اشتراک eshtrak

خبری سیاسی فرهنگی! مسئولیت هر مقاله بعهده نویسنده آنست!

مقالات توفان( ارگان مرکزی حزب کارایران) شماره 292 تیر ماه 1403

مقالات توفان (ارگان مرکزی حزب کارایران) شماره 292 تیر ماه 1403

www.toufan.org

http://www.toufan.org/Tofan_html.htm

طبقه کارگرایران سرنوشت انقلاب آینده را رقم خواهد زد

http://toufan.org/nashrihe%20101-/Toufan%20292.pdf

http://toufan.org/Tofan_html.htm

درشماره 292 توفان ارگان مرکزی مقالات زیر را می خوانید:

طبقه کارگرایران سرنوشت انقلاب آینده را رقم خواهد زد


حکم جلب نتانیاهو ووزیر جنگش لازم الااجراست

سخنی کوتاه پیرامون«انتخابات»ریاست جمهوری دوره چهاردهم 


مفهوم لیبرالیسم ونئولیبرالیسم واثرات آن ازیک منظر تاریخی


حمید نوری آزاد شد واپوزیسیون برانداز خودفروخته  هوادار امپریالیسم درشوک فرورفت


استالین پرچم است ومجددا بپا می خیزد- بخش نخست


به مناسبت درگذشت رفیق فریدون منتقمی.پیام بخشی ازدبیران سابق کنفدراسیون


پیام های همبستگی احزاب برادر  به مناسبت درگذشت رفیق فریدون منتقمی


پیام حزب به دهمین کنگره حزب کمونیست کارگران فرانسه


مروری برمبارزات جنبش کمونیستی و ضد رویزیونیستی  درایران – بخش دوم  


من از نفرت ملی منزجرم

***

طبقه کارگرایران سرنوشت انقلاب آینده را رقم خواهد زد

درکلیه جوامع بشری از دیرباز دگرگونی ها و انقلابات در اثر وجود تضاد طبقاتی میان حاکم و محکوم و مبارزه میان طبقات جهت حل تضاد عمده مورد نظر بوده است.

دراین نگارش مختصر نیازی به بررسی جوامع ماقبل سرمایه داری نیست، بلکه هدف بررسی شرایط جامعه سرمایه داری و به طورمشخص جامعه ایران است که ما آن را «جمهوری سرمایه داری اسلامی» با تمام عیوب، نواقص وعملکردهای نامتعارف و معیوبش، ارزیابی می کنیم.

درجامعه ایران همانند بسیاری از جوامع سرمایه داری تضاد اساسی میان کار و سرمایه است. به دیگر سخن تضاد بین کارگران صنعتی و کشاورزی با سرمایه داران، که در ایران به علت دیوانسالاری، فامیلی، خودی‌ها به خصوص قدرتیابی سپاه در همه زمینه ها از جمله سلطه بربخش عظیم مراکز تولید صنعتی،انرژی، ساختمانی و … ازیک سو و لانه اتاق بازرگانی و صاحبان بانک‌ها از سوی دیگر می باشد.

ما دراینجا به بررسی شیوه ها و عملکرد رانت خواران، سفته بازان، ارزبازان و به یک کلام دزدان و غارتگران که بر سیستم سرمایه داری ایران حکومت می رانند و متد منفور نئولیبرالیسم دیکته شده از سوی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را نیز به شدیدترین وجه اعمال و در نتیجه درۀ بین فقر و ثروت را پیوسته عمیق تر و تضاد بین کار و سرمایه را تشدید می کنند، نمی پردازیم. اما غرض از اشاره به این مهم از یک سو نشان دادن تضاد اصلی و اساسی جامعه و از سوی دیگر پایداری و تعیین کننده بودن طبقه کارگر و سایر زحمتکشان در مبارزه علیه نظام حاکم بر ایران جهت ایفای حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اش می باشد.

خرده بورژوازی هم که ازاقشار تولید کنندگان خرد، دست فروشان، رانندگان تاکسی، مغازه داران و کسبه، صاحبان حرفه های کوچک، کارمندان ادارات و شرکت ها، فرهنگیان، دانشجویان و … تشکیل شده است، گرچه هر یک به سهم خود در مبارزه علیه رژیم غارتگر و تبهکار جمهوری اسلامی ایران در عرصه های سندیکایی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شرکت می جویند ولی نه از قاطعیت طبقه کارگر برخوردارند و نه نقش تعیین کننده در مبارزات انقلابی و انقلاب اجتماعی دارند.

 بدون تردید تلفیق مبارزات این قشر وسیع با مبارزات طبقه کارگر به ویژه در میهن ما ایران نه تنها ضروری است بلکه شتاب بیشتری به امر مبارزه به سمت پیروزی می دهد.

باید در نظر داشت که در اثر هجوم سرمایه داری هار، بی رحم و بی وجدان ایران، قشر خرده بورژوازی به ندرت قادر می گردد به جمع سرمایه داران بپیوندد، بلکه بیشتر به خیل پرولتاریا و زحمتکشان رانده می.شود. گرچه بخش تولید کننده خرد این قشر از یک سو به سمت پرولتاریا تمایل دارد ولی از سوی دیگر چون خود دارای وسیله تولید است به سوی بورژوازی بیشتر تمایل دارد از این رو این قشر در مبارزه طبقاتی علیه بورژوازی حاکم علی الاصول پیگیر نبوده و نیست و در نتیجه فاقد یک سیاست مستقل طبقاتی است.

مضافاً اینکه امروز دراثر سیادت و عملکرد نئولیبرالیسم، خرده بورژوازی، یعنی صاحبان تولید کوچک درحال تجزیه ونابودی اند و به طبقه کارگرمی پیوندند. لذا امروز بیش ازپیش تضاد اصلی میان سرمایه داری و کارگران نقش آفرینی می.کند. مبارزه اقشار خرده بورژوازی علیه بورژوازی حاکم گرچه اساساً بر حق و قابل پشتیبانی است اما اغلب مقطعی و گذرا و توام با تزلرل و ناپیگیری است.مارکسیست لنینیست ها بر این نظرند که حزب طبقه کارگر باید این متحد بالقوه، که در قشر خود به طبقه پرولتاریا رانده شده است را به خود جلب کند. تحقق چنین اتحادی پشتوانه مهمی برای غلبه بر بورژوازی و انجام انقلاب سوسیالیستی  بشمارمی آید.

خودخواهی، فردگرایی و تنها به منافع و موقعیت خود اندیشیدن، ریشه در تفکر بورژوایی ومالکیت خصوصی بر ابزار تولید دارد. ازنظرمارکس فردگرایی (اندیویدوآلیسم) منشا و مادر تمام خودخواهی ها و تنها به خود اندیشیدن است که در کلیه عملکرد و تفکرسرمایه دار، از انباشت سرمایه گرفته تا گسترش کارخانه ها و افزایش تولید، خرید بهترین و لوکس ترین مسکن و وسایل زندگی، اتومبیل، کشتی، هواپیما و … به وضوح مشاهده می شود. در نتیجه تفکر و شیوه فردگرایی، البته درسطوح دیگر در کلیه افراد جامعه به ویژه در خرده بورژوازی نیز رسوخ می کند.

ولی یک کمونیست باید برای این برزمد که اکثریت جامعه قادر باشد ازنعم مادی جامعه بهره جوید. اما همانگونه که در بالا اشاره رفت یک بورژوا و یک خرده بورژوا بطور عمده به منافع شخصی خویش می اندیشد. به همین دلیل با کمونیست ها آبشان در یک جوی نمی رود، سهل است که درمقطع تعین کننده به خون او نیز تشنه می.گردند.از همین روست که خرده بورژوازی در هیچ دوره ای و درهیچ کشوری در مبارزه علیه بورژوازی حاکم قاطع و پیگیر نبوده است.

در ایران امروز به علت حاکمیت جمهوری اسلامی که کلیت بورژوازی ایران را نمایندگی می کند، رانت خواری، فساد و دزدی وغارت و اختلاف طبقاتی به ابعاد فاجعه باری رسیده است. ما با نهادهای مختلف قدرت سروکار داریم. بیت رهبری، مجلس، قوه قضائیه، دولت، سپاہ، اتاق بازرگانی، آستان قدس رضوی، جبهه پایداری (که همان حجتیه سابق است)، حوزه علمیه قم و … که هر یک با دخالت های نابجا و مخرب روز به روز بر تعداد مخالفین و ناراضیان و اعتراضات می.افزایند. لیکن اعتراضات سیاسی در ایران به خاطر فقدان نیروی رهبری کننده انقلابی هنوز حیات نظام را به خطر نیانداخته است و در نابسامانی و بی دورنمایی بسر می برد.

سه عامل مشروعیت نظام یعنی مذهب که همان حکومت ولایی ازآن به عاریت گرفته شده است، جمهوریت و انتخابات ریاست جمهور و مجلس و بالاخره مبارزه با مستکبرین (اغنیا) و دفاع از مستضعفین هر سه از محتوا تهی و به ضد خود تبدیل گشته اند. این بدان معنی است که نظام ولایت فقیه که ماهیتش سرمایه داری است دیگر در میان اکثریت مردم به هیچوجه از مشروعیت برخوردار نیست زیرا که حکومتگران ازنظرمذهبی خلاف آنچه موعظه می‌کردند عمل کردند، انتخابات را فرمایشی و با تمرکز و افزایش هرچه بیشتر ثروت در دست قشری محدود و معین، دامنه فقر درمیان آحاد جامعه را گسترش دادند. در اثر ممنوعیت سندیکاها، احزاب، اجتماعات، مطبوعات و رسانه های آزاد، سرکوب ناراضیان، خبرنگاران، شعرا و نویسندگان، و ازهمه بدتر فشار مضاعف بر زنان شجاع ایران بویژه در امر حجاب اجباری و … روز به روز به صورت تصاعدی بر تعداد ناراضیان افزوده گشته است به قسمی که مردم در خیابان و کوچه و بازار علناً و آشکارا زبان به ناسزاگویی به مسئولین نظام از رهبر گرفته تا رئیس جمهور و عمله و اکره آنها می گشایند. مردم نه تنها از حکومت جمهوری اسلامی و نهادهای آن ناامید گشته و به آن پشت کرده اند بلکه در سطوح و اشکال مختلف دست به مبارزه می زنند.

 یکی ازاین نهادهای به غایت ارتجاعی که جان زنان را به لب رسانده است، ستاد امربه معروف و نهی ازمنکر است که به ابتکار عوامل جبهه پایداری هنوز هم فعال است. همان ستادی که «گشت ارشاد» را آفرید و باعث مرگ مهسا امینی و شورش کور و بلوای بی دورنمای دو سال قبل گردید.

از نظرحزب ما هر حرکت اعتراضی و شورش گونه که با پرچم انتقام شخصی و بی‌هدف به میدان آید به ضررمبارزه هدفمند طبقاتی است علیرغم اینکه نیت شرکت‌کنندگان در اعتراضات خوب باشد. حزب ما همواره از مطالبات و خواست‌های عادلانه کارگران، آموزگاران و سایر اقشار و طبقات جامعه دفاع کرده و خواهد کرد لیکن همیشه با کسانی که در پی تشدید تحریم‌های ضدبشری بر ضد مردم ایران، تجزیه ایران، نقض تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی ایران، برقراری سلطه مجدد استعمار غرب و تجاوز ناتو به ایران هستند و نسبت به گرایش ایران به سمت شرق که دورنمای مثبت تحول آتی ایران و منطقه بوده و در متن تحولات جهانی و افول آمریکا صورت می‌گیرد، به تخریب منافع ملی ایران مشغولند، مبارزه نموده و در آینده نیز مبارزه خواهد کرد.

حزب ما با مقاصد مزورانه و شوم کشورهای عضو ناتو در تقویت کارزارها، و رسانه های عمومی و هجوم هیبریدی و تمام زیرمجموعه هایش که با فریب‌کاری مشغول خرابکاری علیه منافع کارگران و عموم مردم زحمتکش ایران هستند مرز روشن دارد و محاصره اقتصادی و سیاسی ایران، تجاوز به ایران از طریق شبکه مجازی و نظایر آنها را اعلان جنگ علنی با ایران دانسته و شدیدا محکوم می‌کند.

خلاصه کنیم .همانطور که بارها تاکید کرده ایم تنها بر اساس مرزهای روشن، خواست سرنگونی این رژیم آنهم تنها با دست مردم ایران در خدمت فرودستان جامعه معنا و مفهوم پیدا می‌کند و خواست براندازی رژیم حاکم بدون داشتن این دورنما خواستی درخدمت منافع امپریالیسم، صهیونیسم و مبتنی بر خونخواهی، انتقامجوئی و قصاص است. در یک کلام یک انسان آگاه بویژه یک انسان کمونیست می بایست اولا دربررسی پدیده ها با پرهیز ازهرگونه ذهنی گری سیاسی و هیجان اجتماعی که روح خرده بورژوازی عجول را بازتاب می دهد، ازشیوۀ دیالکتیک پیروی کند، ثانیاً جوامع را از جنبه طبقاتی و تناسب قوا و نه احساسی و شعاری تجزیه و تحلیل نماید تا قادر گردد از شرایط مشخص، تحلیلی مشخص ارائه دهد. طبقه کارگرایران تنها با چنین شناختی از تحولات جامعه و با چنین تحلیلی است که می تواند تحت رهبری حزبش سرنوشت انقلاب آینده را رقم زند.

برای غلبه نهایی بر رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی و درهم ‌شکستن ماشین سرکوب آن، به حزب انقلابی واحد طبقه کارگر نیازاست. توده مردم و در رأس آن طبقه کارگر بدون تشکل و حزب نیرومندش گوشت دم توپ بورژوازی است. طبقه کارگر بدون سازماندهی و رهبری حزبی ماهیتاً کمونیستی قادر به آزادی خویش و سایر ستمدیدگان نیست و نخواهد بود. تنها با رهبریت صحیح است که شعارها و مطالبات جنبش، با توجه به توان و درجه آمادگی جامعه و ارزیابی تناسب قوای طبقاتی امکان پیروزی، جلب اکثریت و تحقق دارند. توسل به مطالبات غیر قابل تحقق درشرایط نامناسب فقط ضدانقلاب و دشمنان خارجی ایران را تقویت می‌کند که خواهان تحریم و تجزیه و پاره پاره کردن ایران هستند.

***

حکم جلب نتانیاهو و وزیر جنگش لازم الاجراست

کریم خان دادستان ارشد دیوان کیفری بین‌المللی روز دوشنبه بیستم مه ۲۰۲۴ از دیوان دادگاه بین‌المللی لاهه خواست تا حکم جلب «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر اسرائیل و «یوآو گالانت» وزیر جنگ این کشور را صادر کند. در صورت تائید این حکم از جانب دادگاه بین‌المللی لاهه، نتانیاهو و گالانت زین پس نخواهند توانست به هیچ یک از ۱۲۳ کشوری که توافقنامه مذکور را امضا کرده‌اند سفر کنند. آن‌ها دیگر به کشورهای آلمان، هلند، یونان،  فرانسه، ژاپن، اسپانیا و حتی دولت خودگردان فلسطین حق سفر نخواهند داشت. از سال ۲۰۰۲ که «اساسنامه رم» برای صلاحیت دادگاه لاهه لازم الاجرا شد، این دادگاه صلاحیت دارد طبق آن اساسنامه افرادی را که متهم به نسل کشی و جنایت علیه بشریت هستند به محاکمه کشد.

اکنون نتانیاهو، کریم خان، دادستان دیوان کیفری بین‌المللی را محکوم می کند، زیرا او «سران تروریست حماس را» با او هم‌سطح قرار داده است (!!) و به همین دلیل حکم دادستان مذکور مبنی بر جلب خود را یک «حکم ظالمانه و یک ننگ تاریخی» می‌داند و آن را یک «رسوایی با ابعاد تاریخی» قلمداد می کند. این ملغمه آشکار نه تنها بسیاری از طرفداران بین‌المللی وی را نمی فریبد، بلکه مورد تمسخر افکار عمومی جهان نیز قرار خواهد گرفت و جهان به ریش او خواهند خندید. او که خود از تجاوزگران، آدمکشان، زورگویان و دزدان بنام نظام صهیونیستی حاکم بر سرزمین های اشغالی فلسطین به شمار می آید، به عبث می‌کوشد خود را مظلوم و دیوان داوری بین‌المللی را ظالم جلوه دهد. در این میان آنانکه مورد ظلم واقع شده‌اند مردم فلسطین و نیز بازوی مسلح اش حماس هستند که دادستان مذکور حکم بازداشت سه تن از رهبران آن «محمد ضیف»، «اسماعیل هنیه» و «یحیی سنوار» را هم همزمان صادر کرده است.

اینکه جناب دادستان با اتخاذ سیاست «نه سیخ بسوزد و نه کباب» (!) رهبران جنبش مقاومت حماس را که  که درعملیاتی  بینظیر ومتهورانه ضرباتی مهلک بر پیکر ارتش اسرائیل وارد سازند و افسانه ابرقدرتی و بازداندگی شان را درهم ریزند- را با سران دولت کشوری جعلی هم سنگ و هم جنس قرار می دهد، اگر نگوییم کمال نابخردی که حتمن کمال بی انصافی است. آن هم رژیمی که ۷۶ سال است خلق فلسطین را به معنی واقعی کلمه قتل عام و آواره ساخته، به زندان افکنده و بی خانمان کرده، در جنگ ۸ ماهه اخیر از یک طرف ده‌ها هزار بمب (بیش از۷۰۰۰۰ تن بمب) روی نوار غزه ریخته و بیش از ۳۷ هزار نفر که اکثراً زنان و کودکان بودند را کشته، سه چهارم ساختمان‌ها را به تلّی از خاک مبدل کرده، -که موجب شد اواخر ژانویه گذشته دادگاه بین‌المللی لاهه خواهان پایان دادن به این وحشی گری شود- آگاهانه سیل پناهجویان و آوارگان شمال غزه را مورد هدف گلوله قرارداده، به صورت هدفمند یاوران بین‌المللی را کشته، به ارتش متجاوز و آدمکشش فرمان بمباران و حمله به بیمارستان ها را صادر کرده و بالاخره از حربه گرسنگی علیه ۲/۵ میلیون نفر فلسطینی در زندان بزرگ غزه استفاده کرده و می کند.

علیرغم حکم دادگاه بین المللی، پس از شکایت آفریقای جنوبی مبنی براینکه اسرائیل باید عملیات نظامی در رفح را متوقف کند، این کشور نه تنها عملیات نظامی را در رفح ادامه داد بلکه تنها طی ۳ روز (از ۲۶ تا ۲۸ ماه مه ۲۰۲۴) قریب به ۷۰ نفر (که ۱۲ تن آنان زن بودند) از آوارگان چادرنشین فلسطینی در «المواصلی» (در شرق رفح) را توسط بمب ها و گلوله های تانک های ارتش آدمکشش به طرز وحشتناک و دلخراشی در آتش سوزاند. این همان منطقه ایست که صهیونیست های جنایتکار پس از قتل عام در شمال غزه به فلسطینیان آواره به عنوان «منطقه امن (!!) توصیه کرده بودند!

اکنون تانک های ارتش اسرائیل نه تنها از مرکز شهر رفح عبور کرده اند، بلکه مرز رفح با کشور مصر را تحت کنترل خود درآورده و در روز های آینده باید منتظر آفریدن جنایات جدید از سوی صهیونیست های اشغالگر بود.

آری همجنس و همسنگ قرار دادن جنبش حماس که به عنوان بازوی مسلح خلق بلاکشیده فلسطین می رزمد را با نظام جبار حاکم بر سرزمین های اشغالی نه تنها طنز تاریخ است، نه تنها توهین به خلق فلسطین است بلکه مخالفت آشکار با جنبش مقاومت فلسطین است که ده‌ها سال آزگار برای استقلال و ایفای حق و حقوق خود می رزمد.

روزنامه گاردین در ۲۸ مه ۲۰۲۴ نوشت: «۹ سال است که اسرائیل مشغول خرابکاری، جنگ اطلاعاتی، هک و جاسوسی علیه دیوان کیفری بین‌المللی است، با این هدف که پیگیرد جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت را دچار اخلال کند.

امپریالیست های آمریکا و انگلستان نیز از تصمیم کریم خان دادستان ارشد دیوان کیفری بین‌المللی شدیداً انتقاد کردند. قداره بندان امپریالیسم آمریکا بلاانقطاع در حال تلافی و تهدید شخص کریم خان و دیوان کیفری بین‌المللی هستند. جو بایدن حکم بازداشت نتانیاهو از دیوان کیفری را «رسوایی:» خواند و گفت «نباید حماس و اسرائیل را همسان انگارد.»

بلینکن این همسان سازی را «ننگین» خواند و گفت که دادگستری بین‌المللی سلطه قضایی بر اسرائیل ندارد»!!! اگر این دادگاه که ۱۲۴ کشور بر ضرورت وجودی آن مهر تأیید زده‌اند نتواند جرایمی نظیر نسل کشی، ایجاد قحطی به عنوان ابزار جنگی، جلوگیری از ارسال کمک‌های بشردوستانه، کشتن عمدی امدادگران سازمان ملل، هدف قراردادن عمدی بیمارستان ها، خبرنگاران و مردم بی‌دفاع را دنبال کند و مسببین این جنایات را پشت میز محاکمه کشاند، باید در آن را تخته کرد. حکم جلب نتانیاهو و وزیر جنگش لازم الاجراست. بی جهت نیست که آمریکا و نوکرش اسرائیل همانند بسیاری از قراردادهای بین‌المللی از امضای زیر عهدنامه دیوان بین‌المللی کیفری لاهه شانه خالی کرده و می کنند.

شرم و حیا در قاموس امپریالیسم آمریکا و پادوهای آن‌ها محلی از اعراب ندارد! «مایک جانسون» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا گفت: «اگر دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو را صادر کند، تنبیه و تحریم خواهد شد.» (تکیه از ماست) او اضافه کرد: «دیوان کیفری بین‌المللی هیچ اختیاری بر اسرائیل یا آمریکا ندارد و تصمیم بی‌اساس و نامشروع دادگاه لاهه باید با محکومیت جهانی مواجه شود» (تکیه از ماست)

ناگفته نماند این دادگاه از کارنامه درخشانی در گذشته برخوردار نیست. از جمله زمانی که ناتو به یوگسلاوی حمله کرد و در «واوین» یکی از شهرهای صربستان یک پل را منفجر کرد و ده نفر را یکجا به دیار عدم فرستاد، زیربنای این کشور را در اثر بمباران نیست و نابود کرد و باعث کشتار صدها نفر شد، قومیت های مختلف را به جان هم انداخت و … این دادگاه هیچیک از سران ناتو را بازخواست نکرد. اما در عوض «اسلوبودان میلوشویچ» را که گناهی جز دفاع از آزادی، استقلال و تمامیت ارضی میهنش نداشت را به پای میز محاکمه کشاندند! زمانی که در سال ۲۰۰۳ در اثر تجاوز «کشورهای ائتلاف» به سرکردگی «جرج دبلیو بوش» به عراق صدها هزار نفر کشته شدند این دادگاه جرج بوش را به دادگاه فرانخواند.

در افغانستان که بعد از ۲۰ سال اشغال نظامی کشتار ۶۰ هزار غیر نظامی را -با وقاحتی کم نظیر که تنها در نیروهای اهریمنی امپریالیستی می‌توان  سراغ گرفت- «خسارت جانبی» (!!) نامیدند. -همان اراجیفی که نتانیاهو امروز در غزه تحویل جهانیان می دهد- و دیوان کیفری بین‌المللی هیچ یک از جنایتکاران اروپایی و آمریکایی را به پای میز محاکمه نکشاند.

 اما امروز که کوس رسوایی جنایات ضدبشری اسرائیل، با پشتیبانی امپریالیسم در غزه بر سر هر کوی و برزن در سراسر جهان نواخته شده و میلیون‌ها نفر از حامیان فلسطین و مخالفان صهیونیست های جانی را به خیابان ها کشانده است، دانشگاه‌های معتبر و بزرگ جهان را در اثر اعتراضات دانشجویان به تعطیلی واداشته و کشور آفریقای جنوبی ابتکار شکایت علیه اسرائیل به جرم «جنایت علیه بشریت» را به خرج داده، دادستان ارشد دیوان کیفری بین‌المللی وادار گشته است تا بعد از ۸ ماه کشتار بی مهابا و انزوای کامل اسرائیل در جهان، به دیوان عالی لاهه تقاضای حکم جلب نتانیاهو و گالانت را ارائه کند.

البته در این راستای کتمان تاریخ و حقیقت همزمان حکم جلب سه تن از رهبران حماس را نیز صادر کند. اعترافات و هیاهوی پشتیبانان صهیونیست ها از هر سو گوش فلک را کر کرد. اعتراض دولت های امپریالیسم آمریکا، انگلستان و آلمان به اقدام دادستان ارشد دیوان کیفری بین‌المللی گویای این حقیقت است که نتانیاهو تا چه حد به «چه کنم، چه کنم» و در بن‌بست گرفتار آمده است.

البته همین کشورها که با تحویل اسلحه به اسرائیل، آتش بیار جهنمی هستند که اسرائیل در غزه آفریده، طبق قوانین بین‌المللی خود در زمره جنایتکاران جنگی محسوب می شوند. بی جهت نیست که نیکاراگوئه به همین دلیل از آلمان به دیوان کیفری بین‌المللی شکایت برد.

«مایک جانسون» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در مذمت دادگاه کیفری «عر و تیز» کرده می گوید: «ایالات متحده آمریکا باید دادگاه کیفری بین‌المللی را مجازات کرده و کریم خان (دادستان ارشد) را سر جایش بنشاند. اگر امروز دادگاه کیفری مجاز است که سران اسرائیل را تهدید کند … گزینه بعدی آمریکا خواهد بود.» یک ضرب‌المثل فارسی می‌گوید «چوب را که برداری گربه دزده فرار می کنه»!!

او ادامه می دهد: « دلیل اینکه ما هرگز پشتیبانی خود را از دادگاه بین المللی کیفری اعلام نکرده ایم، توهین مستقیم آن‌ها به حاکمیت ماست. ما هیچ فرد و نهاد بین‌المللی را بالاتر از حاکمیت آمریکا نمی‌دانیم و اسرائیل از این قانون مستثنی نیست»!!! (تکیه از توفان)

او سپس این دادگاه و دادستانش را تهدید به تحریم (حربه همیشگی امپریالیسم آمریکا -توفان) کرده و اضافه کرده است که این مسأله تبدیل به یک معضل بین‌المللی خواهد شد!

از این واضح تر نمی‌توان قداره را علیه خلق های جهان و مراجع بین‌المللی از رو بست. از امپریالیسم آمریکا نمی‌توان جز این انتظاری داشت، ولی سران  کشور آلمان از جمله صدراعظم و وزیر امور خارجه بی مقدار و دهن دریده اش که از پشتیبانان پروپاقرص صهیونیست ها به شمار می آیند، امروز باید تصمیم بگیرند که آیا پشتیبان کشور جنایتکار اسرائیل باقی می‌مانند و به این ترتیب خود نیز در خیل جنایتکاران علیه بشریت قرار می‌گیرند و یا به دفاع از دادگاه کیفری بین‌المللی برمی خیزند که خود از بنیانگذاران آن بوده و پای اساسنامه آن را امضا گذارده اند. هر جمله‌ای که امروز از دهان صدراعظم و وزیر خارجه دهن دریده اش برضد دیوان کیفری لاهه بیرون بیاید همانند تف سربالا به صورت خودشان بازمی گردد. آن‌ها به اندازه «جوزف بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که گفت: «جنایات جنگی در جنگ غزه، تعقیب جدی ترین جنایات براساس قوانین بین‌المللی را وظیفه اصلی این دیوان دانست»، شهامت و شعور نداشتند.

البته از نتانیاهو انتظار دیگری نمی رود که صدور چنین حکمی از جانب دیوان بین‌المللی را «رسوایی با ابعاد تاریخی» قلمداد کند و خود را به خاطر داشتن «نظام حقوقی مستقل» «تافته جدا بافته» بداند! اما جهانیان می‌دانند که هیچ کشوری بالاتر از قانون بین‌المللی که ۲۶ سال پیش به تصویب ۱۲۴ کشور رسیده نیست.بعد از به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین از جانب اسپانیا، ایرلند و نروژ، نتانیاهوی نژادپرست که قادر به اقدامات تلافی جویانه علیه این کشورها نیست، کینه حیوانی خود را بر سر مردم فلسطین خالی می کند. لغو قانون قطع ارتباط با شمال کرانه باختری، لغو دستور سابق، مبتنی بر تخلیه سه شهرک صهیونیست نشین، ساخت فوری ۱۰ هزار واحد مسکونی جدید برای شهرک نشینان صهیونیست موسوم به «ای یک»(E1)، اعلام این موضع:

 که ما از این به بعد هر کشوری که فلسطین را به عنوان کشور مستقل به رسمیت بشناسد، یک شهرک جدید صهیونیست نشین در کرانه باختری خواهیم ساخت، لغو مجوز رفت و آمد کلیه شخصیت‌ها و مسئولین تشکیلات خودگردان فلسطین از کلیه گذرگاه ها و … از این کینه حیوانی نشأت می گیرد.

اسرائیل که درعرصه بین‌المللی روز به روز بیشتر منزوی می‌شود چاره‌ای جز اتخاذ سیاست‌های تلافی جویانه نسبت به فلسطینیان ندارد. همانگونه که بعد از هر حمله حماس مردم بی‌دفاع غزه را به گلوله و بمب می بندد، چون در مقابله با حماس درمانده است.

هولوکاست واقعی را می‌توان امروز در غزه و هم‌اکنون در چادرهای پناهندگان دید. ارتش اسرائیل نسبت به فلسطینیان همان رفتار ضدانسانی را اعمال می‌کند که ارتش هیتلر با یهودیان و کمونیست‌ها می کرد.حیرت انگیز و نفرت آمیزتر از اینکه ملغمه ای از مزدوران، فریب خوردگان، از دنیای بی خبران و نابخردان که نام اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران برخود نهاده اند، حماس را تروریست می نامند و در مقابل به رفتار و کردار فاشیستی و ضدبشری صهیونیست ها مهر تأیید می‌کوبند و به این ترتیب عملاً آب به آسیاب آدمکشان فاشیست می ریزند.

***

مفهوم لیبرالیسم و نولیبرالیسم و اثرات آن ازیک منظر تاریخی

یکم اینکه لیبرالیسم در کنار دفاع از آزادی فردی، فارغ بودن از حاکمیت دین، عدم مداخله دولت در حیات اقتصادی، در عین حال خواستار مقاومت در برابر هرنوع انحصار در تولید وتوزیع، حفظ آزادی اقتصادی، دفاع از مالکیت خصوصی، ترویج بازار آزاد و انباشت سرمایه نیز بوده است.
نمیتوان کتمان کرد که بسیاری از این اهداف که در مبارزه با استبداد،بویژه از نوع کلیسایی اش شکل گرفته بودند در زمان خودش مثبت و محقانه بودند. ممکن نیست در این مختصر به جزئیات چگونگی به تحقیق پیوستن و تکامل خواسته های مذکور اشاره کرد ولی اشاره کوتاه به دو مورد را ضروری میدانم.
نخست اینکه علیرغم مخالفت لیبرالها با تشکیل انحصار در تولید و توزیع، نه تنها انحصارات به تدریج بوجود آمدند، بلکه با بلعیدن (فوزیون) رقبای کوچک و بزرگ، نه تنها عرصه را بر رقبا تنگ کردند، بلکه با «لاغر» کردن پرسنل شرکتهای بی رقیب خود، بر خیل بیکاران افزودند و جهت کسب هرچه بیشتر سود، سطح دستمزدها را هم تنزل دادند و…
دوم اینکه انباشت سرمایه که یکی دیگر از اهداف لیبرالیسم بود بلای جان کشور های دیگر شد. در اثر انباشت عظیم سرمایه در برخی از کشورها، اکنون دیگر تنها کالا نبود که صادر میشد، بلکه صدور سرمایه نیز در دستور کار قرار گرفت، تا با غارت مواد اولیه، استفاده زمین ونیروکار ارزان کشورهای دیگر، حد اکثر بهره را از آن صاحبان سرمایه سازند. طبیعی است که گسیل سرمایه، گسیل اسلحه، نیروی نظامی، و نیز ایجاد پایگاه، ودر بعضی از کشورها ایجاد مستعمره را به دنبال خود داشت. این قدرت های بزرگ که به «امپریالیسم » شهرت یافتند برای گسترش مناطق تحت نفوذ وبیک کلام حفظ سود و سلطه، دو جنگ جهانی و۱۲ جنگ منطقه ای و نیابتی را با تمام عواقب مرگبارش برای بشریت به ارمغان آوردند که هنوز هم دست بردار نیستند. آخرین تمهیدات و تهدیدات که بوی جنگ را به مشام جهانیان میرساند، تقویت رژیم نئونازی  اکرائین وبسته 61 میلیاردلاری اخیر است که برای اکراین و تایوان واسرائیل در نظر گرفته شده است تحت این بهانه که باید جلوخطر چین و رو.سیه را گرفت! .

سوم اینکه ببینیم عملکرد نولیبرالیسم که از دهه ۸۰ میلادی، بویژه از بعد از فروپاشی شوروی و تحقق یافتن تدریجی پدیده جهانی شدن سرمایه، جان تازه گرفت چگونه حتی دستاوردهای لیبرالیسم را در عمل میان تهی ساخته و میسازد.. نو لیبرالها که اکنون با ایده جهانی سازی سرمایه (گلوبالیزیشن) نیز مجهز شده بودند، با آزاد سازی سرمایه از هرگونه قید و بندی، بعلاوه اعمال ریاضت اقتصادی، عملا انتقام خود را از دولت رفاه، که یکی از دستاورد های مهم لیبرالیسم بشمار میامد – و به آن میبالیدند – گرفتند. دولت رفاهی که پایه های آن را بیسمارک در دهه ۸۰ قرن ۱۹ برای دور کردن کارگران از سوسیال دموکراتها ریخت واز بعد از جنگ جهانی دوم، باز هم بخاطر رقابت با کشورهای سوسیالیستی گسترش و ادامه یافته بود.

نولیبرالها عملا با کاهش نفوذ وعملکرد سندیکاها، پایین نگاهداشتن سطح دستمزدها از طریق استفاده از نیروی کار ارزان، هم در کشور مادر و هم در کشورهای در حال رشد در اثر انتقال مراکز تولید به آنجا، کاهش چشم گیر بیمه های اجتماعی نظیر بیمه های درمانی، بیکاری، وبازنشستگی و… دولت رفاه را اخته کردند.
افزایش قیمت واجاره مسکن، امروز به سطحی رسیده است که در بیشتر موارد بیش از نیمی از درآمد شاغلین را می بلعد و در نتیجه آنها را به زیر خط فقر سوق میدهد.

برای استفاده از نیروی کار ارزان امروز علاوه بر بنگلادش و سریلانکا و تایلند و…کشورهای اروپای شرقی نظیر بلغارستان،رومانی،لهستان و چک هم به آنها افزوده گشته‌اند. امروز اگر حد اقل دستمزد مثلا در آلمان هر ساعت 14یورو است؛ برای نمونه در لهستان 8,5 یورو میباشد و در سایر کشوها بلوک شرق وضعیت مشابهی حکم فرماست.
نولیبرال ها در پی کاهش قدرت طبقاتی توسط اتحادیه ها، جلوگیری از باز توزیع ناچیز از ثروت توسط دولت رفاه و توقعات دموکراسی واقعی مردم هستند.

در پی در هم شکستن همبستگی نیروی کار با استفاده از حیل مختلف اند.در عوض در پی از بین بردن هر محدودیت قانونی برای حرکت بی در و پیکر سرمایه میباشند. یکی از اصول با اهمیت نولیبرالیسم در آمریکا این بود که محدودیت ها از بازار سرمایه، که طی یک قرن مبارزه برای قانونمند کردن سرمایه بدست آمده بود را از میان برداشتند. به این ترتیب وال استریت و والستریت ها قدرت بالای سر دولت شدند. دولت ها آنچه را که بازار مالی مینامند، بازگشت سرمایه داری افراطی است که هیچ قانونی نمیشناسد جز حد اکثر سود.

چهارم اینکه جهانی سازی برخلاف ادعاهای کاذب، همگن سازی نیست، بلکه برعکس گسترش سلطه انگشت شمار کشور ها بر بازارهایی مالی جهان است. آنها میکوشند با کمک صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی قدرت طبقاتی سرمایه داری جهانی را حفظ و گسترش دهند. ابزار فوق الذکر وظیفه ای جز وابسته کردن هرچه بیشتر کشورها به سرمایه جهانی ندارند.

نولیبرالیسم عملا مفهوم آزادی از مشارکت در امور سیاسی را به آزادی نامحدود در بازار تنزل میدهد.
«فعالیت سیاسی مردم برای تاثیر گذاری در قدرت در شرایط دموکراتیک، تبدیل به اقتصادی شدن شرایط در عرصه های قانون، فرهنگ و جامعه شده و عملن حاکمیت مردم دیگر محلی ازاعراب نمیابد.

زمانیکه سرمایه‌داری کلان و بازار مالی در راس قرار دارند، مردم دیگر از صحنه تاثیر گذاری سیاسی واقعی رانده شده اند. «(وندی براون)

در نولیبرالیسم به انسان نیز به عنوان سرمایه مالی برخورد می شود. «در کلیه عرصه های سیاسی، مدنی، مذهبی، خانواده و…انسان، انسانی اقتصادی است. امروز انسان شکل سرمایه ای انسان ارزش افزا را بخود گرفته است.»

(وندی براون)
حتی مبارزات انتخاباتی هم با پول میگردد.

نهاد های همگانی خدمات را هم خصوص کرده اند. بیمارستانها و کلینیک هایی که ده ها سال در مدیریت دانشگاه ها بودند را خصوصی کرده اند. از تعداد پزشکان و پرستار ان و کارمندان کاستند، حقوق شاغلان را کاهش دادند و از انعقاد قرارداها ی رسمی طفره رفته و قراردادهای موقت را به آنها تحمیل کردند. تجارت با اعضای بدن انسان وجراحی های غیر ضروری رواج یافتند. شرکتهای دارویی با تکیه بر لابی خود روز بروز قیمت داروها را افزایش دادند.

دانشگاه ها،مدارس، پست، راه آهن، وسایل نقلیه عمومی، برق و حتی آب را خصوص کردن. دیگر از آپارتمان سازی دولتی برای اقشار کم درآمد خبری نیست. در عوض با افزایش قیمت سرسام آور مسکن شرایط برای اقشار کم در آمد غیر قابل تحمل گشته است. و در این راستا حاکمیت سیاسی وظیفه ای جز حفاظت از منافع سرمایه برای خود قائل نیست

.در این جوامع حتی دموکراسی نیز در عمل از محتوا تهی گشته است. به دموکراسی میبالند ولی دموکراسی به ندرت توانسته به وعده هایش عمل کند. به قول وندی براون «دمکراسی امروز در ملل «ایرو آتلانتیکی» به زمزمه ای تبدیل شده است.» حتی آلن گرین اسپن معتقد است که «انتخابات دیگر چندان مهم نیستند. به یمن جهانی شدن، دنیا توسط نیروهای بازار اداره میشود» و نه نمایندگان مردم. امروز از دموکراسی فقط آزادی نسبی فردی باقی مانده است. در جوامع دموکراسی، حکومت قانون از مفهوم تهی گشته است.

احزاب در فعالیت های انتخاباتی اقوالی به مردم میدهند که بعد از بقدرت رسیدن قادر به انجام آنها نیستند. به همین دلیل مردم به خصوص از آغاز هزاره سوم روز بروز بیشتر از سیاست سرخورده وسال به سال کمتر در انتخابات شرکت میجویند.. بسیاری از آنها دیگر نه تنها به سیاستمداران اعتماد ندارند، چه بسا که آنها را به باد ناسزا میگیرند. و این هم یکی دیگر از محصولات نولیبرالیسم است. حتی میتوان ادعا کرد که یکی از دلایل پشت کردن مردم به احزاب حاکم و روی آوردن به احزاب فاشیستی در حال رشد نیز در نهایت از عملکرد نولیبرالیسم ناشی میشود.

***

سخنی کوتاه پیرامون «انتخابات» ریاست جمهوری دوره چهاردهم

تحلیل گفتمان اقتصادی ۶ نامزد تایید صلاحیت شده توسط شورای نگهبان؛ وبرنامه هایشان نشان می دهد هدف از این بازی‌ «انتخابات» چیست، آیا کارگران و زحمتکشان وتوده فرودست نفعی برای شرکت در این «انتخابات» دارند؟ پاسخ  ما روشن است. خیر، هیچ نفعی ندارند. چرا؟

زیرا هدف ازبرگزاری این «انتخابات»  که هر چهارسال یکبار برگزار می شود واین بار بخاطر حادثه سقوط بالگرد وکشته شدن ابراهیم رئیسی و«انتخابات» پیش رو چنین است:

حفظ قدرت سیاسی ومشروعیت بخشیدن به نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی
ادامه سیاست سرکوب کارگران وزحمتکشان و برنتابیدن تاسیس اتحادیه های مستقل کارگری
ادامه سیاست نئولیبرالی وکالایی کردن آموزش وبهداشت…. و
ادامه ژرفش فقر واختلاف طبقاتی
ادامه سیاست تبعیض واعمال فشار بر زنان….
ادامه سیاست آزاد گذاشتن هواداران نئولیبرالیسم در رسانه ها و محیط های آموزشی وفرهنگی وسیاسی ….

طبیعتا هواداران رنگارنگ رژیم جمهوری اسلامی که عده ای نیز درهیبت  «عدالت محوری وامنیت ملی» ظاهر شده اند راهی جز تغییر حلزونی درچهارچوب نظام ولایت فقیه نمی بینند برای چنین هدفی وچنین انتخابات قلابی و گزینشی تبلیغ می کنند که شاید اینبار فرجی شود.دراین بازی انتخاباتی زحمتکشان و مخالفان نظام نئولیبرالی حق اعلام نامزدی ندارند.لذا همانند تمام دوره های گذشته تحریم انتخابات گزینشی واستصوابی وغیر دمکراتیک حق مسلم مردم ماست و این سیاست هیچ تناقضی با احترام به انقلاب تاریخی وبزرگ ملت ایران درسال ۱۳۵۷ ندارد بلکه باید حاصل آن باشد وجز این نیست.کارگران باید برای مطالباتشان از هر گونه شکاف و تضادی سود برند وبرای تاسیس تشکل مستقل خود به پیکارشان  ادامه دهند. چنین پیکاری که برای تضمین امنیت داخلی و شغلی و معیشتی است مکمل امنیت ملی است و تفکیک ناپذیر است.

اگر امروز از امنیت ملی سخن می‌رود و آن امری درست و برحق نیز می باشد با این تحلیل است که نقض امنیت ملی و ورود اشغالگر و متجاوز به ایران نظیر امپریالیسم و صهیونیسم نابودی همین حقوق شهروندان را به دنبال خواهد داشت. متجاوز و اشغالگر با غارت کشور تمام منابع رو و زیرزمینی میهن ما را در خدمت منافع خودش غارت می‌کند و نه برای تامین امنیت مردم میهن ما. امنیت ملی آن سپر بلا و سنگری است که باید حقوق و منافع مردم میهن ما را حفظ کند و مانع شود که ایران ویران و نابود گردد و از صفحه تاریخ مانند بسیاری از کشورها و خلق‌های دیگر زدوده گردد. امنیت و مبارزه برای منافع ملی کشور ما ایران در خدمت آینده مردم و شهروندان ایرانی است و اساسا با این انگیزه‌ی پاسداری از منافع ملی جایگاه بایسته خود را درنبرد اجتماعی تعیین می‌نماید.

امنیت ملی و حفظ منافع ملی ایران در عرصه جهانی و در میان انبوهی از دشمنان و غارتگران در تناقض و تضاد آشتی‌ناپذیر با امنیت شهروندان، حقوق دمکراتیک مردم در درون ایران نیست. یکی لازم و دیگری ملزوم آن است. یکی بدون دیگری کامل نیست و لذا یکی بر روی دیگری به عنوان دو قطب و پدیده متقابل و متاثر بر روی هم به صورت دیالکتیکی تاثیر گذارده و نابودی یک طرف این تضاد به نابودی طرف دیگر و خاتمه یافتن این فرآیند تمام می‌شود.

***

حمید نوری آزاد شد واپوزیسیون براندازخودفروخته هوادارامپریالیسم درشوک فرورفت

اپوزیسیون بی مایه و ارتجاعی هوادار امپریالیسم آمریکا که برای دست گیری حمید نوری این عنصر دست چندمی ترور وجنایت هلهله بپا کرده بود، با آزاد شدن او، شوکه شد.

دادگاه های نمایشی وبوداری نظیر« ایران تریبونال، دادگاه مردمی آبان ٩٨ لندن یا دادگاه حمید نوری سوئد» همگی دارای ماهیتی ارتجاعی است وباحمایت های مالی ومعنوی ممالک امپریالیستی وغارتگر شکل گرفته است.

این دادگاه‌های امپریالیستی برای تحقق عدالت ورهایی نیستند، ابزاری درجهت توسعه نیات شوم اجانب هستند. سوئد به نوکر ناتو بدل شده ودر جهت منافع امپریالیسم آمریکا خوش رقصی وانجام وظیفه می کند.

عمال کشتار وحشیانه سال‌های ۶٠ تا ۶٧ را دادگاه خلق ایران به محاکمه خواهد کشید زیرا مردم ایران نه می‌بخشند و نه فراموش می‌کنند و نه به خیانت ملی تن در می‌دهند.ایرانی که برای تکه استخوانی خودش را به اجانب فروخته است وبه ابزار دست امپریالیستها بدل شده است، ایرانی نیست، دشمن مردم وموجودیت ایران است.

این ایرانیان خودفروخته و فریب خورده  اسیر احساسات لحظه ای بوده و یا مزدور همین قدرتهای جنایتکار هستند نظیر فرقه رجوی، سلطنت طلبان و تجزیه طلبان قومی.

مگرهمین دستگاه قضائی سوئد نبود که رسیدگی به پرونده ترور نخست وزیرش اولاف پالمه رهبر سوسیال دمکرات را ماستمالی کرد،مگر همین روزنامه پرتیراژ آفتوبلات سوئدی نبود که اسنادی منتشر نمود که اسرائیلی ها اعضاء بدن جوانان فلسطینی را دربازار آزادجهان می فروشند و جوخه های ترور برای کشتار این جوانان دارند ولی هرگز یک نفر اسرائیلی در این کشور تحت تعقیب قرار نگرفت و دستگیر و مجازات نشد. تا کی می شود به ساز ارکسترهای امنیتی و جاسوسی این کشورها رقصید و خود را عدالتخواه و انترناسیونالیست جا زد.برای امپریالیستها نقاب انساندوستی دوختن همدستی با آنهاست و نه اجراء حقوق بشر.

مگر همین دادگاه در سوئد برای جولیان آسانژ پرونده قلابی با یاری فاحشه های امنیتی سوئد درست نکرد، مگر جنایتکاران اسرائیلی به سوئد سفر نمی کنند چرا دستگیر نمی شوند مگر مصالح حقوق بشر این امر را ایجاب نمی کند. مگر تونی بلر و یا جرج بوش، کلینتون و اوباما جوبایدن که جنایتکار جنگی هستند در دادگاه کیفری لاهه محکومیت پیدا کردند ولی می خواهند پوتین را با نوری را محاکمه کنند.

هیچ انسان دوراندیش و مترقی نباید صلاحیت این دادگاههای امپریالیستی را که خودمسبب همه جنایات ضد بشری هستند تائید کند. قاتلان در یوگسلاوی که مورد تائید آنها هستند راست راست راه می روند و در سوئد خوشگذارانی می کنند و مورد تعقیب نیستند.

آدم مفلوکی به نام نوری، مهره مرده و تروریست و شکنجه گر ناچیزی است که ده ها نظیر آن در ایران و صدها خوفناکتر از آنان در تل آویو، کرواسی، کوزووو، در اوکراین، کلمبیا، برزیل، شیلی و در کاخ سفید وجود دارند. وی مهره سوخته است ولی سایرین بر سر کارند، رشد می کنند و دیگران را می سوزانند. نوری در سوئد مرتکب قتل نشده است ولی رفسنجانی در آلمان مرتکب قتل شده بود. این دو نمونه دو مقوله متفاوت اند. این یک تجاوز آشکار قضائی و توسعه طلبی امپریالیسم سوئد است. اینان تروریسم سوئد را می توانند در همه جا به قیمت خوب بفروشند. به اروپا این امکان را داده اند که مستقلا هر کسی را که مورد لطفشان نبود محاکمه کنند. این دادگاه ها همه ابزار استعمار و سرکوب هستند و نه عدالتخواهی. فریب این هوچی بازی های دغلکارانه را نباید خورد.

این دادگاه ها برای توجیه اشغال ایران برای اجرای «عدالتند» فقط ضد ایرانی ها خجالت می کشند بگویند هوادار تحریم مردم ایران که گویا جنایت نیست و یا هوادار تجاوز به ایران و تعویض رژیم و برگزاری دادگاه های «عدالتخواه» به دست دادستانهای ناتو و سوئد هستند. یا کسی باید از نظر سیاسی احمق باشد و به میهنش خیانت کند و یا باید همدست و مزدور امپریالیسم باشد و برای آنان رقاصی کند و مزد بگیرد.

این گروه­ های ضد ایرانی و صهیونیستی باید هر چند یکبار ترازنامه کارشان را برای تداوم دریافت حقوق بازنشستگی خود در مقابل مقامات مسئولان امنیتی دشمنان مردم ایران ارائه دهند. آنها باید این کارنامه خالی را پر کنند، خود را فعال نشان دهند، جنجال کنند، کارزارهای تبلیغاتی و سخنرانی­های سفارشی در تلویزیون­های بیگانگان ترتیب دهند، به پابوسی آمریکا، اسرائیل روند تا «آب باریکه» آنها خشک نشود. اقدامات این اپوزیسیون حقیر، دفاع از حقوق بشر نیست، همدستی با تمام آن دستگاه­هائی است که حقوق بشر را در سراسر جهان با یاری قدرت نظامی، قضائی و قوانین خود زیر پا می­گذارند.

تاکید می کنیم حمید نوری باید مانند سایر جنایتکاران در دادگاه خلق در ایران توسط مردم محاکمه شود، در سرزمینی که در آن مرتکب این جنایات شده است وبس!

***

استالين پرچم است و مجددا بپا می خيزد( 1)

توضيحات:

مقاله ای را که از نظر خوانندگان گرامی توفان می گذرد به قلم رفیق فریدون منتقمی است که به یاد او منتشر می کنیم.

این مقاله محصول یادداشت‌های پراکنده رفیق فریدون منتقمی است که ازسال 1365 خورشیدی در فرصت هائی که دراختيارش قرار گرفته بود قلم زده است. این یادداشت های خطی در زمينه های گوناگون دوران زندگی استالين برشته تحریر در آمده است .

پيشرفت فنون و تجهيز کامپيوتر با زبان فارسی کار این نگارش را تسهيل کرد زیرا نویسنده موفق شد یادداشت های پراکنده و مجزا از هم را با پيدایش این شرایط جدید در جای مناسب خویش بگنجاند و بتدریج کار تدوین و تنظيم یک سند تاریخی را که به صورت روزانه تکميل می شود آغاز کند.

درمقدمه این مقاله رفیق فریدون چنین نوشت:

«تدوین سندی در مورد شخصيت یکی از رهبران استثنائی جنبش جهانی کمونيستی که معمار ساختمان سوسياليسم در شوروی بوده است کار آسانی نيست. دشمنان سوسياليسم با شم طبقاتی خویش فهميده اند که برای نابودی و بی اعتبار کردن سوسياليسم بهتر است حملات خویش را بر استالين و سپس لنين و لنينيسم و سرانجام بر مارکسيسم متوجه کنند. مبارزه با استالين و به لجن کشيدن وی، فرشته ای رادیو نمایاندن مبارزه با کمونيسم است. این حقيقت را ضد کمونيست ها فهميده اند و دائما به خرمن آتش آن هيزم می ریزند. حجم آثار دروغ و اسناد جعلی اعم از فيلم، نامه، مقاله، کتب، اعلاميه، موضعگيری های افراد گمنام و بی شخصيت و… که در مورد رفيق استالين منتشر شده است در تاریخ مبارزه طبقاتی بی همتاست. شما هر چه بيشتر خود را با سرگذشت استالين و تاریخ مبارزه طبقاتی در شوروی مشغول می کنيد بيشتر به دامنه افسانه سرائی و دروغگوئی بورژوازی و همدستان وی در اشکال کائوتسکیسم، تروتسکیسم، بوخارینيسم، خروشچفيسم، کمونيسم اروپایی، سوسيال دموکراتيسم و… پی می برید.

بورژوازی امپریاليستی به ياری رویزیونيست ها و دشمنان پرولتاریا یک موج عظيم تبليغاتی، به ياری رسانه های گروهی و اساتيد دانشگاه ها و تاریخ نویسان مزدور و جيره خوار با اتکا به توانائی ماليش راه انداخته است تا تاریخ جهان را از منظر منافع استثمارگران بنویسند. حتی اگر شما بارها و بارها جعليات آنها را برملا سازید، آنها دست از هجوم تبليغاتی خویش و تکرار دروغها بر نمی دارند. زیرا سخن بر سر اقناع و کشف حقایق نيست سخن بر سر کوبيدن دشمن طبقاتی به هر وسيله ای است. در این جا پای منافع طبقاتی در ميان است. نمونه دروغهائی که جرج بوش و تونی بلر و همدستان آنها به عنوان رسمی ترین مراجع جهانی در مورد یوگسلاوی، عراق، فلسطين، ایران، شيلی و نظایر آن‌ها گفته اند و در آینده نيز خواهند گفت در مقابل ماست. تاریخ آنها با تاریخ ما فرق دارد.

جمع آوری مطالب و پاسخ به این همه جعليات کار یک یا چند فرد نمی تواند باشد. حجم کار به قدری زیاد است و دامنه تبليغات به حدی محدود است که نباید انتظار نتایج زودرس داشت. بسياری احزاب کمونيست در این زمينه اقداماتی کرده اند که می تواند زمينه ای برای پژوهش های بعدی ما باشد. حتی قرائت آثاری که بر ضد سوسياليسم لنين و استالين به چاپ رسيده و هر روز بر حجم آن افزوده می گردد سالها وقت لازم دارد. حزب کار ایران (توفان) ولی مصمم است که در این راه گام های نخستين را بردارد و همه رفقای حزبی و هواداران لنينيسم را فرا می خواند که در این زمينه فعال شده، اسناد تهيه کرده، مقاله نوشته و این مجموعه را که بتدریج چاپ خواهد شد تکميل کنند. سازمان مارکسيستی لنينيستی توفان و حزب کار ایران (توفان) تنها تشکل کمونيستی ایرانی است که پرچم دفاع از استالين را برافراشته و با دشمنان رنگارنگ وی و بویژه خرده بورژواهای غرزن و بزدل پيکار کرده است. مارکسيست لنينيست کسی است که استالين را به منزله رهبر راستين جنبش کمونيستی جهانی بپذیرد و وی را هنوز مشعل جنبش کمونيستی به حساب آورد. استالين معيار است. حزب ما سربلند است که این وظيفه تاریخی را با جسارت پس از بروز رویزیونيسم در شوروی به انجام رسانده است. مقاله ای که از نظر شما می گذرد آغاز این راه است. جای تعجب نباید باشد که در هنگام چاپ قطعی این مقاله که صرفا به مسئله شخصيت والای استالين می پردازد حجم آن از چند صفحه کنونی تجاوز کرده باشد.

بررسی دوران استالين وظيفه افراد نيست وظيفه جنبش جهانی کمونيستی است زیرا استالين سی سال تمام در بحرانی ترین دوران استثنائی قرن بيستم رهبر بلامنازع جنبش جهانی کمونيستی بود. سازمان مارکسيستی لنينيستی توفان و حزب کار ایران (توفان) در این عرصه اسناد ارزنده ای را از جمله «سوسيال امپریاليسم»، «امپریاليسم نوخاسته»، «رویزیونيسم در تئوری و عمل»، «تروتسکی و تروتسکيسم»، «اعلاميه و برنامه بلشویکهای انقلابی شوروی»، «افسانه استالينيسم» و یا «توطئه بزرگ ضد شوروی جلد اول»، «تحریف کنندگان تاریخ»، «اپوزیسيون ترتسکيستی در گذشته و حال» و … منتشر کرده است و در این عرصه فعاليت می کند. حزب ما پاره ای از آثار رفيق استالين را مجددا برای انتشار در شبکه اینترنت تایپ کرده است و به این کار ادامه می دهد. انتشار آثار استالين تبليغ روشن مارکسيسم لنينيسم است در حاليکه تبليغ تروتسکيسم به عنوان آموزگار «مارکسيسم» که عمر خائنانه اش به پایان رسيده است دشمنی علنی خرده بورژواها با کمونيسم است. ولی عليرغم این باید جنبش دفاع از لنينيسم را سامان داد تا ماهيت دشمنان رنگارنگ آن از «چپ» و راست برملا شود.

علت دیگری که موجب شد حزب ما قبل از تکميل این اسناد به انتشار آن دست بزند، کتابی است که بنام «خيانت به سوسياليسم، پس پرده فروپاشی اتحاد شوروی» توسط آقای محمد علی عموئی ترجمه و منتشر شده است. مضمون این کتاب یک سند جدید رویزیونيستی است که تلاش دارد ميان نظریات رفيق استالين و غلبه رویزیونيسم بر شوروی که سرانجام شوم آنرا شاهد بوده ایم یک آشتی طبقاتی ایجاد کند. این کتاب بر ماهيت ضد کمونيستی رویزیونيسم که بر حزب و دولت شوروی و جنبش کمونيستی غلبه کرده بود سرپوش می گذارد و همه کاسه کوزه ها را بر سر گورباچف می شکند. توگوئی شوروی قبل از گورباچف یک کشور سوسياليستی بوده است. درک نویسندگان این کتاب از سوسياليسم بسيار نازل و سطحی است که ما در جای خود حتما به آن برخورد خواهيم کرد تا مبارزانی که صميمانه در پی کشف حقيقت می گردند و قلبشان در راه آزادی طبقه کارگر می تپد به دام اینگونه برخورد ضد علمی که منبع جدیدی برای بروز انحراف جدیدی است که می تواند مجددا مبارزان را به بيراهه ببرد نيفتند.«

ارد بيهشت ١٣٨۵

 

«زنده باد پرچم سرخ مقدس ما، پرچم انقلاب سوسياليستی، پرچم مارکس، انگلس، لنين و استالين. با آنکه رویزیونيست ها می کوشند بر این پرچم لجن بپاشند، همچنان پاک و بی لکه است، با آنکه رویزیونيست ها می کوشند این پرچم را تا سطح خویش تنزل دهند، نيروهائی در جهان هستند که آن را در اوج نگه می دارند. افتخار بر آن ها! لحظه اى که این پرچم بار دیگر بر فراز ميهن سوسياليسم به اهتزاز درآید نزدیک است. زنده باد حزب کمونيست بلشویک اتحاد شوروی.

دوستان و دشمنان ما در سراسر جهان بدانند که : «در روسيه بلشویسم مانند سمندر از خاکستر خود زنده می شود. ما بلشویکها خوب می دانيم وظائفی که در برابر ماست چقدر بغرنج است. ولی ما تاب مرگ و شکنجه را خواهيم داشت. اندیشه ى لنين با ماست. قلب بزرگ خلق ما با ماست. ما غلبه ناپذیریم.» (به نقل از اعلاميه و برنامه ى کمونيستهاى انقلابی بلشویک شوروی)

 

شخصيت استالين و «کيش شخصيت» وی

«به خاطر نفرتی که از کيش شخصيت دارم، هرگز اجازه ندادم  پيامهاى ستایش آميزی که از کشورهاى مختلف بر سر من می بارید،  تا مدتی که بين الملل زنده بود، چاپ و منتشر شوند. حتی هرگز پاسخی  به آنها ندادم، مگر برای آن که نارضایتيم را  ابراز کنم.» (کارل مارکس، کليات آثار چاپ دوم، جلد ٣۴)

 

«مارکس و من همواره با هر نوع تظاهراتی به افتخار افراد، جز در موارد مهم، مخالف بوده ایم. هنوز هم این نظر را داریم، به ویژه اگر قرار باشد چنين تظاهراتی به افتخار ما و در زمان حياتمان صورت گيرد» (فریدریش انگلس، کليات آثار چاپ اول، جلد ٢٨)

«شما در نامه خود از «ارادت» به من سخن می رانيد. شاید این نکته به طور تصادفی در نامه شما آمده باشد. شاید … اما اگر این جمله تصادفی نيست، مایلم به شما اندرز دهم از «اصل» ارادت به اشخاص دست بکشيد. این یک شيوه بلشویکی نيست. ارادتمند به طبقه کارگر، به حزب آن، به دولت آن باشيد. این امری خوب و مفيد است. اما آن را با «اخلاص» به اشخاص یعنی این بازیچه عبث و بيهوده روشنفکران سبک مغز خلط ننمائيد.» با درودهاى کمونيستی ــ استالين (نقل از نامه ى استالين به شاتونوفسکی کليات آثار جلد ١٣)

استالين یک بار در سال هاى ٣٠ وقتی قرار شد به پيشنهاد ماکسيم گورکی و یاروسلاوسکی در مورد وی کتابی منتشر شود، نظر نامساعد خود را ابراز داشت و کمی دیرتر در سال ١٩٣٧ وقتی خواستند داستان هائی در مورد کودکی استالين منتشر کنند، استالين نامه ى زیر را به بنگاه انتشاراتی کتاب کودکان «دتژیز» نوشت: «من با انتشار «داستان هائی درباره ى کودکی استالين» کاملاً مخالفم. در این کتاب اشتباهات درباره ى وقایع، دروغ ها، مبالغه گوئی ها و تعریف و تمجيد نویسنده را دوستداران قصه هاى پریان، دروغ گویان (شاید «دروغ گویان با حسن نيت») و فرصت طلبان گمراه کرده اند. و این، برای نویسنده، جای تأسف است، اما واقعيات همان واقعيت اند. ولی مطلب عمده در اینجا نيست. مطلب عمده آنست که در کتاب این گرایش وجود دارد که به خلق شوروی (و به طور کلی به خلق ها کيش شخصيت رهبران و قهرمانان خطا ناپذیر را القا کند. این کار خطرناک و زیان بخش است. تئوری «قهرمانان و توده ها» بلشویکی نيست، متعلق به سوسياليست هاى انقلابی است. سوسياليست هاى انقلابی می گویند «قهرمانانند که خلق را می سازند، توده ى پست مردمان را به یک خلق مبدل می کنند.» بلشویکها جواب می دهند: «خلق است که قهرمانان را می سازد.» این کتاب آب به آسيای سوسياليست هاى انقلابی می ریزد، و به آرمان بلشویکی همه ى ما لطمه خواهد زد. به عقيده ى من، باید آن را سوزاند. (نقل از مسائل تاریخ ژ. استالين)

این که شخصيت هائی نظير ماکسيم گورکی در فکر تهيه ى سرگذشت استالين هستند، ناشی از «استبداد استالينی» نيست، این که یک بنگاه انتشاراتی کتب کودکان به رفيق استالين رجوع می کند تا خاطرات دوران کودکی وی را برای کودکان شوروی ترسيم کند با زور و جبر و اعمال قهر «سازمان امنيت شوروی» به وجود نيامده است. این اقدامات نشانه ى خلوص نيت و احترام عميق توده مردم شوروی به رهبری حزب و دولت شوروی است. این استالين نيست که به کيش شخصيت استالين دامن می زند، این درک مردم شوروی از توانائی هاى رهبری، کيفيت عالی اداره کشور، بهبود شرایط زندگی توده هاى مردم، مبارزه ى قاطع و صميمانه ى وی با دشمنان داخلی و خارجی و صفا و صميميت استالين است که به صورت قهرمان و ناجی طبقه کارگر در ضمير مردم شوروی نقش می بندد و از درون توده مردم می جوشد. مضحک است که اتوریته اى را که با کار خستگی ناپذیر و صميمانه بدست آمده و محصول تلاش تاریخی استالين است و بازتاب طبيعی علاقه مردم شوروی است، با کيش شخصيت سفارشی و از بالا که به ضرب و زور تبليغاتی به گوش ها و چشم ها فرو می کنند و فاقد پایگاه اجتماعی است، با ترس و دلهره از استالين یکسان گرفت. شخصيت استالين، شخصيت آن رهبری است که نظایر آن را توده ها همواره در تاریخ، پرچم خود ساخته اند، اسپارتاکوس، روبسپير، لنين و … که نقش عميق شخصيت در تاریخ را ایفاء نموده اند. مارکسيست ها همواره به اهميت نقش شخصيت در تاریخ اشاره دارند. رهبرانی چون مارکس، انگلس و لنين چنين شخصيت هائی هستند که مورد اعتماد و علاقه طبقه کارگر بوده اند. البته بوده و هستند کسانی که با برخورد مذهبی به آثار مارکسيستی آن را از مضمون علمی و انقلابی زدوده اند و از مارکس و انگلس و لنين پيغمبرانی الهی ساخته اند، ليکن این تلاشهاى خرده بورژوازی ماهيتاً با ایمان عميق توده هاى مردم شوروی متفاوت است.

شخصيت استالين را که محبوب قلوب مردم شوروی بود باید از «کيش شخصيت» وی که تبليغات بوروکراسی بود، جدا کرد. مخلوط کردن این دو مفهوم دور افتادن از معيارهای ماتریاليستی است.

وقتی جامعه در برابر وظایف یا مسایلی قرار می گيرد که زمان حل آنها فرا رسيده است، متفکرین و مردان با نبوغی به دنبال حل مسایلی که در زندگی طرح شده است و پاسخ می طلبد می روند. بدیهی است وقتی وظيفه به انجام رسيد یا مسئله راه حل خود را یافت افکار مردان بزرگ متوجه وظایف دیگری می گردد. این است که پرسش های زندگی یکی بعد از دیگری و به نوبت طرح و حل می شوند. نقش شخصيت های تاریخی در این متن قابل فهم است. نقش شخصيت در تاریخ یک مقوله ماتریاليسم تاریخی است و در بررسي های کمونيست ها جای ویژه خویش را داراست.ادامه در شماره آینده

***

به مناسبت درگذشت فریدون منتقمی،یکی از دبیران سابق کنفدراسیون محصلین ودانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی)
اعلامیه بخشی از دبیران سابق کنفدراسیون دانشجویان ایرانی

با کمال تاسف و تأثر با خبر شديم که دوستِ هم رزممان فریدون منتقمی، یکی از دبیران  سابق «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی – اتحادیه ملی» روز ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری سرطان چشم از جهان فرو بست.

.زنده یاد فریدون منتقمی در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۲۳ درشهر گرگان در یک خانواده متوسط دیده بر جهان گشود. وی دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند و پس‌از اخذ دیپلم از دبیرستان هدف، جهت ادامه تحصیل راهی کشور آلمان شد. او که از دوران کودکی تحت تاثیر افکار ضد استبدادی و دموکراتیک خانواده بویژه مادر قرار گرفته بود، آموخت که زندگی محل پیکار علیه بی عدالتی و ظلم است، لذا خیلی زود در دوران دبیرستان قدم به عرصه فعالیت و مبارزات سیاسی و اجتماعی گذارد. به همین دلیل او پس از ورود به شهر مونیخ در سال ۱۳۴۳ بدون درنگ به صفوف مبارزات ملی و دموکراتیکِ ضد رژیم ستمشاهی و وابسته به امپریالیسم حاکم بر ایران پیوست و به سرعت به عضویت سازمان دانشجویان شهر مونیخ، وابسته به کنفدراسيون جهانی درامد و تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ عضو فعال این جنبش درخشان جهانی باقی ماند.

فریدون منتقمی یکی از فعالان پر انرژی، پرکار و خستگی ناپذیر واحد کنفدراسیونی شهر مونیخ و بعدها شهر گیسن در مرکز آلمان بود. او که به عنوان نماینده سازمان به کنگره های کنفدراسیون اعزام می‌شد، فعالانه و خلاقانه در بحث ها شرکت می جست.

فریدون منتقمی که از سال ۱۹۷۳ تا ۷۴ به سمت دبیر فرهنگی کنفدراسيون برگزیده شده بود با پشتکار و انرژی فراوان، علاوه بر فعالیت های فرهنگی جاری نظیر سمینار ها و جلسات فرهنگی و …دو اثر ارزنده از خود به یادگار گذارد.اولین صفحه گرامافون سرود کاروان (گالیا) بر گرفته از شعر گالیا سروده هوشنگ ابتهاج بود. در این اثر زیبا و ارزنده که توسط گروه کر واحد کنفدراسيونی شهر مونیخ اجرا شد، فریدون با دکلمه رزم گونه ای این شعر را در اجرای کر همراهی کرد.

دومی کتاب پر محتواي نامه پارسی، ارگان فرهنگی کنفدراسیون حاوی مقالات سیاسی، اجتماعی، ادبی و داستان‌های متنوع و پر محتوا بود.

علاوه بر این او در سال ۲۰۱۰ ابتکار عمل برگزاری نشست یادمان پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی را در دست گرفت و جهت تدارک آن، کمیته ای در شهر ماینس تشکیل داد که نزدیک دو ماه فعال بود و زمینه را ازهر جهت برای برگذاری هرچه موفق تر ان آماده کرد.

در این نشست که در تاریخ ۵ ژانویه ۲۰۱۳ در خانه جوانان شهر فرانکفورت(محل برگزاری کنگره های کنفدراسیون در دوران حیاتش) برگزار شد، بیش از۵۰۰ نفر از نیروهای ضد امپریالیستی، ضد استبدادی و دموکرات، بویژه اعضا و فعالان سابق کنفدراسیون شرکت جستند.

این نشست که به منظور ارج نهادن به مبارزات درخشان یک نسل از دانشجویان در نظر گرفته شده بود، با ۷ ساعت برنامه های متنوع با موفقيت هرچه تمام تر برگزار شد و از طریق دنیای مجازی انعکاسی وسیع یافت وفریدون منتقمی در تدارک و -برگزاری آن نقش مهمی ایفا کرد درواقع می توان ادعا کرد که با این نشست، بار دیگر قدرت و اهمیت کنفدراسیون به نمایش گذارده شد.

فریدون منتقمی یکی از مبارزین سختکوش و خستگی ناپذیر علیه امپریالیسم، ارتجاع، استبداد و برای استقرار دموکراسی و عدالت در میهن ما ایران بی وقفه تلاش می کرد.و به همین دلیل او جهت تحقق اهداف فوق به صورت خستگی ناپذیر در صفوف کنفدراسیون مبارزه کرد.

دبیران سابق کنفدراسیون فقدان این دوست مبارز را به خانواده او و همه مبارزان راه آزادی و دمکراسی برای ایران تسليت می گویند ویادش را گرامی می دارند.

دبیران سابق کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی):
دکتر بهمن نیرومند
بهروز بیات
فرامرز افشار
مجید زربخش
هرمز صمیمی
کاظم کردوانی

***

پیام های همبستگی احزاب برادر به مناسبت درگذشت رفیق فریدون منتقمی، عضورهبری حزب کارایران(توفان)

رفقای احزاب مارکسیست لنینیست متشکل در کنفرانس بین المللی هر یک  پیام های همدردی به مناسبت درگذشت رفیق فریدون منتقمی به دفتر حزب ارسال داشتند که ما به تدریج آنها را درارگان مرکزی منتشر می کنیم. درزیر به بخشی از پیام های رسیده توجه فرمائید !

Communist Platform, Italy

رفقای عزیز

ابراز تاسف عمیق ما را برای از دست دادن رفیق فریدون منتقی بپذیرید.

مرگ رفیق فریدون ضایعه بزرگی نه تنها برای حزب شما، بلکه برای جنبش بین المللی کمونیستی است.

الگوی درخشان زندگی مبارزاتی و کار رفیق فریدون منتقمی در قلب همه مبارزان راه طبقه کارگر و مردم ستمدیده باقی خواهد ماند.

لطفا تسلیت ما را به خانواده رفیق فریدون برسانید.

با احساسات بین المللی،

پلاتفرم کمونیستی (ایتالیا)

Revolutionary Communist party of Volta 

رفقای عزیز ،

ما از اطلاعیه شما از فقدان رفیق فریدوم منتقمی از اعضای برجسته رهبری حزب کار ایران (توفان) مطلع شدیم.

ما تسلیت صمیمانه خود را به خانواده وی و همه اعضا و دوستداران حزب کار ایران ( توفان) ابراز می داریم.

زندگی مبارزاتی کمونیستی که برای رهایی طبقه کارگر و مردم پیکار میکند  منبع الهام ما خواهد بود.

برادرانه

حزب کمونیست انقلابی ولتائیک

(بورکینافاسو)

Pakistan Mazdor Mahaz

رفقا ی گرامی ،

از درگذشت رفیق فریدون منتقمی ،عضو مرکزیت حزب کار ایران ( توفان) ،  بسیار اندوه گین شدیم. ما همگی رفیق بسیار محبوبی را از دست داده ایم.  این ضایعه ای است  که همیشه با ما خواهد بود اما مطمئن هستیم که مبارزه و آموزشهای رفیق برای همیشه راهنمای فعالیت  ما خواهد بود.

درود سرخ به مبارزه رفیق !

رفیق شما  شوکت غلی چوهدری

دبیر کل جبهه کارگران پاکستان ( پاکستان مزدور محاذ )

Stalin society, India

May 25, 11:27 am

For a People’s Democracy

May 25, 11:27 am

EMEP- Labour Party- Turkey

رفقای گرامی،

با اندوه ، ما از درگذشت رفیق فریدون منتقمی ،از اعضای برجسته رهبری حزب کار ایران (توفان) مطلع شدیم.

رفیق فریدون منتقمی نقش مهمی در جنبش دانشجویی ایران در مبارزه با رژیم پهلوی و امپریالیسم داشت. او تمام زندگی خود را وقف آرمان طبقه کارگر و مبارزه برای انقلاب و سوسیالیسم در ایران کرد.

حزب کار ایران (توفان) یکی از اعضای وفادار و متعهد رهبری خود را از دست داده است.

ما این ضایعه را به کمیته مرکزی حزب کار ایران (توفان)، همرزمانش، شریک زندگی، دختر ، و اعضای خانواده اش صمیمانه تسلیت می گوییم.

حزب کارترکیه

Revolutionary Communist Party of Chile 

حزب کمونیست انقلابی شیلی  ،

https://www.facebook.com/PCRCHILE?_rdc=1&_rdr

Arbeit Zukunft

رفقای عزیز،

با درودهای مبارزاتی،  درگذشت رفیق فریدون منتقمی را به شما و خانواده اش تسلیت  میگوئیم.

رفیق فریدون منتقمی چندین دهه برای رهایی از سرمایه داری و امپریالیسم دست به مبارزه زد. او همیشه با روحیه همبستگی بین المللی مدافع همکاری مارکسیست-لنینیست ها بود. ما او را برای چندین دهه به عنوان یک رفیق می شناسیم که حتی زمانی که با بیماری خود دست و پنجه نرم می کرد، وظایف خود را به عنوان یک کمونیست و انترناسیونالیست در اولویت قرار می داد. او همیشه آماده بود تا همه نیروی خود را وقف آرمان طبقه کارگر و رهایی مردم کند.

با توجه به تهدید فزاینده صلح و آزادی خلقها توسط امپریالیست ها برای تسلط بر جهان، اعم از آمریکا، ناتو ،  آلمان یا چین و روسیه، روحیه مبارزاتی انترناسیونالیستی رفیق منتقمی الهام بخش تعمیق همکاری ما در کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست لنینیست است (CIPOML) .

ما مطمئنیم که شما اندوه خود از این فقدان را به نیروی مبارزه برای آزادی مردم ایران و طبقه کارگر تبدیل خواهید کرد.

با همبستگی ،

دیتهارت مولر

ار طرف

سازمان برای ایجاد حزب کمونیست کارگران آلمان –   Arbeit Zukunft

https://www.arbeit-zukunft.de/2024/05/27/trauer-um-genosse-fereidun-montaghemi/

Marxist- Leninist Communist Party of Ecuador

رفقای حزب کا ایران (توفان) ،

ازدرگذشت تاسف بار رفیق فریدون منتقمی، ازاعضای رهبری حزب کار ایران (توفان) ، مطلع شدیم. فقدان یک کمونیست مارکسیست لنینیست با ویژگی های رفیق فریدون همیشه کمبود ایجاد می کند، اما در عین حال ، او و فعالیتش سرمشقی برای مبارزان حزب، برای کارگران، جوانان و مردم ایران است. بذرکاشته شده توسط او در صدها کمونیست که اصول انقلابی را بر افراشته نگه خواهند داشت  به بار خواهد نشست.

ما از طرف مبارزان حزب مارکسیست – لنینیست کمونیست اکوادور اظهار تاسف و همچنین همبسنگی خود را با رفقای حزب کار ایران (توفان) و نزدیکان رفیق فریدون منتقمی ابراز میداریم.

دبیرخانه کمیته مرکزی

حزب کمونیست مارکسیست-لنینیست اکوادور

ماه مه  2024

***

به هیات نمایندگان به دهمین کنگره حزب کمونیست کارگران فرانسه، PCOF

رفقای گرامی

حزب کار ایران (توفان) به مناسبت برگزاری دهمین کنگره حزب برادر ، همبستگی  خود را با حزب کمونیست کارگران فرانسه  اعلام میدارد. برگزاری کنگره یک حزب کمونیست مارکسیست لنینیست رویدادی مهم  درزندگی حزب است. ما به همه مبارزان حزب برادرمان تبریک می گوییم و برای آنها در کار کنگره دهم آرزوی موفقیت داریم.

رفقا

کنگره شما در زمانی برگزار می شود که نظام سرمایه داری-امپریالیستی جهانی در بحران های عمیق تری فرو رفته و تضاد بین کار و سرمایه، بین مردم و امپریالیسم و​​بین خود کشورهای امپریالیستی تشدید شده است. طبقه کارگر و مردم هر کشور، به ویژه کشورهای تحت سلطه، بار بحران را به دوش می کشند. نظام سرمایه داری جهانی به جنگ و به چند مرکز تنش نیاز دارد. نیروهای فاشیست برای سرکوب جنبش های طبقه کارگر تقویت شده اند.

در خاورمیانه ،  مدت 7 ماه است که نسل کشی صهیونیست ها علیه مردم فلسطین ، سلاخی بیش از 40 هزار کودک، زن و مرد غزه ، نابودی کل معیشت 2 میلیون و 300 هزار فلسطینی، بمباران آن اندکی که باقی مانده است ، و استفاده از گرسنگی به عنوان یک سلاح جنگی ادامه دارد. این نسل کشی بدست صهیونیست های اسرائیلی و امپریالیست های آمریکا انجام می شود و مورد حمایت اتحادیه اروپا قرار دارد. با وجود تظاهرات گسترده جهانی در حمایت از مبارزه عادلانه مردم فلسطین و علیه نسل کشی در غزه، علیرغم تقاضای قطع روابط اقتصادی و نظامی با اسرائیل، مردم اروپا از طرف دولتهای » متمدن و صلح دوست» اروپا منجمله دولت «دمکراتیک» فرانسه به نمابندگی امانوئل ماکرون مخالفتی برعلیه  این کشتار فاشیست به چشم ندیده اند.

 در ایران،  مردم ما نیز با شرایط بسیار سخت و پیچیده ای روبرو هستند. سرکوب سیاسی توده های زحمتکش توسط رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، اجرای سیاست های نئولیبرالی، تهدیدات و تجاوزات امپریالیستی-صهیونیستی و تحریم های همه جانبه اقتصادی علیه کشور ایران شرایط بسیار پیچیده و سختی را برای کارگران.و زحمتکشان ایران ایجاد کرده است.

در این شرایط بغرنج و دشوار، طبقه کارگر و مردم باید مبارزات خود را تشدید نموده ، سازمان های طبقاتی خود را تقویت کرده، تحولات  و وقایع را بر اساس آموزه های مارکسیستی لنینیستی تحلیل کنند.  باید با مبارزه پرولتاریای جهانی ابراز همبستگی نموده وانترناسیونالیسم پرولتری را تقویت کرد . این تنها راه برای رسیدن به یک پیروزی چشمگیر در جهت استقرار سوسیالیسم است.

رفقا،

حزب کمونیست کارگران فرانسه، به عنوان نیروی پیشتاز پرولتاریای فرانسه، عمیقاً درگیر مبارزه با سیاست‌های ارتجاعی بورژوازی فرانسه با امانوئل مکرون بعنوان نماینده سیاسی آن  لست . این حزب علیه ظلم و استثمار نواستعماری کشورهای آفریقائی ، علیه 7 دهه اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی، علیه نژادپرستی و ظهور فاشیسم، و برای عدالت اجتماعی و پایان دادن به استثمار طبقه کارگر و مردم فرانسه.مبارزه میکند.  طبقه کارگر فرانسه تاریخ با شکوهی در مبارزه برای آزادی توده ها  دارد که برپایی کمون پاریس و مبارزه برای حفظ آن درخشان ترین آنهاست. حزب ما،  حزب کار ایران (توفان)، به کارگران و کمونیستهای فرانسوی  برای چنین مبارزات درخشانی درود می فرستد.

حزب کار ایران (توفان) گرم ترین پیام همبستگی را برای شما ارسال می کند و مطمئن است که تصمیمات کنگره دهم باعث تقویت، گسترش و پیشرفت حزب در مبارزه برای رهایی از استثمار طبقاتی خواهد شد.

زنده باد دهمین کنگره حزب کمونیست کارگران فرانسه ،  !PCOF

زنده باد سوسیالیسم!

زنده باد انترناسیونالیسم پرولتری!

حزب کار ایران (توفان)

ماه مه 2024

***

 

مروری برمبارزات جنبش کمونیستی وضد رویزیونیستی درایران دریک نگاه تاریخی(بخش دوم / پایان)

رفقای جوانی درتماس با حزب طرح متمرکز شدن برتاریخچه جنبش کمونیستی و.ضد رویزیونیستی ایران را خواستارشدند و بر ضرورت بیدارکردن نسل جدید که اساسا اطلاع کافی وصحیحی از گذشته جنبش کمونیستی ندارد وبیشتردرعرصه مجازی سرگردان است،تاکید نمودند.این رفقا بررسی گذشته جنبش کمونیستی را دریک نگاه تاریخی واینکه حزب کارایران(توفان) بعنوان یکی از احزاب قدیمی و ریشه دار مارکسیست لنینیست چگونه به این مسئله می پردازد را ضرورت امروز نسل چپ جوان ایران شرح دادند.با توجه به توصیه این رفقا توفان درچند شماره مرورمختصری دارد براین تاریخ.با انتشار بخش دوم، به این مطلب پایان می دهیم.

 

 نگاهی به حزب توده ایران از آغاز پیدایش ونقشش در عرصه سیاسی ایران

حزب توده ایران در 10 مهر 1320 بعد از تبعید رضاخان و تضعیف ارتجاع حاکم در ایران و مبتنی بر موفقیتهای دولت سوسیالیستی شوروی در جنگ جهانی دوم و نابودی فاشیسم هیتلری، تاسیس شد. تاسیس این حزب با تکیه بر سنتهای سوسیال دموکراسی انقلابی، حزب کمونیست ایران، گروه 53 نفر، گام بزرگی در بیداری ایرانیان و برخاستن مردم از خواب قرون وسطائی بود. در اثر فعالیت حزب توده ایران موجی میلیونی و توده­ای از مردم به میدان آمدند که با سیاست بطور کلی و حقوق دمکراتیک آشنا شدند. سیاست به زندگی مردم تبدیل شد و از چنگ رجال سیاسی بدر آمد. در این دوران بود که توده­ها به نیروی خود و تاثیر فعالیت خویش پی بردند. سیاست از خانه­های رجال سیاسی سنتی ایران به عرصه خیابانها و میدانها و کارخانه­ها و ورزشگاهها کشیده شد. کارگران، دهقانان، زنان، جوانان و روشنفکران ایران با دنیای نوینی آشنا شدند که در اثر اختناق قرون گذشته به آن دسترسی نداشتند. جامعه ایران در اثر فعالیتهای حزب توده ایران تکان خورد، تکانی آتش فشانی که نتایج این تکان تا به امروز که ما در اینجا گرد آمده­­ایم احساس می­شود. نقش تاریخی و اجتماعی حزب توده ایران را باید در این متن و در این مسیر مورد ارزیابی علمی قرار داد و نه بر اساس صحبتهای درگوشی و کینه توزی ضربه­خوردگان غنی و اطاقهای فکری سازندگی افکار عمومی. حزب توده در اثر از جانگذشتگی اعضایش، فعالیتهای روشنگرانه و انقلابیش، فرهنگ و هنر ایران، ادبیات ایران، موسیقی ایران و.. را متحول ساخت. به شمه­­ای از این فعالیتها نظری افکنیم:

تشکیل شورای مرکزی اتحادیه کارگران ایـران در اسفندماه ١٣٢٠.

تشکیل نخستین سازمان جوان کشور(سازمان جوانان توده) در فروردینماه ١٣٢٢.

تشکیل نخستین اتحادیه دهقانی در کشور در خردادماه 1322.

تشکیل “تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” در تیرماه ١٣٢٢.

تشکیل شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان کشور در 11 اردیبهشت ماه 1323.

تشکیل «جبهه آزادی» در تابستان 1323 با شرکت روزنامه­نگاران و مدیران نشریات مترقی برای دفاع از آزادی افکار و بر ضد خطر بازگشت استبداد در ایران.

مبارزه برای به رسمیت شناختن حقوق کارگران و تصویب قانون کار.

مبارزه برای اصلاحات ارضی به نفع دهقانان.

مبارزه برای کسب حق انتخابات برای زنان ایران با شعار زنان باید در سیاست دخالت کنند.

حزب توده ایران صدها نشریه در عرصه های سیاسی، هنری، طنز، علمی، تاریخی، فلسفی و… منتشر کرد.

دراین دوران بزرگترین جنبشهای توده­ای به رهبری حزب توده ایران به وقوع پیوست و مردم با دنیای مدرن و متمدن آشنا شدند. لگدی که حزب توده ایران به رژیم سلطنت زد سرانجام به نابودی دودمان پهلوی در ایران منجر شد.

حزب توده ایران تنها تشکلی در ایران بود که از حقوق زحمتکشان دفاع می­کرد، ماهیت امپریالیسم بریتانیا و آمریکا را به مردم ایران علیرغم خوشبینی بورژوازی ملی ایران نسبت به آنها شناساند.

حزب توده ایران نخستین تشکلی بود که بر ضد شرکت استعماری نفت انگلیس و ایران به مبارزه برخاست و خواهان اخراج آنها از ایران شد. بسیاری از کارگران خوزستان برای قطع دست امپریالیسم بریتانیا از ایران جان دادند. این شرکت نفت که بر اساس قرارداد استعماری دارسی در ایران بوجود آمده بود تا آن روز مورد انتقاد هیچکدام از سیاستمداران ملی ایران نبود و هیچکدام از آنها بر ضد این شرکت استعماری مبارزه­ای نکرده بودند و برای آن اهمیتی قایل نبودند.

حزب توده ایران مردم ایران را با مفاهیم و مقولاتی نظیر امپریالیسم، سوسیالیسم، انترناسیونالیسم پرولتری، حق ملل در تعیین سرنوشت خویش، حزبیت، جبهه واحد، دموکراسی، مبارزه ضد فاشیستی و… آشنا ساخت و سطح آگاهی آنان را علیرغم دشمنی طبقات حاکمه ایران افزایش داد. روزنامه خوانی و کتابخوانی، رفتن به تئاتر در میان مردم رایج شد. جامعه سیاسی شد و به حرکت درآمد.

جنبش سواد آموزی و استقرار کلاسهای اکابر از دستآوردهای کمونیستهای ایران از جمله حزب توده ایران است. حزب توده ایران کارگران، جوانان، زنان را در ابعاد وسیع به مبارزه اجتماعی کشاند و مارکسیسم لنینیسم را در ایران به نیروی مادی بدل کرد.  نگارش تاریخ ایران بدون نقش تاریخی حزب توده ایران امکانپذیر نیست. ولی شما هرگز در قرائت تاریخ ایران که با دست طبقات حاکمه نوشته شده است به نقش تاریخی حزب توده ایران برخورد نمی­کنید و طوری جلوه داده می­شود که گویا این سکوت کاملا بدیهی است.

ولی متاسفانه این حزب کمونیستی و انقلابی در مهاجرت به حلقوم رویزیونیسم در غلطید و حیثیت خویش را برباد داد. همدستی این حزب با رژیم جمهوری اسلامی در خدمت مطامع شوروی لکه ننگی در تاریخ این حزب باقی گذارد که تا به امروز نیز سعی می­کنند با تئوری­سازی و لاپوشانی حقایق آنرا به فراموشخانه تاریخ بسپارند.

سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان

بعد از پذیرش نظریات رویزیونیستی خروشچف از جانب کمیته مرکزی حزب توده ایران و تائید دروغهای خروشچف در مورد استالین، و پس از اینکه کمیته مرکزی حزب توده تلاش کرد به صورت حزب قانونی اعلیحضرت در ایران در آید و ازسرنگونی رژیم پهلوی دست کشید. این حزب ازمارکسیسم لنینیسم و از تمام سنتهای انقلابی جنبش کمونیستی ایران. از سنن انقلابی سوسیال دموکراسی انقلابی ایران، حزب کمونیست ایران، تاثیرات عمیق گروه ارانی در رشد جنبش کمونیستی ایران دست کشید. در پلنوم یازده حزب توده ایران در 30 دیماه 1343 این انشعاب صورت عملی پیدا کرد و کمیته مرکزی حزب توده به دنباله­روی از شوروی رویزیونیستی به تمام گذشته انقلابی خویش خط بطلان کشید. از این تاریخ ما با دو دوره، دوره کمونیستی و انقلابی و دوره ضد کمونیستی و ارتجاعی در تاریخ حزب توده ایران روبرو هستیم. ماهیت این حزب با انشعاب از جنبش کمونیستی و دست پروردگی از شوروی خروشچفی به یک نیروی ضد انقلابی بدل شد که سیر رویدادها صحت پیشگوئی­های سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان در مورد این حزب و سرنوشت شوروی و سرنوشت رویزیونیسم را ثابت کرد. رهبری مبارزه جبهه مارکسیستی لنینیستی به عهده رفقا قاسمی، فروتن و سغائی بود. رفقا قاسمی و فروتن بعد از انشعاب رویزیونیستها، سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان را در 25 تیر 1346( 16 ژوئیه 1967 میلادی) بنیانگذاری کردند و پرچم مبارزه بر ضد رویزیونیسم و کاستریسم را که به بهانه مبارزه علیه «اپورتونیسم تاریخی حزب توده ایران» از مبارزه عمده و روز ضد رویزیونیستی طفره می­رفت، به کف گرفتند و نسلی کمونیست بر اساس دانش علمی مارکسیسم لنینیسم تربیت نمودند. نشریه توفان کمونیستی یکماه بعد در مرداد ماه 1346 منتشر شد. امسال 57  سال از این تاریخ پرافتخار می­گذرد. رفقای بنیانگذار توفان در میان ما نیستند، ولی تاثیری که آنها در جنبش کمونیستی ایران باقی گذاردند، علیرغم توطئه ها وخرابکاری رویزیونیستها وجاسوسان پنهان و آشکار آنها، علیرغم خرابکاری کاستریستها، گواریستها و ماریگلائیستها(چریکهای شهری در  آمریکای لاتین-توفان)، تئوریهای ضد انقلابی «سه دنیا» و نافیان امپریالیسم و مدافعان اولترا امپریالیسم و همه دشمنان لنینیسم، بالنده و سربلند به مبارزه ضدامپریالیستی، دموکراتیک و مارکسیستی لنینیستی خود برای استقرار سوسیالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا در ایران و تقویت انترناسیونالیسم پرولتری مبارزه می­کند. ما امروزشاهد فروپاشی شوروی و دنیای رویزیونیسم وهمه تفکرات انحرافی انقلابی­نمائی خرده بورژوازی هستیم. توفان در امروز از فراز و نشیبهای فراوان عبور کرده و با آموزش و کسب تجربه مسئولانه از مبارزه و احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت مردم ایران و جنبش کارگری هر روز بیشتر در جهت وحدت و همکاری که 57 سالگی تاسیس سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان محصول این تاریخ و این مبارزه است. تنها حزب ماست که ادامه دهنده و وارث سنتهای انقلابی جنبش کمونیستی ایران است. میراث این گذشته عبارت است از: جنبش سوسیال دموکراسی انقلابی در ایران، حزب کمونیست ایران، فعالیت گروه 53 نفر و دوره نخست تاریخی فعالیت کمونیستی حزب توده ایران تا سقوطش به آغوش نیکیتا خروشچف.

حزب کار ایران( توفان) حزب تراز نوین طبقه کارگر ایران است و با پیگیری و مبارزه سرسختانه با مدعیان دروغین کمونیست که همه آنها دشمنان دیکتاتوری پرولتاریا و حزب لنینی طبقه کارگر هستند، مبارزه می­کند. پرچم ما در این مبارزه شخصیت تاریخی رفیق استالین خواهد بود که به صورت مرزِ روشن میان رویزیونیستها، ضد کمونیستها و مارکسیست لنینیستها نمایان است. استالین پرچم است و وی پرچم ماست.

***

من از نفرت ملی منزجرم

«پدرم تبریزیه با مادر سمنانیم در گرگان آشنا شد و من اتفاقی در گرگان بدنیا آمدم. میتونستم هم در تبریز بدنیا بیام یا مهاباد بدنیا بیام یا اصلا نیام. در تهران بزرگ شدم و در اصفهان کار کردم. نمیدونم چرا از آنها که نفرت ملی را تبلیغ می کنن تا آدم ها را به زور بجان هم بیاندازند نفرت دارم. من از همسرنوشتی خلقهای ایران که در فراز و نشیب این تاریخ با هم بوده و چند انقلاب و جنگ و کودتا را پشت سر گذاشته اند پشتیبانی می کنم. من دلم میلرزه وقتی در بم زلزله می آد آذریها کامیون کامیون جنس جمع می کنن و به بم برای مردم می فرستند. من گریم میگیره وقتی یادم می آد تختی برای زلزله بوئین زهرا با حمایت عظیم مردم که بدستگاه شاهی اعتماد نداشتند در تهران پول جمع می کرد و برای مردم آذری زبان می فرستاد. من وقتی می بینم  فریدون ابراهیمی، ارسن اوانسیان، کوچک شوشتری، حنیف نژاد وخیابانی، سعید سلطانپور، پاکنژاد، فواد سلطانی را در کنار هم می ذارن و درو می کنن تا خونشان درنهر آزادی ایران جاری شود ازتبلیغ این همه تیلیغات نفرت ملی منزجرم.»

(یادداشت کوتاهی ازفیسبوک رفیق فریدون منتقمی درپاسخ به ناسیونال شونیست های تجزیه طلب)

چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است!

 

مقالات توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 292 تیر ماه1403

www.toufan.org

https://telegram.me/totoufan

بیان دیدگاه

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.

اطلاعات

این ویودی در 20 جون 2024 بدست در اشتراک - eshtrak فرستاده شده و با , , برچسب خورده.