اشتراک eshtrak

خبری سیاسی فرهنگی! مسئولیت هر مقاله بعهده نویسنده آنست!

اسامی ۳۸۹ نفر از عوامل اعدامهای دهه شصت و قتل های زنجیره ای!

 

اسامی ۳۸۹ نفر از عوامل اعدامهای دهه شصت و قتل های زنجیره ای
خمینی نوشت: امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایند.

khomeini.jpg - 7.59 Kb


…فتوا و دستورشخص خمينی که نوشت:” ازآنجا که منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هرچه ميگويند از روی حيله و نفاق آنهاست و به اقرارسران آنها از اسلام ارتداد پيدا کرده اند، وباتوجه به محارب بودن آنها درشمال غرب و جنوب کشور با همکاريهای بعث عراق ونيزجاسوسی آنان برای صدام عليه ملت مسلمان ما، باتوجه به ارتباط آنان با استکبارجهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان ازابتدای تشکيل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که درزندانهای سراسرکشور برسر نفاق خود پافشاری کرده و می کنندمحارب و محکوم به اعدام می باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رای اکثريت آقايان حجت الاسلام نيری وجناب آقای اشراقی(دادستان تهران) و نماينده ای از وزارت اطلاعات میباشد، اگرچه احتياط دراجماع است ، و همين طور در زندانهای مراکزاستان کشور رای اکثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می باشد، رحم برمحاربين ساده انديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا، از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و کينه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمايند، آقايانی که تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند “ اشدءعلی الکفار“ باشند۰ترديد درمسائل قضايی اسلام انقلابی ناديده گرفتن خون پاک ومظهرشهدا می باشد۰ والسلام۰ روح الله الموسوی خمينی “ (خاطرات آیت الله منتظری ،به نقل ازنشریه ؛ انقلاب اسلامی درهجرت ، شماره ۵۰۵، تاريخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۰)

برپایه تحقیق يرواند آبراهامانيان: “هيات تهران ، که ازشانزده نفرتشکيل می شد ، شامل نمايندگانی ازسوی شخص امام ، رييس جمهوری ، دادستانی کل ، دادگاه انقلاب ، وزارتخانه دادگستری ، اطلاعات ومديريت زندان اوين و گوهردشت بودند۰سرپرستی هيات برعهده آيت الله اشراقی گذارده شده بود که دو دستيارويژه داشت ، حجت الله نيری(حسینعلی نیری) – وحجت الاسلام مبشری- ( علی مبشری رياست دادگاه انقلاب اسلامی مرکز) درپنج ماه بعدی اين هيات توسط بالگرد از اوين به گوهردشت در رفت و آمد بود ۰ نام اين هيات را“ هيات مرگ“گذارده بودند “( يرواند آبراهامانيان ، اعترافات شکنجه شدگان زندان ها و ابراز ندامت های علنی درايران نوين ، ترجمه : رضا شريفها‌، نشرباران( سوئد)، صفحات ۳۲۹و۳۲۸)

۶ــ محمدی گلپايگانی رئيس دفترخامنه ای رابط رهبری با روحانيون قم وسه قوه وزمانی معاونت وزارت اطلاعات راهم داشت.

۷ – آشيخ ابوالقاسم خزعلی عضو سابق شورای نگهبان وازشاخه فتوا دهنده گان سازمان تروربوده است.

۸ ــ علی مشکينی امام جمعه قم ورئيس مجلس خبرگان بود که به تازگی فوت کرد.

۹ــ عبدالکريم موسوی اردبيلی رئيس ديوان عالی کشور، جانشين محمد بهشتی بود.

۱۰ ــ مهدی ربانی املشی(دادستان کل کشور) بود.

۱۱ــ يوسف صانعی عضو شورای نگهبان بود بعد جايگزين ربانی املشی ودادستان کل کشورمی شود، نامبرده رئيس بنياد ۱۵خرداد که برای سرسلمان رشدی جايزه تعيين کرد

۱۲ــ سيدمحمدموسوی خوئينی ۱۶تير۶۴دادستان کل کشورمی شود . و …. نقش داشته است .

۱۳ــ مرتضی مقتدايی سخنگوی شورای عالی قضايی ورئيس ديوان عدالت بود.

۱۴ــ محمد محمدی گيلانی قاضی القضات وحاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی مرکز بود.

۱۵ــ حجت الاسلام جعفرنيری قايم مقام ريس ديوانعالی کشوروقاضی شرع دادگاههای انقلاب، معاون گيلانی ازسال۶۳تا۶۸ دراين مسند ماند

۱۶ــ آيت الله مهدوی کنی سرپرست کميته انقلاب اسلامی تهران وبنيانگذاردانشگاه امام محمدباق(جامع الصادق) یک موسسه جهت آموزش مشاوران امنيتی واطلاعاتی است .

۱۷ــ هادوی دادستان کل انقلاب دولت موقت بود.

۱۸ــ غلامحسين رهبرپوررياست دادگاه انقلاب اسلامی مرکزازسال۶۸تا۷۸دراين مقام بود

۱۹ ــ علی مبشری رياست دادگاه انقلاب اسلامی مرکز بعدازرهبرپوربه اين مسندرسيد

۲۰ــ حجت السلام محمد نيازی دادستان دادسرای نظامی ورئيس سازمان قضايی نيروهای مسلح (رياست سازمان قضايی نيروهای مسلح بعدازعلی يوسفی دست يافت

۲۱ــ مرتضی الويری عضوهئيت رئيسه مجلس ، بازجووشکنجه گربود.

۲۲ــ مرتضی فهيم کرمانی (حاکم شرع ورئيس دادگاههای کرمان)نماينده مجلس ازکرمان، معاون لاجوردی دراوين بود.

۲۳ـــ علی اکبرناطق نوری وزيرکشور،رئيس مجلس و مسئول اطلاعاتی بيت رهبری است . خامنه ای شبکه ای داشت به نام ” شبکه عیون” که مسئولش ناطق نوری است. ناطق نوری درسال ۵۹ بازجويی علی اکبرگودرزی رهبرفرقان رابه عهده داشت

۲۴ــ عباسعلی آقاعليجانی معروف به شيخ قدرت عليجانی(حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی قزوين) نماينده مجلس هم بود

۲۵ــ عبدالمجید معاديخواه(وزيرارشاد) شاگرد محمد بهشتی ، نقش حاکم شرع اوین را بازی می کردورياست دادگاه تقی شهرام رابعهده داشت

۲۶ـــ علی اکبرولايتی، وزيرامورخارجه کابينه هاشمی رفسنجانی وی بعنوان وزيرامورخارجه ،گروه های تروررادرسفارتخانه هامستقروبرای تيم های ترورگذرنامه های جعلی صادروسفارتخانه هارامامورخدمت رسانی به آنها می کرد،پرونده همکاری وی درتروردکتر شرفکندی ویارانش دردادگاه میکونوس(برلین)چهره ولایتی را به جهانیان نمایانده است

۲۷ــ حبيب الله عسکراولادی مسلمان ازبنيانگزاران جمعيت موتلفه اسلامی ، وزيربازرگانی دولت ميرحسين موسوی واسدالله عسکراولادی برادرحبيب الله به اتفاق مسئوليت کميته امداد امام نهادی موازی سازمان بهزيستی رابعهده گرفتند. هردوازسردمداران موتلفه وفدائيان اسلام اند ، بخش مالی اقدامات گروههای فشاروحزب الله را اینهادرپیوند با حاجی امانی ها وخاموشی های بازار تامین می کنند

۲۸ــ سرهنگ صيادشيرازی از سرکردگان ارتش بعد از انقلاب و نماینده خمینی بود.

۲۹ــ فتح الله اميدنجف آبادی(حاکم شرع دادگاههای اصفهان)نماينده مجلس ازاصفهان بود.

۳۰ــ محمدعلی حيدری(حاکم شرع نهاوند) بود.

۳۱ ــ غلامحسين نادی(حاکم شرع)نماينده مجلس ازنجف آباد بود.

۳۲ــ عباس شریفی معروف به ابوشريف ،يکی ازپايه گذاران و فرماندهان سپاه بود.

۳۳ــ هاشمی شاهرودی، حاکم شرع ورئيس قوه قضاییه بود.

۳۴ـــ حاجی جوهری فردبانام مستعارمهدوی ازسال۶۰دوباره به مقام رياست زندان ها رسيد

۳۵ ــ صادق خلخالی حاکم شرع وقاتل خلق ترکمن وکردستان بود.

۳۶ــ هادی غفاری نماينده مجلس، بازجو وشکنجه گر بود.

۳۷ــ علی قدوسی ، دادستان کل انقلاب بود.

۳۸ــ سيدحسين موسوی تبریزی(دادستان کل انقلاب)شهريور۶۰بعد ازکشته شدن علی قدوسی بود.

۳۹ــ مجيد قدوسی پسرآيت الله قدوسی سازمانده اعترافات توابين درحسينیه اوين بود.

۴۰ــ محمد محمدی ری شهری، رياست دادگاه انقلاب ارتش وروحانيت ازسال ۵۸تا۶۲ونخستين وزيرسازمان اطلاعات بود.

۴۱ــ ابوالفضل موسوی تبريزی(رياست ديوان عدالت اداری ودادستان کل انقلاب)وجايگزين محمد محمدی ری شهری شد

۴۲ــ علی يونسی با نام مستعارادريسی معاون محمد محمدی ری شهری ازسال۶۳تا۶۸براين مسندبود بعد ازانتصاب علی رازینی به ریاست دادگاه ویژه روحانیت ودادگستری تهران به مقام ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح دست یافتند وبعدا وزیراطلاعات شد

۴۳ــ علی رازينی مدیر کل قضایی استان تهران از دی ۶۳جانشين لاجوردی شد ورياست دادگاههای تهران وسازمان قضايی نيروهای مسلح شد

۴۴ــ محمديزدی (رياست قوه قضائيه)که ازانتخابات سال۶۷ازمجلس اسلامی برکنارماندبه اين مقام رسيد.

۴۵ ــ اتابکی، دادستان انقلاب ارتش بود.

۴۶ ــ شيخ علی فلاحيان رئيس دادگاه ، دادستان ويژه روحانيت ، معاون و مائم مقام وزارت اطلاعات و ۸ سال وزيراطلاعات و بعد درمقام مشاوررهبربودند ۰ بعد نيزکانديد مجلس خبرگان ازخوزستان و مجلس شورای اسلامی ازاصفهان شدند

۴۷ــ احمدجنتی، امام جمعه دراهوازوقاتل دههاوصدها دانشجودراهواز و مقامات عدیده ای در این نظام داشته و دارد.

۴۸ــ محسن رضايی فرمانده وقت سپاه پاسدارا ن وسخنگوی شورای مصلحت نظام است .

۴۹ ــ غلامرضا ملاحسنی، نماينده ولی فقيه و امام جمعه اروميه، قصاب اروميه بوده و است .

۵۰ ــ سيداسدالله لاجوردی (رياست دادستانی انقلاب اسلامی مرکز)ازسالهای ۵۹ تا۶۳معروف به جلاد اوين بود و ترور گردید.

۵۱ ــ محسن رفیقدوست ازپایه گذاران سپاه پاسداران و در دزدی ها زبان زد بوده است .

۵۲ ــ مرتضی اشراقی دربهار ۶۵ به جای رازينی نشست.

۵۳ ــ ابوالقاسم سرحدی زاده رياست شورای سرپرستی زندانها ووزيرکارهم شد

۵۴ ــ جزایری امام جمعه اهوازدراعدام وکشتارسال۶۷حضورداشت ومراقب اجراء صحیح کشتاربود

۵۵ ــ هادی خامنه ای یکی ازبازجویان اوین بوده است . هادی خامنه ای گفت

:” ما کابل ها ی مورد استفاده دربازجویی رابه نزد “امام” برده، ایشان آن هایی راکه شرعی هستند،


تایید کرده اند.”

( ايرج مصداقی ، نه زيستن نه مرگ ، جلد اول ،ص۱۴۵، چاپ اول ۱۳۸۳، ناشر: آلفابت ماکزيماسوئد)

۵۶ ــ محمدغرضی وزيرنفت بعدا وزيرپست وتلگراف وتلفن ، چندی معادن استانداری کردستان بودبعدبه دستورخمينی استاندارخوزستان بود ازاول انقلاب تا امروزدرعمليات تروريستی گوناگونی شرکت داشته است ۰نقش اودرقتل بختيارودرکشتاربرلين ووين آشکارگرديد

۵۷ ــ مرتضی اشراقی (دادستان وقت انقلاب تهران) مشاورحقوقی کنونی بنيادشهيد شد.

۵۸ ــ اخوان آخوندی که نماینده خمینی در سپاه پاسداران گیلان بود

۵۹ــ موسی واعظی ازمسئولان وزارت اطلاعات تهران، سرپرستی زندان را درسال ۶۸ به عهده گرفت

۶۰ــ ناصريان نام اصلی اش حاجی مغيثی مديرداخلی زندان گوهردشت وداديارزندان اوين که زندانیان وبويژه مخالفان وسرموضعی ها رابا شديدترين شيوه ها زيرفشارمی گذاشت ۰ازمامورين اجرايی اعدام هاوکشتار۶۷بود وبه دارآويختن زندانيان حضورفعال داشت۰ اکنون مسئول دايره مبارزه با فساد درخيابان مطهری است

۶۱ــ محمدکچوئی(از۸تير۶۰رياست زندان های دادستانی انقلاب) رسید و ترور گردید.

۶۲ــ حسنی بعد از ترور کچويی، به اين مقام رسيد

۶۳ــ حاج داوود لشکری( رئيس ومدیرداخلی زندان گوهردشت از عوامل کشتار۶۷)

۶۴ــ حاج داوود رحمانی(مسئول قزل حصار) بود.

۶۵ ــ حاج احمد معاون حاج داوودرحمانی درقزل حصار بود.

۶۶ــ حاج ميثم (رئيس زندان اوين و بعدارياست واحد يک قزل حصار)ا زسال ۶۳ تا۶۵را بعدازحاج داوود رحمانی بعهده گرفت وفروشنده آهن آلات بازارتهران بود

۶۷ــ محمد خاموشی مسئول واحد يک قزل حصار بود.

۶۸ــ پيام فضلی نژادازمعاونان سابق سعيدمرتضوی ، معاون اطلاعات ناجا بود.

۶۹ــ حجت اسلام ابراهيم ، رئيس سابق سازمان بازرسی کل کشورومعاون اول قوه قضاييه کشوراسلامی منصوب شد.

۷۰- حاج مجتبی معاون دادستانی لاجوردی ومسئول امنيتی زندان اوين وازقديمی ترين مامورين آنجا بود۰ درزمان لاجوردی دست راست اوبه حساب می آمد۰ بعد ها همچنان ماموريت خود را داشت هرجا که نيازبه شلاق و تنبيه بو، مجتبی هم حاضربود۰ درتابستان۶۷ وکشتارزندانيان وشلاق زدن کمونيست ها فعال بود وبعداازمسئولان وشکنجه گران زندان گوهردشت کرج شد

۷۱ – محمود سالارکيا معاون دادستان تهران سعيد مرتضوی بود.

۷۲- حاج نصيريان

۷۳- عباسعلی عليزاده (رئيس کل دادگستری تهران ورئيس هیات نظارت وبازرسی حفظ حقوق شهروندی )

۷۴- حاج آقا پيشوا سربازجوی سابق شعبه یک وبعدا رئيس سرپرستی زندان اوین بود.

۷۵- حاج سید حسین مرتضوی(اداره زندان گوهردشت بعد به ریاست زندان اوین رسید)

۷۶- مهندس فروتن ( رئيس زندان اوين دوباره به ریاست گوهردشت هم رسید)

۷۷- حاج شکاری رئيس بند جهاد، زندان گوهر دشت بود.

۷۸- حاج صمد

۷۹- محمد علی بشارتی قايم مقام وزارت خارجه علی اکبر ولايتی شدبعدوزيرکشورگرديدویکی ازپایه گذاران سپاه پاسداران بود

۸۰ – بهرام گشتاپو(مسئول دارزدن ها دراوين تابستان ۶۷)

۸۱ – رمضان چوپان شکنجه گراوين بود.

۸۲- محمد کاظم بهرامی ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح را بعهده داشت .

۸۳- فاطمه جباری (پاسداراوین زن خشن و بيرحم) بود.

۸۴ – تیمسار صدرالاسلام مسئول اداره اطلاعات ناجا، معاونت اطلاعات نیروی انتظامی بود.

۸۵ – عباس دوزدوزانی ازپایه گذاران سپاه پاسداران بود.

۸۶ – آیت الله ربانی شیرازی نماینده خمینی درحوادث ویژه استان های کردستان وآذربایجان غربی وعضوفقهای شورای نگهبان شد

۸۷ – صالح (شکنجه گروسرپرست بند ۲۰۹ )

۸۸ – برادرلاجوردی (نماينده دادستانی انقلاب مرکزدرفرودگاه مهرآباد) بود.

۸۹- عربشاهی با نام مستعارمطهری (گرداننده وسربازجوی کميته مرکز) بود.

۹۰- حسن گشتاپو(شکنجه گر اوين) بود.

۹۱- سراج الدين موسوی (سرپرست امورکميته های مسلح) بود.

۹۲- حاج فکور نام اصلی اش اکبرکبيری آرانی بازجوی شعبه ی هفت بود ودرسالهای ۶۴و۶۵ به رياست زندان اوين رسيد. فکورهميشه کابلی به دستش پيچيده بود

۹۳- شاه محمدی پاسدار بند که ریشی حنا بسته و دندان های طلایی داشت و بد جنس بود

۹۴- پاسدار رحيمی (بازجوی زندانيان توده ای واکثريتی و شکنجه گراوين) بود.

۹۵- حاج رضائی (بازجوی زندانيان بهائی واقليت های مذهبی دراوين) بود.

۹۶ – امامی وابسته به انجمن اسلامی يکی از دانشگاههای آمريکا، سربازجوی شعبه ۲ و۲۱دادستانی اوين ) بود.

۹۷- حاج جواد ( بازجوی پرونده مبارزان شهرستانی در اوين) بود.

۹۸ – جليل حسنی ازپاسداران کميته اروميه و ازمحافظان ملا حسنی و الان به تجارت مشغول است

۹۹ – نگهبان صديقه مسئول بند زنان بود.

۱۰۰- سردار پاسدار محمد رضا نقدی (بازجوو شکنجه گر) و بعدا فرمانده حفاظت واطلاعات نيروهای انتظامی بود.

۱۰۱- حسين الله کرم ازسخنگویان انصارالله بود.

۱۰۲- سعيدامامی معروف به(سعيد اسلامی ) و نام اصلی اش مجتبی قوامی است ، درزمان وزارت فلاحيان به عنوان معاون امنيتی وزارت اطلاعات منصوب شد

۱۰۳- قربانعلی دُری نجف آبادی(حاکم شرع شيراز، اصفهان، قم ووزيراطلاعات بعدی) بود.

۱۰۴- سید حسن شاهچراغی نماینده مجلس ازدامغان، رئيس دفتر دادستانی کل انقلاب بود و ازنزدیکان علی قدوسی بود

۱۰۵ – آخوند زرقندی (حاکم شرع دادگاههای کرج) بود.

۱۰۶- حسين آيت الهی (نماينده خمينی درجهرم) بود.

۱۰۷- موحدی قمی (حاکم شرع دادگاههای استان کرمانشاه) بود.

۱۰۸- کريمی معروف به سه کنج کله( دادستان لاهيجان وشرق گيلان) بود.

۱۰۹- اسعدالهی (رئيس خشن زندان آمل) بود.

۱۱۰- حاج برخورداری طلبه شکنجه گر یکی ازپست ترین ودرعین حال ورزیده ترین شکنجه گران رژیم درآمل بود

علی اکبرپرورش (وزيرآموزش وپرورش) بود.

۱۱۲- احمدمعتمدی ( وزيرپست و تلگراف و تلفن) بود

۱۱۳- نادری (زن پاسدارخشن زندان گوهردشت) بود.

۱۱۴- علی معتمد از دوستان نزدیک لاجوردی ، بخش خیاطی جهاد زندان گوهردشت را اداره می کرد

۱۱۵- پاسدارحميد يا حامد تُرکه بازجوی شعبه۶ ویژه گروههای چپ وشکنجه گر اوين) بود.

۱۱۶- دکتر احمد پورنجاتی ،معاون اسبق وزارت اطلاعات و قایم مقام سازمان صداوسیما به عنوان یک چهره مطلع وموثق فعالیتهای محفل اطلاعاتی بود.

۱۱۷- برادر مسعود(بازجوی اوين)که ” شلوارآمریکایی، کفش نوک تیز و ورنی می پوشید. قوی جثه و خیلی مغرور و لاتی حرف می زد”( در راهروهای خون، یادداشتهای زندان (۲) ،سازمان اتحاد فداییان خلق ایران ، در۵۰ صفحه ،پاییز۱۳۷۷)

۱۱۸- برادر رحيم(بازجوی اوين) بود.

۱۱۹- آخوند رحمانی رييس عقيدتی – سياسی نيروهای انتظامی بود.

۱۲۰- حاجی رضا( رئيس پاسداران اوين) بود.

۱۲۱- سيد مجيد( عهده دارمصاحبه درحسينيه اوين) بود.

۱۲۲- سعيده(مسئول بند ۲۰۹ زنان گوهردشت) بود.

۱۲۳- نگهبان لکاته ای به نام بختياری زن نگهبان و شکنجه گر بخش زنان گوهردشت از هیچ جنایتی علیه زندانیان مضایقه نمی کرد

۱۲۴- اصغرپور رئيس زندان قزل حصارسال ۱۳۷۲ بود.

۱۲۵- حمید شریفی رئيس موسسه تنظیم و نشر آثارخمینی از عوامل وابسته به سعید مرتضوی است

۱۲۶- یوسف کلاهدوز از پایه گذاران سپاه پاسداران بود.

۱۲۷- معلمی رابط سپاه با زندان عادل آباد شيراز و يکی از درنده خوترين اعضاء دادستانی شيراز۱۲۸

۱۲۸- سید مرتضی نبوی مدیر روزنامه رسالت ازعوامل اطلاعاتی مرتبط به سعید مرتضوی ،پشتوانه مالی حزب الله را به همراه باهنر وبادامچیان وعسکراولادی تامین می کردند

۱۲۹- روح الله حسينيان (خسرو خوبان) ازسوی دوستان قديمش درحوزه(روحی)خطاب می شد، عضوهيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت وازهمپالگی های حسین شریعتمداری در کیهان بوده است .

۱۳۰- مهندس صدرالاسلام معاون اطلاعات نيروی انتظامی را بعهده داشت.

۱۳۱- مهندس کلانتری مديرکل اداره اطلاعات نيروی انتظامی بود.

۱۳۲– شورجه فرمانده جوخه های اعدام و دستيارخلخالی که بيش از۵۰۰ را اعدام کرد.

۱۳۳- ــ موحدی کرمانی رابط رهيری با سپاه پاسداران۰ مسئول ايدئولوژيک سپاه پاسداران را داشت.

۱۳۴- قاسم شکنجه گر و بازجوهای معروف شعبه ۶ مخصوص گروههاو سازمانهای موسوم به” کمونيست های محارب“ بود ، چندين نفررا در حين بازجويی به قتل رسانده است

۱۳۵- رشيد جلالی جعفری ، معاون امنيتی و انتظامی وزيرکشورمعاون وزيراطلاعات بود.

۱۳۶- هاشم علوی معاون امنيت وزارت اطلاعات بود.

۱۳۷- برادر مصطفی،نگهبان زندان اوین که تکیه کلامش ” ایجاب مزاحمت نکنید” بود ودرمیان بچه ها به ” برادر ایجاب” معروف بود

۱۳۸- مقدم معاون فرهنگی نيروی انتظامی بود.

۱۳۹- جدی مديرکل سياسی وزارت اطلاعات بود.

۱۴۰- سرتيب پاسدار بحرينی معاون اداره اطلاعات بود.

۱۴۱- قاضی مظاهری رييس دادگاه اصفهان بود.

۱۴۲- مرتضی شاه مرادی بازجوبعدابه سمت بازپرسی رسيد

۱۴۳- پاسدار بوذری معروف به سرگرد سعدحداد که هميشه مانند کماندوها لباس می پوشيد

پاسدار جانثاری مسئول بندزنان و پاسداری رزل در اصفهان بود.

۱۴۵- کاظمی مامور جوخه اعدام اصفهان بود.

۱۴۶- پاسدار دايی جليل ،محافظ ویژه اسدالله لاجوردی، بعدها مسئول اعدام زندانيان سياسی زندان اوين گرديد

۱۴۶- پاسدار صادقی شکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۴۷- پاسدار عباسی شکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۴۸- پاسدار فلاحی شکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۴۹- پاسدار ابوذر شکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۵۰- پاسدار فرزانه معروف به گشتاپو بود.

۱۵۱- پاسدار زهرا معروف به چماقدار بود.

۱۵۲- پاسدار صفا معروف به جغدشوم بود.

۱۵۳- پاسدار نجمه معروف به جلاد مسئول بازداشتگاه سيد علی خان واقع در کمال اسماعیل اصفهان بود .

۱۵۴- ناصر احمدی مسئول شعبه ۵ در آن زمان شعبه حزب توده وسازمان اکثريت بود.

۱۵۵- رضا فروزان صاحب سونای زعفرانیه وازعوامل باند سعید امامی بود.

۱۵۶- حاج آقا سعید پاسدارنگهبان اوین بود.

۱۵۷ــ دزفولی دادیار زندان قزلحصار بود.

۱۵۸ـ ایران فر، شکنجه گرومسئول امورفرهنگی ومعاون دایره ی اجرایی احکام درزندان گوهردشت ره بعهده داشت .

۱۵۹ـــ بصیرت مسئول کلاسهای آموزشی اوین بود.

۱۶۰ ــ مجید انصاری درسال ۶۳ به عنوان نماينده ی شورای عالی قضايی به زندان هاراه يافت ودرسال ۶۴ به رياست سازمان زندان هابرگزيده شد

۱۶۱ ــ یوسفی نگهبان زندان اوین بود.

۱۶۲- موسوی مسئول آموزش ایدیولوژیگ زندانهای دادستانی در اوین ،قزلحصار، گوهردشت که از جهاد سازندگی زنجان به درخواست خودش به بخش آموزش زندان اوین منتقل شد ، صاحب کتابی با عنوان: ” ۲۰۰تناقض از مارکسیسم” بود.

۱۶۳ــ سید مجید پورسیف درسمت منشی” قاضی حداد” درشعبه۲۶دادگاه انقلاب اسلامی تهران. نامبرده اکنون به شعبه اجرایی احکام مجتمع قضایی ” میرداماد” منتقل گردید

۱۶۴ــ رحیم پورازغدی ازشکنجه گران و بازجویان مخوف دهه۱۳۶۰،اکنون عضو” شورای عالی انقلاب فرهنکی” است

۱۶۵- اکبرشرفی ازعوامل حسین الله کرم وازاعضاء نوپو، نیروی ویژه سپاه پاسداران بود.

۱۶۶ – پورمحمدی نماينده وزارت اطلاعات در اوين بود.

۱۶۷- حاج سعيد مرتضوی داديار زندان اوين بود.

۱۶۸- پاسدار گوهری

۱۶۹- فريده استکی قاچاقچی بين المللی زندانبان بود.

۱۷۰- پاسدار امينی در آسايشگاه اوين بود.

۱۷۱- عباسی معاون داديار ناصری بود.

۱۷۲- رحيمی مسئول بند زنان بود.

۱۷۳- عباس شمس از قصابان قزل حصارکرج درسالهای ۱۳۶۱ بود” عباس شمسی ، مصطفی و مرتضی پاسدارانی بودند که چهل زن و کودک را در دهکده ای در کردستان در جریان جنگ نابرابر ارتش و سپاه با حزب دمکرات وکومله به گروگان گرفته بودند . به دستورعباس ، همه چهل نفررا به رگبار بسته بودن. …” (کابوس بلندتيزدندان ويراستار: بهروزشيدا ، ص۱۵۰و ۱۵۱ ناشرباران استکهلم سال ۱۳۸۲)

۱۷۴- فروتن رئيس زندان بود.

۱۷۵- پاسدار محمدی ….

۱۷۶- پاسدارجباری …..

۱۷۷- پاسدار صادقی پای ثابت شکنجه در زندان اوين بود.

۱۷۸- طيبه شکنجه گر و رابط با حاجی در قزل حصار بود.

۱۷۹- فرزانه نيز دستيار حاجی درقزل حصار بود.

۱۸۰ – قاسم يکی ازبازجويان معروف شعبه۶ مخصوص گروههاوسازمانهای موسوم به” کمونيست های محارب“ بود .

۱۸۱- مجتبی حلوائی معاون رئيس زندان و بازجوومسئول اعدام ها دراوين بود.


روح الله بازجوی شعبه ۶ اوين باافتخاربرای ترساندن زندانی مي گفت : “ما دراين رژيم مارخورده ايم وافعی شده ايم“( گفتگو های زندان شماره۳،ص۳۴)

۱۸۳ــ حسين مويدعابدی بازجو و رئيس زندان انزلی بود.

۱۸۴ــ بلندکيش از عوامل کشتار و سرکوب قيام دو روزه صيادان در روزهای ۲۳ و۲۴مهر ۱۳۵۸درشهر انزلی بود، نامبرده (بلند کيش) درسال ۱۳۶۲ به فرماندهی سپاه منطقه سه گيلان ومازندران ارتقاء مقام يافت!

۱۸۵- کوشا دادستان زندان انزلی و غرب گیلان بود.

۱۸۶- قتيل زاد حاکم شرع انزلی بعدها رئيس کل دادگستری گيلان شد.

۱۸۷ــ پاسدار احمد دنيامالی ، اکنون معاون وزير راه و مسئول کل اداره بنادر و کشتيرانی است.

۱۸۸ــ صادقی پاسدار و بازجوی زندان انزلی بود.

۱۸۹ ــ خوشه چين سرنگهبان زندان بود.

۱۹۰ــ جواد ميری از زندانبانان ونگهبانانی بود که خوی آزار زندانيان در تمام وجود او سرشته بود .

۱۹۱ــ يوسفی بازجوی زندان انزلی بود.

۱۹۲ ــ علی يکتا دوست بازجو و يکی از مسئولين زندان انزلی بود.

۱۹۳ ــ احسانی وحشی ترين شکنجه گر زندان چالوس و برای همه زندانيان چهره ی منفور بود.

۱۹۴ ــ جعفر پوررز از مسئولین تيم عملياتی برای دستگيری فعالين سياسی ،بعدا مسئول زندان شده بود و تلاش می کرد با برخوردهای فاشيستی ، کاريکاتوری از حاج داوود تبديل شود

۱۹۵ــ داوودی نگهبان و پاسدارزندان انزلی بود.

۱۹۶ــ عزيز رامش مسئول بندقزل حصار بود.

۹۷ ــ رضا نگهبان زندان چالوس بود.

۱۹۸ ــ ميرزايی ازنگهبانان لنگرود و رودسر و يکی از زندانبانان و شکنجه گران زندان رشت بود.

۱۹۹ ــ موسوی مسئول بخش تواب سازی و ايدئولوژيک بندانفرادی بود.

۲۰۰ــ رمضان کشاورز يکی از نگهبان ها، تنها استعدادش آزار زندانيان بود.

۲۰۱ ــ ابراهيم فلاحيان از نزديکان فلاحيان در وزارت اطلاعات ودر بخش اقتصادی کار مي کردند .

۲۰۲ ــ اسماعيلی از نگهبان های صومعه سرا، جثه ی کوچکی داشت و از همه نگهبان ها بدجنس تر بود

۲۰۳ ــ احمدی رئيس جديد زندان بود۰ وی داديار سابق دادگاه ارتش رشت بود بعدها به دليل دزدی و فروش جيره مواد بهداشتی زندان دستگير و برکنار شد

۲۰۴ــ دميار رئيس زندان لاهيجان بعدا به رياست سازمان زندان های گيلان منصوب شد، وی همواره ادای صوفيان را درمی آورد

۲۰۵ــ مصباح که پيشتر کارمند آگاهی بود به عنوان معاون زندان معرفی شدند

۲۰۶ــ زارع به عنوان يکی ازمسئولين سپاه فومن و صومعه سرا، نقش بسزايی درسرکوب و کشتارنيروهای انقلابی درسالهای ۶۰و۱۳۶۱ ايفاءکرده است ۰ نامبرده معاون انتظامی سازمان زندان های استان گيلان هم بود زارع “ازتابستان سال ۶۰ به صورت مستقيم بازندانيان فومن و صومعه سرا درگير بود و در اعدام زندانيان و شليک تيرخلاص به شقيقه ی آن ها مهره ای انگشت نمابود“ (احمد موسوی ، شب بخير رفيق ، صفحات ۲۶۴و۲۶۵،چاپ اول ، نشر باران سوئد )

۲۰۷ ــ مسرور معاون دادستانی و از بازجويان شهرستان انزلی بود

۲۰۸ ــ محمد سياه پست ترين زندانبان بازداشتگاه رشت بود و به اشکال مختلف زندانيان را آزار می داد ، سيه چرده و ژوليده بود۰ يک چشمش هم کمی چپ بود

۲۰۹- علی سرنگهبان بند بود، بعدها معاون رئيس زندان رشت شد .

۲۱۰ – کلاهدوز

۲۱۱– صالح سربازجوی بند ۲۰۹ در برخوردش با زندانیان خوف انگیزبود.

۲۱۲- صبحی(مرتضی صالحی) از مهرماه سال۶۱ رئيس زندان گوهردشت بود.

۲۱۳- علی ربيعی (عباد) مشاور رئيس جمهوری خاتمی در امور امنيت ملی و معاون دبير شوراي عالی امنيت، مديرمسئول روزنامه کار و گارگر بود.

محسن رفيق دوست عضو مرکزيت موتلفه ، رياست بنياد مستضعفان وجانبازان را بعهده داشت.

۲۱۵- اسدالله بادامچيان ازهيات اصفهانی ها واز پايه گذاران موتلفه اسلامی بوده است .

۲۱۶ – محسن سازگارا ، هيات موسس وعضويت در شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی( ماجرای اطلاعیه۱۰ماده ای دادستانی یکی از طرح های بهزاد نبوی ودستیارش محسن سازگارا دربهمن ۱۳۵۹برای پایه ریزی سرکوب گسترده نیروهای مترقی وانقلابی بود …” (ايرج مصداقی ، نه زيستن نه مرگ ، جلد اول ،ص۲۸ ناشر: آلفابت ماکزيما چاپ اول ۱۳۸۳سوئد

۲۱۷- شفيعی مديرکل دانشجويی وزارت اطلاعات، معاون حفاظت و معاونت مردمی بود.

۲۱۸- کميل کاوه طلبه جوان ، رهبر انصارحزب الله دراصفهان بود.

۲۱۹- عبدالحميد محتشم مدير مسئول ارگان انصارالله بود.

۲۲۰- مهدی نصيری حزب الله از مجله زن روز به اتاق مديريت روزنامه کيهان پا گذاشت.

۲۲۱- مصطفی تاج زاده از بنيانگذاران کميته های انقلاب اسلامی بود.

۲۲۲- محسن آرمين از بنيانگذاران کميته های انقلاب اسلامی تا سخنگويی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی

۲۲۳- عليرضا علوی تبار از عضويت در سپاه پاسداران تا سایر مقامات در دوره های مختلف کارکرد داشت.

۲۲۴- سعيد حجاريان يا (جهانگيرصالح پور) از مهندسین اطلاعاتی و اصلاحات و مشاور رئيس جمهور محمد خاتمی بود.

۲۲۵- امين زاده معاون وزير امورخارجه بود.

۲۲۶- بهرامی نهاوندی يا همدانی از قضات سازمان مسلح قضايی بود.

۲۲۷ – خزاعی رئيس دفتر وزيراطلاعات و ازمعاونان فلاحيان ، قبلا مسئول اطلاعات شهر قم بود

۲۲۸- آزاد معاون امنيتی وزارت اطلاعات بود.

۲۲۹ – عباد معاون پارلمانی وزارت اطلاعات که پيش ازآن مديرکل اطلاعات آذربايجان غربی بود

۲۳۰- تهرانی معاون پارلمانی وزيراطلاعات بود.

۲۳۱- حميدسرمدی، معاونت امنيت وزارت اطلاعات، وی پيشتر در بخش مربوط به امور پاکستان و افغانستان کار می کرد و الان سفير ايران در تاجيکستان است

۲۳۲- تاجيک معاونت آموزشی وزارت اطلاعات بود.

۲۳۳- آقای خليل از سيستان و بلوچستان به معاونت ضدجاسوسی گماشته شد .

۲۳۴- عباس سليمی نمين مدير مسئول سابق کيهان هوايی و مدیر روزنامه تهران تایمز از دوستان نزدیک فلاحیان ، سعید امامی و از اعضاء شبکه خبررسانی و محفل رسانه ای وزارت اطلاعات در دوران فلاحیان بود. هم اکنون در خدمت دفتر ویژه تحقیقات اطلاعات سپاه پاسداران است که ریاست آنرا حسین شریعتمداری مدیر فعلی کیهان به عهده دارد.

۲۳۵ – حجت السلام پروازی او می گويد : “هرکه خائن شود اورا می زنيم ” ( محمد قوچانی ، پدرخوانده و چپ های جوان ، نشرنی ، چاپ دوم سال ۷۹ ، ص ۷۱)

۲۳۶ – سيد مصطفی کاظمی (موسوی) شيرازی از زمان شکل گيری اطلاعات سپاه درآن بود۰ بعد مدير اداره کل اطلاعات در استان فارس شد، بعدا در زمان وزارت قربانعلی دُری نجف آبادی در جايگاه جانشين معاون امنيت منصوب شدند

۲۳۷- مصطفی پورمحمدی دادستان انقلاب اسلامی خوزستان ، بندرعباس ، کرمانشاه و مشهد از سالهای ۵۸ تا ۶۵ ، رئيس اطلاعات خارجی از سال ۶۵ تا ۷۸،مشاور رياست دفتر و مدير گروه سياسی و اجتماعی مقام رهبری ازسال ۸۱ تاکنون ، استاد دانشگاه امام صادق از سال ۷۹ تا به اکنون ، معاون و جانشين وزير اطلاعات از سال ۶۶ تا ۷۸ ، نماينده ری شهری وزير وقت اطلاعات و يکی از مجريان قتل عام زندانيان سياسی درسال ۶۷ بود، پور محمدی معاونت بخش خارجی وزارت اطلاعات را در دوران علی فلاحيان و قربانعلی دُری نجف آبادی در اوايل دهه ۷۰ را به عهده داشت و در دوران دری نجف آبادی نيز همچنان مرد دوم وزارت اطلاعات بود سپس به عنوان يکی ازمسئولان دفتر ويژه اطلاعات وامنيت خامنه ای منصوب شد.

۲۳۸- مير عباد مسئوليت دادگاههای انقلاب در شهر گرگان را بعهده داشت و به تندی و سختگيری شهرت داشت.

۲۳۹- مرتضی حقانی کارگزار سعيدامامی درقتل های زنجيره ای بود.

۲۴۰ – نظرعلی کريمی از مسئولان اطلاعات شهرستان گرگان بود.

۲۴۱- مظفرحسينی چهره مرموز پرونده جنايات گرگان در زمان فلاحيان وسعيد امامی بود.

۲۴۲ – رضا ايئجی در قتل فرزين مقصودلو و شبنم حسين در گرگان دست داشتند .

۲۴۳ – موحد فرمانده سابق سپاه در مشهد بود.

۲۴۴- جواد آزاده از معاونان دری نجف آبادی و مهره بدنام در وزارت اطلاعات بود

۲۴۵- مهرداد عليخانی از نزديکان سعيد امامی بود.

۲۴۶- احمد شيخا(احمدنياکان) از سربازجويان وزارت اطلاعات بود.

۲۴۷- علی محمدی رئيس کميته تبليغات و اطلاع رسانی شورای عالی امنيت ملی بود.

۲۴۸- سرفراز معاون علی لاريجانی مديرعامل صدا وسيما و کارگردان فيم بازجويی ها بود.

۲۴۹- مرتضی قبه معروف به رضا اصفهانی رئيس دفتر سعيد امامی بود.

۲۵۰- محی الدين انواری از پايه گذاران موتلفه اسلامی وظيفه تائيد مشروعيت اقدامات ضد رژيم جمعيت موتلفه را بعهده داشت.

۲۵۱- حجت الاسلام عاملی ( عامری ) ازمسئولان سازمان قضايی نيروهای مسلح بود .

۲۵۲- قوام از بازجويان وزارت اطلاعات بود.

۲۵۳- قاسمعلی نصيری پورمعروف به قاسم مرشدی بود.

۲۵۴- محمد رضا سليمی معروف به محمد صداقت بود.

۲۵۵- مهدی پرورده موسوم به مجيدی بود.

۲۵۶- کريم اسد زاده معروف به امين بود.

۲۵۷- خسرو قنبری معروف به تهرانی بود.

۲۵۸- احمد و حيدی از ياران حلقه امنيتی فلاحيان بودند

۲۵۹- غيوری از باندهای مالی فلاحيان بود.

۲۶۰- حسين صفاری در اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات کار می کرد و در درگيريهای خارج از کشور شرکت داشت.

۲۶۱- حسن محمدی مدير کل وزارت اطلاعات درزمان فلاحيان بود.

۲۶۲- حسين موسويان سفير وقت ايران در آلمان در شبکه ترور خارج از کشور دست داشته است.

۲۶۳- محمدحسن قاتل تيم ترور دکتررضا مظلومان ، به ايران بر می گردد مدتی به وزارت اطلاعات رشت فرستاده می شود، چندی بعد به عنوان فردی ناراضی پناهنده می شود.

۲۶۴- حاج حسين معصومی شوهرخواهر فلاحيان در يکی از ماموريت های خارجی زخم برداشته ولی به ايران برمی گردد و از عوامل مالی وزارت اطلاعات بوده است.

۲۶۵- حاج حسين فلاحيان برادر شيخ علی فلاحيان، مدتی در وزارت اطلاعات مسئول دفتر فلاحيان بوددر بازرسی نيروی انتظامی درکميته انقلاب نيزنقش داشت.

۲۶۶ــ خسرو براتی در تمام قتل های زنجيره ای حضورداشت۰ راننده اتوبوس قتل ۲۱تن از نويسنده گان به طرف ارمنستان بود.

۲۶۷ ــ خسرو تهرانی معاونت اطلاعات و تحقيقات نخست وزيری و ری شهری بود.

۲۶۸ ــ محمدعراقی سرپرستی گروههای متعلق به نهضتهای اسلامی خارج ازکشورومسئول فعاليتهای تروريستی درسازمان تبليغات اسلامی بعهده داشت.

۲۶۹ ــ مهدی خزعلی فرزند آشیخ ابوالقاسم خزعلی مدیر موسسه انتشاراتی حیان در زدوبند با شبکه ترور و مافیا

۲۷۰- اسعدالهی رئيس زندان آمل بود.

۲۷۱ ــ هاشم علوی معاون امنیت وزارت اطلاعات بود.

۲۷۲- سرتیپ پاسدار بحرینی معاون اداره اطلاعات بود.

۲۷۳- مهندس صدرالسلام معاون اطلاعات نیروهای انتظامی بود.

۲۷۴ – مهندس کلانتری مدیر کل اداره اطلاعات نیروی انتظامی بود.

۲۷۵- حجت الاسلام رحمانی رئيس عقیدتی وسیاسی نیروهای انتظامی بود.

۲۷۶ سيدمحمود محتشمی ازرهبری حزب الله لبنان ، وزيرکشور، نماينده مجلس هم شد.

۲۲۷ – کاظم جلالی مخبر کمسيون امنيت ملی و سياست خارجی بود.

۲۷۸ــ علی حسین پناه مسئولتهیه بولتن ها ی محرمانه سپاه وازعوامل امنیتی است.

۲۷۹ ــ حسین زاده مسئول داخلی اوین بود.

۲۸۰ ــ پاسدار محمد صادقی ازگوهردشت بود.

۲۸۱ ـــ اسماعيل شوشتری نماينده مجلس درسال ۶۴ به رياست سازمان زندان ها برگزيده شد۰ بعدا درزمان رفسنجانی به وزارت دادگستری رسيد.

۲۸۲ ــ رضا روزان با نام مستعارموسوی از زندان فومن به انزلی منتقل شد و جای حسين عابدی و يوسفی راگرفته بود۰ رضا روزان سربازجو و خود راب الاترين مسئول زندان در انزلی می دانست و از همان آغاز سياست های فاشيستی خود را نشان داد.

۲۸۳ ــ محمد خاموشی مسئول واحد يک قزل حصار بود.

۲۸۴ ــ انصاری معاون ميثم، رياست واحد يک قزلحصار را بعهده داشت.

۲۸۵ ــ حسين زاده شوهر خواهر محمد کچويی که در زندان شاه به “آقای بيگناه “ معروف بود، مديريت داخلی اوين را بعهده داشت.

۲۸۶ــ مرتضی صالحی با نام مستعار صبحی رياست گوهردشت را در سالهای ۶۱و۶۳ بعهده داشت و ميرمحمدی هم معاون ايشان بود.

۲۸۷ ــ بازجو حاج آقا صفايی “ صفايی يک وحشی تمام عيار بود که از صافی عبور کرده بود“ ( کتايون آذرلی ، مصلوب ، ص ۱۰۸)

۲۸۸ــ حاج آقا کرباسی بازجوی زندان مشهد

۲۸۹ ــ اسماعيل افتخاری معروف به “ اسی تيغ کش “ مسئول گروه ضربت کميته ی منطقه ۱۲، اسماعيل قبل ازانقلاب و سقوط شاه يکی از باج گيرهای منطقه جمشيد تهران بود۰اسماعيل بد دليل کارهای خلاف درسال ۷۷ دستگيرشدوبه زندان افتاد. “اسماعيل درخلال دادگاهش مدعی شد که ۶ هزارنفررا دستگير و روانه زندان ها کرده است ( ايرج مصداقی خاطرات زندان ، نه زيستن ونه مرگ جلد اول ، ص ۱۷ )

۳۰۰ ــ اکبر خوش کوش قبل ازانقلاب درمحله نازی آباد تهران مورد سوء استفاده های جنسی زيادی قرارگرفته بود و به همين دليل به “ اکبرخوش گوشت“ معروف بود۰ اکبر در سيستم سرکوب رژيم به پاس خدماتی که کرده بود ،ارتقاء يافت و به سمت مشاور عملياتی وزير اطلاعات در دوران فلاحيان و بعد از آن رسيد(ایرج مصداقی ، ماخذ پیشین، صفحه۱۷)

۳۰۱ ــ صالح سربازجوی بند ۲۰۹ زندان اوين بود.

۳۰۲ ــ طباطبايی بازجوی زندان اوين بود.

۳۰۳ ــ بصيرت مسئول کلاسهای آموزشی زندان اوين بود.

۳۰۴ ــ پاسدار ايمانی …..

۳۰۵ ــ پاسدار زن ساداتی ….

۳۰۶ــ مرتضی بختياری رئيس سازمان زندان ها و اقدامات تامينی وتربيتی ايران بود.

۳۰۷ ــ خانم اکبری مسئول بخش انفرادی زنان بود که بعد ها مسئول تمام بخشهای زنان شد ۰ “خشک وبداخم، نگاهش کينه توزوزهرآگين بود“ (حقيقت ساده جلد ۳ ، ص ۱۸۱ )

۳۰۸ــ عرب داديار ناظر زندان قزل حصار بود.

۳۰۹ ــ حاج محمودافسرنگهبان زندان قزل حصار بود.

۳۱۰ ــ عباس فتوت يکی ازسرشيفت های پاسداران زندان اوين بود.

۳۱۱ ــ مجيد تبريزی مديرداخلی زندان گوهردشت بود.

۳۱۲ ــ حسن آيت عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ونماينده اولين دوره مجلس اسلامی وسازمانده اغلب تحرکات درسالهای اول انقلاب بود.

۳۱۳ ــ عباس عبدی يکی ازاشغال کننده گان سفارت آمريکادرتهران ، همکاردردادستان انقلاب اسلامی ، ازدست اندرکاران مرکزمطالعات استراتژيک بوده است.


۳۱۴ــ جمال کريمی راد، دادياردادسرای عمومی وانقلاب به مدت ۲۵ سال، دادستان عمومی کردستان ، رئيس دادگاه حقوقی يک زنجان ورئيس دادگاه انقلاب ودادگاه اصل ۴۹ دراستان قزوين ، مدير کل تعزيرات حکومتی استان قزوين ، سخنگوی قوه قضاييه ازسال ۱۳۸۲ تاکنون بوده است .

۳۱۵ ــ آزادمعاون پارلمانی وزيراطلاعات بود.

۳۱۶ ــ منوچهرمتکی دردهه ۱۳۶۰سفيرجمهوری اسلامی درترکيه ، طراح درسازماندهی عمليات تروريستی درخارج از کشور۰ ايشان تعيلم تروريستهای خارجی برعهده داشته است.

۳۱۷ ــ سيما مسئول بندزنان سپاه پاسداران بود.

۳۱۸ ــ رحيمی پاسدارزن مسئول بندزنان ۲۱۶اوين بود.

۳۱۹ ــ مصطفی محمد نجار، عضويت درسپاه، حضوردرکردستان ودرگيری منطقه نقده، مسئول تعاون کل سپاه، مسئول منطقه خاورميانه درسپاه ، حضوردروزارت سپاه درسال ۱۳۶۴ ، قايم مقام گروه جنگ افروزوزارت سپاه بود.

۳۲۰ــ قدوسی پاسدارمسئول گرفتن مصاحبه اززندانيان زندان اوين بود.

۳۲۱ ــ نصرت خوفناک را ميثم به عنوان مسئول بندقزلحصارقرارداده بودندونصرت “استوارارتش بودکه دوستش زن خودرا به اومی سپاردوبه مسافرت می رود۰ اوبه زن دوستش تجاوزکرده وپستان هايش رابريده وبه قتل رسانده بود“ (گفتگوهای زندان شماره ۲، ويژه سرکوب، اختناق وزندان های تهران ، ص ۶۳)

۳۲۲ ــ ريش قرمز از پاسداران لنگرود و رودسر و از نگهبانان و شکنجه گران زندان رشت بود “ وحشی گری اش سبب شده بود ، پس از مدت کمی جايگاه خاصی نزد عبدالهی ـــ رئيس زندان رشت ــ پيداکرد (احمدموسوی ، شب بخيررفيق ، ص ۲۲۶ چاپ اول ، نشرباران سوئد)

۳۲۳ ـــ محمدحسين صفارهرندی ، جانشين فرماندهی سپاه منطقه ۶ کشوری درسالهای ۵۹ تا۶۴ ، جانشين و سپس مسئول دفترسياسی سپاه، معاون مدير مسئول و سردبير روزنامه کيهان، عضو شورای تعيين خط مشی خبرگزاری جمهوری اسلامی بود.

۳۲۴ ــ مصباح بعد از اعدام های تابستان ۶۷ در زندان رشت به عنوان معاون زندان معرفی شد۰او کارمند اداره آگاهی بود.

۳۲۵ ــ آيت الله توسلی رئيس دفترخمينی و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و کارگزار خمينی در سالهای حيات ايشان بود.

۳۲۶ ـــ سرتيب پاسدار رمضانی چندی رئيس گذرنامه شد.

۳۲۷ ــ نصيرپور خبرگزاری جمهوری اسلامی را بعد از خرازی اداره می کرد.

۳۲۸ــ فاضل لنکرانی از هئيت مشاوران مذهبی که احکام قتل ها را تهيه می کنند.

۳۲۹ـــ منيرالدين شيرازی ( روحانی) نماينده رهبر در نيروهای ويژه ترور و نيز از سری مشاوران مذهبی که احکام قتل ها را تهيه و به ذوالقدر ابلاغ می کنند.

۳۳۰ ــ محمدتقی ذوالقدر از فرماندهان ضد شورش و واحدهای ترور خيابانی بوده است .

۳۳۱ ـــ رحيم صفوی از فرماندهان سپاه پاسداران و عضوسازمان ترور و سرکوب بوده است .

۳۳۲ ـــ فرهاد نظری از فرمانده هان ضدشورش و واحدهای ترور(که درحادثه کوی دانشگاه دست داشت) و از فرماندهان نيروی زمينی بود.

۳۳۳ ــــ عبدالهی بانام مستعار محتشم فرمانده ثارالله بود.

۳۳۴ ـــ علي اکبری از مسئولان بلندپايه وزارت اطلاعات وعضو سازمان ترور و سرکوب بود.

۳۳۵ ـــ کوسه چی فرمانده بسيج بوده است .

۳۳۶ ـــ پورقناد معاون پورمحمدی در بخش اطاعات خارجی وزارت اطلاعات وازمسئولان بلندپايه اين وزارتخانه و عضو سازمان ترور بوده است .

۳۳۷ ـــ سليم آبادی فرمانده ثارالله بود.

۳۳۸ ـــ حيدرزاده فرمانده ثارالله بود.

۳۳۹ ــــ محمد ايمانی مقاله نويس کيهان و از ياران حسينيان و حسين شريعتمداری و در شاخه سرکوب اند.

۳۴۰ ــــ کوهکی مدير نشريه صبح و از اصحاب سرکوب و امدادهای غيبی بوده است !

۳۴۱ ــــ مسيح مهاجری سرپرست ومديرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی ، نماينده ولی فقيه وعضوهيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت بود.

۳۴۲ ــــ اشک تلخ از سری فرماندهی انصار حزب الله بود.

۳۴۳ ـــ بابائيان از فرماندهان انصارحزب الله بود.

۳۴۴ ــــ ذوالنور از فرماندهان انصارحزب الله بود.

۳۳۵ ـــ نکودهی از فعالين ستاد امر به معروف ونهی از منکر بود.

۳۳۶ ــــ ابراهيم رازينی از فعالين ستاد امر به معروف و نهی از منکر بود.

۳۳۷ ــــ فردوسی پور از فعالين سازمان قضايی نيروهای مسلح بود.

۳۳۸ ــــ احمد وحيدی رئيس اطلاعات سپاه پاسداران بود.

۳۳۹ ــــ زرگر رئيس ستاد امربه معروف ونهی ازمنکرب.د.

۳۴۰ ـــ نمازی رابط خامنه ای با لشکرهای ۱۰تا ۲۷سپاه پاسداران بوده است.

۳۴۱ ـــ حسين نجات فرمانده ثارالله بود.

۳۴۲ ـــ احمدی عامل جنايت کوی دانشگاه بوده است .

۳۴۳ ــــ حسن پورصالحی از عوامل حزب الله مسجد شهدا

۳۴۴ ــــ علی فضلی فرمانده بسيج بود.

۳۴۵ ـــ علی کوثری فرمانده بسيج بود.

۳۴۶ ـــ اکبر نوجوان از حزب الله مسجد شهدای بوده است

۳۴۷ ـــ معزی مسئول فرهنگی بيت رهبری و رابط خامنه ای باشاخه تبليغات سازمان ترور و نماينده خامنه ای در اوين بود.

۳۴۸ ـــ محمود ژوليده از عوامل فرماندهی سپاه ذوالقدر بود.

۳۴۹ ـــ شريعتی فرمانده لشکر۳۱عاشورا بود.

۳۵۰ ـــ نواب داماد مصباح يزدی از اعضاء هيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت ورئيس سازمان تبليغات اسلامی و درخدمت سازمان ترور است.

۳۵۱ ـــ ملکه يزدی دختر محمد يزدی مسئول زنان قوه قضاييه بوده است .

۳۵۲ ـــ احمد کاظم زاده مدير اجرايی نشريه شلمچه بود.

۳۵۳ ـــ اعلاء توراتی از سرکرده گان شاخه سرکوب های خيابانی است.

۳۵۴ ـــ احمد ناطق نوری برادر علی اکبرناطق نوری با محافل امنيتی در ارتباط است.

۳۵۵ ـــ شهيدی مسئول امنيت استان اصفهان بود.

۳۵۶ ـــ حسين لاجوردی فرزند اسدالله لاجوردی که درجنايات چندی از جمله در تهاجم به خانه فروهرها نقش داشته است.

۳۵۷ـــ فريدون چوپان نام مستعار مجيد بابايی معاون رئيس اداره التقاک وزارت اطلاعات بوده است .

۳۵۸ ـــ مصباح يزدی از مهمترين اعضاء شاخه فتوای سازمان ترور، سرپرست مجله پرتو ولايت و از رابطين گروهای انصار و حزب الله بود.

۳۵۹ ـــ حجت الاسلام اصغرحجازی مسئوليت اداره بيت رهبری(خامنه ای) ورابط سازمان ترور با وزارت اطلاعات است. وی ابتداء قاضی شرع درخوزستان بود.

۳۶۰ ـــ محمدعلی رامنی سرپرست مجله رامين و در شاخه سرکوب خيابانی نيز فعال است.

۳۶۱ ـــ حميد اکبری مدير بنيادهمگرايی انديشه ۰ دفتر پوششی علی اکبرفلاحيان که در جوار آن به کارهای خلاف قانون واخلاق صورت می گيرد.

۳۶۲ ــــ امام جمعه شيمرانات عضوهيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت ۰اعلام می دارد : ” برای حفظ انقلاب گاهی اوقات مجبور می شويم، دوستانی را هلاک کنيم و از روی جسدشان بگذريم“ ( دکتر نصرالله نجات بخش ، شبکه های ترورجمهوری اسلامی ايران ، ص ۸۲ ، ناشرانقلاب اسلامی آلمان سال۱۳۸۱)

۳۶۳ ــ خطيب مسئول وزارت اطلاعات قم که مامور قتلهای سياسی بوده است.

۳۶۴ ـــ غلامعلی رشيد در قتل های خارج از کشور فعال بوده است.

۳۶۵ ــــ محسن روحانی سرپرست مجله ۱۵ خرداد، همکارروح الله حسينيان درمرکزاسناد اسلامی

۳۶۶ ـــ ابراهيم رازينی برادرعلی رازينی ، جلاددادگاه ويژه روحانيت و از اعضاء ستاد امربه معروف و نهی ازمنکر، يکی ازشاخه های سازمان ترور و سرکوب نظام اسلامی ايران بود.

۳۶۷ ـــ محسن صفوی برادررحيم صفوی فرمانده فعلی نيروهای مسلح رژيم وازعوامل امنيتی رژيم

۳۶۸ ــــ محمدعلی مقدمی از نماينده گان و از واحد اطلاعات يگان تدارکات حفاظت مجلس و سپاه پاسداران است.

۳۶۹ ــ مدرس زاده از مديران وزارت اطلاعات است.

۳۷۰ ـــ علی آقا محمدی نماينده سابق همدان ۰ مسئول تدارکات مجلس درسازمان ترورنقش فعالی داشته وباشگاه تاج ( استقلال فعلی ) دراختياراومی باشد

۳۷۱ ـــ حجت اسلام نظام زاده ازفعالين شاخه ترور بوده است .

۳۷۲ ــــ محمدسياه ، پست ترين زندانبان بازداشتگاه رشت بودوبه اشکال مختلف زندانيان راآزارمی داد.

۳۷۳ – عبدالهی رئيس زندان و عامل مستقیم سرکوب عریان زندانیان رشت بود.

۳۷۴- باقری زندانبان زندان انزلی بوده است .

۳۷۵- هاشمی مسئول بند۴درقزل حصار بود.

۳۷۶- پاسدار پاکوتوله يا پاکوتاه اهل لاهيجان و از نگهبان های دوران قيامت حاج داوود بود

۳۷۷-همتی زندانبان ساده که بعدا به درجه سرنگهبان زندان انزلی رسيد.

۳۷۸- کرامتی نگهبان زندان انزلی بود.

۳۷۹ – عاشوری از نگهبانان انزلی بود.

طاهر بهاريه از عوامل حزب الله و چماقداران شهر انزلی بود.

۳۸۱- حمید طلوعی در پل رومی علاوه بر ریاست بخش زندانیان سیاسی ، بازجویی از آنان را نیز بعهده داشت.

۳۸۲ – قاسم کبیری و حمید کریمی از پرسنل گرداننده ی سلولهای انفرادی قدیم بودند که با راه اندازی آموزشگاه اوین ، دو معاون مجید قدوسی بودند که اداره آموزشکاه را بعهده گرفته بودند.

۳۸۳ – مصطفی شعبانی یکی از بی رحم ترین نگهبانان بند های اوین بود که به خاطر دارا بودن کلیه صفت های جنایت کارانه، ارتقای مقام یافت و به سرعت به کار بازجویی و شکنجه در شعبه هفت اوین پرداخت.

۳۸۴ – سرلک پاسدار وحشی زندان اوین بود.

۳۸۵- طاهری شکنجه گر بود.

۳۸۶ – اختری رابط راهبری با شاخه تبلیغات وسرکوب خیابانی بود.

۳۸۷ – معزی رابط بیت رهبری با شاخه تبليغات بود.

۳۸۹ – منصور ارضی از عوامل حزب الله و مرتبط با بیت رهبری و…..بود.

صدها آدمکش ديگری که دربازجوئيهاوشکنجه دادنها باچشمان بسته ظاهرمی شدند وياعمدتاً چهره کريه خود را می پوشاندند ازاينروتابه امروزناشناخته باقی مانده اند. برماست که اين فهرست را تکميل کنيم تادرسطح جهان چهره اين جانيان، درتجاوزبه کشتارو به تباهی کشاندن زندگی جانسوزدهها،صدها وهزاران هزارتن ازفرزندان برومند، کشورمان (ايران) بهمگان آشکارگردد.

در امر دادخواهی خانواده های اعداميان وزندانيان سياسی درايران ، می توان و بايد همه اين جانيان چه مرده و چه زنده را ، بجرم “ جنايت عليه بشريت“ درپيشگاه تاريخ دردادگاههای بين المللی به محاکمه کشاند.

شاهد تنها ازاين طريق ، بتوان ابعاد اين کشتار، آمارواسامی واقعی جانباختگانِ اين جنايتِ فجيع قرن را اززبان اين جنايتکاران ، درجريان محاکمه آنان بازشنيد . بايد ومی توان اين امررا به کارزاربزرگ اپوزيسيون ترقيخواه و تحول طلب که ابعاد جنايات دونظام شيخ و شاه را با پوست *

زنان و زندان

* مقاله بهمین صورت دریافت شده است!

15 دیدگاه برای “اسامی ۳۸۹ نفر از عوامل اعدامهای دهه شصت و قتل های زنجیره ای!

  1. سیدحسین موسوی تبریزی یکی از خونخوارترین آخوندهای رژیم در تبریز و آذربایجان و همه ایران
    20 ژوئیه 2012

    سیدحسین موسوی تبریزی یکی از خونخوارترین آخوندهای رژیم در تبریز و آذربایجان و همه ایران

    سیدحسین پورمیرغفاری معروف به سیدحسین موسوی تبریزی در سال ۱۳۲۶ در تبریز زاده شد. دو برادر کوچکتر از خودش به نام های سیدمحسن که در سال ۱۳۳۰ زاده شده بود و سیدحسن که در سال ۱۳۳۳ زاده شده بود داشت. پدرش سیدمیرجبار پورمیرغفاری فرش فروش و از خرمقدس های بازار تبریز بود. برای خرمقدس بودن پدر سیدحسین پورمیرغفاری بود که وی نتوانست آموزش دبستانی را پی بگیرد و پس از پایان دبستان ابتدائی میرجبار او را به مدرسه طالبیه تبریز فرستاد. پس از خواندن درس های مقدماتی حوزوی در مدرسه طالبیه تبریز به شهر قم رفت و در آنجا تا سطح اجتهاد آموزش های حوزوی را دنبال کرد و با آن که بسیار جوان بود عنوان ایة الله به آغاز نامش افزوده شد. در شهر قم پس از آشنائی با روح الله خمینی از هواداران پر و پا قرص او شد. پس از تبعید روح الله خمینی به نجف چندین بار به شهر نجف رفته و اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی او را به ایران آورد و پخش کرد و چند بار نیز برای چنین کارهائی نیروهای امنیتی رژیم پادشاهی او را دستگیر کردند و به زندان افتاد یا دچار دردسرهای دیگر شد. البته سیدحسین پورمیرغفاری را همگان با نام مستعار سیدحسین موسوی تبریزی می شناختند.

    سیدحسین پورمیرغفاری که با نام سیدحسین موسوی تبریزی شناخته می شد پس از انتحار اسلامی رئیس بیدادگاه انقلاب اسلامی تبریز شد. در سال ۱۳۵۸ پس از آن که حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران به پیروی از ایة الله شریعتمداری با اصل صد و ده قانون اساسی جمهوری اسلامی (اصل ولایت فقیه) به مخالفت برخاست و درگیری های گسترده ای در تبریز بر سر این موضوع درگرفت سیدحسین موسوی تبریزی به سرکوب سنگین خلق مسلمانی ها دست زد. نخست ده تن را به اعدام محکوم کرد و چند روز دیگر چهار تن و رسانه های رژیم خبر از اعدام چهارده تن از خلق مسلمانی ها در تبریز را دادند. چندی نگذشته بود که هفده تن دیگر نیز برای ماجرای خلق مسلمان اعدام شدند. در این میان از صدها تن از دستگیر شدگان با مشت و لگد و سیلی و تازیانه و باتوم و سلول های انفرادی و محکومیت به زندان به خوبی پذیرائی شد!

    سیدحسین موسوی تبریزی در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی نماینده تبریز در مجلس شد و به جای او آخوند خونخواری به نام علی شجاعی در بیدادگاه انقلاب اسلامی تبریز به ریاست رسید. با آن که برابر قانون اساسی جمهوری اسلامی کسانی که در مجلس شورای اسلامی نماینده می شوند نمی توانند در قوه قضائیه کار کنند اما از آنجائی که جز قانون: (ما می فرمائیم!) قانون دیگری در رژیم گدایان مفت خور وجود ندارد سیدحسین موسوی تبریزی در کارهای قضائی دخالت و گاهی در پست های قضائی نیز کار می کرد و حتی در کارهائی نیز که ارتباطی با نمایندگی نداشت خودش را به میان می انداخت. برای نمونه در تاریخ پنجشنبه نهم اسفندماه ۱۳۵۸ هنگام گردهمائی آرام گروهی از اعضا و هواداران سازمان فدائیان دسته ای از اراذل و اوباش تبریز را سازماندهی کرده و فرمان حمله به این همایش را داد. کار به کشمکش و زد و خورد و تیراندازی کشید و در این میان دانش آموز هفده ساله ای به نام داود امیراحمدی تیر خورد و کشته شد. همه این رویدادها در شرایطی رخ می دادند که هنوز یک سال از انتحار اسلامی نگذشته بود! و مردم بیچاره ای که می خواستند از زندان آریامهری درآیند کم کم به دوزخ ولایت فقیه گام می گذاشتند!

    سال ۱۳۵۹ از راه رسید و با آن که سیدحسین موسوی تبریزی نماینده مجلس شورای اسلامی بود و بر پایه قانون های خود رژیم ولایت فقیه نمی توانست قاضی باشد از سوی روح الله خمینی به عنوان قاضی رسیدگی کننده به پرونده آتش سوزی سینما رکس آبادان منصوب شد! فشرده داستان سینما رکس آبادان این چنین است که آدم هالو و خل و معتادی به نام حسین تکبعلی زاده به همراه سه تن از یارانش به نام های فرج و فلاح و یدالله در زمان رژیم پادشاهی بر آن می شوند تا برای پیشبرد خواسته های روح الله خمینی و نابودی رژیم پادشاهی و با الهام از هیأت های دینی و سخنرانی های هواداران روح الله خمینی در مسجدهای گوناگون سینما رکس آبادان را آتش بزنند. این چهار تن در شب شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ به سینما رکس آبادان می روند و در حالی که بینندگان داشتند فیلم گوزن ها ساخته مسعود کیمیائی را می دیدند به بخش هائی از سینما بنزین و تینر می پاشند و آتش می زنند. آتش همه جای سینما رکس آبادان را فرا می گیرد و فرج و فلاح و یدالله نیز خفه شده و می سوزند. در این میان ۳۷۷ تن از بینندگان نیز نخست خفه شده و سپس می سوزند. روح الله خمینی نیز چندین آگهی پر آب و تاب بر این پایه که سینما رکس آبادان را رژیم پادشاهی به فرمان محمدرضا پهلوی آتش زده است پخش می کند. هواداران روح الله خمینی نیز در تظاهرات خیابانی شعار می دهند: فاجعه آبادان به دست شاه جلاد! فاجعه آبادان به دست شاه جلاد! فاجعه آبادان به دست شاه جلاد! ………. حسین تکبعلی زاده دستگیر می شود و تا فروپاشی رژیم پادشاهی در زندان می ماند و هنگام بلبشو و آشوب از زندان می گریزد. حسین تکبعلی زاده آن چنان هالو بود که پس از دیدن نام خودش در فهرست ساواکی های گریخته از دست رژیم جمهوری اسلامی خودش را معرفی کرده و می گوید: من پیرو خط امام خمینی هستم و برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی سینما رکس آبادان را آتش زدم! روح الله خمینی هم می بیند که در تنگنای بدی افتاده است! آن آگهی ها و سخنرانی های پر آب و تاب و تظاهرات پر جوش و خروش خیابانی کجا و اعترافات کسی که می گوید: چون من پیرو خط امام خمینی هستم پس سینما رکس آبادان را آتش زدم کجا؟ نخستین کاری که روح الله خمینی می کند این است که فرمان اعدام محمدرضا عاملی وزیر جهانگردی رژیم پادشاهی را می دهد چون محمدرضا عاملی اسناد و مدارک فراوانی درباره آتش زدن سینما رکس آبادان از سوی هواداران روح الله خمینی گردآوری کرده بود. کار دوم روح الله خمینی سپردن پرونده سینما رکس آبادان به سیدحسین موسوی تبریزی و سفارش پنهانی به او برای ماست مالی کردن داستان سینما رکس آبادان بود! سیدحسین موسوی تبریزی نیز در یک دادگاه نمایشی که از یکم تا دوازدهم شهریورماه ۱۳۵۹ به درازا می کشد حسین تکبعلی زاده را به همراه چند تن از کارگزاران رژیم پادشاهی به اعدام محکوم می کند و رسانه های رژیم ولایت فقیه نیز می گویند و می نویسند: عوامل آتش سوزی سینما رکس که از ساواکی ها و کارگزاران رژیم شاهنشاهی بودند اعدام شدند!

    روح الله خمینی آن چنان از شیرینکاری سیدحسین موسوی تبریزی در ماست مالی کردن پرونده سینما رکس آبادان خوشش آمد که در آغاز سال ۱۳۶۰ سیدحسین موسوی تبریزی را به سمت دادستان کل کشور به کار گمارد و سیدحسین موسوی تبریزی نیز در تاریخ سه شنبه پنج خرداد ۱۳۶۰ از نمایندگی در مجلس شورای اسلامی کناره گیری کرد و دادستان کل کشور شد. در آن هنگام سیدحسین موسوی تبریزی سی و چهار سال داشت. اندکی پس از به کار گمارده شدن سیدحسین موسوی تبریزی در پست نوین، سازمان مجاهدین خلق ایران در روز شنبه سی خرداد سال ۱۳۶۰ بر علیه رژیم ولایت فقیه جنگ مسلحانه را آغاز کرد و کشتارهای رژیم ولایت فقیه از اعضا و هواداران سازمان های سیاسی ضد رژیم آغاز شدند. درست است که سیدحسین موسوی تبریزی دادستان کل کشور شده بود اما با حفظ سمت به تبریز آمد و از تیرماه ۱۳۶۰ تا پایان شهریورماه ۱۳۶۰ روزانه ده ها تن از زندانیان سیاسی را در بیدادگاه انقلاب اسلامی تبریز در پنج دقیقه محاکمه و به اعدام محکوم می کرد. سپس کارها را در تبریز به آخوند خونخوار علی شجاعی سپرد و دوباره به تهران بازگشت. در تهران قاضی و رئیس دادگاه هنگامی که سیدحسین موسوی تبریزی به پرونده های زندانیان سیاسی رسیدگی می کرد هیچ کاره بودند و جز امضا کردن آنچه که سیدحسین موسوی تبریزی دیکته می کرد کاری نداشتند و با این روال هزاران تن از زندانیان سیاسی در تهران و زندان های اوین و قزلحصار و گوهردشت اعدام شدند.

    برای کشتار و سرکوب بهتر در قوه قضائیه رژیم دژخیمان دوزخی به جز دادستانی کل کشور پستی به نام دادستانی کل انقلاب باز شده بود و سیدحسین موسوی تبریزی برای آن که بهتر بکشد و سرکوب کند دادستان کل انقلاب کشور و سررشته دار بزرگ سرکوب و کشتار در همه ایران شد اما سیدحسین موسوی تبریزی علاقه شگفت آوری به کشتار و سرکوب در تبریز و آذربایجان داشت و هر گاه فرصت به دست می آورد به تبریز می آمد و تازیانه ای به دست گرفته و شخصا در شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی در تبریز به همراه دژخیمان دیگر شرکت می کرد. برای نمونه یک روز در حالی که کلاشینکفی در دست داشت از یکی از هواداران سازمان مجاهدین خلق به نام اکبر چوپانی خواست که هم توبه نامه بنویسد و هم همه دوستانش را لو بدهد! اکبر چوپانی هم گفت که حتی اگر سرم هم برود حاضر نیستم به دوستانم خیانت کنم. سیدحسین موسوی تبریزی با کلاشینکف چند گلوله به گلو و گردن اکبر چوپانی شلیک کرد. زخم گلوله ها بی درنگ اکبر چوپانی را نکشتند. اکبر چوپانی به زمین افتاد و در حالی که ساعت ها ناله می کرد زجرکش شد.

    در همین زمان بود که ۵۹ تن از مخالفان رژیم در فروردین ماه و اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۲ در مهاباد دستگیر و به تبریز فرستاده شدند. آخوند خونخوار علی شجاعی پس از هماهنگی با سیدحسین موسوی تبریزی و با فرمان وی همه ۵۹ تن را در خردادماه سال ۱۳۶۲ بدون محاکمه به اعدام محکوم کرد! چند تن از این ۵۹ تن دانش آموزان کم سن و سال دبیرستانی بودند. نام این ۵۹ تن که در بیدادگاه انقلاب اسلامی تبریز و با حکم آخوند خونخوار علی شجاعی اعدام شدند این چنین است: علی آباده‌ – سیدابراهیم احمدی – محمد ابوبکری – محمدامین احمدی – وفا الیاسی – ابراهیم امینی – یوسف ایازی – خالق بارزانی – غلامرضا بارزی – علی بازیان – علی بانه یان – عبدالله‌ تحریان – منصور جناح – حسن جهانیان – کمال چاوشینی – یوسف حبیب پناه – سلیمان حسن زاده‌ – یوسف حسن زاده‌ – عباس حسینپور – محمد حسینی – کاظم خاتونی – رحمان خضرپور – حسن رحمانیان – خالد رحیم آذر – رحمان رحیمی – کریم ر‌حیمیان – خضر رنگین – محمود ریزیی – سیامک سقزی – محمد سلیمی – سیدمحمود سیدمحمودی – ابوبکر شکری – فریدون شنگه‌ – محمدامین صفا – خالد صفائی – علی صلاحی – کامران ظاهرحجازی – مصطفی عصمتی – محمد علیالی – علی غواره – محمد فارق بازیار – صالح فرهودی – مصطفی فقری – کریم کاوه‌ – کمال کریمی – هژار کریمی – حسین کلهری – احمد کهروبی – علی گلپرست- حسن لاجوردی – صالح مام ابراهیمی – حامد محمود کندو – مقصود محمودی – علی مزنه‌ – محمد مسعودی – انشاء الله‌ نادری – شکری نادری – همایون نیلوفری – عباس یوسفی

    مثلث سیدحسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب اسلامی، سیداسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی مرکز و آخوند محمد محمدی گیلانی رئیس بیدادگاه انقلاب اسلامی تهران هر روز ده ها و گاه صدها تن از زندانیان سیاسی را با محاکمه های پنج دقیقه ای می کشتند. آخوند محمد محمدی گیلانی آن چنان خونخوار بود که حتی دو پسر خودش را که با دیدن هزاران گندکاری و ستم رژیم اهریمنان دوزخی ضد رژیم شده بودند به اعدام محکوم کرد! سیدحسین موسوی تبریزی در همه ایران می گشت و فرمان های سرکوب و کشتار و شکنجه را به گردانندگان رژیم ولایت فقیه می داد و چرخ کشتار و سرکوب را پیاپی می گرداند. سیدحسین موسوی تبریزی پس از سال ها جنایت و کشتار آن چنان از قدرت مست شده بود که می پنداشت دست به هر کاری بزند هیچکس جلودارش نیست! سرانجام سیدحسین موسوی تبریزی برای مست شدن از قدرت دست به کاری زد که روح الله خمینی ناچار شد او را از همه پست و مقام هائی که داشت برکنار کند!

    داستان برکناری سیدحسین موسوی تبریزی از دادستانی کل انقلاب این چنین است که خانمی به نام ………. همسر جوان و زیبای یکی از خلبان های زمان شاه به نام ………. بود. این خلبان در زمان رژیم پادشاهی به آمریکا رفته و در آنجا در دانشگاه معروف هوا – فضائی آمریکا به نام Top Gun آموزش خلبانی دیده بود. هنگام آموزش خلبانی در Top Gun با خانمی آمریکائی به نام ………. که یکی از دانشجویان آمریکائی دانشگاه Top Gun بود آشنا شده و با او ازدواج کرده بود. پس از چندی خلبان ایرانی با همسر آمریکائیش دچار ناسازگاری شده و خانم ………. را طلاق داده و به ایران برگشته بود. در ایران با همسر دومش خانم ………. که از نظر سنی بسیار کوچکتر از او بود ازدواج کرده بود اما جناب خلبان با همسر دومش بدرفتاری می کرد به گونه ای که خانم ………. چند بار خواسته بود از شوهر بدرفتارش طلاق بگیرد اما با پا در میانی خویشاوندان دست از طلاق کشیده بود اما زندگی زناشوئی برای خانم ………. جز رنج و تیره روزی چیز دیگری در بر نداشت. تا این که خلبان یاد شده در پیوند با کودتای نوژه که سال ها پیش رخ داده بود به عنوان فرد مشکوک بازداشت شد هر چند که کوچکترین ارتباطی با ماجرای کودتای نوژه نداشت و موضوع ممکن بود به سادگی حل شود. تا این که خانم ………. همسر خلبان زندانی برای روشن شدن وضعیت شوهرش به دادستانی کل انقلاب و به دیدن سیدحسین موسوی تبریزی می رود. بعد از ظهر بود و در دادستانی کل انقلاب کسی از ارباب رجوع و کارکنان نبود. سیدحسین موسوی تبریزی که معمولا ارباب رجوع را به حضور نمی پذیرفت هنگامی که شنید زنی برای پیگیری وضعیت شوهرش درخواست دیدار با وی را دارد پنداشت که زنی پیر و پاتال و بدقیافه و گریان مانند زن های حزب اللهی را خواهد دید که این زن با گریه و زاری برای آزادی خویشاوند زندانیش التماس خواهد کرد و سرش را به درد خواهد آورد! از این روی با بی میلی و بی حوصلگی اجازه دیدار داد اما هنگامی که این زن را با پوشاک شیک و عطر دل انگیزی که به آن زده بود دید زیبائی او هوش از سرش ربود و دین و ایمانش را به باد داد!

    یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست؟
    جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست؟
    حالیا خانه برانداز دل و دین من است
    تا در آغوش که می خوابد و همخانه کیست؟

    خانم ………. نه تنها مانند زن های حزب اللهی که مانند کلاغ سیاه قارقار می کنند نبود بلکه با ادب و احترام و خونسردی درباره شوهرش سخنانی را به سیدحسین موسوی تبریزی گفت. دیدار سیدحسین موسوی تبریزی بداخلاق که اکنون بسیار خوش اخلاق و خوشرفتار شده بود! با خانم ………. به جای پنج دقیقه یکی دو ساعت به درازا کشید! هر بار که خانم ………. به هر دلیل لبخندی بر چهره اش می نشست در دل سیدحسین موسوی تبریزی قند آب می شد! سیدحسین موسوی تبریزی به این خانم وقت ملاقات دیگری داد و این دیدارها همچنان دنباله داشتند! کارکنان دادستانی انقلاب کم کم داشتند درباره چنین دیدارهائی کنجکاو می شدند از این روی سیدحسین موسوی تبریزی نشانی یکی از خانه های خلوتش را به خانم ………. داد! سیدحسین موسوی تبریزی سرانجام این خانم را رام کرد و خانم ………. هم از سیدحسین موسوی تبریزی خوشش آمد و دلدادگی از یک سویه بودن درآمد و دوسویه شد! تنها مشکلی که در این میان بود شوهر خلبان خانم ………. بود که آن نیز به سادگی حل شد! این چنین که سیدحسین موسوی تبریزی برای این خلبان زندانی چنان پرونده ای درست کرد که هیچ روضه خوانی برای شمر و حرمله و یزید چنین پرونده ای را در هیچ منبری نمی توانست درست کند! خلبان با ترفند سیدحسین موسوی تبریزی اعدام شد و تا هنگامی که آب ها از آسیاب بیفتند خانم ………. با معشوقش سیدحسین موسوی تبریزی از زندگی لذت می برد! پس از چندی که آب ها از آسیاب افتادند خانم ………. با سیدحسین موسوی تبریزی ازدواج کرد و همسر دوم او شد و به یکی از خانه های او رفت اما راز نهفته از پرده برون افتاد و مانند بمبی در همه جا ترکید. ایة الله یوسف صانعی به دیدار روح الله خمینی رفت و ماجرا را گفت و روح الله خمینی نیز ناچار شد سیدحسین موسوی تبریزی را از همه مقام هائی که داشت برکنار کند!

    سیدحسین موسوی تبریزی چندی گوشه گیر شد و همه کارها را رها کرد تا با غنچه گل زیبائی که به دست آورده بود روزگار را به شادمانی بگذراند. سپس در انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷ برای بار دوم وارد مجلس شد. چهار سال گذشت و هنگامی که سیدحسین موسوی تبریزی خواست در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی شرکت کند شورای نگهبان صلاحیت او را رد کرد! سیدحسین موسوی تبریزی هنگامی که دید هواداران خامنه ای و اصولگرایان او را از خود می رانند به اصلاح طلبان پیوست و نخست عضو مجمع روحانیون مبارز ( آخوندهای مخالف خامنه ای ) شد و سپس رئیس خانه احزاب ( وابسته به اصلاح طلبان ) شد و سرانجام دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم شد.

    هنگامی که آخوند ضد رژیمی مانند محسن کدیور را دادگاه ویژه روحانیت به اتهام توهین به مقام عظمای ولایت محاکمه می کرد وکیل مدافع او شد! از هواداران سیدمحمد خاتمی و دوم خردادی ها شد! ستایشگر ایة الله منتظری شد! در رویدادهای سال ۱۳۸۸ از هواداران جنبش سبز و میرحسین موسوی شد! از هواداران دو آتشه آزادی بیان، آزادی قلم، حقوق مردم، حقوق بشر، آزادی مطبوعات، آزادی عقیده، آزادی رسانه ها، حقوق شهروندی، حاکمیت قانون، حقوق زندانیان سیاسی، انتخابات آزاد، عدالت اجتماعی و مردمسالاری شد! و سخنرانی های پر آب و تاب و مصاحبه های پر جوش و خروشی در این زمینه ها ایراد کرد! و کوتاه سخن آن که همان سیدحسین موسوی تبریزی که در پنج دقیقه حکم اعدام می داد هم اکنون چنان آزادیخواه و دموکرات شده است که ولتر و ژان ژاک روسو نیز به گرد پای او نمی رسند! هم اکنون حضرت ایة الله العظمی الحاج شیخ سیدحسین موسوی تبریزی دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم خود را برای مرجع تقلید شدن آماده می کند! البته همه جا پر از خرسوارانی مانند سیدحسین موسوی تبریزی است اما من و تو چرا باید خر شویم؟ چنان که سراینده ای سروده است:

    فقیه شهر این بگفت به گوش حمارش
    که هر که خر شود البته می شوند سوارش

  2. بازتاب: سیدحسین موسوی تبریزی یکی از خونخوارترین آخوندهای رژیم در تبریز و آذربایجان و همه ایران! « اشتراک eshtrak

  3. فرمان روح الله خمینی برای کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷
    31 ژوئیه 2012

    فرمان روح الله خمینی برای کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷

    بسم الله الرحمن الرحيم

    از آنجا كه منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‎گويند از روی حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا كرده اند و با توجه به محارب بودن آنها و جنگ های كلاسيك آنها در شمال و غرب و جنوب كشور با همكاری های حزب بعث عراق و نيز جاسوسی آنان برای صدام عليه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استكبار جهانی و ضربات ناجوانمردانۀ آنان از ابتدای تشكيل نظام جمهوری اسلامی تاكنون، كسانی كه در زندان های سراسر كشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری كرده و می‎كنند محارب و محكوم به اعدام می‎باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رأی اكثريت آقايان حجة الاسلام نيری دامت افاضاته و جناب آقای اشراقی و نماينده ای از وزارت اطلاعات می باشد اگر چه احتياط در اجماع است و همين طور در زندان های مراكز استان كشور رأی اكثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می باشد. رحم بر محاربين ساده انديشی است. قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد ناپذير نظام اسلامی است. اميدوارم با خشم و كينۀ انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد. آقايانی كه تشخيص موضوع به عهدۀ آنان است وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعی كنند «اشداء علی الكفار» باشند. ترديد در مسائل قضائی اسلام انقلابی ناديده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا می باشد. والسلام
    روح الله الموسوی الخمينی

    نامه سید احمد خمینی به روح الله خمینی درباره فرمان وی و پاسخ روح الله خمینی

    بسمه تعالی

    پدر بزرگوار، حضرت امام مدظله العالی، پس از عرض سلام، حضرت ایة الله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی درباره منافقین ابهاماتی داشتند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند:

    ۱- آیا این حکم مربوط است به آنهائی که در زندان ها بوده اند و محاکمه شده اند و به اعدام محکوم گشته اند ولی تغییر موضع نداده اند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهائی که حتی محاکمه هم نشده اند محکوم به اعدامند؟

    ۲- آیا منافقینی که قبلا محکوم به زندان محدودی شده اند، مقداری از زندانشان را هم کشیده اند ولی بر سر موضع نفاق می باشند محکوم به اعدام می باشند؟

    ۳- در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده های منافقینی که در شهرستان هائی که خود استقلال قضائی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می توانند مستقلا عمل کنند؟

    فرزند شما احمد

    بسمه تعالی

    در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است، سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید، در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است.

    روح الله الموسوی الخمینی

    آخوند خونخوار حسینعلی نیری سردمدار کشتار تابستان ۱۳۶۷ – عکس یک

    آخوند خونخوار حسینعلی نیری سردمدار کشتار تابستان ۱۳۶۷ – عکس دو

  4. سید حسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب در سیاهترین روزهای رژیم – ایرج مصداقی
    10 آگوست 2012

    سید حسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب در سیاهترین روزهای رژیم – ایرج مصداقی

    سید حسین موسوی تبریزی امروز در زمره‌ یکی از «اصلاح طلب»های دو آتشه رژیم در حوزه های علمیه می باشد. وی همزمان با صدور فتواهای مختلف به تمرین برای ادعای مرجعیت تقلید نیز مشغول است! او علاوه بر داشتن مسئولیت «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم» که به اصطلاح نهاد «اصلاح طلب» حوزه علمیه است ریاست خانه‌ احزاب رژیم را نیز به عهده دارد و از طریق آن مثلاً به ساماندهی «اصلاحات» در سیستم سیاسی کشور می پردازد! از اینها گذشته او رئیس دوره ای «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» نیز می باشد!

    سید حسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب و قاضی شرع در سیاهترین روزهای رژیم در مصاحبه های رادیو و تلویزیونی و از جمله کیهان ۲۹ شهریور ۱۳۶۰ به صراحت می گفت: «یکی از احکام جمهوری اسلامی این است که هر کس در برابر این نظام امام عادل بایستد کشتن او واجب است و زخمیش را باید زخمیتر کرد که کشته شود!… این حکم اسلام است. چیزی نیست که تازه آورده‌ باشیم.» (برجسته نمایی ها از من است)

    موسوی تبریزی مستقیماً دست در خون و شکنجه زندانیان بسیاری داشته و از معتمدان ویژه خمینی بود. این اعتماد تا آنجا بود که وی تا پیش از انتقال به تهران و گرفتن پست دادستانی کل انقلاب در جماران و در بیت خمینی زندگی می کرد. سابقه‌ وی در جنایت و کشتار را تنها با لاجوردی می توان مقایسه نمود. موسوی تبریزی پیش از تصدی پست دادستانی کل انقلاب نیز پرونده های حساس از نظر رژیم را دنبال می کرد. او در حالی که حاکم شرع تبریز بود برای پرده پوشی بر جنایت سینما رکس آبادان توسط عوامل ارتجاع مذهبی که آن را به گردن شاه و ساواک گذاشته بودند به آبادان اعزام شد تا با اعدام مجریان و از بین بردن اسناد گویای آن از افشای ابعاد واقعی این جنایت بزرگ پیشگیری کند. او پس از موفقیت در اجرای این پروژه‌ و پس از سرکوب حزب خلق مسلمان در آذربایجان حاکم شرع دادگاه محمدرضا سعادتی از اعضای عالیرتبه سازمان مجاهدین خلق ایران شد.

    او در مصاحبه با چشم انداز شماره ۲۲ برای فرار از زیر بار مسئولیت یک دهه جنایت و کشتار هولناک، لاجوردی را عامل خشونت و بی قانونی در اوین معرفی می کند و مدعی می‌شود که مرتضی فهیم کرمانی را برای کنترل لاجوردی در اوین گمارده بود:

    «آقای لاجوردی آدم خوبی بود. مسلماً متدین بود. اصلاً اهل سوء ‌استفاده مالی و اخلاقی نبود. ساده‌زیست، انقلابی و مردمی بود ولی برخوردهای خارج از قانون داشت كه قابل توجیه نبود. در رابطه با برخوردهای خشن باید خیلی مواظبش می شدیم. از طریق نمایندگان مجلس هم این مسأله به گوش حضرت امام رسیده بود. من آقای فهیم كرمانی را آوردم در اوین معاون ایشان كردم كه مواظب همین مسائل باشد. آقای فهیم كرمانی حساسیت خاصی در رابطه با اعمال خشونت نسبت به زندانی ها داشت. آن زمان گروه خاصی هم در اوین بودند و نمی خواستند كسی وارد بشود و كاری انجام بدهد. طیف بازار بودند و از زمان شهیدان بزرگوار آقایان بهشتی و قدوسی در زندان اوین مشغول بودند و طوری برخورد كردند كه آقای فهیم كرمانی ناراحت شد و گفت كه من نمی توانم كار كنم.»

    ملاحظه می کنید او با زرنگی جنایات انجام گرفته در اوین را به دوش جناح بازار و مؤتلفه می اندازد! این در حالی است که بخش ۲۰۹ در دست اطلاعات سپاه پاسداران یعنی خط‌ امامی های آن روز و اصلاح طلب های امروز بود و بزرگترین جنایات در این بخش صورت می گرفت. لازم به ذکر است فهیم کرمانی که موسوی تبریزی از وی چهره‌ یک «ولتر» را می سازد اولین حاکم شرعی در ایران است که حکم سنگسار را در شهر کرمان در سال ۵۸ صادر و اجرا کرد و عاقبت در سال ۶۵-۶۶ به فرمان خمینی از قضاوت خلع شد!

    وی در این مصاحبه ذکری از جنایات وحشیانه انجام گرفته در زندان تبریز نمی کند که مسئولیت اداره‌ مستقیم آن با خود او و اعوان و انصارش بود. سید حسین موسوی تبریزی ضمن آن که حاکم شرع بود خود مستقیماً کابل به دست گرفته و به شکنجه‌ زندانیان می پرداخت. او کسی است که وحشیانه ترین شکنجه ها را شخصاً انجام داده و وحشیانه ترین شکل اعدام ها در حضور او و به دستور او انجام گرفته است. یک نمونه آن دستور شلیک رگبار گلوله به گلوی اکبر چوپانی است که منجر به قطع سر وی شد و یا شخصاً در یک مورد به ادعای خود برای بیرون آوردن اطلاعات از دهان یک زندانی با دست انداختن در دهان وی فک بالا و پایین او را با شدت هرچه تمامتر به دو سمت مخالف کشیده و باعث در رفتن فک وی شده بود. او تا لحظه‌ اعدام از دردی جانکاه رنج می برد.

    موسوی تبریزی در مصاحبه با نشریه چشم انداز شماره‌ ۲۲ با زرنگی و پررویی آخوندی از تلاش های خود برای برکناری لاجوردی از پست دادستانی انقلاب در سال‌های ۶۱-۶۳ می گوید اما او از بیان دلایل اصلی این تلاش ها صحبتی نمی کند و بنا به «مد» روز صحبت از مخالفت با اعمال «خشونت» لاجوردی و دفاع از «قانون گرایی» می کند! او نمی گوید قصد داشت چه کسی را جایگزین لاجوردی کند؟ اشتباه نشود وقتی موسوی تبریزی و امثال او دم از قانون و قانون گرایی می زنند تمام کًش کردن مجروح جزو «قانون» و عین «قانون گرایی» است! این امر نه تنها لازم که «واجب» است!

    از آنجایی که لاجوردی برای خود قطبی بود و به هیچ‌ وجه زیر بار هژمونی امثال موسوی تبریزی نمی رفت او تلاش می کرد لاجوردی را برکنار کرده و به جایش دوست و همراه خود علی فلاحیان را که نماینده کمیته مرکزی در دادستانی انقلاب بود جایگزین کند. تعویض لاجوردی و فلاحیان چنانچه بعدها نشان داده شد مصداق ضرب‌المثل ایرانی «کله پز برخاست، سگ جایش نشست» می باشد. موسوی تبریزی چنانچه خود نیز اعتراف می کند پیشتر فلاحیان را مأمور ایجاد یک کمیته مرکب از تیم های تعقیب و مراقبت ساواک، تکاوران شهربانی، اطلاعات و امنیت نخست وزیری، نیروهای سپاه، کمیته و دادستانی کرده بود:

    «بعد كاری كه ما كردیم همه اینها را جمع كردیم، از سپاه و كمیته و نخست وزیری و دادسرای انقلاب تهران و آقای «فلاحیان» را مسئول هماهنگی اینها قرار دادم و دو سه ماه كه باهم هماهنگ شدند كارها خیلی خوب پیش رفت و بیش از ۸۰ خانه تیمی مجاهدین خلق را كشف كردند و همان جا بود كه محل اختفای «موسی خیابانی» و سرانشان كشف شد… از نشریه «همشهری ماه» تیرماه ۸۰- مصاحبه «حسین موسوی تبریزی»:… صفحه‌ ۵۳۰ کتاب شنود اشباح نوشته‌ رضا گلپور.

    وقتی رئیس دوره ای «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» چنین جنایتکاری است آیا می توان به این امامزاده دخیل بست یا چشم امیدی به آن داشت؟

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    منبع این نوشتار:

    http://www.irajmesdaghi.com/page1.php?id=116

  5. از ثابتی تا سید حسین موسوی تبریزی- سهراب مبشری
    10 آگوست 2012

    از ثابتی تا سید حسین موسوی تبریزی- سهراب مبشری

    حدود یک ماه پیش «اخبار روز» در نوشته ای به قلم همین نگارنده از جامعه سیاسی ایرانی دعوت کرد در برابر دروغ های پرویز ثابتی رئیس اداره امنیت داخلی ساواک ساکت ننشینند تا به جنایت عادت نکنیم. خوشبختانه در چهار هفته گذشته مستقل از آنچه اخبار روز درباره مصاحبه ثابتی با صدای آمریکا درج کرد شهادتنامه های بسیاری درباره جنایاتی که تحت مسئولیت ثابتی توسط ساواک روی داده است منتشر شد. نگارنده امیدوار است واکنش ها در برابر ادعاهای ثابتی به فضای مجازی و مطبوعاتی محدود نشود و شاکیان پرونده ثابتی بتوانند در دادگاهی دعاوی خود را علیه یکی از مسئولان اصلی نقض فاحش حقوق بشر در حکومت پهلوی مطرح کنند. این امر از جمله از این رو اهمیت دارد که هنوز کشور ما گرفتار کسانی مانند ثابتی است. اگر پرویز ثابتی کماکان مانند سی سال گذشته از پاسخگویی در برابر دادگاه بگریزد کسانی که سی سال است در پناه حکومت فقها گوی سبقت را در جنایت، سبعیت و درنده خویی از ثابتی ربوده اند از بابت عواقب اعمال خود دچار هیچ دغدغه ای نخواهند شد!

    یکی از این کسان که البته سال هاست از گردونه قدرت به حاشیه پرتاب شده است سید حسین موسوی تبریزی است. آنچه توجه نگارنده را دوباره به این فرد جلب کرد مصاحبه ای است که «یادآور، کتاب ماه فرهنگی – تاریخی» منتشره از سوی «موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» (از نهادهای وابسته به حکومت جمهوری اسلامی) با موسوی تبریزی انجام داده است. شاید در میان خوانندگان این سطور همگان آشنایی کامل با سوابق موسوی تبریزی نداشته باشند. از این رو لازم به توضیح است که وی از هنگام ترور قدوسی در شهریور ۱٣۶۰ عهده دار سمت «دادستان کل انقلاب» شد و تا ۱٣۶۲ یعنی هنگامی که این دادستانی در دادستانی کل کشور ادغام گردید این سمت را بر عهده داشت. شمار کسانی که در دوره مسئولیت موسوی تبریزی به تقاضای دادستانی های انقلاب محکوم به اعدام شدند و حکم در مورد آنها اجرا شد سر به هزاران می زند.

    هنگامی که موسوی تبریزی همه کاره دادستانی کل انقلاب (و تا مدتی مافوق اسدالله لاجوردی دادستان وقت دادگاه انقلاب تهران) بود وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هنوز تأسیس نشده بود. دستگاه تحت مسئولیت موسوی تبریزی و امثال لاجوردی در اغلب موارد حاکم بر جان ده ها هزار زندانی از بدو دستگیری تا همه مراحل بازجویی و شکنجه و زندان و اعدام بود. در سال های سیاه ۱٣۶۰ تا ۱٣۶۲، سال های مسئولیت موسوی تبریزی، هزاران انسان را گزمه های رژیم یکراست از محل دستگیری به شکنجه گاه هایی می بردند که دستگاه تحت مسئولیت موسوی تبریزی در آن به «تکمیل پرونده» مشغول بود. البته در بسیاری از این موارد این «رسیدگی» بسیار کوتاه بود. موسوی تبریزی در آستانه انتخابات مهرماه ۱٣۶۰ که به رئیس جمهور شدن سیدعلی خامنه ای انجامید در مقام دادستان کل انقلاب گفت: «کسانی که در روز انتخابات قصد ایجاد اغتشاش و رعب و وحشت داشته باشند توسط پاسداران و مأموران انتظامی دستگیر و بلافاصله دردادگاه های انقلاب محاکمه و اعدام خواهند شد چون برای این گونه افراد محارب در زندان ها جایی نیست و نگه داشتن این اشخاص محارب باعث اتلاف وقت است!»

    برای موسوی تبریزی کافی بود که دادگاه انقلاب تشخیص بدهد فردی «قصد ایجاد اغتشاش و رعب و وحشت» داشته باشد تا این فرد «بلافاصله» اعدام شود. این سخنان در زمانی ایراد شد که دانش آموزان هوادار مجاهدین خلق از نخستین روزهای بازگشایی مدارس پس از تابستان خونین ۱٣۶۰ دست به تظاهرات خیابانی زده بودند. اگر به آمار کسانی که دستگاه تحت مسئولیت موسوی تبریزی در پاییز ۱٣۶۰ به جوخه های اعدام سپرد مراجعه شود شمار زیاد اعدامی هایی که به سن قانونی نرسیده بودند جلب توجه می کند. همه این فجایع همراه با تجاوز زندانبانان به دختران نوجوان زندانی، کشتن بسیاری از زندانیان زیر شکنجه، نگهداری ده ها زندانی در سلول هایی که حتی برای یک نفر هم خفگی آور است، همه و همه شاهکاری های دادستانی های انقلاب در سال های ۱٣۶۰ تا ۱٣۶۲ است، یعنی سال هایی که در رأس این دادستانی کسی نبود جز سید حسین موسوی تبریزی.

    این فرد اکنون در مصاحبه با «یادآور» مدعی شده است که در فاصله ۱٣۵۷ تا ۱٣۶۰ با مجاهدین خلق «برخورد حذفی نشد!» او حدود شش سال پیش در مصاحبه ای با «تبریز نیوز» گفته بود: «بعد از آن که منافقین دست به مبارزه مسلحانه زدند من در آغاز اعدام های سال ۶۰ به عنوان دادستان کل انقلاب به تهران رفتم. دادستان کل کشور هیچ وقت حکم اعدام صادر نمی کند. احکام اعدام را قضات در سال های ۶۰ تا ۶۲ صادر می کردند. قیام مسلحانه تقریبا اواخر خرداد شروع شد. اولین ترورها در ٨ تیر آغاز شد . در ٨ شهریور هم آقای رجایی و ۱۶ شهریورماه آقای قدوسی شهید شدند. از لحاظ قوانین، آنهایی که حرکات مسلحانه کردند اعدامشان حق است ولی گاهی ممکن است از قاضی اشتباهی رخ داده است که از آن بی اطلاعم. از آمار اعدام شدگان واقعا بی خبرم. ما در آن زمان نیز معتقد بودیم اعدام ها به هر تعداد هم که باشد از تعداد ترورهای مسلحانه بیشتر نیست!»

    خواندن مجدد این ادعاها که مصاحبه اخیر موسوی تبریزی انگیزه آن بود مرا بی اختیار یاد سخنان اخیر پرویز ثابتی انداخت. ثابتی گفته است در دوره مسئولیتش هرگز شاهد شکنجه در دستگاه تحت مدیریت خود نبوده است! موسوی تبریزی هم می گوید: دادستانی که تقاضای حکم اعدام می کند در صدور این حکم بی تقصیر است! اگر هم اشتباهی رخ داده است از سوی حاکم شرع بوده که حکم اعدام را صادر کرده است. ثابتی جنایات خود را با تروریست خواندن قربانیانش توجیه می کند، موسوی تبریزی هم می گوید قیام مسلحانه مجاهدین به او حق می داده است که هواداران مجاهدین را به کام مرگ بفرستد! البته امروز موسوی تبریزی این گفته سی سال پیش خود را که صرف ظن «قصد ایجاد اغتشاش و رعب و وحشت» هم برای اعدام «بلافاصله» افراد دستگیر شده کافی است فراموش کرده است اما هم بسیاری از شاهدان جنایت ثابتی و هم برخی بازماندگان کشتارهای ۶۰ تا ۶۲ در زندان های جمهوری اسلامی خوشبختانه هنوز در میان مایند. آنچه تاریخ از کردار و گفتار ثابتی و موسوی تبریزی ثبت کرده است با هیچ ترفند آنان ناپدید نمی شود.

    در تاریخ ثبت شده است که از بهمن ۱٣۵۷ انحصارطلبی و سرکوب توسط روحانیون حاکم آغاز شد و نه تنها گریبان مجاهدین را گرفت بلکه امکانات ابراز عقیده و فعالیت سیاسی را از هر حزب، جمعیت و گروه سیاسی منتقد حکومت سلب کرد. کیست که نداند ده ها عضو و هوادار مجاهدین خلق از مدت ها پیش از روی آوردن آنان به مبارزه مسلحانه، به دست عوامل و مزدوران روحانیت حاکم کشته شدند. اما موسوی تبریزی مدعی است با مجاهدین تا خرداد ۱٣۶۰ «برخورد حذفی نشد»!

    نگرانی این است که ملاحظات زودگذر سیاسی باعث زدودن حساسیت ما در قبال جنایت علیه بشریت شود. موسوی تبریزی در کشاکش های درون حکومت پس از مرگ خمینی در صف آن دسته از حواریون خمینی قرار گرفت که بعدها به اصطلاح «اصلاح طلب» شدند. هنگامی که میلیون ها ایرانی در اعتراض به برگماری مجدد احمدی نژاد به ریاست جمهوری در سال ۱٣٨٨ قیام کردند امثال موسوی تبریزی خود را تا مدتی همراه با این قیام نشان دادند. در آن روزها بسیاری از قربانیان و شاهدان جنایات جمهوری اسلامی در دهه ۱٣۶۰، برای احتراز از هر گونه تضعیف جبهه مقابل حکومت درباره کارنامه امثال موسوی تبریزی سکوت کردند. این سکوت و مماشات با این دسته از «اصلاح طلبان» قلابی متأسفانه مدت هاست به عادت بخش بزرگی از جامعه سیاسی ایرانی تبدیل شده است. این سکوت و مماشات به مبارزه برای پایان دادن به نقض حقوق بشر در ایران لطمه می زند.

    امروز عامل هر جنایت و ددمنشی در دستگاه سرکوب حکومت وقتی به موسوی تبریزی می نگرد بر این گمان می ماند که اگر لازم شد می توان روزی مانند موسوی تبریزی به صف «منتقدان» پیوست و در چنین روزی هر کارنامه ای هر قدر هم که سیاه باشد فراموش خواهد شد! ببینیم چه مقدار از حساسیتی که جامعه سیاسی ایرانی به حق در مورد ادعاهای پرویز ثابتی از خود نشان داد در مورد کسی نشان خواهد داد که اگر هم دوره مسئولیت او در دستگاه سرکوب کوتاه تر از دوره ریاست ثابتی بوده، در همان دوره کوتاه بسیار بیش از ثابتی دستان خود را به خون آلوده است!

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    منبع این نوشتار:

    http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=44286

  6. کارنامه ( صادق محصولی ) دژخیم خونخوار و دزد میلیاردر رژیم ولایت فقیه
    10 نوامبر 2012

    کارنامه ( صادق محصولی ) دژخیم خونخوار و دزد میلیاردر رژیم ولایت فقیه

    صادق محصولی در سال ۱۳۳۸ در شهر اورمیه زاده شد. پس از پذیرش در دانشگاه علم و صنعت به تهران رفت و از دوستان محمود احمدی نژاد صبورچیان و برادران هاشمی ثمره شد. در سال ۱۳۵۹ با سفارش آخوند مهدوی کنی که اکنون رئیس مجلس خفتگان! است و در آن زمان وزیر کشور بود به همراه دوستان گرامیش محمود احمدی نژاد و برادران هاشمی ثمره و چند تن دیگر به اورمیه بازگشت تا از رخنه دشمنان رژیم در شمال باختری ایران پیشگیری کند. از نخستین کارهای او پس از رسیدن به اورمیه برپائی گروه های چماقدار از اراذل و اوباش اورمیه و حمله به گردهمائی های گروه های دگر اندیش همراه با زدن و بستن و شکستن بود که این کارهای وی با پشتیبانی بی دریغ آخوند غلامرضا حسنی امام جمعه اورمیه همراه بودند. در سایه این خوش خدمتی ها در سال ۱۳۶۰ صادق محصولی فرماندار اورمیه شد و همزمان با وی محمود احمدی نژاد فرماندار ماکو شد و مجتبی هاشمی ثمره به معاونت استانداری آذربایجان غربی برگزیده شد. پس از اعلام جنگ مسلحانه بر علیه رژیم جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران کار صادق محصولی تنها به فرمانداری در شهر اورمیه خلاصه نشد و پرداختن به کارهائی مانند بازجوئی، شکنجه، تیرباران کردن، تیر خلاص زدن و سازماندهی دستگاه سرکوب رژیم از دیگر کارهای او شدند. البته همزمان با وی محمود احمدی نژاد نیز که ظاهرا فرماندار ماکو بود در شهرهای شمال باختری کشور می گشت و کارهائی مانند تیرباران کردن و به دار آویختن دشمنان رژیم را انجام می داد و به ویژه محمود احمدی نژاد به تیر خلاص زدن به مغز زندانیان اعدامی علاقه خاصی داشت و همواره با خنده و قهقهه می گفت: کار را که کرد؟ آن کس که تمام کرد!

    صادق محصولی و یارانش هر چند آدمکش بودند از پر کردن جیب هایشان با دارائی های دزدیده شده و رشوه خواری و مفت خواری و اختلاس از دارائی های مردم نیز دریغ نمی کردند اما در این میان شهردار اورمیه ( مهندس مهدی باکری ) دشمن سرسخت هر گونه دزدی و رشوه خواری و مفت خواری و باندبازی و پارتی بازی بود و آب او و کسانی مانند صادق محصولی به یک جوی نمی رفت و همواره میان مهدی باکری و برادرش حمید باکری از یک سو و صادق محصولی از سوی دیگر کشمکش ها و ستیزهای سخت روی می دادند اما صادق محصولی را چه باک هنگامی که پشتیبان او آخوند غلامرضا حسنی امام جمعه اورمیه بود و پشتیبان گردن کلفت دیگری به نام آخوند ( محمد ایمانی یامچی ) رئیس دادگاه انقلاب اسلامی اورمیه را نیز دم دست داشت. آخوند ( محمد ایمانی یامچی ) هزاران تن از دشمنان رژیم را پس از محاکمه های پنج دقیقه ای در دادگاه انقلاب اسلامی اورمیه به اعدام محکوم کرده است. وی سپس به تبریز رفت و رئیس دادگاه شعبه شانزدهم کیفری یک دادگستری تبریز شد و هم اکنون رئیس دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان شرقی است. ( نشانی آخوند محمد ایمانی یامچی: تبریز- کوی ولیعصر – کوی وحدت – چهارده متری نیما – ده متری اول – کاشی بیست و دو – کد پستی ۵۱۵۷۸۵۷۷۶۶ )

    یادآوری می شود که آخوند ( محمد ایمانی یامچی ) و آخوند رشوه خوار و فاسدی به نام ( محمدکاظم ایمانی ) یکی نیستند. این دو آخوند تنها همنام هستند و با هم خویشاوند نیستند. ( محمد ایمانی یامچی ) گرچه آدمکش است اما دچار فساد جنسی نیست و حتی با فساد جنسی مخالف است و ظاهرا رشوه خوار نیز نیست اما خوک رشوه خوار ( محمد کاظم ایمانی معروف به بی ایمان! ) تاکنون هزاران پرونده تجاوز به عنف، قتل عمدی، زمین خواری، غصب و تصرف عدوانی، اختلاس ها و کلاهبرداری های بزرگ را پس از اخذ رشوه های کلان ماست مالی کرده است. خوک بی شرف و بی ایمان ( محمدکاظم ایمانی ) به زن هائی که دارای پرونده های سنگین بودند پیشنهاد ماست مالی کردن پرونده هایشان را به شرط روابط جنسی می داد و اگر می پذیرفتند با آنها مشغول خوشگذرانی می شد وگرنه هزاران بلا بر سر این زن های بیچاره می آورد. خوک بی ایمان ( محمدکاظم ایمانی ) که پیشینه درخشانی هم در مصرف تریاک و الکل دارد در زمان شاه به همراه آخوند ( حسن شکوهی ) و دیگر آخوندهای درباری در تبریز دعاگوی اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر بود! و در زمان جمهوری اسلامی در عرض 24 ساعت حزب اللهی دو آتشه و هوادار سینه چاک خمینی شد! و با وساطت آخوند ( نجف آقازاده استرخان ) وارد دادگستری تبریز شد و فجایعی آفرید که روی همه گندکاران ظلمگستری تبریز و حتی آذربایجان سفید شد! ( نشانی آخوند محمدکاظم ایمانی معروف به بی ایمان: تبریز – میدان حکیم نظامی – کوی دانش – کوچه پنجم – کاشی چهل و دو – کد پستی ۵۱۷۴۶۷۷۸۳۳ )

    باری، در سایه خوش خدمتی های صادق محصولی به رژیم سر تا پا لجن جمهوری اسلامی، در سال ۱۳۶۱ نامبرده به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شمال باختری کشور یعنی آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی و اردبیل که در آن هنگام بخشی از آذربایجان شرقی بود و استان جداگانه ای نبود برگزیده شد بی آن که حتی یک بار به جبهه رفته باشد و یا دانشی درباره جنگ و جبهه داشته باشد! مهدی باکری و برادرش حمید باکری که در آن زمان به جبهه جنگ ایران و عراق و به دنبال نخود سیاه! فرستاده شده بودند با شنیدن خبر چنین گزینشی همه جا را نامه باران کردند تا پرده از گندکاری های بی شمار صادق محصولی بردارند اما رژیم گدایان مفت خور نیازی به درستکاری و درستکاران نداشت و تنها به دژخیمان گوش به فرمانی نیاز داشت که در زندان ها و شکنجه گاه ها بکشند و سرکوب کنند و تازه بخت با صادق محصولی یار بود چون در عملیات خیبر حمید باکری و در عملیات بدر مهدی باکری دود شدند و به هوا رفتند و از خاکستر استخوان های آنها نیز چیزی بر جا نماند. چون از جنازه حمید باکری و مهدی باکری هیچ اثری نبود صادق محصولی از فرصت به دست آمده بهره برداری کرده و با بیشرمی و پرروئی شگفت آوری مدعی شد که مهدی باکری و حمید باکری نه تنها شهید نشده اند بلکه از جبهه گریخته و به منافقین پیوسته اند! دستاویز او نیز این بود که مهدی باکری و حمید باکری برادری به نام علی باکری داشتند که از بنیانگزاران سازمان مجاهدین خلق در زمان رژیم پادشاهی بود و به فرانسه و اردن و لبنان و چند کشور دیگر رفته و برای سازمان مجاهدین خلق جنگ افزار و مواد منفجره آورده بود و سپس از سوی ساواک شناسائی و دستگیر شده و پس از محاکمه در دادگاه نظامی رژیم پادشاهی، در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ به همراه علی میهن دوست، ناصر صادق و محمد بازرگانی که همگی از بنیانگزاران سازمان مجاهدین خلق بودند اعدام شده بود.

    برای سنگ اندازی های صادق محصولی بود که خانم ( صفیه مدرسی ) همسر مهدی باکری یکبار که خواسته بود از شهر تبریز نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی شود از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده بود و برای نامه نگاری های خانم ( فاطمه چهل امیرانی ) همسر حمید باکری درباره صادق محصولی بود که خانواده باکری ها دچار دردسرهای فراوان شدند. با تحریک صادق محصولی بود که مجتبی ذوالنور شایعه ای دروغ با واژه های زشت و زننده ساخت که همسر حمید باکری پس از روابط آنچنانی با یک آموزگار گیلانی ازدواج کرده است! خانم ( فاطمه چهل امیرانی ) همسر حمید باکری نیز با اعلام این که بعد از باکری ازدواج نکرده است درباره سخنان ذوالنور گفت: من از همه دروغگویان فتنه گر و منافق بیزارم چرا که بین مردم با دروغ هایشان نفاق انداخته اند. زهرا باکری خواهر باکری ها هم در نامه ای نوشت: درباره همسران برادرانم جملات نامربوطی شنیده ام، شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید! کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شب ها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشک های آنان را نبیند.

    خانم ( زهرا باکری ) خواهر حمید و مهدی باکری در مصاحبه ای گفته است که: پسر برادرم حمید باکری، احسان باکری را دستگیر کرده اند و بلایی سر ما آمده که زمان شاه نیامد! باور کنید یک ساواکی در خانه مرا نزد. زمان شاه من بعد از شهادت برادرم ( علی باکری ) استخدام شدم. خواهرم در پست بالائی استخدام شد. مهدی باکری در دانشگاه قبول شد و تحصیل را شروع کرد. یک نفر درِ خانه ما را نزد. می گفتند خرابکار یا خانواده خرابکار ولی کسی جسارت نکرد در خانه ما را باز کند و به ما توهین کند ولی در جمهوری اسلامی ما این توهین ها را دیدیم!

    آسیه باکری، دختر حمید باکری نیز در مراسمی با نام ( بسیجی واقعی، همت بود و باکری ) که از سوی بسیج دانشجویی دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار گردید به سختی به سوء استفاده هائی که رژیم از نام شهیدان می‌کند و تصویرسازی دروغین از آنان اعتراض کرد. وی از جمله گفت: چه کسی می گوید باکری ها دنبال این بودند که مردم را محدود کنند؟ عمه های من، خانواده پدری من، همه ‌شان آزاد بودند هر جور که دوست دارند لباس بپوشند، هر جور که دوست دارند فکر کنند و هر عقیده ای داشته باشند. وی همچنین درباره ( صادق محصولی ) وزیر دولت احمدی نژاد گفت که در زمان مسئولیتش در اورمیه اقدام به اخراج حمید باکری از سپاه پاسداران کرده بود و حتی شهادت وی را در حضور برادرش مهدی باکری انکار کرده بود! وی همچنین درباره پدر و عموی خود، حمید و مهدی باکری افزود: عموی من اگر در حال حاضر زنده بودند، این جناياتی که بسيجی ها به اسم بسیج و به اسم باکری و همت در خیابان ها انجام دادند را بر نمی تافتند و اگر آنها اکنون زنده بودند در زندان بودند! سخنان آسیه باکری با واکنش پرشور و با کف زدن های پیاپی دانشجویان روبرو شدند ولی برخی از هواداران رژیم که خود برگزار کننده مراسم بودند چند بار با ایجاد سر و صدا و تکبیر و صلوات و شعار دادن می کوشیدند مانع از سخنرانی وی شوند و حتی یکی از آنها آغاز به فحاشی به خانم باکری کرد که با واکنش تند همه دانشجویان روبرو شد.

    آغاز دزدی های صادق محصولی با ارقام نجومی و باور نکردنی پس از پایان هشت سال دفاع مزخرف! و از زمانی آغاز شد که محمود احمدی نژاد در دهه‌ هفتاد استاندار استان نوبنیاد اردبیل شد. جناب استاندار که یاران پیشین را از یاد نبرده بود با هزار زد و بند و ترفند کاری کرد که صادق محصولی در یک مزایده برنده قرارداد نفتی با نخجوان شد و روشن است که درآمدهای سرشار این داد و ستد پر سود به جیب مبارک چه کسی ریخته می شد! فلاحت پیشه نماینده اسلام آباد غرب در مجلس شورای اسلامی درباره این قرارداد گفته است که محصولی تنها کسی است که خارج از وزارت نفت امتیاز سوآپ نفت کسب کرده‌است! صادق محصولی یکبار گفته بود که دارائی او صد و شصت میلیارد تومان است و در پاسخ به چگونگی انباشت دارائی صد و شصت میلیاردیش در ده ‌سال، این ثروت را متعلق به امام زمان! دانسته و گفته بود: این امانتی است که پس از ظهور حضرت در اختیار ایشان قرار می گیرد! وی همچنین مدعی شده بود که ثروتش از راه حلال! به دست آمده است. اگر صادق محصولی به راستی صد و شصت میلیارد تومان را در عرض ده سال به دست آورده باشد بدان معناست که وی در این ده سال ماهانه بیش از یک میلیارد تومان درآمد داشته است! البته روشن است که صد و شصت میلیارد تومان رقمی الکی است که صادق محصولی برای رد گم کردن بر زبان رانده است و گر نه دارائی دزد سر گردنه رژیم ولایت فقیه بسیار بیش از اینهاست! در سال ۱۳۷۸ صادق محصولی باغی به وسعت ده هزار متر مربع را در نیاوران تهران خریداری کرد. هفت هزار متر مربع از این باغ می بایست برای تغییر کاربری از زمین کشاورزی به زمین مسکونی، به شهرداری واگذار می شد اما صادق محصولی را چه باک؟ چون یار دیرین او یعنی محمود احمدی نژاد در کنارش بود چرا که محمود احمدی نژاد این بار شهردار تهران شده بود! پس صادق محصولی با یاری یار دیرینش همه زمین را مالک شده و در آن به برج ‌سازی پرداخته و میلیاردها پول مفتکی را به چنگ آورد! علی عسگری نماینده مشهد در مجلس هفتم شورای اسلامی با طرح پرونده پنج میلیون و ششصد هزار دلاری صادق محصولی درباره نفت تاجیکستان اعلام کرد که این موضوع در کمیسیون اصل ۹۰ در حال پیگیری است. قدرت الله علیخانی نماینده قزوین در مجلس شورای اسلامی ایران درباره صادق محصولی گفته است: محصولی باید پاسخ دهد که منزل گران قیمت، درآمد میلیاردی، برج های میرداماد و زمین های بزرگ منطقه حسنی کیا را چگونه به دست آورده است؟ صادق محصولی یکبار درباره دارائی افسانه ایش اعلام کرده که در ۴۴ مزایده شرکت کرده و تنها در سه مزایده برنده شده است و درآمدهای او حاصل آن مزایده ها می باشند!

    پس از این رویدادها و پس از به دست آوردن چنین دارائی هنگفت و افسانه ای و پس از آن که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ محمود احمدی نژاد رئیس جمهور شد صادق محصولی که اشتهای سیری ناپذیری به پول اندوزی داشت تازه به فکر گرفتن وام دولتی افتاد و چهارصد میلیارد تومان هم وام از دولت گرفت و نام او در لیست ۲۰۰ تن‌ از وام ‌گیرندگان کلان دولتی که تا کنون بدهیشان را نپرداخته اند! جای دارد. چون محمود احمدی نژاد که اکنون رئیس جمهور شده بود نیاز به ابزاری کارآمد برای کوبیدن میخ خود بر زمین داشت با کوشش فراوان صادق محصولی را وزیر کشور خود کرد و این چنین بود که صادق محصولی پس از محمود احمدی نژاد به بالاترین مقام اجرایی و نیز نظارتی در دولت دست یافت. کار به انتخابات سال هشتاد و هشت کشید و صادق محصولی در پشتیبانی از یار دیرینش محمود احمدی نژاد و طراحی کودتای انتخاباتی سال هشتاد و هشت سنگ تمام گذاشت و به خوبی هنرنمائی کرد! هم اکنون صادق محصولی وزیر رفاه و تأمین اجتماعی دولت محمود احمدی نژاد است. این بود فشرده ای از کارنامه یکی از درستکارترین! و امانتدارترین! خدمتگزاران نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران!

    ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬

    چند عکس و سند:

    نامه صادق محصولی به خامنه ای:

    این نامه نه جعلی است نه فتوشاپی است بلکه صد در صد حقیقی است. افشا کننده این نامه مهندس محمد اصغری متخصص سیسکو (گونه ای شبکه کامپیوتری) و مسئول امنیت شبکه کامپیوتری وزارت کشور است که دو روز پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و پس از آن که خبر شمارش آراء انتخابات در وزارت کشور فاش شد در یک حادثه ساختگی رانندگی کشته شد و جنازه اش سوخت! مهندس محمد اصغری از استادان برجسته سیسکو بوده و خانه اش در کرج بود و در شرکت اینفوتک در خیابان میرعماد تهران روبروی سفارت هندوستان کار می کرد و در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ آدمکشان رژیم ولایت فقیه او را به رحمت ایزدی فرستادند! پس از مرگ مهندس محمد اصغری روشن شد که خودروی وی دستکاری شده بود و در آن مواد منفجره با چاشنی کنترل از راه دور جاسازی شده بود. هنگام بازگشت از تهران به کرج آدمکشان رژیم ولایت فقیه با دستگاه کنترل از راه دور مواد منفجره جاسازی شده در خودروی مهندس محمد اصغری را منفجر کردند و با صحنه سازی وانمود کردند که مهندس محمد اصغری در یک حادثه رانندگی کشته شده است!

    صادق محصولی و محمود احمدی نژاد در حال نماز خواندن! ــ عکس

    هواداران رژیم گفته اند که این عکس در یک مهمانی گرفته شده است و برخی از کسانی که ضد رژیم هستند نیز گفته اند که این عکس در زندان اوین گرفته شده است و محمود احمدی نژاد در زندان اوین با نام مستعار میرزائی از زندانیان ضد رژیم بازجوئی می کرده است. هیچکدام از این سخنان نمی توانند درست باشند چون بر روی دیوار کاغذی چسبانده شده است که روی آن نوشته شده است: (خروج از زندان) و این کاغذ برای راهنمائی کسانی است که برای کارهای گوناگونی مانند ملاقات با زندانیان و کارهای اداری به زندان می روند و مهمانی در یک خانه ارتباطی با تابلوی راهنمای (خروج از زندان) نمی تواند داشته باشد. از سوی دیگر دلیل محکمی که نشان دهد صادق محصولی و محمود احمدی نژاد در زندان اوین کار کرده اند نیز در دست نیست اما دلائل روشن و انکارناپذیری در دست هستند که هم صادق محصولی و هم محمود احمدی نژاد در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم در آذربایجان و به ویژه زندان اورمیه مشغول بازجوئی و شکنجه و به دار آویختن و تیرباران کردن و تیر خلاص زدن بوده اند. ارزیابی نهائی این است که این عکس در زندان اورمیه و یا در یکی دیگر از زندان های رژیم در آذربایجان گرفته شده است.

    محمد ایمانی یامچی ــ عکس یک

    محمد ایمانی یامچی آخوند خونخواری که هنگام تاخت و تاز صادق محصولی و محمود احمدی نژاد در آذربایجان هزاران تن را در بیدادگاه های رژیم ولایت فقیه در اورمیه و تبریز به اعدام محکوم کرده است ــ عکس یک

    محمد ایمانی یامچی ــ عکس دو

    محمد ایمانی یامچی آخوند خونخواری که هنگام تاخت و تاز صادق محصولی و محمود احمدی نژاد در آذربایجان هزاران تن را در بیدادگاه های رژیم ولایت فقیه در اورمیه و تبریز به اعدام محکوم کرده است ــ عکس دو

    محمد ایمانی یامچی ــ عکس سه

    محمد ایمانی یامچی آخوند خونخواری که هنگام تاخت و تاز صادق محصولی و محمود احمدی نژاد در آذربایجان هزاران تن را در بیدادگاه های رژیم ولایت فقیه در اورمیه و تبریز به اعدام محکوم کرده است ــ عکس سه

    روح الله ایمانی یامچی ــ عکس

    روح الله ایمانی یامچی پسر آخوند خونخوار محمد ایمانی یامچی و از آخوندهای هوادار رژیم در تبریز است و در نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی در تبریز نامزد شده بود ــ عکس

    روح الله ایمانی یامچی ــ وبلاگ

    روح الله ایمانی یامچی در وبلاگ زیر برای هواداری از رژیم ولایت فقیه نوشته می نویسد:

    http://imani-yamchi.blogfa.com/

    حسین ایمانی یامچی ــ عکس

    حسین ایمانی یامچی پسر آخوند خونخوار محمد ایمانی یامچی و از آخوندهای هوادار رژیم در تبریز است ــ عکس

    حسین ایمانی یامچی ــ وبلاگ

    حسین ایمانی یامچی در وبلاگ زیر برای هواداری از رژیم ولایت فقیه نوشته می نویسد:

    http://dr-imani.blogfa.com/

    محمدکاظم ایمانی معروف به بی ایمان ــ عکس

    ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬

    نوشتار: (کارنامه صادق محصولی دژخیم خونخوار و دزد میلیاردر رژیم ولایت فقیه) برای نخستین بار در سایت http://www.asghar-joudi.com گنجانده شده بود و این سایت هم اکنون از سوی هکرهای هوادار رژیم ولایت فقیه هک شده و همه نوشته های آن از میان رفته اند.

  7. عباس عباسی
    29 جون 2015

    سرهنگ2امجد(اهل لرستان،ریس کلانتری ماهدشت کرج) وستوان 2بنیادی،(اهل لرستان،وافسرگشت کلانتری ماهدشت کرج)درسالهای 1390،91رابه این لیست اضافه کنیدکه طعم شکنجه گری این جنایتکاران،رادرهمین دهه،خودم شخصا چشیدام،وبارهابعناوین گوناگون وبه مراجع مرتبط،اعلام کرده ام:که بلایی که سرهنگ2امجدوافسرگشت،وقت ستوان2بنیادی درکلانتری ماهدشت کرج،درسال 1390برسرمن آورده اند،بعثی های عراقی،دراثتغفارات،عراق چنین بلایی،برسر اسرای ایرانی مانیاورده اند.جهت هرگونه اطلاعات بیشتردراین مورد،باهرمرجع خبری،وغیره،اعلام آمادگی میکنم،وازهیچ شخص ومرجع امنیتی ودولتی واهمه ندارم،ازافشاکردن،این جنایتکاران،وعوامل اصلی پشت پرده شان(همچون قاضی دادگاه،شعبانی،که از گردانندگان وسرکردگان،فاحشه خانه ها،درتهران کرج وشهریاروازعوامل اصلی،باندزمین خواران حرفه ای نیزمیباشد)ضمناآمادگی خودراجهت اطلاع رسانی وهمکاری،با هرمرجع ذیصلاح رسیدگی،به اینگونه جرائم،ملی امنیتی،اعلام،میکنم،بااستنادبه،دلایل موجه وموثق،موجودوقابل اثبات،درمحاکم،قضایی،وصدالبته بی طرف بی طرف،اگریافت شود،اگریافت شود،اگریافت شود.باتشکر

    • eshtrak
      29 جون 2015

      درود و ممنون از افشاگرهایتان. سرفراز باشید!

  8. بازتاب: ابعاد جدید پرونده مشهور قتل دختر و پسر لاهیجانی | نوروز 95

  9. بازتاب: ابعاد جدید پرونده مشهور قتل دختر و پسر لاهیجانی | وسرا

  10. بازتاب: تحقیق در مورد حاج علي اكبر محمودي | فروشگاه ساپیدا

  11. بازتاب: واکنش سلیمی نمین به اسناد منتشره آمریکا درباره کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ - وبسایت وستر | مرجع اخبار

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.

اطلاعات

این ویودی در 21 آگوست 2011 بدست در فراخوان - اطلاعیه - اعلامیه فرستاده شده و با برچسب خورده.