنچه این دوستان و دشمنان نوشتند و گفتند آموزنده و برای تدقیق و تصحیح این موضوع و بحث کمک کننده اند. سپاسگزارشان هستم.
فانی یزدی هم «نقدی بر نوشته مسعود نقره کار درباره «جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین»
news.gooya.com
منتشر کرد که لازم است مکث کوتاهی روی آن داشته باشم.
متاسفانه نوشته ای که نقد پنداشته شده ارتباطی به بخش اول و دوم مطلب من ندارد. لُبِ مطلب من در ان دو بخش این است که: جاهل ها و لات ها چه کسانی و چگونه گروه اجتماعی ای هستند، چرا جذب قدرت می شوند و نقش آن ها به عنوان یک گروه اجتماعی در رخداد های اجتماعی و سیاسی جامعه چه بوده و هست. نوشته ی «مرشدانه » ی فانی یزدی چیزی جز خورجینی صغری و کبری تکراری در باره انقلاب بهمن نیست.
فانی یزدی بر آشفته از اینکه من به انقلاب شکوهمند بهمن اش توهین کردم، در مصادره های به مطلوب می‌خواهد وانمود کند که من انقلاب بهمن را انقلاب جاهل ها و لات ها و لومپن ها دانسته ام. چنین نیست و فانی یزدی و همفکران ‌اش اشتباه فهم کرده اند. برای جلو گیری از اتلاف وقت، فقط به یک نمونه از مصادره ها اشاره می کنم. فانی یزدی می نویسد: «… نقره کار ایران را در آستانه انقلاب چنین می بیند «روحانیت طرفدار خمینی با چنین مجموعه ای از لات ها و جاهل ها، بخشی از لومپن ها و توده ی وسیع مردم در انقلاب بهمن، و بر بنیان تجربه ای که از رویداد 15 خرداد داشتند، به خیابان ها ریخته شدند. در مقطع انقلاب هر دو قطب علاوه بر جاهل ها و لات های سازماندهی شده، نسلی از مشابهین نسل شعبان جعفری و طیب حاج رضائی را، با تفاوت هائی که شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تحمیل کرده بود، در خدمت خود داشتند.»…خب ملاحظه می کنید فانی یزدی «ایران در آستانه ی انقلاب» را مساوی با «روحانیت طرفدار خمینی» گرفته است، در حالیکه سخن من در باره ی «روحانیت طرفدار خمینی» ست نه «ایران در آستانه انقلاب». سخن بر سر جماعتی ست که به عنوان یکی از نیروهای درگیر در انقلاب «لات ها و جاهل ها، لومپن ها و توده های وسیع مردم» را به خیابان ریختند. این جماعت هم هیچ ربطی به حضور گسترده ی سایر نیروهای حاضر و درگیر در انقلاب نداشتند، نیروهائی همچون احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی چپ و دموکرات، تشکل های کارگری و دانشجوئی و اهل قلم و دیگر صنوف، روشنفکران سیاسی و فرهنگی، شخصیت ها و چهره های سیاسی منفرد، و زنان و مردان و جوانان آگاه و…که سپاهی میلیونی بودند. فانی یزدی و همفکران‌اش ایکاش نظر من در باره ی نیرو های شرکت کننده در انقلاب بهمن را در جلد دوم از مجموعه ی 5 جلدی بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران در بخش » انقلاب بهمن و کانون نویسندگان ایران» و یا مصاحبه من با اقای محمدی در باره ی انقلاب بهمن،
www.kayhanpublishing.uk.com
و یا سلسله گفتارهای دو سه هفته ی اخیرم با تلویزیون پارس ( ایران آزاد – حسین فرجی) در باره ی نقش روشنفکران، چپ ها، سلطنت طلبان، جاهل‌ها و لات‌ها و… در انقلاب بهمن را می خواندند، و می دیدند،
www.voinews.net
www.voinews.net
آنوقت شاید مصدع اوقات خودشان وبنده ودیگران نمی شدند.

منابع و کتاب ها و مقاله های پیشنهادی:
1- فرهنگ رجائی، مشکله ی هویت ایرانیان امروز/ ایفای نقش در عصر یک تمدن و چند فرهنگ، نشر نی، 1382
2- گفتگویی خواندنی با یک چاقوکش قدیم    www.azadinews.ir
3- عباس مظاهری ، شکوفه های درخت انار، خاطرات زندان ،ناشر گفت و گو های زندان ، سال 1385

***
1- محمد جعفر محجوب، آئین جوانمردی و فتوت، انتشارات کتاب های ایرانی / سال 2000/ نیویورک
2- سمک عیار، با مقدمه و تصحیح خانلری، تهران ، انتشارات آگاه، سال 1369
3- ابراهیم محتاری، میراث پهلوانی، تهران، سال 1381
4- سینا میرزائی، طیب در گذر لوطی ها ، تهران ، سال 1381
5- سید عباس فاطمی، شعبان جعفری در آینه ی اسناد، جهان کتاب، تهران 1380
6- شاه حسینی ، از عیاری تا لمپنیسم / مصاحبه باآقای حسین شاه حسینی راجع به: شعبان جعفری و طیّب حاج رضائی
www.iichs.org
7- بهروز شیدا، پنجره ای به بیشه ی اشاره، نشر باران، سال 2006
8- متین غفاریان، منازعه لات و سوسول.
www.mehrnameh.ir
9- متین غفاریان، تکرار مکرر حلقه ستم‌گر‌- ستم‌جو، تحلیل روانکاوانه تجاوزات اخیر در گفت‌وگو با دکتر محمد صنعتی
www.mehrnameh.ir

برگرفته از سایت اخبار روز

 

3 دیدگاه برای “جاهل ها ولات ها: درانقلاب و در حکومت(متن کامل): مسعود نقره کار٬ و جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین(متن کامل): مسعود نقره کار

  1. آيدين
    17 دسامبر 2017

    با عرض سلام و تشکر فراوان بابت مقاله فصیح و کاملتون،درود بر شما.

  2. خشایار
    24 سپتامبر 2021

    توی هر قشری از هر فرهنگی و کشوری توی دنیا میتونه آدم خوب و بد وجود داشته باشه ولی بعضی از فرهنگها مثل پهلوانی و لوتی گری در ذات میتونه مورد قبول اکثریت انسانها باشه،توی ایران از سالیان سال جدال خیر و شر توی هر فرهنگی وجود داشته ولی تاریخ بهترین قاضی هستش جایی که میشه خوب رو از بد جدا دونست،در این روزهای ایران ما و در فرهنگ لوتی گری توی کشورمون هنوز هم انسانهایی عاقل،بزرگ منش،پهلوان صفت و مستقل و بدون هیچ سر سپردگی وجود دارند که دغدغه روزمره آنها گره باز کردن از کار مردم نیازمند هستش یکی از همین انسانها پهلوان پویا پراوی نام داره که در میدان جمهوری تهران زندگی میکنه یک مرد با شرف،مستقل و دستگیر در جامعه،پهلوان پویا پراوی گود خدمت به مردم رو انتخاب کرده و مهمترین دلیل محبوبیتش که من هم جز دوستداران اون هستم مستقل بودنش هستش پهلوان پویا پراوی در زمانی که قدرت رو توی دعوا میدید هم هیچ وقت دنبال کارهای غیر اخلاقی نبود و فقط برای دفاع از دوستان و اقوام خودش اونم در صورت مسجل شدن حقشون اقدام به دعوا میکرد،هیچ وقت انسان ضعیفی رو نزد و همیشه با مردم و به خصوص بزرگ‌تر از خودش با احترام رفتار کرد،بعد از رشد اخلاقی که براش به وجود اومد هم مثل اون دوران یکه تاز پهلوانی و خدمت به انسان‌های ضعیف هستش حیف دیدم وقتی در مورد فرهنگ لوتی گری در زمان ما صحبت شده این نکته ناگفته بمونه که هنوز هم پهلوان مستقل و عیار مستقل ،لوتی مستقل در کشور ما موجب افزایش ارزش های انسانی هستش

  3. علی
    1 دسامبر 2021

    خشایار از نظرت چندتا مثل پهلوان پویا پراوی که جلوی هیچ کس سر خم نمیکنه وجود داره نمیگم نیست ولی خیلی کمه و متاسفانه مردم هم قدر بزرگانی مثل این پهلوان رو نمیدونن به جای این که ایشون رو الگو قرار بدن دنبال انسان‌های خود نما و مجازی هستند تا فقط سرگرم بشن

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.